نقش خشنِ شوخ ِ بداخلاق

کد خبر : 365530
سرویس فرهنگی « فردا »: شهین تسلیمی از سال 85​ وارد دنیای بازیگری شد و تا امروز کارنامه‌ای با عناوین رنگارنگ و نقش‌های متعدد دارد. از آثار کمدی شهین تسلیمی می‌توان به سریال‌های باغ‌مظفر، چارچرخ، زن بابا، خوب، بد، زشت و خانه اجاره‌ای اشاره کرد و از آثار جدی او می‌توان مادرانه، ارمغان تاریکی و وضعیت سفید را نام برد.

او این شب‌ها در سریال «دردسرهای عظیم» در نقش منیرخانم، صاحبخانه لطیف مهمان خانه‌های ماست و همزمان در سریال «کیمیا» نیز بازی می‌کند. البته فیلم آذر، پرویز، شهدخت و دیگران نیز با بازی او روی پرده سینماهاست و خلاصه همیشه خط و خبری از او در فیلم‌ها و سریال‌های در حال تولید و پخش می‌توان پیدا کرد.

شهین تسلیمی به اندازه‌ای که در ملودرام‌های تلویزیون جدی بوده در سریال‌های طنز هم جدی ظاهر شده​ و همانقدر که خشن و بداخلاق ظاهر می‌شود، مهربان و شوخ نیز هست و گفت‌وگو با او می‌تواند شاد و مفرح باشد.

با شهین تسلیمی درباره سریال دردسرهای عظیم و بازیگری به گفت‌وگو نشستیم.

تا امروز در اکثر نقش‌هایتان، تصویری از یک مادر جدی و تا حدی بداخلاق ارائه کرده‌اید، اما منیر خانم در عین این که جدی و بداخلاق است، مهربانی‌هایی دارد که او را دوست داشتنی‌ می‌کند. خودتان خواستید منیر خانم کمی مهربان‌تر باشد یا از اول قرار بر این بود؟

اتفاقا برخلاف نظر شما من قبل از این همیشه نقش مادرهای مهربان را بازی کرده‌ام. به نظرم در سریال دردسرهای عظیم کمی خشن هستم و آن هم به خاطر این که نقش یک صاحبخانه را به عهده دارم که گاهی برای گرفتن اجاره مجبور می‌شود برخوردهای خشن با مستاجرش داشته باشد، اما اصلا این طور نیست که شما می‌گویید و من در دیگر نقش‌هایم خیلی مهربان بودم. در کدام سریال من نقش نامهربان و خشن بازی کرده‌ام؟

مثلا در سریال زن بابا یا مادرانه و اکثر نقش‌هایتان!

در نقش ماهی خانم در سریال زن‌بابا که خیلی آرام و مهربان بودم. ماهی خانم اصلا خشن نبود و سعی می‌کرد شخصیتی را که آقای گرجستانی بازی می‌کرد، راهنمایی کند تا با فرزندانش مهربان باشد. آن نقش اصلا خشن نبود. در سریال مادرانه تا حدی جدی بودم چون پسرم بد راهی را انتخاب کرده بود و من با او مقتدرانه برخورد می‌کردم و فقط منیرخانم در دردسرهای زیبا کمی خشن است و با همه نقش‌های دیگر من فرق می‌کند.

شاید این مساله کمی هم به قیافه شما مربوط باشد. چشم‌های تیز و با نفوذی دارید!

میمیک چهره‌ام در یک لحظه عوض می‌شود، با یک تغییر کوچک خشن می‌شوم، مهربان می‌شوم یا نگران به نظر می‌رسم. چهره‌ام خیلی منعطف است و همه جور تغییری را به سرعت نشان می‌دهد.

فکر می‌کنم این در بازیگری خیلی کمک‌تان می‌کند.

دقیقا.

شاید برای همین است که دیر آمده‌اید، اما در نقش‌های زیادی بازی کرده‌اید.

دیر آمده‌ام، اما من سابقه تئاتر داشتم و همین‌طوری وارد دنیای بازیگری نشدم. تئاتر برای بازیگر حکم دانشگاه را دارد. شنیده‌اید می‌گویند بازیگری توی خون بعضی آدم‌هاست؛ من از این دسته آدم‌ها هستم. میمیک صورت مسلما تاثیرگذار هست و به محض این که کارگردان توضیح می‌دهد چه حسی را باید بازی کنم، من حس‌ را در چهره‌ام ایجاد می‌کنم و نقشم را بازی می‌کنم. معتقدم چشم بیشتر از هر عضوی نشان‌دهنده درون آدم‌هاست و من خوشبختانه به سرعت می‌توانم شکل نگاهم را عوض کنم و حس چهره‌ام را تغییر بدهم.

شما صدای خاصی هم دارید که البته این هم بی‌تاثیر نیست!

بله چون در کنار حس چهره، فن‌بیان هم مهم است. صدا و بیان به بازیگر خیلی کمک می‌کند.

دوره‌ای که تئاتر بازی می‌کردید چه سال‌هایی بود و چند سال تئاتر بازی کرده‌اید؟

​ ترجیح می‌دهم درباره آن زمان صحبت نکنم. دوست دارم درباره دوره دوم کارم در عرصه بازیگری که از 9-8 سال پیش شروع شده صحبت کنیم.

بسیار خب. دوست دارم بدانم برای کسی مثل شما که تقریبا دیر وارد دنیای بازیگری شده‌اید، شرایط چگونه است؟

من بازیگری را خیلی دوست دارم و توانایی آن را هم دارم. کارگردان‌ها وقتی توانایی مرا می‌دیدند از من برای بازی دعوت می‌کردند و هنوز ​ همین‌طور است. همیشه سعی کرده‌ام در کارهایی بازی کنم که بازیگران خوبی داشته باشد. دوست دارم با کارگردان‌های خوب بازی کنم و موفقیت خودم را با این چیزها تضمین می‌کنم.

به نظرم بازیگری برایتان خیلی جدی شده است. همین طور است؟

متاسفانه بله.

چرا متاسفانه؟

برای این که بازیگری نوعی اعتیاد است. واقعا آدم را معتاد می‌کند​ یعنی اگر کسی وارد دنیای بازیگری بشود و بعد از مدتی نتواند بازی کند افسرده و بیمار می‌شود.

این که شما نقش‌های زیادی بازی کرده‌اید برای این است که معتاد شده‌اید؟

تا حدی بله. البته بخشی از آن به این دلیل است که پیشنهاد داشته‌ام. مثلا به خودم می‌گویم بعد از این نقش فعلا هیچ نقشی بازی نمی‌کنم اما به محض این که پیشنهاد بعدی را می‌دهند و می‌بینم ​ کارگردان و گروه همه خوب هستند، نمی‌توانم جواب رد بدهم.

به نظرم از حضور در گروه تولید لذت می‌برید.

بله. همکاران من به اندازه خانواده‌ام به من نزدیک هستند. تمامشان را دوست دارم و اکثر اوقاتم را با آنها می‌گذرانم. گاهی به خاطر همین همکاران بازی در یک نقش را قبول می‌کنم. بیشتر اوقات خود نقش مهم است، اما در کنار دوستان بودن هم برایم اهمیت دارد و باعث می‌شود گاهی بی‌اختیار یک نقش را قبول کنم.

چه نوع نقش‌هایی را بیشتر دوست دارید؟

من نقش طنز را بیشتر دوست دارم چون می‌توانم مردم را خوشحال کنم. مردم فیلم‌ها و سریال‌های طنز را دوست دارند و من به خاطر آنها دوست دارم بیشتر این نوع نقش‌ها را بازی کنم البته نقش‌های جدی را هم دوست دارم مثلا نقشم در سریال مادرانه را خیلی دوست داشتم. فکر می‌کنم از عهده هر دو نوع نقش برمی‌آیم.

برایتان بازیگری مهم است؟ برای آینده‌اش برنامه‌ریزی کرده‌اید؟

قربان شما بروم، مگر من دختر چهارده ساله هستم که برای آینده کارم برنامه‌ریزی کنم؟ من برای یک ماه دیگر هم نمی‌توانم تصمیم‌ بگیرم.

چرا؟

چون آدمیزاد هر آن ممکن است عمرش تمام بشود و برود. برنامه‌ریزی من سطحی و لحظه‌ای است چون نمی‌دانم چه می‌شود. من از کجا بدانم وسط یک سریال چه اتفاقی ممکن است برایم بیفتد! چون آدم باید هر زمان فکر آن دنیا هم باشد.

فکر می‌کنم چون کمی سنتان بالا رفته این حس را دارید و گرنه بازیگران مسن‌تر از شما همچنان مشغول کار هستند. نگران نباشید، احتمالا ده سال دیگر هم من و شما با هم مصاحبه خواهیم کرد.

فکر کنم آن زمان آلزایمر گرفته باشم و نتوانم جواب بدهم.

اصلا به شما نمی‌آید این طوری فکر کنید!

برای اینکه زندگی اصلا قابل پیش بینی نیست و آدم نمی‌تواند فردایش را پیش‌بینی کند. آنقدر آدم‌هایی بوده‌اند یا بازیگران، هنرمندان و ورزشکارانی که در جوانی اتفاقاتی برایشان افتاده و از بین ما رفته‌اند. به هر حال مرگ آن طرف زندگی است. ان​شاءالله همه همیشه سلامت باشند، اما مرگ یک چیز کاملا طبیعی است و نمی‌شود منکرش شد.

می‌گویند بازیگری شغل سختی است. حقیقت دارد؟

بازیگری سختی‌های زیادی دارد، اما در کنار این سختی، شیرینی‌ هم زیاد دارد. وقتی من ساعاتم را با کسانی می‌گذرانم که دوستشان دارم و بعد مورد محبت و لطف مخاطبان قرار می‌گیرم، خوشحال می‌شوم و لذت می‌برم و این خوشحالی جایگزین همه سختی‌ها می‌شود. در حرفه بازیگری چیزی که بیشتر از همه بازیگر را اذیت می‌کند و به او فشار می‌آورد، ساعات کار است؛ گاهی شب تا صبح سر کار هستیم و هر قدر هم روز بخوابیم جای خواب شب را نمی‌گیرد. کمی بی‌خوابی آدم را ناراحت می‌کند و کمی هم موقعیت‌های بازی است؛ مثلا در فصل تابستان باید زمستان را بازی کنیم یا برعکس. مثلا این روزها در سریال کیمیا هم بازی می‌کنم و چون سکانس‌های زمستانی سریال فیلمبرداری می‌شود باید در این گرمای تابستان پالتو بپوشم. بازیگری سخت است اما حضور در جمع دوستان و همکاران و مهر و محبت مردم همه اینها را جبران می‌کند.

خانواده شما چه حسی نسبت به کارتان دارند؟ نقش‌های شما را دوست دارند، تشویق و راهنمایی‌تان می‌کنند یا فقط نظر می‌دهند؟

هیچ کسی درباره کارم نظر نمی‌دهد جز خودم و کارگردانی که با او کار می‌کنم. کارگردان درباره نقش حرف می‌زند، با هم تبادل نظر می‌کنیم، پیشنهادهایی می‌دهد و من قبول می‌کنم و چیزهایی که خودم بلد هستم را ارائه می‌کنم، اما اصلا در این مورد با خانواده‌ام صحبت نمی‌کنم.

چرا؟

برای این که خانواده من در این زمینه فعالیت نمی‌کنند و با دنیای هنر سر و کار ندارند. البته شوهرم مرا تشویق می‌کند، اما اعضای خانواده من در این زمینه سررشته ندارند که بخواهند پیشنهادی بدهند یا انتقاد کنند.

گفتید نظراتتان را به کارگردان‌ها ارائه می‌کنید. درباره نقش منیرخانم پیشنهادی داشتید؟

آقای برزو نیک‌نژاد بسیار آدم نکته‌سنج و دقیقی است. ایشان خودشان نویسنده هستند و به همه جزئیات دقت می‌کنند. بنابراین جایی برای اظهارنظر نمی‌ماند، اما نکته‌هایی هست که خانم مریم سعادت و جواد عزتی مطرح می‌کنند و با هم گفت‌وگو می‌کنند و اگر صلاح باشد آقای نیک‌نژاد قبول می‌کند. من هم ممکن است درباره دیالوگ‌ها نظری بدهم که با نظر آقای نیک‌نژاد چیزی به دیالوگ اضافه یا از آن کم کنیم. اگر پیشنهادی بدهم که درست باشد ایشان حتما قبول می‌کند.

منیرخانم را دوست دارید؟

بله دوست دارم. شاید کمی خشن باشد، اما این خشن بودن هم طنز است و تلخ نیست. به خاطر همین دوستش دارم. مثل همه مادرها مهربان است. فقط کمی خشونت به خرج می‌دهد که آن هم از بدجنسی نیست. همه مادرها بچه‌هایشان را دوست دارند، بموقع محبت می‌کنند، بموقع دعوا می‌کنند، بموقع تنبیه می‌کنند. نمی‌شود همیشه یک رفتار داشت و بی‌وقفه مهربان بود. آن وقت دیگران سوء استفاده می‌کنند.

حرف آخر؟

امیدوارم همان‌طور که مخاطبان سریال درد‌سرهای عظیم تا الان این سریال را دوست دارند و آن را تماشا می‌کنند تا آخر با ما همراه باشند و از سریال لذت ببرند. موفقیت این سریال را مدیون آقای مهام و محمدی هستیم که همیشه جزو تهیه‌کنندگان خوب تلویزیون بوده‌اند و امیدوارم این سریال سکوی پرتاب خوبی برای آقای نیک‌نژاد در زمینه کارگردانی باشد. منبع: جام جم آنلاین

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: