آرامش دیپلماتیک، جلوی تشدید تقابلها را گرفت
سرویس سیاسی « فردا »: یک سال پس از تشکیل کابینه یازدهم، همچنان میتوان گفت فعالیت در عرصه سیاست خارجی ازجمله برجستهترین اقدامات دولت تدبیر و امید در این یک ساله بوده است؛ اقداماتی که هرچند محدود به مذاکرات هستهای نیست و طیف وسیعی از گفتوگوها، رایزنیها و برنامهریزیها را در بر میگیرد، اما مهمترین شاخص اندازهگیری آن، مذاکرات هستهای بوده است.
سوابق دیپلماتیک حسن روحانی از یک سو و استفاده از یک تیم باسابقه در وزارت امور خارجه از سوی دیگر، باعث شده است دولت اعتدال، دولت دیپلماسی و مذاکره نام گیرد.
با وجود این کم نیستند کسانی که منتقد عملکرد دولت در عرصه سیاست خارجی بوده و بر این باورند که دولت باید ملاحظات بیشتری را در حوزه دیپلماسی رعایت کند. جواد منصوری، دیپلمات شصت و نه ساله ازجمله همین منتقدان است. او از سال 1360 تا 1367 معاون آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه بوده و سپس سال 1368 به عنوان سفیر ایران به پاکستان رفته و تا سال 1372 در این سمت بوده است. منصوری سال 1372 مسئولیت معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی را به عهده گرفته و از 1385 تا 1388 به عنوان سفیر ایران در پکن فعالیت داشته است.
او که تالیفات بسیاری در حوزه سیاست خارجی دارد بخش عمده ای از آنها بویژه «شناخت استکبار»، «25 سال حاکمیت آمریکا در ایران»، «آمریکا و خاورمیانه»، «چالش های ایران و آمریکا» و «نظام سلطه در قرن 21» به روابط تهران و واشنگتن می پردازد، در گفت وگو با جام جم، ضمن دفاع از ادبیات دیپلماتیک و راهبرد تنش زدایی دولت، بر این باور است که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم ضمن فاصله گرفتن از شتاب زدگی و ابراز خوش بینی به غرب، باید واقعیت های موجود در نظام بین الملل از جمله نفوذ لابی صهیونیستی را بشناسد و متناسب با این واقعیات مواضع خود را تنظیم کند.
یک سال پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، بسیاری از صاحبنظران، سیاست خارجی را مهم ترین حوزه ای می دانند که دولت حسب شرایط کشور، در این یک سال به آن توجه ویژه داشته است. به عنوان اولین سوال، فکر می کنید دولت اعتدال در حوزه سیاست خارجی با چه نقاط قوت و ضعفی روبه رو بوده است؟
یکی از مهم ترین آسیب ها درباره عملکرد همه دولت ها در گذشته و اکنون این است که دچار افراط و تفریط و تصمیمات متناقض هستند. مثلا شما عملکرد دیپلماتیک دولت قبل را ببینید، نوعی ادبیات نامتعارف داشت که درنهایت با عباراتی مانند افراطی و غیرمنطقی توصیف شد. آنها فکر می کردند اگر رویکردی تهاجمی داشته باشند، جهان تسلیم می شود و ایران را جدی تر می گیرد. همچنین در تحلیل هایشان مدعی بودند با چنین تاکتیکی، غرب دچار انفعال شده و عقب می نشیند. اینها همه ناشی از محاسبات اشتباه بود. متاسفانه وقتی دلسوزان هم هشدار می دادند، توجهی نمی شد و حتی با ادبیاتی نامتعارف همراه بود. با این حال به نظر من، مشکل دولت یازدهم این بود که دچار اشتباه دیگری شد و ناگهان به گونه ای شتاب زده تفریطی عمل کرد و نگاهی خوش بینانه به غربی ها داشت. این نوع دیدگاه حتی باعث تحیر غرب هم شد.
اینها همه در حالی است که هم در دوره حضرت امام(ره) و هم در دوره رهبر معظم انقلاب، محور اصلی در سیاست خارجی، رهبری است. بنابراین غربی ها هم می دانند که رهبر انقلاب حرف آخر را می زنند. جالب است بدانید در دولت قبل وقتی حرف تازه ای مطرح می شد، دیپلمات های غربی می گفتند بروید حرف رهبرتان را بیاورید. البته در سطح مذاکرات مقدماتی یا مباحث رسانه ای دولت ها حرف های خود را می زنند، اما اصل سیاست ها را رهبری تنظیم می کنند. با وجود این به نظر من این دولت دچار نوعی تفریط در مقابل افراط دولت قبل شد، هرچند این می تواند برای ما تجربه باشد. برای همین رهبری فرمودند مجوز مذاکرات در چارچوب مذاکره هسته ای داده شد تا عده ای فکر نکنند اگر عقب نشینی شود، همه مشکلات حل می شود که دیدیم، نشد... .
البته من فکر نمی کنم نگاه خوش بینانه ای که شما می گویید، در وزارت خارجه نسبت به غرب وجود داشته باشد. اتفاقا وزیر امور خارجه اسفندماه سال گذشته در گفت وگو با روزنامه جام جم، از این که برخی فکر می کنند پس از مذاکرات، همه مشکلات ما با غرب حل شده، گلایه می کرد. شاید اشاره شما بیشتر متوجه اظهارنظرهای برخی حامیان دولت در داخل کشور است که در سطح رسانه ای خوش بینی هایی داشتند... .
نه، در داخل دولت، شما شاهد بودید که گفته می شد اگر مشکل ما با آمریکا حل شود، همه چیز حل و تحریم ها برداشته می شود یا تاکید داشتند باید با دنیا تعامل سازنده داشت که البته من مخالف تعامل سازنده نیستم، اما مثلا گفت وگوی تلفنی روسای جمهور نشان از ذهنیت خوش بینانه ای دارد که من منتقد آن هستم.
شرایط کشور در مقطع زمانی آغاز به کار دولت ایجاب می کرد تلاشی سریع برای رفع مشکلات دیپلماتیک و فاصله گرفتن از برخی تندروی های گذشته آغاز شود و شاید برخی مصادیقی که اشاره می کنید، به این خاطر بوده است؟
فراموش نکنید شتاب زده عمل کردن، یکی از آسیب های حوزه سیاست خارجی است. اصولا در عرصه دیپلماسی باید آرام حرکت کنید و تغییرات نیز باید تدریجی باشد. اگر شتاب زده عمل شود، طرف مقابل هم استفاده حداکثری می کند. با این حال من فکر می کنم همان خوش بینی که اشاره کردم، باعث شتاب زیاد در تغییر مواضع هنگام تغییر دولت شد، به گونه ای که در مذاکرات ژنو طوری برخورد کردند که گویی دوره ای تازه آغاز و همه مشکلات تمام شده است که در عمل چنین نبود.
با وجود این در این مدت شاهد بودیم که تغییرات مثبتی در نحوه تعامل تهران با طرف های مذاکره در گفت وگوهای هسته ای رخ داد و بن بست مذاکرات شکسته شد؟
باید به این نکته بپردازم که از نظر من هم دولت چهار ویژگی مثبت دارد. اولین نکته، استفاده از ادبیات آرام و مناسب در عرصه جهانی است. استفاده از این ادبیات به نفع ما بوده و قطعا زیانی را متوجه ما نمی کند. نکته دوم، آرام سازی فضای سیاست خارجی است که جلوی تندشدن تقابل ها و حرمت شکنی دیگر کشورها را گرفت هرچند نمی توان انتظار داشت همه اختلافات به صفر برسد. سومین شاخص مثبت در سیاست خارجی دولت، عادی سازی روابط با اروپاست. به نظر من روابط ایران و اروپا حتی امکان بهبود بیشتر را نیز دارد، هرچند من فکر می کنم این مسیر به موانعی برخورد خواهد کرد که مهم ترین دلیل آن پیوند این روابط با دخالت های آمریکا و اسرائیل است. تردیدی نداشته باشید که آمریکا، مجری سیاست صهیونیست ها در آسیا و آفریقاست. با قاطعیت می گویم و هرکسی که شناختی از آمریکا دارد تائید می کند که رئیس جمهور آمریکا، مجری سیاست های آیپک است و بی مجوز لابی صهیونیستی کار نمی کند. شما به ماجرای ترور کندی نگاه کنید یا ماجرای واترگیت را به یاد آورید. همه اینها تحت تاثیر اعمال نفوذ لابی صهیونیستی بود.
اما چهارمین شاخصی که درباره ویژگی های مثبت سیاست خارجی دولت می خواهم اشاره کنم، تلاش برای هماهنگی بیشتر با رهبر معظم انقلاب بود. این هماهنگی، هم به نفع دولت است و هم به نفع کشور.
آیا این هماهنگی های داخلی که اشاره کردید، توانست نوعی اجماع داخلی برای پیشبرد سیاست خارجی همراه داشته باشد؟ چون در برهه های مختلف و حتی در مواقع پیشرفت مذاکرات حساس، شاهد برخی نقدهای داخلی به گفت وگوها بودیم؟
متاسفانه همه دولت های بعد از انقلاب در سه دهه قبل در یک اشتباه مشترک بوده اند و آن اینکه حاضر نبودند بپذیرند فقط قوه مجریه هستند. واقعیت این است که در نظام جمهوری اسلامی، دولت تنها مجری قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس است و قانونگذار نیست. همه دولت ها باید برای اجرای تصمیمات مدنظر خود، از نهادهای قانونگذار کشور کسب مجوز کنند. این درحالی است که از دولت موقت گرفته تا دولت یازدهم، همه دولت ها تصمیمات دولت قبل خود را نقض و از صفر شروع کرده اند و روسای دولت هم خود را حاکم می دانسته اند نه رئیس قوه مجریه! چنین نگرشی اگر اصلاح شود، بخشی از مشکلات پایان می پذیرد. شما ببینید، برخی دولت ها در این اشتباه چنان غرق می شوند که حتی به قوه قضاییه اجازه برخورد با یک عضو کابینه شان را نمی دهند. این در حالی است که در کشورهای دیگر حتی ممکن است رئیس دولت به دلیل یک تخلف بازداشت شود.
اگر دولت یازدهم این نگرش موجود از گذشته را اصلاح کند و بپذیرد که نگاه سیستمی داشته باشد و در چارچوب قانون و در هماهنگی دیگر نهادها فعالیت کند، شاید آن وقت بخشی از آن موضوع همراهی و اجماعی که اشاره کردید، محقق شود و اختلافات موجود میان دولت و مجلس هم کاهش یابد.
مشکل دیگر دولت ها هم این بوده که به ظرفیت های داخلی کمتر توجه دارند. اگر در فرمایش های رهبر انقلاب توجه کنید، می بینید بارها گفته اند به صحبت های من عمل نشد. چرا عمل نمی شود؟ چرا به برنامه ای که ایشان در برخورد با مفاسد اقتصادی ارائه کردند عمل نشد؟ این بی توجهی به داخل در شرایطی است که اگر استحکام داخلی وجود داشته باشد، کشورهای دیگر هم متوجه این قدرت درونی می شوند.
این که نقد به گذشته است، اما دولت یازدهم تاکید دارد با تکیه بر توان داخلی گفت وگوهای دیپلماتیک را پیش می برد... .
اشتباه دولت از نظر من این بود که گمان کرد با تکیه بر گفت وگو با خارج، می تواند مشکلات داخلی را حل کند. این در حالی است که دولت باید نقدهای داخلی را تحمل کند و از همه توان گروه های داخلی برای پیشبرد مذاکرات با دیگر کشورها استفاده کند. دولت یازدهم نباید بگذارد نوعی جدایی در درون کشور رقم بخورد و بعد به منتقدان بگوید همین که هست! این روش مناسبی نیست که همراهی داخلی مورد بی توجهی قرار گیرد. شما رفتار حضرت امام(ره) را ببینید. بجز با گروه های برانداز، به نظر همه گروه ها توجه داشتند... .
البته امکان تحقق این رویکرد در شرایطی است که گروه های سیاسی منتقد هم از خود همراهی نشان دهند. جاده همکاری داخلی، یکطرفه نیست... .
ببینید، دولت همیشه باید نقش پدری ایفا کند. یک مدیر همیشه باید سعه صدر داشته باشد. روایت است که ابزار مدیریت، سعه صدر است. بنابراین بدیهی است که رئیس دولت باید در اوج سعه صدر باشد. باید همراهی باشد و همه در تصمیم گیری ها سهیم باشند، نه این که تا انتخابات تمام شد، بگویند من رأی آورده ام و دیگران به کنار.
من متوجه نشدم، در چارچوب بحثی که ما داریم ـ که در حوزه سیاست خارجی است ـ دولت دقیقا باید چه رویکردی را در پیش بگیرد تا نظر همه گروه ها جلب شود. به هر حال همیشه عده ای با یک نظر مخالف هستند... .
بحث من این است که نباید در حوزه سیاست خارجی افراد توانمند را کنار بگذاریم. اگر یک صاحبنظر با ما زاویه هم دارد، اما توانمند است، او را باید به کار گرفت. مشکل ما این است که هر چهار سال یک بار کل تیم کارشناسی را تغییر می دهیم. اصلا در خارج از کشور نمی توانند با وجود این تغییرات برای ارتباط بلندمدت با ما برنامه ریزی کنند، چون هم سیاست ها تغییر می کند و هم افراد. این درحالی است که پیام داخل به خارج باید ثبات مدیریتی باشد. همه باید بدانند که هر کسی در یک سمت اجرایی قرار گرفت، برای اجرای یک قانون مشخص و ثابت آمده، نیامده تا قوانین را زیر و رو کند.
اجازه بدهید بازگردیم به موضوع دیپلماسی دولت یازدهم. یکی از محوری ترین اولویت های دستگاه دیپلماسی، توسعه روابط با کشورهای منطقه بوده که البته در این یک سال شاید کمتر مجال پرداختن به آن وجود داشته است. به نظر شما با توجه به تحولات خاورمیانه، دولت یازدهم برای بهبود روابط با کشورهای خاورمیانه باید چه راهبردی در پیش بگیرد؟
مهم ترین اصل در ارتباط با همسایگان این است که به گونه ای رفتار شود تا نگاه کشورهای منطقه به ایران یک نگاه تهدیدمحور نباشد. هرچند کشورهای غربی و بویژه اسرائیل، تلاش دارند از طریق سیاست های شیعه هراسی و ایران هراسی، کشورهای منطقه را از ما دور کنند، ولی با تقویت دیپلماسی می شود این واقعیت را به کشورهای همسایه منتقل کرد که ایران تهدید نیست. چنین روندی وقتی طی می شود که برخی ریزه کاری ها در حوزه دیپلماسی مورد توجه قرار گیرد. مثلا در بسیاری از کشورها برای این که نشان دهند رابطه با یک کشور همسایه چقدر اهمیت دارد، وزیر امور خارجه سابق را به عنوان سفیر به کشور همسایه می فرستند. با این حال وقتی ما مثلا مدیرکل تشریفات وزارت خارجه را به عنوان سفیر به یکی از کشورهای منطقه می فرستیم، این پیام را به آنها می دهیم که سطح توجه ما به کشور شما در این حد و اندازه است. این نوع اقدامات بدقت از سوی همسایگان ما رصد می شود و به هر حال تاثیرگذار است.
به نظر من، باید شرایطی ایجاد کرد که کشورهای غربی احساس کنند منافع مشترکی با تهران دارند و می توانند از طریق توسعه مبادلات تجاری یا صدور خدمات فنی و مهندسی، به اهداف خود در سایه نزدیکی به ایران برسند.
در حال حاضر فرصتی هم برای توسعه روابط ایران با کشورهای آسیای میانه، روسیه و چین فراهم شده که باید از آن استفاده کرد. این کشورها احساس می کنند غرب مقابل ایران است پس می توانند به ایران نزدیک شوند. یک مقام روسیه اخیرا گفت ما تازه فهمیدیم تحریم ایران برای چیست. حالا که به دلایل سیاسی تحریم شده اند، متوجه می شوند ایران بهای چه رویکردی را می داده است. اینها همه فرصت نزدیکی های بیشتر را فراهم آورده و مثلا وقتی این کشورها سیاست حذف دلار از مبادلات خود پیگیری می کنند، ما هم می توانیم نزدیک شویم و همراهی کنیم.
شاید از استعداد نگاه انتقادی به غرب که در بلوک شرق رایج است، می شد در مذاکرات هسته ای هم بیشتر بهره برد. برخی مقامات کشورمان از اینکه چین و روسیه در 1+5 ابتکارعمل را در دست نداشتند گلایه کرده بودند. شما تجربه حضور در برخی کشورهای آسیای شرقی را دارید؛ می خواهم بدانم از نظر شما، آیا در گفت وگوهای هسته ای از همه این ظرفیت ها استفاده شد؟
ما در مذاکرات هسته ای حتی بیش از ظرفیت خودمان عمل کردیم و از همه توانایی ها بهره بردیم. سابقه ندارد که وزیر امور خارجه کشور ما برای مذاکره، 12 روز در یک کشور بماند. دیپلمات های ما سفرهای زیادی به کشورهای مختلف داشتند و ملاقات های بسیاری نیز ترتیب داده شد. با این حال به نظر من مذاکرات بیش از این امکان پیشرفت ندارد.
اما بسیاری از مقامات مسئول در کشورهای طرف مذاکره به نتیجه مذاکرات خوش بین هستند... .
شاید شما حرف مرا نپذیرید اما به یک دلیل واضح، مذاکرات امکان پیشرفت ندارد. دلیلش هم همین اظهارات رئیس کمیته خارجی سنای آمریکاست که گفته «اگر ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد، بمب اتم هم داشته باشد، کاری با این کشور نداریم»! شما می بینید که بحث هسته ای یک بهانه است. لابی صهیونیستی حتی از کشورهای منطقه استفاده می کند تا اجازه ندهد مذاکرات به نتیجه برسد. این یک واقعیت است که باید با تدبیر با آن روبه رو شد. واقعیتی که نشان می دهد این کشورها ابتدا برنامه هسته ای را بهانه می کنند، بعد می روند سراغ برنامه موشکی، بعد حقوق بشر و سپس بهانه های دیگر. به نظر شما وقتی آمانو به تهران می آید، چرا باید درباره برنامه موشکی ایران حرف بزند؟
به این خاطر که غرب نگران استفاده از این تسلیحات علیه اسرائیل است... .
بله، بهانه های موشکی که تمام شود، نظام سلطه بهانه ای دیگر می آورد. اگر عده ای این توطئه ها را توهم می دانند، اثبات کنند. نشان دهند این گونه نیست.
بنابراین شما معتقدید به دلیل نفوذ لابی اسرائیل، گفت وگوهای هسته ای به هیچ نتیجه ای نمی رسد؟
حرف من این است که اصلا مساله اینها با ما هسته ای نیست. مگر اول انقلاب که اینها ما را تحریم کردند، برنامه هسته ای وجود داشت؟ مگر وقتی جنگ نظامی علیه کشورمان به راه انداختند، تبلیغات منفی علیه انقلاب کردند، ترور کردند و همه این فشارها را وارد آوردند، بهانه هسته ای موضوعیت داشت؟
استدلال برخی هواداران مذاکرات این است که باید بهانه را از غرب گرفت تا نتوانند هر روز با یک بهانه تازه به کشورمان فشار سیاسی و اقتصادی وارد کنند... .
اینها می خواهند ما اسرائیل را به رسمیت بشناسیم. اینها با اعراب منطقه که متحدشان هستند مشکلی ندارند، چرا؟ چون با اسرائیل کاری ندارند. اینها می خواهند نوعی اسلام آمریکایی در خاورمیانه نشر پیدا کند.
خب الان پیشنهاد شما چیست؟
تاکید من این است که دولت به این واقعیت ها توجه کند و این شواهد را ببیند. ببیند که چطور در همین آسیا، هند و پاکستان سلاح هسته ای دارند، کسی هم نگران نیست، اما به دلیل یک برنامه صلح آمیز می آیند کشور ما را تحریم می کنند. من تعجب می کنم که چرا این واقعیت ها چنان که باید، مورد توجه قرار نمی گیرد.
منبع: جام جم آنلاین