«افسانه خلافت» و رویاهای بر باد رفته «القاعده» در شام و عراق/ «الظواهری» با «البغدادی» چه خواهد کرد؟
بیشترین خلاقیت القاعده در ایدئولوژی جهادیاش، تمرکز در جنگیدن با دشمنان دوردست –غرب- به جای دشمنان نزدیک یعنی رژیمهای «مرتد» اسلامی بود. اما یازده سپتامبر و دیگر حملات مشابه در اروپا نتوانست هدفشان در جلوگیری از آمریکا در حمایت از رژیمهای مسلمان منطقه را به سرانجام برساند.
********************
اعلام خلافت و تشکیل کشور اسلامی توسط ابوبکر البغدادی خبر بدی برای القاعده است چرا که اعتبارش ممکن است بهصورتی جبران ناپذیر آسیب ببیند. نحوه برخورد جهان با این گروه نیز فرصتی است برای از بین بردن افسانه سیاسی که گروههای افراطی را سر پا نگه میدارد و بهوسیله آن یارگیری میکنند.
خلیفه خودخوانده جدید این انتخاب را به مسلمانان میدهد که یا او را به عنوان خلیفه بپذیرند و یا مرتد و مهدورالدم محسوب شوند.
این قضیه سابقهاش به اروپای قرون وسطی بر میگردد نه تاریخ اسلام. پادشاهان مسیحی قرون وسطی اعلام میکردند که کسی که سلطه دارد، دین نیز به او تعلق دارد و بنابراین مردم یا باید دین را میپذیرفتند، یا میرفتند و یا کشته میشدند.
بیانیه ابراهیم (ابراهیم نامی است که خلیفه جدید میخواهد با آن خوانده شود) هرگونه اتحاد فعلی و یا آینده این گروه را از بین میبرد. قبیلههای سنی و بعثیهای سابق که گروه داعش را حمایت میکردند، اکنون باید یا به سلطه و مقام خلیفه تعظیم کنند و آن را بپذیرند و یا خطر کشته شدن را به جان بخرند.
بدون شک برخی به خلیفه سر تسلیم فرو خواهند آورد. افراطیونی از سراسر دنیا به سوی این گروه تازه به دوران رسیده جذب میشوند. اما اکثریت از این فکر که به صورت کامل تسلیم سیاسی و دینی کسی شوند که قدرتش تنها به خاطر تواناییاش در شروع انقلابی نظامی بوده است، نفرت دارند. بنابراین خلافت جدید ابراهیم با اعلام ضمنی جنگ به همه شروع شده است.
بهرهبرداری بدبینانه
اینکه این گروه تصمیم گرفته است خود را به جای تمام نامهای قبلیاش که شامل کلمه «عراق» میشد، کشور اسلامی بخواند، به بهرهبرداریاش از سیاست ملی برای دستیابی به اهداف خود آسیب جدی میزند. به احتمال زیاد نیروهای سابق بعثی و قبیلههای میهنپرست احساس خواهند کرد که اهدافشان بوسیله اهداف گستردهتر پان-اسلامی به گروگان گرفته شده است.
اعلام کشور اسلامی برای شیعیان، کردها و مسیحیان منطقه به این معنی است که آنها جایی در این منطقه نخواهند داشت. این افراطیان هر چه ضریح، آرامگاه یا نشانهای مقدس مربوط به هر دینی وجود داشته باشد را از بین میبرند که شامل دین اسلامی که از فرامین آنها پیروی نمیکند نیز میشود. بدینوسیله کردها نیز در خطر از دست دادن فرهنگشان هستند.
با تهدید مرزهای ملی، باورها و هویت مردم منطقه، خلافت میتواند افکار مختلف در عراق را متحد کند. در حالی که هفته گذشته برخی از کردها کشور اسلامی را به عنوان کاتالیزور رسیدن به آرزویشان برای یک کردستان مستقل میدیدند، اکنون آنها این گروه را به عنوان تهدیدی مقابل ملتشان میبینند.
اروپا، آمریکا و روسیه از قبل نگران خطرات آتی این کشور اسلامی بودند. نگرانیشان با اعلام خلافت ابراهیم بیشتر نیز شد.
بنابراین با محدودیتهای کار با نخستوزیر نوری مالکی، با یکدیگر و ایران و دیگر بازیگران عراق، آنها تلاش میکنند تا همکاریشان در جنگ را با پروژه خلافت افزایش دهند و این به عراقیها و قدرتهای دیگر منطقه این فرصت را میدهد تا برای هدفی مشترک با هم همکاری کنند.
بدون توجه به سرنوشت خلافت، القاعده رنج و صدمه خواهد دید و به احتمال زیاد نخواهد توانست خود را بازیابی کند. بیشترین خلاقیت القاعده در ایدئولوژی جهادیاش، تمرکز در جنگیدن با دشمنان دوردست - غرب- به جای دشمنان نزدیک یعنی رژیمهای «مرتد» اسلامی بود. اما یازده سپتامبر و دیگر حملات مشابه در اروپا نتوانست هدفشان در جلوگیری از آمریکا در حمایت از رژیمهای مسلمان منطقه را به سرانجام برساند.
بر خلاف آن، آن حملات نتیجه عکس داد. نیروهای غربی زمینهای اسلامی بیشتری را اشغال کردند و مسلمانان بیشتری کشته شدند و منابع و عزت فراوانی از مسلمانان از بین رفت. مأموریتهای ضد تروریستی آمریکا باعث کشته شدن اسامه بن لادن و تمام معاونینش بجز یکی از آنان در دهه گذشته شد. توانایی القاعده برای برنامهریزی در فعالیتهای تروریستیاش ناکام ماند و تبلیغاتش در سالهای اخیر بسیار محدود و بیاثر شده است. آمریکا دیگر این سازمان را به عنوان اولین تهدید جهانی نمیبیند و بیشتر برایش به یک تهدید مصنوعی تبدیل شده است.
این واقعیت که گروه داعش درخواست حمایت از سوی القاعده داشت ولی با دیگر گروههای القاعده در سوریه جنگید، به سخنان رهبران القاعده در حمله نکردن گوش نداد و به تدریج اخراج شد بسیار حائز اهمیت است. این اثبات میکند که ایدئولوژی القاعده متناقض است. از یک طرف دین را طوری تعریف میکند که انگار اسلام تنها شرکت در حملات وحشیانه است. این امر به طور ضمنی هرگونه سازش را گناه و دلیل شکستهای اسلام دانسته است.
از طرف دیگر القاعده به دفعات تلاش کرده است که به خاطر عملگرایی سیاسی از خشونت زیادی دست بکشد و دشمن زیادی برای خود نتراشد. این معمایی است که بسیاری از افراطیون نمیتوانند حل کنند.
دشمنان بسیار
رهبر القاعده ایمن الظواهری قدرت خود را به خاطر عدم تواناییاش یا عدم تمایلش برای شرکت در عملیات وحشیانه در دهه گذشته از دست میدهد. عجیب نیست که گروه داعش دستورات او را در عدم استفاده از خشونت در سوریه نادیده گرفتند. موفقیتهای ظاهری داعش نشاندهنده شکستهای القاعده است. روش غیر جذاب جهاد داعش به نتیجه آخر ایدئولوژی القاعده اشاره میکند، یعنی ایدئولوژی که تا این حد خونخوار است که وابستگان خودش را هم میکشد.
اگر جامعه جهانی، قدرتهای منطقه و عراق در جنگ با این خلافت متحد شوند به طور یقین بزودی نابود خواهد شد. ولی برای پایدار ماندن موفقیت مهم است که نه تنها این تهدید شکست بخورد، بلکه ایدئولوژیاش نیز بیاعتبار شود.
با وجود قولهای بلندپروازانه از تصرف بغداد گرفته تا متحد کردن سرزمینهای گستردهای از هند تا اسپانیا، جلوگیری از جاهطلبی ابراهیم این پیام قوی را به تمام افراطیون میدهد که به مانند القاعده چنین استراتژیهایی محکوم به شکست است. متأسفانه افراطیون واقعیتهای سیاسی را نادیده میگیرند و بنابراین مهم است که اصول غلط خلافت و تشکیل کشور اسلامی که داعش آن را پایهگذاری کرده است توضیح داده شود.
خلیفه در سنت اسلامی و بر پایه باور اهل سنت به جانشین پیامبر (ص) گفته میشود. از نظر اهل سنت تنها چهار خلیفه اول هدایت شده بودند و خلفای بعدی تنها رهبران سیاسی بودند. افسانهای بعد از فروپاشی خلافت عثمانی در سال 1924 شکل گرفت که بر پایه آن برای بازیابی قدرت اسلامی لازم است که تمام مسلمانان زیر چتر یک خلیفه متحد شوند.
اسامه بن لادن در سخنرانی اظهار تأسف کرد که مسلمانان از زمان عثمانیها از وجود خلیفه محروم بودهاند. تنها تعداد کمی از مسلمین متوجه مسخرگی این سخنان او شدند. دوستان وهابی سعودی او بر ضد عثمانیها و در نتیجه خلیفهای که او به آن اشاره میکرد قیام کرده بودند.
مفاهیم سیاسی نادرست
خلافت عثمانیها همزمان با صفویان و حکومت مغولان بوده است که در مواردی حکومت خود را خلافت میخواندند. عثمانیها و صفویان در برخی موارد با هم جنگیدند. بنابراین اتحاد اسلامی تحت لوای خلافت سیاسی به جای اتحاد زیر پرچم پیامبر (ص) هیچ پایه تاریخی ندارد. تا زمانی که دانشمندان اسلامی این موضوع را روشن نکنند، عوام همچنان به خاطر این مفاهیم نادرست سیاسی رادیکالیزه میشوند.
قویترین سلاح علیه ایدئولوژیهای افراطی دانستن این واقعیت است که حکومتهای اسلامی بر خلاف حکومتهایی مانند رم قدرتشان را تنها به خاطر داشتن ارتشی قدرتمند نگه نداشتند، و یا مانند امپراطوری بریتانیا به خاطر حمایت نیروهای دریایی مستحکم. قدرت اسلامی منطقه زمانی از دست رفت که جایگاهش را به غرب داد.