«معراجيها» رنگآميزي شخصيتي فوقالعادهاي دارد
سرویس فرهنگی « فردا »: کاوه خداشناس تحصيلکرده تئاتر است و بازيگري را آکادميک آموخته، کارنامه او نشان از اين دارد که درست و منطقي انتخاب کرده است. بازيگر سريال هاي «رستگاران» سيروس مقدم، «همه خانواده من» داريوش فرهنگ و «عمليات 125» که اين روزها مجموعه «معراجي ها» را به کارگرداني مسعود ده نمکي روي آنتن دارد، استارت سينمايي اش را با فيلم «خداحافظ رفيق» زد با «بابا غدير» ادامه داد، امّا بيشتر معطوف تلويزيون شد تا مجموعه هايي چون «پول کثيف»، «آسمان هميشه ابري نيست» و «بانو» را نيز به تجربه هاي بازيگري اش اضافه کند. او که به زودي سريال «دولت مخفي» را هم روي آنتن شبکه دوم سيما خواهد داشت، مهمان يک فنجان چاي بانی فیلم شد تا از عماد «معراجي ها» بگويد، از بازي براي مسعود ده نمکي و هر آنچه او را به اين نقش نزديک کرده است...
* * *
كاوه چه خبر اين روزها؟ - الان كه مشغول كار جديدي نيستم...
چرا؟ - يكي- دوتا پيشنهاد داشتم، ولي خيلي فيلمنامه هايشان را دوست نداشتم. بعد از «معراجي ها» فقط يك كار انجام دادم. آن هم يك تلهفيلم تاريخي بود كه با آقاي علي غفاري كار كردم. خودش خيلي وسواس داشت و من حس كردم حال و هواي خيلي خوبي در اين كار خواهم داشت. من هم دوست داشتم سركاري بروم كه عواملش دنبال يك كار خوب و تر و تميز باشند. يك مجموعه مونتاژ شده جمع و جور از كار ديدم و حس مي كنم كار خيلي خوبي از آب درآيد.
«ستاره شرق»... - بله يك كار تاريخي است بر مي گردد به سده سوم هجري كه آقاي لدني تهيه كننده آن بود.
از تئاتر چه خبر؟ تصميم نداريد از اين فرصت براي حضور مجدد روي صحنه تئاتر استفاده كنيد؟ - اتفاقاً چرا، يكي- دو تا گروه تئاتر توي همين يكي- دو هفته گذشته پيشنهاد دادند كه در حال گپ و گفت و بررسي هستيم. كار متفاوتي است، پروژه اي بين المللي كه قرار است به چند زبان اجرا شود. بخشي از اين كار در اصفهان و بخشي در تهران هندل ميشود. در كل پروژه خاصي است البته من در حد گفت و گوي ابتدايي هستم با دوستان اين نمايش ...
و برنامه ات براي ادامه فعاليت در تلويزيون و سينما هم احتمالاً موكول شده به ديده شدن سريال در حال پخش «معراجي ها»؟ - بله، درست مي گويي همين طور است. ضمن اينكه خبرداريد بعد از «معراجي ها» براي همين كنداكتور پاييز سريال ديگري را هم دارم. همان سريال كه آقاي برزيده ساختند و به دلايلي ادامه كار به راما قويدل رسيد. احتمالاً شبكه دوم سيما آن سريال را در پاييز پخش ميكند.
اميدوارم هر دو سريالت با هم در پخش به تداخل نرسد. - بله من هم اميدوارم. دوست ندارم از اين شبكه به آن شبكه روي آنتن باشم.
فكر مي كنم پس از چند سريال و سبك و سنگين كردن تلويزيون با مجموعه هاي مختلف، كم كم با مراقبت بيشتري در اين يكي- دو سال اخير انتخاب كردي... - بله.... شما خوب مي دانيد كه من از ابتداي كارم و از گذشته به فيلمنامه اهميت بسيار زيادي مي دادم و برايم خيلي مهم است كه با كدام گروه و با چه شرايطي كار مي كنم. به هرحال من درس اين رشته را خوانده ام و طبيعتاً نمي توانم با هر متن و قصه و گروهي كنار بيايم. من در بحث نمايشنامه هم سخت گيري هاي خودم را دارم. اصولاً خيلي كميت گرا هم نيستم و برايم كيفيت در درجه اول اولويت است. بنابراين نه عجله اي دارم و نه دغدغه ديده شدن پشت سر هم، من ريتم آهسته و پيوسته خودم را دارم. حالا اين ريتم گاهي دچار نوساناتي ميشود، برخي مواقع آدم بيشتر كار ميكند و برخي مواقع خاموش تر جلو مي رود، اما اساس من در اين حرفه آن است كه كاري كنم كه اولاً مردم را راضي كنم و ثانياً وجهه خودم را پيش خودم حداقل خراب نكنم و تعريف خودم را از نگاهم به اين كار بر هم نزنم.
و اما «معراجي ها» و بازي جلوي دوربين مسعود ده نمكي ... - من فيلمنامه را كه خواندم همان ابتدا حس كردم بسيار هوشمندانه نوشته شده است. ظرايف بسيار درستي را توي متن ديدم. البته آقاي ده نمكي سر صحنه هم يكسري حذف و اضافات داشت، اما پايه و اساس فيلمنامه، فضا و جنسي را با خود به همراه داشت كه من به عنوان بازيگر به آن باور دارم. ما در قسمت هاي اوليه كار هستيم و من نمي توانم خيلي قصه را باز كنم اما مخاطب مي بيند كه هرآنچه ما فكر مي كنيم واقعيت ندارد. بيننده اين سريال از جريان هايي مطلع خواهد شد كه شايد به آن فكر نكرده باشد اما خيلي طنازانه به آن پرداخته شده است. قصه بسيار هوشمندانه نگارش شده بود و قطعاً بازيگران هم بسيار خوب آن را درك كردند و طنازانه ايفاگر آن بودند. فيلمنامه «معراجي ها» رنگ آميزي شخصيتي فوق العاده اي دارد و اين كمك ميكند مخاطب كم حوصله امروز زود خسته نشود، چون به هرحال حق دارد تنوع تصويري و شخصيتي ببيند. به نظرم بازيگران سريال هم خيلي درست و بجا چيده شده اند. تا جاييكه شده مشخصاً از بازيگراني استفاده شده كه مخاطب با آنها ارتباط خوبي برقرار كرده است؛ مجموعه اين عوامل به كمك تيم تصوير، صدا، كارگردان و... به دنبال اين بودند كه سريالي خوش ساخت و سر و شكل دار را روانه آنتن كنند. اميدوارم امروز بيننده ما پاي تلويزيون لذت ببرد چون اين مهم است.
تو جزو آخرين چهره هايي بود كه به تيم بازيگري سريال پيوستي. از ابتدا عماد به تو پيشنهاد شد يا ...؟ - بله وقتي من به گروه اضافه شدم همانطور كه گفتي بخش عمده اي از كاراكترها بسته شده بودند. آن روزها دوستان به دنبال شخصيت عماد بودند. كسي كه بتواند حال و احوال عماد را دربياورد. با من تماس گرفتند كه رفتم گپ و گفتي داشتيم و مذاكراتي كرديم.
فيزيك صورت و چهره و البته لحن و نگاه تو همان ابتدا به مسعود ده نمكي اين نويد را مي داد كه عماد پيدا شد. - (مي خندد) جالب اينكه من آن زمان ريش و سبيل نداشتم.
خب احتمالاً تو را در اين شكل و شمايل بارها ديده بودند؟ - بله قطعاً تحقيقاتي شده بود. ضمن اينكه صبوري كردند تا ريش من بلندتر شد و به پروژه به موقع اضافه شدم.
اصولاً عماد از آن دست نقش هايي است كه بازيگر جدا از حس، تكنيك و البته سواد بازيگري نيازمند آن است كه كمي از اعتقاداتش هم مايه بگذارد. در واقع نياز است كه اين آدم را با عقيده هايش بشناسي تا بتواني درست و بي كمي و كاست آن را نمايش بدهي. - متوجه منظورت شدم. ببين مهم اين بود كه بايد دانشجويي را بازي مي كردم كه خودم روزي شايد جاي او بودم؛ حالا با شكل و شمايل ديگري. به هرحال من هم دانشجوي دانشگاه هنر بودم و احساسات را در اين دانشجويان مي فهمم. نوع احساس دانشجويان پسر را در آن سن و سال مي فهمم. اينكه در آن دوره همه يك جور گرايش سياسي پيدا ميكنند را مي فهمم، آرمان خواهي كه در ذهن اين گروه سني همه يك آرمان شهري را داشتيم، هم ذهنيتي را كه با خود داشتيم اگرچه جنس آن و بك راند ذهني فرق مي كرد...
در واقع وجود درد، وجود حرف در ميان همه مشترك بود؟ - بله دقيقاً، من هم عماد را در دوران دانشجويي ام تجربه كرده بودم. اگرچه به لحاظ تفكر عماد دنبال يك چيزي ديگر است و من هم دنبال حرفي ديگر بودم و هزاران نفر كه هر كدام خودشان به دنبال يك راه و منش هستند. در كل اينكه عماد يك دانشجو است. اين دانشجو هميشه هم پر از حرف و احساس است، پر از انرژي براي دگرگون كردن جهان است، تصميم دارد به يك مدينه فاضله برسد و... چيزي نبود كه من آن را ندانم و درك نكنم. به اين مسئله با توجه به تجربه خودم اشراف كامل داشتم. سعي كردم به اين تعاريف شخصيتي همان ابتدا نزديك شوم. به همين دليل است كه متوجه مي شوي روح آرمان خواهي در اين كاراكتر تا حدود زيادي بيداد ميكند. يك سؤال دو وجهي...
- بفرمائيد!
اصولاً نگاه و ديدگاه عماد با توجه به فضاي زندگي اش يك تعريف كامل به ما در مورد او مي دهد... ـ بله دقيقاً، ما توي قصه مي بينيم که پدر عماد جانباز دفاع مقدس و به نوعي معلول شرايط جنگ است. قصه مادرش هم از سوي ديگر مفصل است. عماد در فضايي نفس کشيده که کاملاً پر از اعتقاد و باور بوده است. باورهاي عملياتي به دوران دفاع مقدس و اعتقاد او به ماجراي رخ داده باعث مي شود توقع نداشته باشيد عماد به لحاظ ديدگاه خيلي با آن روزها فاصله داشته باشد. علي رغم اينکه مي بينيم پدرش هم آدمي نيست که خيلي به دنبال منافع از شرايطي که داشته باشد. او يک معلم بازنشسته است و شرايط خاص پدر هيچ شرايط خاصي را براي او ايجاد نمي کند. در واقع همه چيز خيلي مومنانه و مخلصانه پيش رفته است. اصولاً در اين شرايط فرزند مؤمني هم بار مي آيد که خيلي صادقانه به دنبال عقايد و ديدگاهش است. او محکم پاي عقيده اش مي ايستد و علي رغم روحيه اش حتي گاهي فرياد هم مي کند و اگر نياز باشد جار و جنجال هم راه مي اندازد.
وجه ديگر اين شخصيت، آن وجهي است که به لحاظ حسي از دل فيلمنامه مي آيد و نياز به پرداخت درستي دارد. ـ به نظر من خود فيلمنامه شناسنامه اي از کاراکتر به تو مي دهد که مي تواني روي آن حساب کني و شناخت درستي روي آن پيدا کني. امّا از اينجا به بعد خود بازيگر است که بايد تلاش کند شخصيت را طراحي کند، آن را سمپات نشان دهد. ارتباط درستي با ديگر کاراکترها برقرار کند. اندازه ارتباط با ديگر شخصيت ها و... تو مي داني گاهي يک نگاه کوچک از بازيگر (داشتن و يا نداشتن آن نگاه) مي تواند کلي تاثيرگذار باشد.
معمولاً اين دست شخصيت ها با توجه به فرم و نوع نگاهتان با نوعي موضع از سوي مخاطب مواجه مي شود، چه کردي تا اين ديدگاه در مورد عماد به وجود نيايد و بتواند به قولي سمپات جلوه کند؟ ـ خوشحالم که اين اتفاق از نظر شما رخ داده است. وقتي يک شخصيت را صادقانه بازي کني شک نکن انعکاس درستي براي مخاطب خواهد داشت. فکر مي کنم عماد صادقانه اعتقادش را فرياد مي زند، حالا اگر من انعکاس درستي از آن داشته باشم حتماً مخاطب او را باور مي کند. امّا در کل مي داني شخصيت روي کاغذ يک ظرفيت مشخص دارد، پتانسيل متن آن چيزي است که هنوز بالفعل نشده و در واقع بالقوه است. اينجا هنرپيشه است که به شخصيت شاخ و برگ مي دهد، روي آن رنگ مي پاشد و با ارائه ظرايفي در بازيگري خودش رنگ و لعاب كاراكتر را در مي آورد. به هر حال براي دوست داشتني شدن يک شخصيت، بازيگر بايد از تمام سواد و تکنيک خود سود ببرد. من سعي کردم از تيپ آن مدل شخصيت ها فاصله بگيرم و عماد را يک آدم واقعي نشان بدهم. هميشه در ذهن من يک تبر ضد کليشه وجود دارد. دوست ندارم در ايفاي يک نقش به آن چيزي که موسوم است و در تلويزيون مدام ديده شده، نزديک شوم.
در روزگار ما کاراکترهايي مثل عماد به نظرم خيلي لبه تيغ هستند و حالا که انعکاس پيام مهم اثر روي دوش اين شخصيت است خيلي بايد با تبحر اين اتفاق رخ دهد. قبول داري؟ ـ درست مي گويي واقعاً عماد کاراکتري است که لبه تيغ حرکت مي کند، امّا يک مرز عجيب وجود دارد ميان صداقتي که بايد در بازي ات لحاظ کني، به نظرم اگر پل درست در بيايد تماشاگر ارتباط لازم را با تو و پيام شخصيت برقرار مي کند.
تقابل تو و مهرداد ضيايي هم يکي از نکات مورد توجه سريال است. به نظرم نوع نگاه مهرداد ضيايي به بازيگري و البته شخصيتي که در اين سريال بازي مي کند هم در اين تقابل به شدت کمک حال بوده است؟ ـ به نکته خوبي اشاره کردي، مهرداد ضيايي از آن دست افرادي بود که ما سر اين سريال حال خوبي با هم داشتيم. حرف هاي خوبي براي زدن با هم داشتيم. گپ و گفت هايي داشتيم و سر از جاهاي عجيب و غريبي در آورديم و اين خيلي به رابطه ما کمک کرد. مهرداد را هم که مي شناسي، هميشه گويا با کوله باري غبار از بخارا رسيده (مي خندد) و کلي کتاب هم زير بغل دارد... من با مهرداد خيلي راحت بودم. بخش عمده اي از بازيگري همان طور كه مي داني تحليل شخصيت است وقتي طرف مقابل با سواد و باشعور است و تجربه دارد، خيالش راحت مي شود که تحليل درستي از شخصيت خواهد داشت، و مي داني کلي با او جلو هستي و دچار زاويه نمي شوي! خدا را شکر براي من در مقابل مهرداد و خيلي از بازيگران خوب اين کار اين اتفاق رخ داد. با امير نوري هم خيلي جاها مثبت و منفي هاي ما در آمد، ارتباط خوبي داشتيم. مهرداد ضيايي به نظر من آنقدر درست بازي کرده که تکليف تماشاگر با او مشخص نيست. اصلاً معلوم نيست که سمت و سوي ذهن او چيست. به نظرم او خيلي درست اين نقش را ايفا کرده، حالا هر چه کار پيش برود تعليق شخصيت ها بيشتر مشخص مي شود. اجازه بدهيد کار جلوتر برود تا زواياي مختلف تمام شخصيت ها باز شود.
نکته اي که در مورد اکثر شخصيت هاي سريال «معراجي ها» محسوس است، اين است که تکليف تو با هيچکدام از کاراکترها معلوم نيست شايد تنها عماد... ـ (مي خندد) درست مي گويي، حالا هر چه کار جلوتر برود ابعاد مختلف شخصيت ها به خصوص رئيس دانشگاه، دانشجويان و... بيشتر رو مي شود.
از ابتدا مي دانستي که بخش هاي بازي تو در نسخه سينمايي نخواهد بود؟ ـ وقتي که من با اين سريال قرارداد بستم، اصلاً بحث نسخه سينمايي نبود. اگر هم بود من در جريان نبودم. من بدم نيامد از اين نسخه هوشمندانه سينمايي که کاملاً به عمليات کربلاي پنج پرداخت و اجازه نداد لطمه اي به نسخه تلويزيوني (سريال) کار وارد شود.
بخش هاي بازي تو هم مي توانست نسخه دوم سينمايي «معراجي ها» باشد. نظرت چيست؟ ـ آن شايد، ولي من خوشحالم که اين اتفاق رخ نداد. چون بالاخره سريال بايد يک مشت باز نکرده براي تماشاگرش داشته باشد که در آن شرايط اين اتفاق رخ نمي داد و به سريال لطمه وارد مي شد. حتماً تعليق هاي موجود در سريال که تماشاگر را از اين قسمت به قسمت بعدي مي کشاند تحت الشعاع قرار مي گرفت.
و امّا بازي جلوي دوربين مسعود ده نمکي، او را به لحاظ تفکر، نگاه کارگرداني و هدايت بازيگر چگونه ديدي؟ ـ آقاي ده نمکي همان روزهاي اول مي فهمد که بايد چه کار کند. خيلي هوشمندانه بازيگرش را شناسايي مي کند. اگر بفهمد بلدي چگونه با نقش و فضاي کار ارتباط برقرار کني، کار را به خودت واگذار مي کند و خيلي هم پذيراست و دست تو را باز مي گذارد. اين به شرطي است که همان روزهاي اول متوجه شود خودت به عنوان بازيگر دغدغه داري، در کار با آقاي ده نمکي، او اگر تو را باور کند خيالت راحت است. چون مي داند شماي بازيگر به تحليل درستي از نقش رسيده اي پس ديگر مي تواني خودت پيش بروي. اين اعتماد به من خيلي کمک کرد. من سر سوزني سر کار با ايشان مشکل نداشتم. کاملاً رها بودم. تنها چيزي که براي من آزار دهنده بود، فشار زماني و تايم بالاي کار بود وگرنه فضا و اتمسفر کار عالي بود. بالاخره من با فرشاد گل سفيدي هم کار کرده بودم. کار با او بسيار راحت است. دوربين او سيال است خيلي درگير ميزانسن ها نمي شوي...
يعني شرايط براي آن بازي تئاتري دلخواه تو ميسر است؟ ـ درود بر تو... در بيشترين لحظات سعي مي کند خودش را با تو هماهنگ کند. مگر لحظاتي که به عنوان بازيگر با دوربين همراه مي شوي...
و سوال آخر اينکه ماحصل کار، امروز کاوه خداشناس را راضي کرده است؟ ـ هنوز ابتداي راه هستيم از خدا مي خواهم و اميدوارم تا پايان، سريال با همين انرژي پيش برود، تماشاگر سريال را دوست داشته باشد و کار ديده شود. ما خيلي انرژي گذاشته ايم.شما مي دانيد من خودم براي اين سريال انرژي زيادي گذاشته ام. به هر حال اتفاقات بد زيادي براي سريال ما رخ داد و حال همه ما را بد کرد. روح همه دوستان عزيز ما شاد، آنها براي ما خيلي زحمت کشيدند، از خدا مي خواهم سريال بتواند با اقبال عموم روبرو شود تا روح آن عزيزان هم از اين موفقيت خوشحال و شاد باشد.
منبع: بانی فیلم