سلفیهای جهادی همانند خوارج عمل میکنند
دکتر "حسام تیمانی" (Dr. Hussam S. Timani) دانشیار مطالعات اسلامی دانشگاه کریستوفر نیوپورت (Christopher Newport University) در ویرجینای آمریکا در این گفتگو به بررسی ریشههای عقیدتی و اجتماعی برآمدن گروههای جهادی تکفیری و برساخت فکری، تفسیر و برداشت آنها از جوامع مسلمان پرداخته است. در این گفتگو دکتر تیمانی ضمن اشاره به ویژگیها و مقتضیات مختلف مرتبط با گروههای سلفی جهادی اظهار داشت که این گرایشها از این نظر که با تکفیر کلیت جوامع مسلمان، آنها را کافر خوانده شباهت و قرابتی به خوارج دوران صدر اسلام دارند. حوزه پژوهشی و تخصصی دکتر تیمانی شامل مطالعات اسلامی و مطالعات تطبیقی کلامی است، از جمله آثار وی میتوان به "مطالعات روشنگرانه مدرن درباره خوارج" و "زمینههایی در کلام اسلامی" اشاره کرد؛ در ادامه متن این گفتگو ارائه شده است:
در دهههای اخیر، اینگونه به نظر میرسد که گروههای اسلامگرای افراطی یک تغییر شدید در ایدهها، اقدامات، رفتارها و باورهای خود را تجربه کردهاند، به گونهای که بهآسانی بخش بزرگی از مسلمانان را در شمار کافران میآورند، از جمله این موارد میتوان به شاخه القاعده در عراق اشاره کرد که در نهایت به داعش تبدیل شد. از این نظر، اینگونه "جهش" عقیدتی، مرامی و رفتاری چگونه رخ داده است؟ آیا یک توضیح منطقی مبتنی بر دیدگاههای درونی این گروهها برای این تغییر وجود دارد؟
تیمانی : رشد و خیزش گروههای تکفیری را میتوان به علل مختلفی ارجاع داد: رشد اسلام سیاسی مهمترین چاشنی این رخداد است. جهان عرب شاهد رشد و برآمدن ایدئولوژیهای بسیاری از جمله سکولاریسم و ملیگرایی عرب بوده و تمام این ایدئولوژیها در پشرفت و حرکت روبهجلو اعراب شکست خوردهاند. جهانیشدن، که تهدیدی برای ریشهکنکردن فرهنگ عرب/اسلامی بود، میلیونها تن را در سرتاسر جهان عرب برانگیخت تا واژه "اسلام راهحل است" را به کار گیرند. با وجود آشوب و هرج و مرج، دیکتاتوری، ضعف اقتصادی، فقدان آزادی و رفاه و کامیابی، اعراب به سمت اسلام به عنوان راهحلی برای موارد و موضوعات گرایش یافتند. با این حال، اسلامی که آنها به سمتش گرایش یافتند، اسلام پیامبر اسلام و اصحاب وی نبود، بلکه اسلامی بود که یک ایدئولوژیسیاسی را برای کسب برخی اهداف خاص ترویج میکرد. این ایدئولوژیها در تمامی قرون ترویج میشد، و در ابتدا توسط "خوارج" در قرن هفتم میلادی (قرن اول هجری قمری) و در این اواخر از سوی تفکرات "سید قطب" و دیگران تبلیغ میشد. در نتیجه استفاده از اسلام برای ترویج ایدئولوژیهای سیاسی و از بین بردن رقبای سیاسی به رشد و برآمدن "تکفیریسم" منجر شد که به نوبه خود یک ایدئولوژی سیاسی است.
ما شاهد این هستیم که این نوع از گروهها، به شدت از سوی برخی از مراکز و مراجع اصلی اسلامی همچون الازهر مصر، مفتی بزرگ لبنان، مفتی بزرگ سوریه و شورای عالی دینی پاکستان رد و طرد شدهاند، اما این گروهها همچنان دارای مبلغان و مراجع دینی (اکثرا جوان) هستند که به عنوان مبلغ و مروج برای این گروهها فعالیت میکنند، این وضعیت را چگونه میتوان توضیح دارد، آیا مراکز آموزشی نهادینهشدهای و استقراریافتهای وجود دارند که اینگونه مبلغان دینی را پرورش دهند؟
تیمانی : در جهان اسلام، کشمکشی بین سکولاریم/غربیگرایی و اسلام سیاسی (برای مثال تأسیس یک دولت اسلامی همراه با اجرای کامل شریعت) وجود دارد. مؤسسات و علمای اسلامی که شما در سؤالاتان اشاره کردید از سوی رژیمهای سکولار حمایت شده و در مقابل نیز آنها به این رژیمها مشروعیت میدهند. در حال حاضر، مخالفان این رژیمها و علمای دستنشانده حمایت خود را از این گروههای رادیکال فریاد میزنند زیرا آنها با رژیمهای سرکوبگر مخالف بوده و شاهد تغییراتی در وضعیت موجود آنها هستند. بله، این مبلغان دینی (گروههای افراطی) در عربستان سعودی، و در مؤسسات محلی که در معرض تفکرات ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب هستند، آموزش دیدهاند.
آیا این گروههای سلفی جهادی با دیگر گروهها و مکاتب فقهی و فرق گوناگون اسلامی احساس شباهت و یا اشتراکی در ایدهها دارند؟ یا اینکه رویکردهای آنها فراتر از تمامی آنها است؟
تیمانی : همانطور که در بالا اشاره کردم، برخی از آنها ملهم از ابنتیمیه هستند، خاصه وقتی به اعلام جهاد میرسند؛ دیگران نیز بر اساس تفسیر خود از اسلام عمل میکنند. در حال حاضر، تمامی آنها خود را از آنِ مکتبی که پیروِ تفسیرِ وهابی از دین است میدانند.
گروهها و جنبشهای سلفی جهادی که تقریبا همیشه دیگران را به پیوستن به خود و مبارزه برای آرمانهای خود فرا میخوانند، بخش بزرگی از جامعه مسلمانان را به صورت کفار میبینند، از دید آنها، آیا امکانی برای تغییر این جامعه به صورتی که مورد هدف و پسندشان است وجود دارد؟
تیمانی : آنها باور دارند که زمانی که یک خلافت اسلامی تأسیس و شریعت اجرا شود، جوامع مسلمان میتوانند تغییر یابند. برای آنها، جوامع مسلمان کافر هستند زیرا در جوامعی سکولار زندگی میکنند.
عموما اینطور بیان میشود که باورهای یک فرد، جهانبینی و کنشهای وی را شکل میدهد، با توجه به این امر، سلفیهای جهادی، دنیا و جوامع مسلمان را چگونه در نظر گرفته و تحلیل میکنند؟
تیمانی : آنها باور دارند که مسلمانان و جهان در "جاهلیت" (عصر ماقبل از اسلام) زندگی کرده و به سر میبرند. هدف آنها بازگرداندن اسلام به جامعه است. آنها باور ندارند که یک فرد بتواند مسلمان باشد و در یک جامعهای زندگی کند که بر اساس قوانین الهی اداره نشود. برای یک مسلمانِ کامل بودن، جامعه باید بهطور کامل اسلامی شود. این ایدئولوژی در مورد جوامع غیرمسلمان نیز صادق است.
همانطور که شما در آثار و کتابهایتان اشاره کردهاید، برخی ادعاها وجود دارد، سلفیهای جهادی تنها خوارج عصر حاضر و دوران مدرن هستند و در آنچه در سالهای اولیه صدر اسلام رخ داد، ریشه دارند، به عنوان یک متخصص تاریخ اسلام در این باره چه نظری دارید؟
تیمانی : در دوران صدر اسلام، مسلمانان بین "دارالاسلام" (سرزمین اسلام) و "دارالکفر" (سرزمین کافران) تمایز قائل میشدند. آنهای که در دارالاسلام ساکن بوده و زندگی میکردند با ایمان و مؤمن بوده، و کافران در بیرون از آن به سر برده و زندگی میکردند. در این باره یک جدایی کامل وجود داشت. با این حال خوارج، یک شیوه جدید تفکر را به میدان آوردند که براساس آن پای حضور کفر را تا درون دارالاسلام کشیدند و به این ترتیب خوارج به این جدایی پایان بخشیدند. برای مثال، خوراج باور داشتند که تمامی آنهایی که در درون مرزهای دارالاسلام سکنی گزیدهاند با ایمان نیستند. ساکن و یا شهروند دارالاسلام بودن موجب کسب عنوان با ایمان (مؤمن) از سوی مسلمانان نمیشود. در نتیجه، آنها معیارهای ایمانمندی خاص خود را داشته و را به هرکسی که به ایدئولوژی آنها تعلقی نداشته بود عنوان کافر را اطلاق کردند. ما شاهد این روند در بین سلفیهایی معاصر و این دوران هستیم، جایی که تمامی جوامع مسلمان را به عنوان کافر اعلام میکنند. خوارج همچنین دست به "هجرت" (عقبنشینی و خروج از جوامعی که فرض میشود غیرمسلمان هستند) میزنند. سلفیها در مصر و در جاهای دیگر نیز با خروج (عزلت و عقبنشینی) از جامعه و ایجاد مجتمعهای (خاص خود) در خارج از قاهره دقیقا چنین کاری را انجام دادند (مثال آن "گروه تکفیر و هجرت" در مصر است). پس، بین خوارج و سلفیها در این روند که تمامی جوامع مسلمان را یک "مجتمع/جامعه کافر" مینامند شباهتهایی دیده میشود.
در حالت کلی، هر حرکت و جنبشی خاصه در موارد مسلحانه، آرمان و اهدافی دارد. در مورد سلفیهای جهادی و به طور خاص "داعش"، مهمترین اهداف آنها چیست و اینکه آنها یک نقشه راه عملی برای حرکت به سمت آرمانها، اجرای ایدهها و دستیابی به اهداف مدنظرشان را دارا هستند؟
تیمانی : هدف آنها تأسیس یک دولت اسلامی "خالص" است. خالص و برای آنها به معنای پاک کردن و محو تمامی فرق اسلامی که از سوی آنها غیراسلامی در نظرگرفته شده به علاوه تمامی غیرمسلمانان است. روش آنها برای دستیابی به هدفشان القا و تزریق دهشت، ترور و ترس در قلبهای کسانی است که مخالفشان هستند.
آیا گروههای سلفی جهادی ادعای سرزمینی خاصی را دارند؟
تیمانی : (بله) این اواخر در سوریه و عراق. (و همچنین) دیگر گروههای شناسایی نشده در سرتاسر جهان عرب.
در مورد داعش، اینگونه به نظر میرسد که این گروه به صورتی عامدانه اقدامات خشن خود را تصویربرداری کرده و از طریق رسانههای مختلف آن را منتشر میکنند، آیا این عمل با انگیزه سیاسی و تاکتیکی است یا اینکه ریشه در ایدئولوژی و مرام آنها دارد؟
تیمانی : آنها از رسانه برای جذب و بهکارگیری جوانان مسلمان در راستای آرمانهای خود استفاده میکنند.
به عنوان سؤال پایانی، آیا تقسیمبندی عمدهای بین گروههای سلفیجهادی، خاصه از نظر ایدئولوژیک، وجود دارد؟
تیمانی: بله، سلفیهایی وجود دارند که اهداف خود را از طریق ابزارهای مسالمتآمیز همچون وعظ و تبلیغ، تأسیس مدارس و غیره پی میگیرند، و اقلیتهای غیرمسلمان و دیگر فرق اسلامی را به یک میزان قبول دارند. (اما) گروههای سلفی افراطیتر یا شبهنظامی بر این باورند که اهداف آنها تنها از طریق اعمال خشونتآمیز به دست آمده و به شدت نسبت به دیگر گروهها نابردبار و ناشکیبا هستند.
منبع: تسنیم