تئاتر یک نیاز است

کد خبر : 364998
سرویس فرهنگی « فردا »:‌

نمایش «ایران استرالیا» به روزهای پایانی اجرا نزدیک شده است؛ نمایشی که جامعه تولیدکنندگان آن، جمعیتی بیش از 50 نفر را تشکیل می‌دهند.

جامعه تولیدکنندگانی که خود جزئی از یک جامعه هنری بزرگ (تئاتر) و البته پردغدغه را تشکیل می‌دهند. «ایران استرالیا» تئاتری است ماحصل تجربه، خلاقیت، جسارت و علم. تئاتری که مخاطب باورش می‌کند، با او همراه می‌شود، حرف‌ها و نیازهای این روزهایش را در آن می‌بیند و می‌شنود و به خاطر دیدنش حاضر است به یکی از پرترافیک‌ترین نقاط تهران برود و شاهد مرور داستان‌هایی باشد که در حاشیه بازی ایران استرالیا امکان شکل گرفتن داشته‌اند و ... اپیزودهایی مجزا که در نهایت یک تلاقی عینی و یک تلاقی ذهنی با هم دارند و مخاطب در مسیر همراهی با این اپیزودها علاوه بر دریافتهای هنری و اجتماعی لذت دیدن یک اتفاق هنری جذاب را هم تجربه کرده است.

اما حالا، در آستانه پاییز و زمستان، فصل جشنواره‌های تئاتری و هجوم اخبار و آمار و ارقام مدیریتی و... سخن از چیست؟ بهتر است مطلب را با چند سوال ادامه دهیم؛ تئاتر خوب چگونه تئاتری است؟ به چه دردی می‌خورد؟ مدیران تئاتردر این میان چه می‌کنند؟ جایگاه و سهم مردم چیست؟

با زبانی ساده و صریح، می‌توان تئاتر خوب را نتیجه یک فرآیند دوطرفه بین گروه تولید کننده و مخاطبان دانست. فرآیندی که طی آن بخشی از دغدغه مخاطبان در آن به تصویر کشیده می‌شود و چون این تصویر خود از یک باور و تلاش علمی برخواسته است، اندیشه را تحریک می‌کند و ذهن مخاطب را در مسیری شاد و پرهیجان، از انفعال به فعالیت هدایت می‌کند. این دغدغه می‌تواند اجتماعی، فرهنگی، فلسفی، و یا هر چیز دیگری باشد. از طرفی تئاتر صرف نظر از ماجرای حاکم براین روزهای آن و اوضاع احوال سالن‌ها و بودجه و غیره‌اش، قطعا نیاز واقعی یک جامعه پویا است. جامعه‌ای که می‌خواهد رو به جلو باشد.

از سوی دیگر، یک رکن سوم در این میان وجود دارد که نه مخاطب است و نه تولیدکننده؛ این رکنی است که در لایه اول، رکن مدیریتی نامیده می شود و بناست در مسیر عرضه و تقاضای فرهنگی و هنری قرار بگیرد و به شکل‌گیری فرآیند نیاز و دغدغه و آرامش سامان بدهد. اما مشکل از آنجایی آغاز می‌شود که این رکن نتواند شرط بودن خود را در دیده نشدن جستجو کند، و نیاز داشته باشد که دیده شود، خودی نشان بدهد و ردپای خود را به رخ بکشد.

طبعاً در این میان مدیران و اشخاصی هم هستند که از علم مدیریت بهره‌ای برده‌اند و می‌توان آن‌ها را کمک دهنده و هدایت‌گر نامید؛ اما حقیقتاً آن چیزی که در حال حاظر وجود دارد این است که غالبا اتفاقات مدیریتی فرهنگی در تئاتر بیشتر بازدارنده‌اند تا پیش برنده. به عنوان مثال نظام تفکیک و طبقه‌بندی حمایتی گروه‌های جوان که از منظری دیگر جان و روح تئاتر آینده و حال هستند، از فعالان تئاتر که حالا دیگر آردهای‌شان را بیخته‌اند و الک را آویخته، خود بیانگر یک نوع بازدارندگی است.

تئاتری مانند «ایران استرالیا» که حاصل برگزاری یک کارگاه علمی بوده است، شاید بهترین بهانه برای طرح این بحث باشد. تئاتری که تعداد قابل توجهی هنرجوی تئاتری و با انگیزه و پرنشاط را در خود جای داده و اغلب این هنرمندان چندان شناخته شده نیستند. البته سجاد افشاریان، کارگردان این نمایش، چهره شناخته شده و پرکار تئاتر این روزهاست، که برای به ثمر رساندن چنین اتفاقی مرارت‌های فراوانی را متحمل شده است. نکته اینجاست که او نه مدیر است و نه مسئول؛ ولی به این موضوع خوب توجه کرده که تئاتر باید با جامعه‌اش همراه باشد و علاوه بر مفید بودن در این مسیر، باید انرژی اش را از جوانان تئاتر بگیرد.

برخی نهادها که با دامنه عملکردی محدودتر و البته با تمرکزی بیشتر، از تولید تئاتر حمایت می‌کنند، در نسبت با ارگان‌ها و متولیان اصلی، امتیاز و مقبولیت بیشتری در بین مخاطبان و تئاتری‌ها دارند، خانه هنرمندان ایران و یا تماشاخانه‌های خصوصی که این روزها بازار اجراهایشان دارد روزبه‌روز داغ‌تر هم می‌شود از این قبیل‌اند. اما در نهایت تنها می‌توان امیدوار بود که از دریچه توجه به همه نقدهای دلسوزانه، در پاییز و زمستان پیش رو و البته در امتداد آن در فضای هنرهای نمایشی کشور، رفته رفته نگاه تبلیغاتی و کمی و آماری و نگاه مبتنی بر ویترین‌های مدیریتی کم‌کم رنگ ببازد و تئاتر به عنوان یک رکن مهم فرهنگی شناخته شود و مدیران با اعتماد و احترام به اهالی شریف این صنف، بر جان گرفتن و حیات واقعی این رشته مهم هنری اهتمام بورزند.

منبع: خبرآنلاین

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: