نقش یک جوان افغانی را دوست دارم
سرویس فرهنگی « فردا »: محمدرضا غفاری یکی از بازیگران جوان سینمای ایران است که در مدت ده سال حضور خود با کارگردانهای بنامی کار کرده و توانسته است کارنامه ارزشمندی برای خود دست و پا کند.
دو حضور موفق او مربوط به دو سال اخیر است، بازی خوب او در فیلم «قاعده تصادف» نظر منتقدان را به خود جلب کرد و برای بازی در فیلم «گس» به کارگردانی کیارش اسدی زاده هم همراه تعدادی از بازیگران این اثر چون شبنم مقدمی و صابر ابر نشان شوالیه طلایی را از فستیوال رم دریافت کرد. به بهانه بازی او در فیلم «برف» که این روزها بر پرده سینماهاست، با او گفت و گویی کردیم که می خوانید.
شما چند وقت پیش جایزه ای بین المللی برای بازی در فیلم گس دریافت کردید، نظرتان در این خصوص چیست؟
این یک جایزه گروهی بود که به تیم بازیگران این فیلم داده شد. خیلی خوشحالم که چنین جایزه ای را دریافت کردم و در کارنامه کاری من ارزشمند است. ضمن این که گس واقعا فیلم خوش ساختاری است.
معیار شما برای انتخاب یک نقش و بازی در یک فیلم یا مجموعه تلویزیونی چیست؟
فیلمنامه خوب، کارگردانی که بتوانم به او اطمینان کنم و همچنین گروهی که بودن با آنها حال مرا خوب کند.
اگر اثری یکی از این سه گزینه را نداشته باشد، حضور در آن را نمی پذیرید؟
راستش را بخواهید خیلی مواقع دلی برخورد می کنم. از سال ۸۴ که وارد این حرفه شدم تا به امروز بیشتر انتخاب هایم دلی بوده است. به همین دلیل اگر مثلا نقش یک جوان افغانی به من پیشنهاد شود دوست دارم آن را بپذیرم. مگر من در طول دنیای بازیگری ام چقدر ممکن است بتوانم نقش یک جوان افغانی را بازی کنم؟ علاقه ام این گونه است که قالبم را بشکنم. وقتی احساس کنم با بازی در یک نقش حالم خوب می شود، قطعا آن را قبول می کنم، حتی اگر مردم و منتقدان آن فیلم را دوست نداشته باشند، ولی چون با بازی در این فیلم و در کنار عوامل بودن آن برایم شیرین است کار در آن را می پذیرم و به عنوان تجربه ای نیک از آن یاد می کنم.
یک فیلم خوب برای جذب مخاطب باید چه شاخصه هایی داشته باشد؟
در فیلم «سلام زندگی» دیالوگی گفته می شود مبنی بر این که سینما قرار است زندگی را روایت کند، حال این روایت زندگی گاهی غمناک است و گاهی شکل سرگرمی به خود می گیرد. همین طور که در بیشتر فیلم های دنیا هم چنین روایتی مرسوم است. به نظرم ترکیب درست اینها می تواند ویژگی های خوبی برای جذب مخاطب باشد.
اینها را پرسیدم چون می خواستم به اینجا برسم که از نظر شما فیلم برف مولفه های جذب مخاطب را دارد؟
برف یک درام اجتماعی است که داستان یک خانواده ایرانی را روایت می کند. این فیلم منحصر به آدم هایی در دهه ای خاص نیست، برای همین هم می تواند هر مخاطبی را با هر سنی همراه خود کند.
فکر می کنم مهم ترین نکته این فیلم بحث آبروداری است، یعنی همان چیزی که در فرهنگ ما جاافتاده است. در فیلم برف خانواده ای دچار بحران می شود و تلاششان این است که همسایه آنها و دیگران از این بحران چیزی نفهمند.
قطعا با سلیقه شما سازگار بوده که بازی در آن را پذیرفتید؟
بله. فیلم برف مرا یاد فیلم های مستقل اروپا می اندازد. نمونه مشابه فیلم برف در ایران از نظر من فیلم «زندگی آقای محمودی و بانو» ساخته روح الله حجازی است. این نکته را هم بگویم که حتی اگر در فیلم برف بازی نمی کردم به عنوان بیننده این فیلم را برای دیدن انتخاب می کردم.
وقتی فیلم برف را دیدم در انتها فقط این سوال در ذهنم به وجود آمد که «خب حالا که چی؟»
منتقدی بعد از دیدن فیلم برف در جشنواره به من گفت، خیلی خوشحال می شدم امید (شخصیت غفاری در فیلم) در پایان شیر گاز را باز می کرد تا همه اعضای خانواده با هم بمیرند. هر کس با سلیقه خودش فیلم را می بیند. به نظر من این فیلم داستان خانواده ای از هم پاشیده را از یک صبح تا شب روایت می کند. مثل هزار خانواده دیگر که هر روزشان شبیه روز دیگر است. قرار نیست در انتها اتفاق خاصی بیفتد. داستان زندگی بعضی از ما آدم ها این گونه است. من احساس می کنم این فیلم جامعه امروز ما را به تصویر می کشد.
ویژگی های شخصیتی امید چیست و او در این داستان چه می خواهد؟
امید راوی این داستان است. با ورود این پسر به خانواده است که داستان فیلم شکل می گیرد. او متعلق به دهه 60 است و همه چیز را حاضر و آماده می خواهد. اگر چیزی برایش مهیا نباشد ناراحت می شود و جالب این که هیچ تلاشی هم برای برآورده کردن خواسته هایش نمی کند. امید هم مثل همه جوان های امروز تحمل ندارد. از روزهای سخت سربازی به خانه پناه می آورد و این که در اتاقش بخوابد، اما در خانه هم رنگ آرامش را نمی بیند و تلاشی هم برای کسب آرامش خود نمی کند.
امید حتی شلوار سربازی خود را در مدت اقامت در خانه عوض نمی کند. سارا هم دیالوگی در همین رابطه می گوید.
دقیقا و در انتها می بینیم که حتی از بودن در خانه هم پشیمان می شود.
فیلم دغدغه های همه اعضای خانواده را به نحوی بیان می کند، اما در پایان هیچ راه حلی برای هیچ کدام از مشکلات ارائه نمی شود. این به نظر شما نقص نیست؟
اول این که یک میلیون سلیقه می تواند راجع به این فیلم نظر بدهد و دوم این که یک چنین پایان بندی ای برای من این مفهوم را ندارد و آزاردهنده نیست.
گویا برای فیلمبرداری سکانس پایانی فیلم مدت ها در انتظار بودید؟
بله، تقریبا یک ماه بعد از فیلمبرداری زمستان ۹۱ در تهران برف سنگینی بارید و ما در آن شب تا پنج صبح کار کردیم. فردا صبح طوری برف آب شد که انگار چنین برف سنگینی اصلا در تهران نباریده بود. (می خندد)
فیلم را در سینما با مردم دیدید، واکنش ها چطور بود؟
بله دیدم و از دیدن فیلم با مردم بسیار لذت بردم. مخاطبان از دیدن فیلم راضی بودند و فقط تعداد معدودی از آنها درباره نتیجه فیلم می پرسیدند.
موفقیت های حاصل از بازی در فیلم های قاعده تصادف و گس و جایزه و تحسین منتقدان، تاثیری در انتخاب هایتان نداشته است؟
نه، من به جوایز از این منظر نگاه نمی کنم. همان طور که گفتم بازی در هر فیلمی را که حال مرا خوب کند، می پذیرم. کما این که شما می بینید به همین دلیل در هر فیلم یا مجموعه ای حضور ندارم.
اتفاقا می خواستم این سوال را مطرح کنم که چرا به نسبت هم سن و سالانتان کم کارتر هستید؟
ترجیح می دهم در هر کاری حضور نداشته باشم.
فیلم گس هم که فیلم خوبی در کارنامه شماست، اما تا این لحظه رنگ اکران به خود ندیده تا دست کم بخشی از کم کاری شما را جبران کند.
بله و این باعث تاسف من است. آرزو می کنم این فیلم هرچه زودتر اکران شود، چون واقعا فیلم خوب و ارزشمندی است. خدا را شکر محتوای فیلم، تاریخ مصرف ندارد و هر زمانی می تواند اکران شود.
شما بین بازیگران سینمایی و تلویزیونی تفکیک قائل می شوید و به این موضوع اهمیت می دهید، چون بعد از مجموعه «آشپز باشی» دیگر در تلویزیون حضور نداشتید.
من اهمیت نمی دهم، اما متاسفانه بعضی از کارگردان های ما هستند که به این موضوع اهمیت می دهند. البته ظاهرا این تابو شکسته شده و برخی کارگردان های سینما الان در تلویزیون کار می کنند. درباره خودم این طور است که ترجیح می دهم مثلا هشت ماه درگیر مجموعه ای که آن را دوست ندارم نشوم، بلکه اگر هم قرار است تجربه ای کسب شود از طریق زندگی کردن برایم حاصل شود. معتقدم زندگی کردن خودش تجربه بزرگی برای ما بازیگران است.
بیشتر توضیح می دهید؟
کارهای پشت سرهم و بدون وقفه در بازیگری و بلافاصله از این کار سر کار دیگری رفتن، فرصت زندگی و معاشرت و فکر کردن را از ما می گیرد. حال این زندگی کردن می تواند خوب باشد یا بد.
فکر می کنم با توجه به روحیه ای که دارید، حضور در تئاتر هم برای شما موثر است.
اتفاقا به این مساله فکر می کنم. از اوایل سال هم مشغول مذاکره برای حضور در یک تئاتر بودم که به نتیجه مطلوب دست پیدا نکردیم، اما نمی خواهم از کار کردن در تئاتر به عنوان این که یک هنرمند هستم استفاده کنم، بلکه دوست دارم در تئاتر به گونه ای حضور پیدا کنم که چیزی به من اضافه شود. راستش را بخواهید کمی از حضور در تئاتر می ترسم و باید بر این ترسم غلبه کنم.
منبع: جام جم آنلاین