به بعد از قالیباف و شهاب مرادی امید ندارم
کد خبر :
361712
سرویس سیاسی «فردا»؛ کارگردان فیلم «چ» درباره احساس خود از تماشای بزرگترین نمایش ترکیبی ایران گفت: «شبی در کهکشانها» خیلی خوب بود. من کارهای قبلی بهزاد بهزادپور را در این سبک ندیده بودم و خیلی مشتاق بودم ببینم. این بار خدا را شکر روزیام شد و توانستم آن را در بوستان ولایت ببینم.
ابراهیم حاتمیکیا با اشاره به اینکه همچنان مبهوت نمایش است افزود: حالم خیلی خوب است. امشب شب جمعه هم بود و همه چیز با هم جمع شد. جای این سبک نمایش در کشور ما خیلی خالی است و سردمدار آن بهزادپور است. شاید بتوانم
بگویم یک فاصله بسیار بزرگ بین این اثر و احوالش با آنچه در تئاتر و هنرهای نمایشی میگذرد، وجود دارد. کارگردان سرشناس سینمای دفاع مقدس ادامه داد: پرچمدار این مسیر بهزادپور است. بهزاد از قبلترها هم همینطور بود و انگار جزو نسل دایناسورهاست که هنوز هم چنین دغدغههایی دارد و ارتباطش با این جنس مردم برقرار است؛ مردمی که برای کارش مینشینند، زانو میزنند و آن را میبینند. وقتی این کار حال مرا که کوچکترینِ مردم هستم عوض و خوب میکند، مطمئنم مردم هم بعد از دیدن نمایش حال خوشی دارند. حاتمیکیا با اشاره به برگزاری این نمایش از سوی سازمان فرهنگی هنری شهرداری
تهران گفت: اینکه سازمان فرهنگی هنری دغدغههای فرهنگی جامعه خودش را دارد بسیار متین و حضور و وجودش بجاست. امیدوارم آقای شهاب مرادی خیر ببینند که همت کردند و زیر بال این کار را گرفتند. وی ادامه داد: البته چندان به آیندهای که آقا شهاب و آقای قالیباف نباشند و باز هم این کارها پیش برود، امید ندارم. بعدها شاید مطرح بشود که اصلا این اقدامها جای کار دارد یا گفتنش معنا دارد یا خیر و باید داخل اساسنامه دنبال چنین کارهایی گشت! من این حرفها را بر اساس ۳۰ و چند سال تجربه میزنم. حاتمیکیا بار دیگر به حضور فعال سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در اجرای نمایش «شبی در
کهکشانها» اشاره کرد و افزود: به نظر من بسیار متین و درست است که این اتفاق افتاده و برای مردم هم چنین خاطرهای را ایجاد میکند؛ خاطرهای که برایشان سابقه ندارد و در اذهان میماند. ان شاء الله که پیشقدمان این کار خیر ببینند. کارگردان «از کرخه تا راین» و «بوی پیرهن یوسف» در پایان گفت: این نسل، از آقا بهزاد گرفته که در حوزه هنر کار میکند تا آقایان قالیباف و مرادی که در حوزه شهرداری کار میکنند، اینها باید بیشتر و بیشتر دست هم را بگیرند. ماها باید دست هم را بگیریم وگرنه غمگساری بین خودمان نیست. یعنی نه میشود به جریان سینما اعتماد کرد و گفت دغدغهاش چنین
مسائلی است؛ نه میشود به تئاتر امید داشت نه حتی به جریانهای ادبی امیدوار بود که اینچنین دلشکسته و مومنانه نسبت به ترویج یکسری ارزشهایی که برای مردم آشناست و آنها را میبینند و اتفاقا تاثیر هم میگیرند، پیشقدم شوند.