آدم آرمان‌خواهی هستم

کد خبر : 374580

سرویس فرهنگی « فردا »: جشنواره فجر فیلم سال 82 با وجود همه ستاره‌های فیلم‌سازی ابتدایی دهه هشتاد با یک غافلگیری بزرگ، از تولد یک فیلم‌ساز اجتماعی "واقع‌گرا" خبر می‌دهد. همه کسانی که در این سالها مرگ نگاه عقب مانده سینمای اجتماعی سنتی ایرانی را به نظاره نشسته بودند حالا با فیلم‌سازی روبرو شده بودند که یک تنه بار همه عقب افتادن‌های سینما از اجتماع در حال تغییر ایران را با یک فیلم به دوش می‌کشید.«بوتیک» به کارگردانی «حمید نعمت‌الله» اتفاق مهم سینمای ایران در دهه 80 با رک‌ترین لحن ممکن تغییر در جامعه ایران را فریاد می‌زند. فیلم به شدت تلخ و واقعی است و بی‌عدالتی اجتماعی جامعه در حال تغییر ایران را به محاکمه می‌نشنید.

***

5 سال بعد از «بوتیک»؛ حمید نعمت‌الله با فیلمی به نام «بی‌پولی» دوباره به سینما برمی‌گردد و سیمرغ بلورین بهترین فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره فجر سال را به دست میآورد.ین بار هم نکته درخشان کار نمایش روابط آدم ها با یکدیگر است که «بوتیک» را هم, همین بالا کشانده بود با این تفاوت که اگر همه آدم های بوتیک تقریبا در دو جبهه مقابل رو در روی هم قرار می گرفتند این بار ماجرا خیلی پچیده تر شده است. آدم هایی با جنس های مختلف و سبک های مختلف زندگی در جای جای فیلم به هم برخورد می کنند. هویت های مبهمی که نعمت الله برای هر کدامشان تعریف می کند حتی برای شخصیت های اصلی نکته اوج ساخت فیلم بی پولی است. «بی‌پولی» لحن ویژه و خاصی دارد و نعمت‌الله برای اولین بار فضایی جدید حرف زدن در سینمای ایران را تجربه می‌‌کند.

***

آرایش غلیظ ، آخرین ساخته حمید نعمت الله این روزها روی پرده است. اگر نعمت الله با بوتیک، قدرت حیرت‌آورش در نمایش وارونگی های زندگی آدم ها را به رخ کشید و اگر دستاورد پولی به دست آوردن لحن خاص حمید نعمت الله بود و اگر وضعیت سفید، سریالی که بعدها او ساخت، برای نعمت الله به رخ کشیدن اوج قدرتش در نمایش روابط انسانی معمولی و ساده ایرانی‌ها بود حالا اینجا در آرایش غلیظ ما با مفهوم درست و کم و بیش مطلقی از «سینما» روبرو شده ایم. دستاورد بزرگ «آرایش غلیظ» بازگشت به چیزی به نام «سینما» در میان همه ضدداستان ها و به زور خاکستری کردن آدم ها و پایان بازها و دیگر کلیشه های دوران مدرن سینمای ماست.

نعمت‌الله راحت فیلم می‌سازد. واضح است که عقده حرف زدن ندارد. عقده پیدا کردن تریبونی که حالا بعد از سالها به دست من افتاده است و این «راحت بودن» نعمت الله را از افتادن در چاه «تفاخر به تمایز» هم نجات داده است و به این ترتیب است که نعمت الله تیم‌و‌دارو دسته ندارد. وقتی در جشنواره فجر جایزه نمی‌گیرد کسی گریبان چاک نمی کند و حالا که فیلمش می خواهد اکران شود رسانه ای پشتش نایستاده است.این حاصل گفتگوی یک ساعته تسنیم با اوست.

**

چندوقت پیش می خواستم یک کار تحقیقاتی درباره «بوتیک» انجام بدهم. می‌خواستم همه بازخوردهایی که در تمام این مدت به فیلم که به نظرم یکی از فیلم‌های مهم تاریخ سینمای ایران است شده است را جمع آوری کنم. وقتی در فضای مجازی سرچ کردم به جز چند نکته وبلاگی و فیسبوکی کوتاه حتی یک یادداشت جدی هم درباره «بوتیک» ندیدم.

آن زمان زیاد درموردش نوشتند. در اینترنت نمی‌دانم، اما یادم می‌آید روزنامه‌های مختلف فراوان درباره‌اش نوشتند. البته اصولا آن‌موقع اینترنت و اینهمه سایت نبود. وبلاگ بیشتر وجود داشت. که در همان وبلاگ‌ها هم چندتا مطلب راجع به «بوتیک» نوشتند. اما در مورد روزنامه‌ها حتی یادم می‌آید یکی یکجا به اعتراض در روزنامه‌ای و در ستونی نوشت که چرا لای هر روزنامه‌ای را که دور سبزی پیچیده‌اند باز می‌کنیم می‌بینیم درباره فیلم «بوتیک» نوشته‌اند.یادم می‌آید نیما حسنی‌نسب فردای نمایش جشنواره‌ای فیلم در روزنامه‌ای که می‌نوشت مطلبی گذاشت با تیتر:" بوتیک! بوتیک نازنین." این اولین بازخوردی بود که بخاطرم می‌آید. قضیه مربوط به دوازده سال پیش است.

من انتخابم را کرده‌ام و انتخاب من این است: "یا رب نظر تو برنگردد. برگشتن روزگار سهل است".

اما حجم مطالبی که در باره بوتیک وجود دارد قابل‌مقایسه با فیلم‌های مهم دیگر حتی آن دوره نیست .چیزی که گفتم مختص «بوتیک» نیست. در«بی پولی» و «وضعیت سفید» هم ماجرا همین بود. به غیر از برخی شیفتگی‌های خاص و استفاده‌های موقعیتی از «وضعیت سفید» باز هم این فیلم و سریال وارد فضای به اصطلاح خودمان «تحویل گرفتن رسانه‌ای» نشد. الان هم «آرایش غلیظ» در فضای آرام و ساکتی اکران شده است و دیده نشده است. شما آدم بی‌هیاهو و آرامی هستید، بدون چالش‌ها و حاشیه‌های رسانه‌ای و جذابیت‌های معمول آدم‌های سینمایی درایران. این میزانی که قدر دیده‌اید برایتان کافی است؟ این مسیر شما قرار است ادامه پیدا کند؟

به هر حال با میزانی که قدر دیده‌ام مشکلی ندارم و اصولا این مسئله‌ی من نیست اما به نظرم می‌آید ما در سینما با جریاناتی مواجه هستیم که پیوستن به هر یک از این جریانات مواهب خاص خود را دارد. این جریانات برای خودش دسته‌بندی و طیف‌بندی‌هایی دارند و طبعا یا رسانه‌هایی دارند و یا رسانه‌هایی از آنها حمایت می‌کنند. یعنی شما می‌توانید با بودن در این جریانات خاطرتان جمع باشد که فارغ از ارزشیابی‌های سینمایی به قول شما قدر می‌بینید. اما اگر کسی بخواهد به این دسته‌ها و طیف‌ها نپیوندد و نگاه شخصی خود را داشته باشد و برای تایید گرفتن از دسته خاصی فیلم نسازد همانطور که گفتید به اندازه کافی درست دیده نخواهد شد و طبعا قدر هم نخواهد دید. اما من انتخابم را کرده‌ام و انتخاب من این است: "یا رب نظر تو برنگردد. برگشتن روزگار سهل است".

یک کلمه بگویی حوصله فیلم خیلی جدی نداشته‌ام این را به عنوان نقد فیلم، اول نوشته‌شان می‌گذارند و می‌گویند همانطور که کارگردان این فیلم گفته این فیلم کاملا سردستی ساخته شده چون خودش گفته حوصله ندارم

این نپیوستن به این «گنگ‌ها» علاوه بر دادن تاوانِ «دیده نشدن»، نتیجه دیگری هم برای ما در مواجهه با پدیده‌ای به نام «حمید نعمت‌الله» دارد: «ابهام». واقعیتش را عرض می‌کنم، عموما تکلیف با شما روشن نیست. شما طرفداران سینه‌چاکی در انتهای طیف اصطلاحا اصولگرایی در سینما دارید و دقیقا در انتهای طیف مقابل، طیف موسوم به روشنفکری هم همین‌طور. همین الان درباره «آرایش غلیظ» چند رسانه اصولگرا، هم‌صدا با چند سایت صرفا سینمایی با مبانی کاملا متفاوت با مبانی آن دوستان، طرفدار فیلم هستند، اتفاقی که معمولا در سینمای ایران نمی‌افتد. این قابل تاویل بودن فیلم‌های شما به قابل‌تفسیر بودن خود «حمید نعمت‌الله» ختم شده است. این خروجی قضاوت مبهم بیرونی درباره شما متاثر از شرایط ذهنی و درونی شماست یا یک سوءتفاهم است که الان وقت رفع آن است؟ عمدی در ماندن در ابهام دارید؟

من حواسم به کارخودم هست. یعنی فیلمسازی. فیلمسازی آنقدر جهات گوناگون و متنوع دارد که یک آدم شش ‌ دانگ هم گاهی برای رسیدن به محصول مطلوب باید 2 شیفت فکر کند و 2 شیفت کار کند. من سعی می‌کنم روی فیلم هایم کار کنم. هر کسی که به بنده توجهی دارد طبعا باید مرا از فیلم‌هایم بشناسد. این که آدم ها را از طریق اینکه به طور قطعی در کدام طیف قرار دارند بشناسیم ربطی به شناخت سینمایی ندارد. این موضوع حرف زدن درباره "آنکه ساخته است" به جای "آنچه ساخته است" آنقدر فراگیر شده که اگر یک مصاحبه‌ای کنی و مثلا یک کلمه بگویی حوصله فیلم خیلی جدی نداشته‌ام این را به عنوان نقد فیلم، اول نوشته‌شان می‌گذارند و می‌گویند همانطور که کارگردان این فیلم گفته این فیلم کاملا سردستی ساخته شده چون خودش گفته حوصله ندارم ! و بعد با آب و تاب و لفاظی چیزی حدود هشتصد تا هزار و دویست کلمه می‌نویسند که اگر حاشیه و پرداختن به خود شخص را از آن بیرون بکشی مطلب روی پا بند نمی‌شود.

سکوتم به معنی کپ کردن نیست، نمی‌خواهم وقتم را هدر دهم

چه کار باید کرد ؟ آیا واقعا باید هی نشست و به این نوشته‌ها فکر کرد و یا جواب داد و یا درصدد بود که این یکی را چه جوری راضی نگه‌دارم یا چه جوری ساکتش کنم ؟ ... این طوری می‌شود که اگر بخواهم به این چیزها فکر کنم دیگر نمی‌توانم به نوشتن فیلمنامه و به تحقیق و مطالعه و فیلم دیدن و کارهای لازم برای ساخت یک فیلم مفید به حال مملکتم فکر کنم ... اینجوری می شود که در برابر این حرف ‌ ها ساکتم و سعی می کنم ساکت بمانم... و این سکوت به معنی کپ کردن نیست . دلیلش این است که نمی‌خواهم وقتم را هدر دهم یا دست کم صرف این چیزها کنم ... اگر منظورتان از ابهام این بود، همینجوری می‌شود که با این سکوت، طرف می‌شود یک آدم مبهم!...

اما چیزهای دیگری هم هست. بگذارید مصداقی‌تر در مورد این دنیای ذهنی مبهم صحبت کنم تا منظورم واضح‌تر شود. ببینید ما در «بوتیک» رگه های واضحی از آرمان‌خواهی عدالت‌خواهانه و حمله به ساختارهای بیمار اجتماعی را مشاهده می‌کنیم. در «بی‌پولی» مسئله ساختار کم‌رنگ می شود و بیشتر ماجرا حول روابط اجتماعی می‌چرخد. در «بوتیک» انگشت اتهام دقیقا روی دنیای کثیف «سرمایه داری» است و در «بی‌پولی» به آدم‌ها می رسید. انگشت اتهام پررنگی وجود ندارد، درباره غرور یا مخفی‌کاری صحبت می‌شود. این تغییر فاز بزرگی است و کمی یک‌کاسه کردن قضاوت در مورد سینمای اجتماعی شما را مشکل می‌سازد.

این کاملا بستگی دارد که در چه فیلمی و با چه سوژه‌ای می‌خواهیم به قول شما انگشت اتهام به سوی چه کسی بگیریم و با چه کسی حرف بزنیم. اینکه ما با مسئولین و افرادی که دارای قدرت بیشتری از مردم هستند صحبت کنیم به وقت خود ضروری است. گاهی اوقات هم لازم است با تک تک اشخاص صحبت کنیم. اگر مثلا ایراد ناشی از جریان سرمایه و ساختارهای میعوب است طبعا با او طرف صحبت می‌شویم اما وقتی که ایراد در نفسانیات آدمی است نمی‌شود از مخاطب قرار دادن تک تک آدم‌ها اجتناب کرد و از سر عادت و یا مثلا تحت عنوان محبت به مردم با آنها صحبت نکرد و مخاطب قرارشان نداد.این یک رویه ثابت نیست و ربطی به ابهام ندارد. این فیلم است که تکلیف این چیزها را معلوم می‌کند.

بی‌آرمانی درد نگران‌کننده اکثریت نسل جوان ایرانی است

اما من فکر می‌کنم ما وقتی داریم درباره آثار شما صحبت می‌کنیم باید حتما از چیزی به نام «آرمان» صحبت کنیم. آرمانی که البته طبق تصور معمول با داد و فریاد مطرح نمی‌شود. درباره «بوتیک» حرف زدیم. در «وضعیت سفید» آرمانگرایی آدم‌های آن دوران به طرز غلیظی ستایش می‌شود، و در «آرایش غلیظ» ظاهرا شکل ماجرا معکوس می‌شود آدم‌هایی تصویر می‌شوند که اساسا آرمانی ندارد و تقبیح می‌شوند با نمایش سرانجام کارشان. آدم هایی که در آرایش غلیظ می بینیم ؛هومن ،مسعود، لادن.. همه حول حوش 25 تا 35 ساله هستند و نخ تسبیح مشترک این افراد، همان بی آرمانی است ادم هایی که فقط به فکر امروز و خودشان هستند. نظرتان در مورد دنیای واقعی هم همین است. ما واقعا دچار درد بی‌آرمانی شده‌ایم؟

به هرحال این مساله فراوانی دارد و شاید یکی از معضلات نسل جوان همین است. این کاراکترها آرمان و اصولی ندارند. این چیزی است که در بین جوانان آن را زیاد می بینیم. فقط دوست دارند کاری شود و انجام دهند و بروند، بدون هیچ آرمان مشترک یا فرافردی. با این حرف شما موافقم و فکر می‌کنم بین اکثریت نسل جوان این مسئله نگران کننده وجود دارد.

بی‌آرمانی تاوان دارد و آدم‌های «آرایش غلیظ» دارند تاوان بی‌آرمانی‌شان را می‌دهند

و این بی‌آرمانی در «آرایش غلیظ» تاوان بزرگی دارد.

بله، بی‌آرمانی تاوان دارد. آدم‌های این قصه به عنوان کسانی که با آرمان زندگی نکرده و نمی‌کنند در محدوده قصه ما سرانجام خوبی ندارند و این‌می تواند یک نکته‌ای باشد که تماشاگر متوجه آن شود. آنها دارند تاوان بی‌آرمانی خود را می‌دهند.

آدم آرمانخواهی هستم

آقای نعمت‌الله میانه خودتان با آرمان‌خواهی چه طور است؟ سخت است که باور کنیم فقط برای سرگرمی یا برای دل خودتان این فیلم‌ها را ساخته‌اید.

اگر پاسخ صریحی از من می‌خواهید به همین بسنده می‌کنم که بله؛ من آدم آرمانخواهی هستم.

در سینما به فهمی رسیده‌ام که درباره جذابیت نیاز به تقلید ندارم و به نظر خودم متکی‌ام

آقای نعمت‌الله شما آدم آرمانخواهی هستید. اما شاید بیشتر از آن آدم جسوری هستید. حتی اگر همه پیشروی‌ها در «بوتیک» و «بی‌پولی» را هم فراموش کنیم، ساخت فیلمی با شکل و شمایل «آرایش غلیظ» در این وضعیت سینمای ایران کار به شدت جسارت‌آمیزی است. «آرایش غلیظ» عملا فیلم نامتعارفی است حتی در یک وضعیت طبیعی. چه برسد به وضعیت امروز سینمای ایران که تعاریفش از جذابیت اصولا با آنچه در «آرایش غلیظ» می‌بینم متفاوت است. قواعد ژانر به صراحت در فیلم زیر سوال رفته است. مسعود به شدت اغراق شده از آب درآمده است. داستان فیلم پیچیده و سخت است و...

با خودخواهی می‌گویم که احساس می‌کنم در زمینه سینما به فهمی رسیده‌ام که حداقل برای خودم درباره جذابیت در یک فیلم فقط متکی به نظر خودم باشم و نیازی به تقلید از کسان دیگری نداشته باشم. اما در مورد قواعدی که حرفش را زدید باید بگویم متاسفانه در زمینه دانش تئوریک جاری ما خیلی نصفه و نیمه همه چیز را بلدیم. بیشتر مثل افرادی هستیم که از کتاب‌ها فقط فهرست‌هایشان را می‌خوانند یا حتی خواندن مقدمه کتاب‌ها هم برایشان سخت است. این تعاریف وضع مثل قواعد ژانر وضع درست و درمانی ندارد و حرف زدن درباره این موضوعات و سعی در لحاظ کردن آنها باعث آسیب شده است. این آسیب‌های ناشی در درک نصفه و نیمه این قواعد را شما در روابط بین تهیه کننده و سینماگر، مسئولین و سینماگر و و منتقد و سینما‌گر می بینید.

سینما مگر هندسه است که قواعدش توسط طالس و فیثاغورت وضع شده باشد که اگر دایره‌تان یا مثلث تان دایره واقعی یا مثلث واقعی نباشد تهیه‌کننده و منتقد و مسئول بیایند شما را ملامت کنند یا مانع کارتان شوند

سینما مگر هندسه است که قواعدش توسط طالس و فیثاغورت وضع شده باشد که اگر دایره‌تان یا مثلث تان دایره واقعی یا مثلث واقعی نباشد تهیه‌کننده و منتقد و مسئول بیایند شما را ملامت کنند یا مانع کارتان شوند. من ترجیح می‌دهم به جای قوانین بگویم معارف. این معارف در جاهایی که سینما ریشه‌دارتر است همواره به‌روز می‌شود. اصلا این معارف کاربردش برای بهتر شدن و ارتقا فیلم هاست نه برای اینکه مثل شابلون‌های قدیمی پاسخ های صحیح تست‌های چهارجوابی تست‌های کنکور بیاییم ببینیم کی کجا اشتباه کرده. اگر بپذیریم معارف برای ارتقا است آن ها را یاد می‌گیریم نه اینکه به آن‌ها آویزان شویم.

منبع: تسنیم

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: