تقدیس امویان در اسلام سعودی
از جدیدترین کتابهای منتشره در سعودی انتشار یک اثر در 670 در دفاع از امویان و تطهیر آنان از به اصطلاح شبهاتی است که برخی مورخان شیعی و روشنفکر نسبت به امویان مطرح کرده اند! گویی به جز اینها، تمام تاریخ مدافع امویان بوده و آنان به ناحق مورد مذمت قرار گرفته اند.
یکی از ناشران قدیمی سعودی مکتبة الرشد است که طی سه چهار دهه گذشته، بنیادهای سلفی گری را با انتشار آثار حدیثی کهن اهل حدیث و حنابله بغداد و آثار پژوهشی سلفی های جدید بر پایه افکار احمد بن حنبل و ابن تیمیه، سعی در تقویت مبانی فکری وهابیت داشته است. در باره نقش این قبیل ناشران در سعودی که فراوان هم هستند و سرمایه گذاری های هنگفتی هم از سوی سرمایه داران سعودی اعم از شاهزادگان و تجار در این زمینه شده، نباید غفلت کرد. آنچه در ظاهر این کتابها، به جز زیبایی چاپ و جلد و حروف چینی می بینیم، ظاهر شدن در یک شکل وشنفکری است، به طوری که مخاطب تصور می کند با یک اثر پژوهشی و مستدل روبروست. در واقع، در این آثار نوع عقل گرایی فریب کارانه بکار رفته اما در اصل، آنچه ارائه شده باز تولید افکار سلفی هایی چون ابن حنبل، بربهاری، ابن تیمیه، ابن قیم، شوکانی ودر نهایت محمد بن عبدالوهاب و دیگر مشایخ سعودی از آل شیخ است که همواره تسلط خود را بر روند فکری در این کشور طی دو قرن گذشته حفظ کرده اند. در بیشتر آنچه نوشته می شود، محور اصلی افکار ابن تیمیه است، هرچند در این زمینه هم نوعی اقتباس صورت گرفته و به هیچ روی از جنبه های مثبتی که احیانا در افکار وی وجود دارد، استفاده نشده و صرفا آن جنبه ای از افکار وی که روی نوعی اسلام اموی تکیه دارد، مورد استفاده قرار می گیرد.
انتشار یک کتاب 670 صفحه ای در ستایش و تقدیس امویان از سوی مکتبة الرشد در سال گذشته، از تازه ترین کتابهایی است که این ناشر منتشر کرده و برای دفاع از امویان و پاسخ دادن به همه اشکالاتی که در طول تاریخ نسبت به این سلسله منحوس و کثیف بوده، به آب و آتش زده است. پایه بیشتر مطالب کتاب، روی اقوال عالمان سلفی از قدیم و جدید است و هر کجا هر کسی عبارتی داشته تا از جنایات امویان دفاع کند، آن را به عنوان یک دلیل استوار برای دفاع از طایفه اموی که پرونده پیش و پس از اسلام آنان برای تمام تاریخ روشن است، بکار برده است. دو حاکم اول اموی که در حد معصومیت مورد دفاع قرار گرفته و به تمامی آنچه به عنوان انتقاد در کتابها در باره آنها آمده، پاسخ داده شده است. در باره یزید با احتیاط بیشتری سخن گفته شده اما ضمن محکوم کردن امام حسین (ع) و این که به سخن ناصحان گوش نداده، غیر مستقیم از یزید دفاع شده است. نوبت به یزید که رسیده همه اهل احتیاط شده و گفته اند که اساسا لعن کردن به هیچ کس جایز نیست! به علاوه بیشتر آنچه را در باره امویان گفته شده به ابن سبأ مجهول نسبت داده شده و باز هم با فراراز بحث اصلی که آن هم جنایت است، تمام ماجراها و کاسه کوزه ها بر سر ابن سبا شکسته شده است. جالب است که در همان مقدمه آثار تاریخی دنیای اسلام را با گرایش شیعی دانسته، هم به آنها حمله کرده و هم آثار نویسندگان اخیر مصری را دارای انحراف دانسته که در صدد تحریف تاریخ اسلام بوده اند! نویسنده فصل مبسوطی در دفاع از ابوسفیان و همسر او اختصاص یافته و به آنچه از روایات به خصوص در منابع اهل سنت آمده، پاسخ داده شده است. فصل ویژه ای به دفاع از معاویه اختصاص یافته که در گرفتن بیعت از مردم برای پسرش یزید کار درستی کرده است : «خمل علیه بسبب اخذه البیعة لیزید» وبعد هم «الجواب عن ذلک» (ص 401). دفاع جانانه ای هم از وی به خاطر ملحق کردن زیاد به پدرش که شاید زیر این آسمان خلاف تر از آن برای صحابه و تابعین شناخته نشده بود، انجام داده است. در اینجاها حتی از مخالفت صحابه هم روایتی نقل کرده و این طور خرابش کرده که «فیها الکلبی و ابنه الکذاب متهمان بالرفض» این روایت را کلبی و پسر دروغ گوی او نقل کرده اند که متهم به رفض هستند (ص 411). همچنین به طور مفصل از تمام کارهای معاویه در مقابله با امام علی (ع) دفاع کرده و همه آنها را از روی اجتهاد دانسته است. در باره اشکالاتی هم که به یزید از سگ بازی و غنا و مشرو ب خواری و غیره گرفته شده هفت دلیل در نادرستی آنها آورده است: هذه ظاهرة مبالغ فیها (در این اخبار افراط دیده می شود)، مصادرها غیر موثوق بها (منابع این اخبار نادرست است)، این دوره صحابه و تابعین زندگی می کرده و بهترین دوره بوده (خیر الناس قرنی ثم الذین یلونهم» پس لابد این کارها نمی توانسته تحقق خارجی داشته باشد... و از این دست. (ص 494) اما در باره اقدام یزید علیه امام حسین که طی صفحاتی طولانی به آب و آتش زده شده تا از یزید دفاع شود. اصلا به نظر وی، امام حسین را خود شیعه ها کشته اند (ص 525). تازه همه با رفتن او مخالفت کردند و گوش نکرد. به هر حال از این دست مطالب در دفاع از امویان در این کتاب دیده می شود. باز هم زهی به سعادت سنایی از شاعران برجسته سنی ایرانی که مردانگی کرد و در باره امویان چنین گفت: دوستانِ پسر هند مگر بی خبرند که از احوال بد او به پیمبر چه رسید پدر او لب و دندان پیمبر بشکست مادر او جگر عم پیمبر بدرید او بناحق حق داماد پیمبر بستد پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
منبع:خبرآنلاین