نشانه های آزار جنسی کودکان
سرویس اجتماعی « فردا »: نخستین مرکز پیشگیری از کودک آزاری جنسی در ایران، یک دفتر کوچک و دنج است، کمی بالاتر از پارک ساعی با پنجره ای بزرگ رو به حیاطی قدیمی، رنگ هایی گرم و صندلی هایی بزرگ و گردان که لابد وقتی مراجعان کم سن و سال دکتر شهین علیایی زند، روانشناس خانواده و موسس مرکز، روی شان می نشینند، ذوق دارند تا با شیطنتی کودکانه، آنها را به این طرف و آن طرف بچرخانند.
همان ابتدای گفتگو ، به او میگویم که بیش از دو دهه، بارها نتایج پژوهش هایش در رسانهها را در حوزه پیشگیری از آزار جنسی کودکان دنبال کرده ام و جسارت و صداقتش را تحسین کردهام.
لبخند می زند و از روزهایی میگوید که حتی پرداختن به مسأله کودک آزاری، جزو بزرگترین تابوهای جامعه بود و فعالیت او در این حوزه، باعث شده بود خیلی از همکارانش، برای محافظه کاری حتی سلام و علیک شان را با او قطع کنند. صفحه اول کتابش را که امضا می کند، می گوید « پس باید برایت بنویسم به دوست قدیمی و نادیده ...»
استاد دانشگاه علامه طباطبایی ، کتاب را که می نویسد، زمزمه میکند«ما،میلیونها دوست نادیدهایم که گرچه یکدیگر را به چهره نمی شناسیم اما هدف مان مشترک است ، هر کس به سهم خودش باید برای پیشگیری از آزار جنسی کودکان و حمایت از قربانیان کمک کند.»
بهانه گفتگوی ما با این پژوهشگر و فعال حقوق کودک ، اخبار مربوط به چندین کودک آزاری جنسی در ماه های اخیر در کشورمان است که دو مورد از آنها در مدارس رخ داده است.
علیایی زند گلایه می کند که گرچه مسئولان در سطوح بالا برای فعالان حقوق کودک احترام قائلند اما برخی مسئولان در رده های پایین تر ، برای حفظ جایگاه شان، حتی وجود پدیده کودک آزاری جنسی را منکر میشوند و راه را برای اطلاع رسانی در این حوزه می بندند.
حتما مطلع هستید که امسال در حوادثی متعدد یک ناظم، یک معلم و یک راننده سرویس مدارس به جرم آزار جنسی شماری از دانش آموزان دستگیر شدند. این ها البته همه اخبار در این حوزه نیست و فقط شمار از آنهاست. از دیدگاه شما آزار جنسی کودکان در کشورمان رو به افزایش است ؟
به هیچ وجه نمی شود درباره این موضوع با قطعیت نظر داد. مبنای کسانی که ادعا می کنند آزار جنسی در کشورمان بیشتر شده آمارهایی است که اعلام می شود اما توجه داشته باشید که آمارها، فقط ثابت میکنند افراد بیشتری مشکل شان را گزارش می دهند اما آمار اندک کودک آزاری در گذشته هم لزوماً به معنای کم بودن آن نبوده است، بلکه موارد گزارش شده ناچیز بوده چون، پرهیز از فاش کردن این مسأله در گذشته نسبت به امروز ، بیشتر بوده است.
به عبارتی دیگر امکان دارد شمار زیادی از کسانی که در گذشته مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند هرگز درباره مشکل شان حرفی نزده باشند و بنابر این در آمارها نیز ثبت نشدهاند.
پس نمی توانید با قاطعیت بگویید که امروز با افزایش کودک آزاری نسبت به گذشته مواجه هستیم اما با قطعیت میتوانم ادعا کنم که سوء استفاده جنسی از کودکان در همه جای دنیا از جمله کشور ما زیاد است و روز به روز ابعاد گسترده تری نیز به خود میگیرد.
به طوری که کودک آزارها در دنیا حتی از پدیده پیشرفت تکنولوژی و گسترش رسانه ها هم برای پیشبرد اهداف شان سوء استفاده کردهاند برای مثال برخی والدین درفیلیپین عکس های عریان فرزندان شان را به سایت های هرزنگارانه می فروشند چون خیال می کنند کودکان شان مستقیم مورد آزار جنسی قرار نگرفتهاند و فقط عکس عریان شان پخش شده است در حالی که هر نوع استفاده از کودکان به منظور لذت جنسی آزارجنسی محسوب می شود و آزار جنسی مسیر زندگی کودک را نابود میکند.
شما هر چیزی را می توانید بخرید و بازسازی کنید بجز کودکی یک انسان را. آزار جنسی، کودک را یک شبه بزرگ میکند، او را از دنیای کودکی اش میرباید و به بدترین شیوه، بدون هیچ ابزار مناسب و مهارتی ، در دنیای آدم بزرگها رهایش میکند.
شاید نخستین مشکل در برخورد با کودک آزاری جنسی، این باشد که قانون در برخورد با کودک آزاری به اندازه کافی بازدارنده نیست و در بسیاری موارد مجازات کودک آزارها، نسبی و سلیقهای است. شما هم موافقید؟
مسأله مهم این است که ثابت کردن این جرم در ایران کار دشواری است. متأسفانه در جامعه ما، ادعای کودک و تایید گروه روانشناس درباره راستگویی اش، کافی نیست و برای روشن شدن حقیقت باید اسناد و مدارک بیشتری ارائه شود.
اگر به تعریف واقعی کودک آزاری جنسی از دیدگاه روانشناسی رجوع کنیم ، این عمل به معنای استفاده از کودک به هر شکل و شیوه برای لذت جنسی بزرگسال هاست و حتی دست کشیدن به یک کودک با این هدف یا گفتن حرف های رکیک در حضور او نیز کودک آزاری جنسی است. با این تعریف، معنای کودک آزاری بسیار وسیع است و خیلی وقت ها جز با ادعای کودک و تایید گروه روانشناس امکان ندارد در حالی که این گواهی برای قانون کافی نیست. از آن مهمتر، همانطور که خودتان هم گفتید در برخورد با کودک آزار خیلی از اوقات قانون سلیقه ای اعمال می شود.
فرایند عجیبی که من در نحوه اجرای قوانین و پیگیری مسایل مربوط به پیشگیری از کودک آزاری مشاهده کرده ام این است که مسئولان رده بالای کشور لزوم این پیگیری ها را درک می کنند اما مسئولان رده پایینی وجود دارند که نقش شان را به عنوان واسطه به درستی انجام نمی دهند و آنقدر نگران منصب و جایگاه شان هستند که حس می کنند اگر مردم از خطر کودک آزاری جنسی با خبر شوند، میز شان به خطر می افتد.
به همین علت اصل قضیه را منکر می شوند، صورت مساله را پاک می کنند و موضوع کودک آزاری جنسی را یا نفی می کنند یا بیش از حد کوچک و کم اهمیت جلوه می دهند و در حالی که فاجعه باقی است، روند پیشگیری از آن را مختل میکنند.
یک نکته دیگر این است که وقتی جرمی مانند کودک آزاری جنسی از سوی اولیای بچه اتفاق میافتد، او باید از والدین بدسرپرست گرفته شود اما به کجا برود که از مصون ماندنش مطمئن باشم و بدانیم درگیر آسیب های اجتماعی بیشتر نشود؟ چنین مراکزی با ضریب امنیت بالا هنوز در کشور ما وجود ندارد.
علاوه بر نکتهای که شما درباره مسأله اجرای قوانین اشاره کردید، انگار مردم هم در برخورد با کودک آزاری برخورد درستی ندارند. برای نمونه اگر در ماجرای آزار و اذیت دانش آموزان ، نخستین والدینی که از آسیب دیدگی فرزندشان با خبر می شدند موضوع را اطلاع میدادند ، شاید قربانی های پرونده ها زیاد نمیشدند. در بسیاری از پرونده های کودک آزاری وضع به همین منوال است یعنی سکوت قربانیان و والدین شان، کودکان بعدی را دیگر می کند.
در نظر داشته باشیم که مسایل جنسی و از آن جمله کودک آزاری جنسی در هر جامعه ای، متأثر از فرهنگ است و اگر ما بر بعد فرهنگی موضوع و تغییر دیدگاه ها درباره یک پدیده کار نکنیم، در برخورد با آن موفق نمیشویم.
حرف زدن از کودک آزاری جنسی در کشور ما، یک تابوست. قربانی از واکنش والدین نسبت به گفتن خبر می ترسد و آن را پنهان می کند و حتی اگر والدین متوجه موضوع شوند هم سکوت میکنند که مبادا فرزندشان بدنام شود. آنها در چنین شرایطی آنقدر مضطرب و وحشت زدهاند که به نجات نفرات بعدی فکر نمی کنند تا بخواهند درباره موضوع اطلاع رسانی کنند.
واکنش دختران و پسران نسبت به آزار جنسی یکسان است؟
نه. واکنش دختران و پسران نسبت به مقوله آزار جنسی در برخی ابعاد متفاوت است. در هر دو گروه البته یک حس مشترک وجود دارد. همه آنها از نظر روانی به شدت تخریب میشوند و احساس اضطراب دارند و اگر بزرگتر باشند می ترسند پایگاه های اجتماعی شان را از دست بدهند.
اما جنسیت بر احساسات دیگرشان اثر می گذارد.دخترها حس می کنند اگر حرفی بزنند سرزنش میشوند و دیگران آنها را متهم می کنند که خودشان در این حادثه مقصر بوده اند و از سوی دیگر نگرانند که مبادا دیگر کسی با آنها ازدواج نکند.
پسرها ولی حس می کنند هویت جنسی و مردانگی شان از بین رفته است. خیال می کنند دیگر مرد واقعی و با قدرت به حساب نمی آیند.
بر خلاف تصور بسیاری از مردم، به طور معمول در این مورد بخصوص، معمولا دخترها مقاومت بیشتری دارند و بسیاری از اوقات پس از مدتی می توانند اجزای شخصیت شان را به هم بند بزنند اما شدت آسیب دیدگی روانی پسرها، بسیار بیشتر است و دیرتر از دخترها، توانایی تطبیق روانی با حادثه آزار جنسی را دارند.
ما نقش دو مقوله اجرای قوانین و تابوی فرهنگی را در افزایش کودک آزاری جنسی بررسی کردیم اما انگار موضوع آموزش های عمومی در بحث مان مغفول مانده است. آیا آموزش ها برای پیشگیری از سوء استفاده جنسی به کودکان در کشورمان کافیست؟
تا پیش از تابوشکنی و باز شدن مسیر گفتگو درباره کودک آزاری جنسی ، آموزشی هم وجود نداشت اما از زمانی که این تابو تا حدی کنار گذاشته شده، راه آموزش هم هموار شده است.
به خاطر داشته باشیم آموزش زمانی اتفاق می افتد که طرف مقابل تان اصل قضیه را بپذیرد یعنی قبول کند که حتی در جامعه ما هم کودک آزاری وجود دارد و به همین علت باید برای پیشگیری از آن اقدام کرد اما وقتی گروهی صورت مساله را پاک می کنند و می گویند اصل قضیه واقعیت ندارد آموزش دادن بسیار سخت می شود و ابزارها و دامنه آموزش، بسیار محدود.
تا آنجا که به یاد دارم شما موسسه پیشگیری از آزار جنسی کودکان را در سال 1384 راه اندازی کردید و این مرکز نخستین مرکز فعال در این حوزه در ایران بوده است. در آن دوران همانطور که خودتان هم اشاره کردید ، تابوی افشای کودک آزاری جنسی قوی تر بود و مردم نسبت به خطر این مساله و آمار قربانی ها آگاه نبودند. چه شد که ایده راه اندازی چنین موسسه ای به فکرتان رسید؟
من در آمریکا تحصیل کرده ام و در آنجا هر متخصصی که روانشناسی می خواند برای گرفتن دکتری باید دوره انترنی را گذرانده باشد. زمانی که من برای گذراندن این دوره در مرکز مشاوره دانشگاه بودم خانمی به عنوان مراجع به مرکز آمد که اصرار داشت درباره رشته دانشگاهی اش با من مشورت کند.
موضوع گفتگویش به نظرم تا حدی غیر عادی بود چرا که معمولا برای چنین مشاوره ای نباید پیش من که دوران انترنی روانشناسی خانواده را می گذراندم، می آمد . وقتی در جلسه مشاوره شرکت کرد فهمیدم که حدسم درست بوده است مشکل او در واقع رشته دانشگاهی اش نبود. با پیشرفت جلسات مشاوره مشخص شد او درد می کشید چون کودکی هولناکی داشت.
این زن و دو خواهر دیگرش بارها از سوی پدرشان در خانه مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته بودند. از شنیدن حرف های زن به شدت متاثر شدم اما نکته قابل توجه دیگری هم در این پرونده وجود داشت. خواهر چهارمی که از همه کوچکتر بود نجات پیدا کرده بود و هرگز مورد آزار و اذیت پدر قرار نگرفته بود.
در طول مدتی که خانم برای مشاوره و درمان می آمد من به چرایی مصون ماندن خواهر چهارم فکر میکردم. با تحقیقات بعدی متوجه شدم که خواهر چهارم شانس یادگیری مهارت های زندگی را داشته و درباره موضوع آزار جنسی اطلاعات کسب کرده و به همین علت دربرابر خواسته نامشروع پدر مقاومت کرده است. بنابر این آموزش صحیح و به موقع ، سرنوشت او را عوض کرده بود.
زمانی که انقلاب اسلامی در ایران رخ داد من برای کار و زندگی به کشورم باز گشتم. در آن زمان علاوه بر کار درمان ، در برخی مجلات کشور، مسئولیت نوشتن مقالات روانشناسی را به عهده گرفتم و هر هفته درباره موضوعی به مردم اطلاعات می دادم اما همیشه یاد آن دختر چهارم بودم.
تحت تاثیر همان خاطره ، یکبار در مقاله روانشناسی ام، مطلبی درباره آزار جنسی کودکان و تاثیر آن بر زندگی افراد در کودکی و بزرگسالی نوشتم. این مقاله پربازخوردترین مقاله ای شد که در آن مجله منتشر کردم به طوری که تا چهار سال افراد زیادی که بیشتر شان خانم بودند، به من مراجعه می کردند و گزارش هایی درباره آزار جنسی شان در کودکی ارائه می دادند.
بیشتر آنها هنوز ازدواج نکرده بودند و نگرانی شان این بود که مبادا تجربه آزار دیدن شان در کودکی، بر روابط زناشویی شان تاثیر منفی بگذارد. در آن زمان بود که متوجه شدم چقدر شمار افرادی که مورد آزار و اذیت جنسی در کودکی واقع شده اند زیاد است اما جرأت بیان مشکل را ندارند. من آدم سرسخت و جسوری هستم. همان وقت به خودم گفتم امکان ندارد در زمان حیاتم این جریان را آشکار نکنم و به مردم درباره اش هشدار ندهم.
این شد که در سال های بعد، پژوهش هایم را در این حوزه شروع کردم. گفتگو با مراجعه کنندگان پس از آن مقاله، در آن سال ها به من خیلی کمک کرد و سرانجام در سال 1384، نخستین موسسه پیشگیری از آزارجنسی کودکان را راه اندازی کردم.
به طور کلی فعالیت های شما در مرکز پیشگیری از آزار جنسی کودکان چیست ؟
ما در این مرکز آموزش می دهیم. هدف، افزایش آگاهی های اقشار مختلف جامعه است و همیشه گوشه ای از ذهنم، آن دختر چهارم نشسته است که آگاهی، مسیر زندگی اش را تغییر داد. مسلماً آگاهی رسانی ما هم می تواند این تغییر را در زندگی خیلی ها بوجود بیاورد.
من گروه هدف آموزش در این حوزه را به سه دسته تقسیم کرده ام: نخست ، متخصصان و فعالان حوزه حقوق کودک؛ دوم ، پدر و مادرها و سوم کودکان.
کتاب « من همه را دوست دارم، اما ...» که اخیراً برای کودکان نوشته اید هم، در راستای افزایش آگاهی جنسی کودکان است یا با توجه به این که در صفحه آخر از بچهها سوالهایی پرسیدهاید و خواسته اید پاسخ را برایتان بفرستند، یک طرح پژوهشی است؟
مهمترین هدف در این کتاب آن است که با زبانی ساده به کودکان یاد می دهیم از اندام شان مراقبت کنند اما علاوه بر این من در جمع آوری داده های بیشتر از وضعیت کودکان در جامعه و سطح آگاهی های عمومی شان نسبت به مسأله آزار جنسی هم کمک می کنم.
مهمترین ویژگی این کتاب تکیه بر فرهنگ ایرانی و پژوهش های انجام شده در ایران است چون همانطور که پیش از این اشاره کردم مسایل جنسی در هر جامعه متأثر از فرهنگ است پس اگر میخواهیم درباره این مسایل به کودکان آموزش بدهیم هم باید به مسایل فرهنگی جامعه توجه داشته باشیم.
شما در بخشی از صحبت هایتان گفتید که کودک آزاری جنسی، زندگی فرد را حتی در سال های بزرگسالی تحت تاثیر قرار میدهد. چه بلایی سر قربانی های کودک آزاری در سال های بعد می آید؟
اضطراب و ترس و اندوه آزار دیدن در دوران کودکی در فرد باقی می ماند و به شکل اختلالات دیگر خودش را نشان می دهد حتی گاهی ممکن است آنها در برقراری ارتباط جنسی با همسر مشکل پیدا کنند. برخی هم دچار اختلالات شخصیتی خطرناک مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی میشوند.
من هرگز نمی گویم همه کودکان آزار دیده ، کودک آزارهای آینده میشوند اما تأکید می کنم که بسیاری از کودک آزارها در کودکی آزار دیده اند. همچنین پژوهشی که در دهه هشتاد درباره زنان خیابانی انجام دادم نشان داد که حدود 25 درصد این زنها هم در کودکی، آزار جنسی را تجربه کردهاند. ببینید که این رویداد تا چه حد می تواند زندگی افراد را تحت تأثیر قرار دهد.
در پسرها همانطور که پیش از این اشاره کردم هویت جنسی گاهی از بین می رود و در برخی موارد امکان دارد احساس گرایش به همجنس نیز در بزرگسالی در فرد بوجود بیاید.
در مجموع متأسفانه باید بگویم که پژوهش ها نشان داده است قشر خاکستری مغز کسانی که آزار جنسی را تجربه می کنند نسبت به افراد سالم، نازک تر می شود. این قشر،مخصوص تجزیه و تحلیل است یعنی از قدرت تصمیم گیری منطقی قربانی در بزرگسالی کاسته می شود.
همه این اوصاف یعنی وقتی کسی ناگهان از دنیای کودکی به بزرگسالی پرتاب میشود دیگر نمیتواند خودش را به آسانی با جهان اطراف وفق بدهد و با انواع اختلالات مواجه می شود.
سن کودک نیز در میزان تأثیر پذیری منفی ناشی از آزار جنسی تأثیری دارد؟
هر چه سن کمتر باشد شدت آسیب روانی ناشی از آزار، بیشتر است. چون شکل گیری شخصیت هنوز کامل نشده است.
اینکه کودک آزاری از طرف چه کسی انجام شود هم در میزان آسیب دیدگی روانی نقش دارد ؟
بسیار تأثیرگذار است. هرچقدر فردی که کودک را آزار داده است به او نزدیک تر باشد و در گذشته بیشتر مورد اعتمادش بوده باشد، آسیب دیدگی روانی کودک بیشتر میشود.
آسیب پذیرترین گروه کودکان در برابر کودک آزاری از دیدگاه شما چه کسانی هستند؟
از دیدگاه من آسیب پذیرترین گروه، کودکان استثنایی بویژه مبتلایان به سندرم داون هستند. چون بسیار مهربانند و به دیگران نزدیک می شوند و شرایط سوء استفاده را برای کودک آزارها فراهم می کنند.
این گروه اگر ضریب هوشی شان خیلی پایین باشد، درک این که مورد آزار قرار گرفته اند را ندارند اما آسیب می بینند و اگر ضریب هوشی شان در حدی باشد که مورد سوء استفاده قرار گرفته شدن را درک کنند هم، کسی حرف شان را باور نمی کند.
اگر کودکی، آزار جنسی را با خانواده در میان نگذارد، والدین باید با چه روشی متوجه مشکل او شوند؟
یکی از مهمترین نشانه های آزار جنسی در کودکان افت شدید تحصیلی است چون به هر حال ذهن آنها متوجه درس نیست و دغدغه های دیگری پیدا میکنند. این کودکان افسرده، گوشه گیر و ساکت میشوند و ممکن است نشانه های اضطراب مانند شب ادراری و جویدن ناخن و بی تابی شدید از خود نشان دهند.
یکی دیگر از علایم اصلی، دوری جستن کودک از فرد خاصی است که تا پیش از آزار به او بسیار نزدیک می شده است. این فرد همان آزارگر است. برای مثال اگر والدین مشاهده می کنند که کودک شان تا هفته گذشته به شدت عاشق معلمش بوده اما به تازگی به شدت از او می ترسد و نمی خواهد در مجاورتش باشد باید علت را جستجو کنند.
توجه داشته باشید وقتی رفتار غیرعادی از کودک می بینید نباید زمان را هل بدهید و او را مجبور به اعتراف کنید بلکه باید به او زمان بدهید تا به شما اعتماد کند و خودش بدون فشار، مشکلش را مطرح کند.
چگونه می شود از تاثیرات منفی کودک آزاری جنسی بر قربانی ها کم کرد؟
کودک را به حال خود رها نکنید. او یک قربانی است پس سرزنشش نکنید. باید او را پذیرا باشید یعنی نشان دهید که با وجود حادثهای که برایش رخ داده است دوستش دارید و درکش میکنید و حتما در فرایند درمان از روانشناس کمک بگیرید. مطمئن باشید اگر کودک آزار دیده را حمایت کنیم و بپذیریم، در بسیاری از اوقات، می تواند با کمترین آسیب دیدگی از حادثه، به زندگی عادی برگردد.
منبع: جام جم آنلاین