از پرونده هستهای ایران تا الحاق کریمه به روسیه؛ عقب نشینیهایی که نشان از افول هژمونیک آمریکاست
بحث و جدل ها در مورد آینده ابرقدرتی آمریکا این روزها به مناقشه ای جدی در واشنگتن بدل شده است. افرادی مانند آن سیاست پژوه محافظه کار یعنی "رابرت کاگان" از "فروپاشی نظم جهانی در آینده نزدیک " می گویند و عقیده دارند که هر ابرقدرتی باید روزی بازنشسته شود و آمریکا با این کار می تواند آن "جعبه پاندورا" را بسته نگه دارد.
کد خبر :
358780
سرویس سیاسی «فردا»؛ می گویند که هر کس در خاورمیانه می تواند به تروریست بدل شود حتی اگر این فرد وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا باشد. جان کری هفته پیش از صبح تا شب میان قاهره، اورشلیم و رام اله در رفت و آمد بود تا شاید بتواند میان اسراییل و حماس در نوار غزه آتش بس برقرار کند اما به گزارش روزنامه اسراییلی هاآرتص ظاهرا مقامات اورشلیم پیشنهاد کری برای آتش بس موقت را یک "حمله تروریستی استراتژیک" قلمداد کرده بودند.
کری با تلاش زیاد پیشنهاد داده بود که یک آتش بس موقت برقرار و در همین حال گفت
وگوها برای رسیدن به آتش بسی دراز مدت جریان داشته باشد اما اسراییلی ها این پیشنهاد را به سرعت رد کردند زیرا به باور آنان پیشنهاد وزیر خارجه آمریکا تنها خواسته های حماس را در برمی گرفت. کوتاه زمانی پس از آن وضعیت باز هم پیچیده تر شد. زیرا تلویزیون کانال یک اسراییل فایلی صوتی را پخش کرد که ظاهرا حکایت از مشاجره لفظی میان باراک اوباما و نتانیاهو داشت. البته بعدا مشخص شد که این فایل صوتی ساختگی بوده است. اما زمانی که کری در پایان هفته گذشته بالاخره خبر از توافق بر سر یک آتش بس 72 ساعته داد باز هم برای مدتی اندک امیدواری هایی ایجاد شد. اما کمتر از سه ساعت بعد اسراییل
اعلام کرد که حماس یک سرباز اسراییلی را به اسارت گرفته است و بدین ترتیب جنگ در غزه ادامه یافت. صحنه دیپلماسی جهانی این روزها تئاتر مسخره ای را به نمایش گذاشته است که جان کری نقش قهرمان تراژیک آن را بر عهده دارد. روزنامه هاآرتص در مطلبی طنزآمیز می نویسد که این قهرمان هیچ شباهتی به وزرای خارجه ابر قدرت آمریکا ندارد بلکه بیشتر یک موجود فضایی است که از سفینه فضایی خود در خاورمیانه پیاده می شود. کری هفته پیش ضمن شکایت از دشمنی ها و کارشکنی ها اعلام کرد:" با این حال باید به تلاشهایمان ادامه بدهیم". این عجز و درماندگی مهم ترین وزیر خارجه جهان نشان می دهد که تا چه
اندازه از نفوذ آمریکا در خاورمیانه کاسته شده است و با هرگام جدید نیز باز هم بیشتر از پیش از میزان این نفوذ کاسته می شود و شکستی دیگر رقم می خورد. در اوکراین صدای شلیک گلوله ها قطع نمی شود، در رابطه با برنامه اتمی ایران هنوز توافقی صورت نگرفته است و در عراق این تروریست های داعش هستند که بر بخش بزرگی از این کشور حکم می رانند و ظاهرا آمریکا در موقعیتی نیست که بتواند تغییری در این اوضاع پدید آورد. دقیقا ده سال پیش بود که جان کری نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد اما مردم آمریکا به جورج بوش پسر رأی دادند. حال کری وزیر امور خارجه است و برای یافتن راه حل
هایی برای بزرگترین مناقشات جهان از اسراییل گرفته تا ایران، قدم به میدان گذاشته است. این موضوع ها ظاهرا پیوندی عمیق با شخصیت کری دارد و او برای راه یافتن به تاریخ نیازمند یک موفقیت است اما جان کری وزیر خارجه دولتی است که می خواهد نقش هژمونیک و جهانی خود را کنار بگذارد. نام جان کری یادآور این پرسش هاست که نقش آمریکا در قرن 21 چگونه خواهد بود؟ سیاست خارجی آمریکا چگونه می تواند توفیقی بدست آورد در حالی که ظاهرا دولت این کشور تمایل دارد که دیگر تانک و هواپیمای جنگنده نسازد بلکه به نیروی کلام تکیه داشته باشد؟ هنگامی که جان کری از پایان روند صلح درخاورمیانه خبر می
داد یک روز سه شنبه بهاری بود. در آن روز وزیر خارجه در کمیته روابط خارجی سنا در واشنگتن نشسته بود و یک پرده زربفت تابش آفتاب را از چهره او دور نگاه می داشت. کری در آن جلسه برنامه آخر هفته خود را توضیح داد:" در خانه نشستم و منتظر ماندم تا اسراییل تعدادی از زندانیان فلسطینی را آزاد کند. اگر این کار انجام گرفته بود نشانه خوبی از امکان موفقیت در مذاکرات صلح محسوب می شد". اما ساعت ها گذشت و کری ناآرام تر شد زیرا اسراییل نه تنها هیچ اسیری را آزاد نکرد بلکه اعلام کرد که به ساخت شهرک های یهودی نشین ادامه خواهد داد. کری در حالی که با دست هایش نقش یک انفجار فرضی را می
کشید گفت:" پوف! این همان لحظه ای بود که از آن وحشت داشتم". کری با آن کت و شلوارهای شیک و اطو زده و با آن موهای نقره ای رنگ از نظر ظاهری تفاوتی با گذشته ندارد اما آن گودی چشم ها کاملا مشخص است. او علاوه بر خستگی، سرفه های خشک نیز از سفرهای خارجی خود به ارمغان آورده است. آن سالن ویژه جلسات کمیته روابط خارجی سنا برای کری در حکم یک اتاق نشیمن سیاسی است زیرا او در سال 1971 در همین سالن و پس از پایان ماموریتش به عنوان فرمانده جسور قایق های گشتی آمریکا در ویتنام بود که علیه آن جنگ موضع گرفت و بعدها به مدت چهار سال ریاست همین کمیته را بر عهده داشت. در آن روز سه شنبه جمهوری
خواهان به شدت کری را تحت فشار گذاشتند و نماینده آیداهو نیز گفت:" من فکر می کنم که سیاست خارجی ما از کنترل خارج شده است". نماینده ایالت تنسی نیز در تایید نظر همکار خود اضافه کرد:" اقدامات ما در سوریه کاملا ناامید کننده است". سپس "جان مک کین" که ریش سفید جمهوری خواهان به شمار می آید سخنان خود را آغاز کرد و طبق معمول از لزوم مداخله نظامی گفت. مک کین اصولا طرفدار مداخله نظامی است و این مساله که مداخله علیه چه کسی باشد نیز برای او اهمیتی ندارد. مک کین تقاضای ارسال اسلحه برای اوکراین داشت و در همین حال به نقل از پرزیدنت تئودور روزولت که در آغاز قرن بیستم
آمریکا را به یک ابرقدرت بدل کرده بود عنوان کرد:" به نرمی حرف بزن اما در همان حال یک قلوه سنگ بزرگ در دستت داشته باش اما شما آقای کری با قدرت صحبت می کنید ولی تنها یک ترکه نازک در دست دارید". بحث و جدل ها در مورد آینده ابرقدرتی آمریکا این روزها به مناقشه ای جدی در واشنگتن بدل شده است. افرادی مانند آن سیاست پژوه محافظه کار یعنی "رابرت کاگان" از "فروپاشی نظم جهانی در آینده نزدیک " می گویند و عقیده دارند که هر ابرقدرتی باید روزی بازنشسته شود و آمریکا با این کار می تواند آن "جعبه پاندورا" را بسته نگه دارد. نشریه فارین پالسی نیز در یکی از شماره های
اخیر خود از "رنسانس ملت در آمریکا" سخن به میان آورده و این پرسش را مطرح می کند که آیا ملت آمریکا از نقطه اوج خود عبور کرده و از آن فراتر رفته است. به عقیده کارشناسان آمریکایی، ایالات متحده تنها ابرقدرت دنیاست اما این ابرقدرت در جستجوی هویتی جدید در عرصه سیاست خارجی است. این کشور میان دو دیدگاه قرار دارد: دیدگاه نخست که مانند کاگان از "خستگی جهانی" می گوید و دیدگاه دوم که بر لزوم جستجو برای یافتن اهمیت و وزن گذشته را تاکید دارد. برخی از اوباما به عنوان رئیس جهور "محدودیت ها و صرفه جویی" یاد می کنند و عقیده دارند که وی از سیاست خارجی عقب نشینی کرده و
به همین خاطر حاضر به بمباران سوریه و اعزام دوباره نیروهای زمینی به عراق نشد و هنگامی که روسیه شبه جزیره کریمه را اشغال کرد هیچ واکنشی نشان نداد. شخص اوباما در موردسیاست خارجی آمریکا می گوید:" ما مدت هاست که جنگ سرد را پشت سر گذاشته ایم و دیگر بازی بزرگی وجود ندارد که بخواهد برنده ای داشته باشد. این که ما بهترین چکش ها را در اختیار داریم به معنی آن نیست که میخ مشکل اصلی است". و در همین حال جان کری مأموریت دارد که یک سیاست خارجی مؤثر را بدون استفاده از چکش به پیش ببرد. "بن رودس" معاون مشاور امنیت ملی اوباما می گوید:" رییس جمهور همواره از تلاش های خستگی
ناپذیر کری و آمادگی وی برای ریسک های دیپلماتیک ستایش می کند. این ویژگی کری با دورانی که دیپلماسی در کانون سیاست خارجی قرار دارد کاملا هماهنگ است". جان کری در دوازده ماه نخست وزارتش بیش از 300000 مایل باهواپیما در جهان سفر کرد و از این نظر در میان همه اسلاف خود رکورد دار است. او به چین می رفت و از آن جا راهی افغانستان می شد تا به اختلاف ها بر سر نتایج انتخابات پایان دهد و سپس در هفته پایانی بازی های جام جهانی از برزیل به وین رفت تا در مذاکرات بر سر برنامه اتمی ایران شرکت کند و سپس به آلمان پرواز کرد تا با همتای آلمانی خود یعنی فرانک والتر اشتاین مایر در مورد رسوایی
آن جاسوسی های آمریکا به گفت وگو بپردازد. کمی بعد به خاورمیانه رفت تا به خونریزی ها پایان دهد. کری درحال حاضر هفتاد ساله است و خانه هایی دربوستون و واشنگتن و دو ویلای تابستانی و زمستانی در پیستبورگ ونانتاکت دارد. همسرش یعنی "ترزا هاینتز" بخشی از امپراطوری سس کچاپ هاینتز را به ارث برده است و درآمد سالیانه وی بالغ بر نیم میلیارد دلار تخمین زده می شود. این زوج ثروتمند معمولا با یک هواپیمای گلف استریم سفر می کنند و همیشه یک آشپزخانه سیار در اخیتار دارند. کری علاقه زیادی به نوه خود دارد و می توانست ازاین زندگی لذت ببرد اما به جای آن ترجیح می دهد که از یک منطقه
بحران زده به کانون دیگر بحران سفر کند. دفترش معمولا وقت ملاقات به کسی نمی دهد و البته کری با وجود مشغله های فراوان به زندگی شخصی و خانوادگی خود نیز توجه خاصی دارد. دیوید مک کین سرپرست برنامه های جان کری می گوید: "من اصلا نمی دانم که او چگونه همه این کارها را انجام می دهد". دفتر مک کین در طبقه هفتم وزارت خارجه قرار دارد. دفتر کری در سمت راست این اتاق است. این دو نفر از سال ها پیش یعنی از زمانی که کری به عنوان یک دادستان جوان در ماساچوست کار می کرد با یکدیگر دوست هستند و مک کین از سال 1987 رییس دفتر کری در سنا و سپس مدیر تیم انتخاباتی او شد. به عقیده مک کین نقش جان
کری تفاوت زیادی با سلفش یعنی هیلاری کلینتون دارد. هنگامی که کلینتون در سال 2009 به وزارت خارجه رسید، وجهه آمریکا در بدترین وضعیت خود طی تاریخ این کشور قرار داشت و کلینتون مأموریت داشت که وجهه و اعتبار گذشته را احیا کند اما کری وظیفه دارد که بر خلاف دوران دوم ریاست جمهوری بوش، سیاست خارجی آمریکا را با ابزاری دیگر و بدون توسل به شکنجه و مداخله نظامی رهبری کند. مک کین می گوید:" کری تقریبا با همه رؤسای کشورهای جهان و وزرای خارجه آشنایی شخصی دارد و از این روابط درجهت انجام وظایف خود استفاده می کند. کری گزینه ای مناسب برای دوران حاضر به شمار می آید". مأموریت های
جهانی البته همواره در چارچوب تخصص کری بوده و هست. او بود که در کسوت یک سناتور جوان برای نظارت بر انتخابات فیلیپین به مانیل رفت و درنیکاراگوئه با سماجت توانست ساندینیست ها را از قدرت کنار بزند و بعدها با دیکتاتور پاناما بر سر تجارت مواد مخدر سر شاخ شود. کری این توانایی را دارد که با جذابیت، سماجت و تجربه خود دیگران را مجاب کند و همیشه برای مهمانانش جوک های دست اول و آغوشی باز دارد. داگلاس فرانتز یکی از منشی های کری می گوید:" او تفاوت میان آدم ها را به خوبی متوجه می شود". و به همین خاطر است که کری همچنان مذاکرات میان اسراییل و فلسطین را پیش می برد اگر چه که
اوباما چهار سال پیش شکستی سخت را در مذاکرات خاورمیانه تجربه کرده است. کری پیش از آخرین شکست خود در مأموریت خاورمیانه به خبرنگار اشپیگل گفته بود که به هر حال تلاش خود را کرده است و شرمنده نیست: "دوستی با اسراییل در اعماق وجود ما آمریکایی ها جای دارد. من عقیده دارم که هر دو طرف روزی به نقطه مشخصی خواهند رسید و به روند صلح باز خواهند گشت زیرا تنها راه برای رسیدن به صلح و امنیت پایدار و برخورداری از ثبات مذاکره است". از جمله تاکتیک های جان کری این است که به طرف های مذاکره اطمینان بدهد "آمریکا بهترین دوست آنهاست و خواهد بود". اما این تاکتیک ظاهرا پس از
رسوایی جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا کارکرد سابق را ندارد و نمی تواند برای حل مناقشات کهنه مانند مناقشه فلسطین و اسراییل کارساز باشد. زمان: یکی از روزهای ماه مه 2013 ، مکان: رام اله. کری در آن روز با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل و محمود عباس رییس تشکیلات خود گردان فلسطین در مورد شرایط دو طرف در روند صلح گفت وگو کرد. حال به یک ایده ناگهانی رسیده است. او اعضای هیات نمایندگی خود در رام اله را متوقف و همگی به یک مغازه فروش شاورما می روند زیرا نتیجه گفت وگوها جناب وزیر را هیجان زده کرده است. کری با آن کت و شلوار مشکی و کراوات قرمز رنگ سفارش شاورما می دهد و در حالی
که به نان و گوشت های سرخ شده در آن گاز می زند می گوید:" واقعا عالی است". این رفتار وجه دیگری از کری را نشان می دهد یعنی رفتن به میان مردم والبته این کار وی بازتاب زیادی در رام اله دارد. جمهوری خواهان او را متهم می کنند که به نفع فلسطینی ها عمل کرده است و اسراییلی ها رفتار کری را رفتار یک آدم بازنده می دانند. از آن زمان به بعد مخالفان کری با تمسخر از وی با لقب "دیپلمات شاورما" یاد می کنند. کری در دوران اوج مذاکرات صلح در سال گذشته از ویلایش در جورج تاون از طریق یک خط امن شب و روز با طرف های مذاکره در خاورمیانه در تماس بود. هر زمان که بیرون خانه بود نیز در صورت
لزوم با تلفن های ثابت و عادی یا تلفن های ماهواره ای تماس برقرار می کرد. به همین خاطر بخش اعظم این مذاکرات که از طریق ماهواره صورت می گرفت حداقل از سوی دو سرویس مخفی اسراییل شنود شد و منابع مستقل اشپیگل نیز این مساله را تأیید می کنند. ظاهرا روس ها و چینی ها هم این مذاکرات را شنود کرده و از جزییات آن با خبر شده اند. البته کری بی تردید از این موضوع باخبر بوده است اما از نظر وی این گفت وگوهای شخصی از آن چه در ذهن مأموران اطلاعاتی می گذرد بیشتر اهمیت دارد. البته نه تنها اسراییل بلکه وزارت خارجه آمریکا از تأیید یا تکذیب این خبر خودداری می کند. این شنودها اما برای
اسراییلی ها امکان رصد کردن اقدامات دیپلماتیک کری را فراهم کرد و به همان نسبت که نقش کری به عنوان میانجی طولانی تر می شد، حملات اسراییل نیز شدت می یافت. "موشه یالون" وزیر دفاع اسراییل در آغاز سال جاری از کری به عنوان دیوانه ای یادکرد که می خواهد نقش یک منجی را ایفا کند:" تنها چیزی که می تواند ما را از دست کری نجات دهد این است که جایزه صلح نوبل را به او بدهند و او هم ما را راحت بگذارد". "دانیل همیلتون" از دانشگاه جان هاپکینز واشنگتن عقیده دارد:" یک سیاست خارجی کارآمد از تلفیق هوشمندانه دو عنصر قدرت نرم و قدرت سخت تشکیل می شود. بیل کلینتون در دهه نود
استادانه این سیاست را پیش می برد اما کری در هواپیما زندگی می کند و غالب اوقات خود را صرف حل بحران های حاد می کند. او نماد یک دیدگاه استراتژیک است و با رییس جمهوری سرو کار دارد که خود را وقف سیاست داخلی کرده است". در واقع کری نگاهی قدیمی به سیاست خارجی آمریکا دارد و نقش آمریکا در جهان را نقشی هژمونیک و نزدیک به همان پلیس جهانی می داند اما اوباما نگاه متفاوتی به جهان دارد و هیچ تمایلی به مداخله در امور کشورهای دیگر نشان نمی دهد و توجه او بیش از همه بر سیاست داخلی متمرکز شده است و به عبارتی اوباما یک سیاستمدار داخلی است. این دو دیدگاه متفاوت به جهان در جریان بحران
سوریه کاملا آشکار شد. کری یک روز جمعه در اواخر آگوست 2013 در ساختمان وزارت خارجه آمریکا مقابل دوربین ها قرار گرفت و با حالتی غمگین علیه حملات شیمیایی در سوریه سخنرانی کرد. او گفت که می داند آمریکایی ها از جنگ خسته شده اند "اما این خستگی نباید ما را نسبت به تعهداتمان بی توجه کند". به گفته کری این که سلاح های کشتار جمعی دیگر هرگز نباید علیه انسان های بی پناه در دنیا به کار گرفته شود "یک عمل به وعده است". کری در این سخنرانی شبیه به یک فرمانده نظامی صحبت می کرد و گویی در حال صدور فرمان شلیک موشک های میان برد بود. در همان شب اوباما با احضار مشاوران خود به دفتر
بیضی کاخ سفید اعلام کرد که تا زمان صدور مجوز از سوی کنگره هیچ حمله هوایی علیه سوریه انجام نخواهد شد. البته اوباما یادآور شد که گزینه نظامی همچنان روی میز باقی خواهد ماند. در این میان این جان کری بود که از سوی رئیس خود کیش و مات می شد. اوباما درهمان جلسه اعلام کرد که در مورد این تصمیم خود با کری مشورتی نکرده و تنها با تلفن او را از تصمیم خود باخبرکرده است. با این حال کری چنان رفتاری از خود نشان داد که گویی این تصمیمی از جانب خود او بوده است. بن رودس مشاور اوباما می گوید:" این دو نفر روابطی بسیار نزدیک با یکدیگر دارند اما این به معنی رفاقت نیست". اگر چه آشنایی
این دو نفر به سال های دور باز می گردد اما می توان گفت این جان کری بود که باراک اوباما را کشف کرد. ده سال پیش و زمانی که کری نامزد ریاست جمهوری شد از آن سیاستمدار دموکرات و ناشناخته ایالت ایلینویز خواست که در جلسه اعلام نامزدی در مجمع عمومی حزب سخنرانی کند. و همین حضور بود که از اوباما چهره ای جهانی ساخت. اما کری بازنده آن انتخابات بود و مدتی دچار افسردگی شد و به گفته دیوید مک کین این افسردگی در واقع نوعی ناامیدی شدید بود. اگر چه که اوباما همواره خود را مدیون کری می دانست اما پس از رسیدن به قدرت هیلاری کلینتون را به عنوان وزیر خارجه خود انتخاب کرد و بعد از او نیز
قرار بود که سوزان رایس هدایت سیاست خارجی را بر عهده گیرد. اما انتخاب کری به عنوان وزیر خارجه تنها به این دلیل بود که رایس پس از حمله تروریستی به کنسولگری آمریکا در لیبی در سال 2012 سخنانی نسنجیده بر زبان آورد و خود را از وزارت خارجه محروم کرد. برای تشریح رابطه میان اوباما وکری می توان به یکی از جلسات اکتبر 2012 اشاره کرد. در آن روزها رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری در اوج خود بود و اوباما در حال تمرین برای آمادگی در یکی از مهم ترین مناظره های انتخاباتی بود و کری در این تمرین حکم نقش مقابل اوباما را داشت. به عبارت دیگر کری در نقش میت رامنی رقیب جمهوری خواه اوباما
بازی می کرد. محل این مناظره درسالن هتلی در ویرجینیا بود و مشاوران اوباما از کری خواستند که در صورت امکان هر لحظه سخنان اوباما را قطع کند. کری هم چنان در نقش خود فرو رفت و آن قدر به میان صحبت های اوباما دوید که رییس جمهور آمریکا اعتراض کرد وبا عصبانیت سالن را ترک گفت. اما علت اصلی خشم اوباما رفتار متکبرانه کری بود که پیامی را با خود داشت. بدین ترتیب اگرچه که کری برای اوباما در حکم یک مهره مهم است اما به هیچ عنوان در حلقه یاران بسیار نزدیک او قرار ندارد. با توجه به بحران خاورمیانه، جان کری زمانی برای ملاقات با دیگران ندارد و به این خاطر به صورت کتبی و از طریق ایمیل
به پرسش ها پاسخ می دهد. از اومی پرسیم که آیا در جهان کشوری وجود دارد که بتواند نقش آمریکا را بر عهده گیرد، مثلا چین؟ وپاسخ کری:"هرگز، وهیچ کس انتظار ندارد که آمریکا نقش خود را کنار بگذارد". وزیر خارجه آمریکا با مقایسه وضعیت فعلی با دوران سقوط دیوار برلین و فروپاشی شوروی می نویسد: "در آن زمان هم بسیاری بر این عقیده بودند که آمریکا پس از آن باید از صلح لذت برده و کنار بکشد اما در این لحظه نیز مانند آن دوران در دنیایی با پیچیدگی های عجیب زندگی می کنیم که بیش از پیش به نقش آفرینی آمریکا نیازمند است". از کری می پرسیم که آیا خودداری آمریکا از به کارگیری ابزار
و خشونت نظامی از نفوذ این کشور کاسته است؟ و پاسخ: "این مقدمه اشتباه است زیرا آمریکا خود در معرض تهدید خشونت قرار دارد. توافق بر سر سلاح های شیمیایی سوریه و بمباران لیبی هم تنها با هدف نجات جان غیر نظامیان صورت گرفت". سیاست آمریکا مانند یک فیلم هالیوودی است که داستان آن از آخر نوشته می شود و همواره یک بازنده و یک برنده دارد. چنانچه کری موفق به توافق با ایران شده یا بتواند میان فلسطین و اسراییل صلح برقرار کند آنگاه نام وی به عنوان یک قهرمان در تاریخ ثبت خواهد شد. اما اگر به این اهداف دست نیابد آنگاه است که به نماد شکست سیاست خارجی آمریکا بدل می شود. شاید دوران
اوج آمریکا سپری شده و شاید بخش نوینی در عرصه ژئوپلیتیک آغاز شود اما حتی در این صورت هم با وجود همه نگرانی های جمهوری خواهان، آمریکا باز هم شانسی خواهد داشت. جمهوری خواهان در آن جلسه کمیته روابط خارجی یک ساعت تمام جان کری را سوال پیچ کردند اما وزیر خارجه اقتدار خود را حفظ کرد. جان کری درپایان آن جلسه به چپ و راست خود نگاه کرد و سپس نگاهش را به جان مک کین دوخت. این دونفر از سی سال پیش یکدیگر را می شناسند و هر دو در جنگ ویتنام شرکت داشته و هر دو در انتخابات ریاست جمهوری شکست را تجربه کرده اند. کری به مک کین گفت:" آن دوست شما یعنی تدی روزولت این را هم گفته است که
پاداش را کسی می گیرد که در میدان بازی همه تلاش خود را به کار گرفته باشد". منبع: اشپیگل ترجمه:شفقنا