نمی‌توان از گفتمانی به نام گفتمان «اعتدال» سخن گفت/ دولت کنونی را دولتی «پوپولیستی» می‌دانم

مي‌توان از گفتماني به نام گفتمان اعتدال سخن گفت. ما در دوران پيشاتولد يا پيشاتدوين اين گفتمان به‌سر مي‌بريم. حتي اگر بتوان از «گفتماني در راه» به نام گفتمان اعتدال سخن گفت، ترديدي نبايد داشت كه اين گفتمان اكنون در مرحله‌ جنيني خود است و هنوز براي تشخيص دختر يا پسر بودن، سالم يا ناقص بودن، سفيد يا سياه بودن، زنده يا مرده، و طبيعي يا سزاريني به دنيا آمدنِ آن، خيلي زود است.

کد خبر : 352977
سرویس سیاسی «فردا»؛ زمزمه‌های جدایی اصلاح‌طلبان از دولت بعضا در گوشه و کنار این جریان سیاسی شنیده می‌شود و گاها شخصیت‌های مطرح این جریان حرف‌های ناامید کننده ای در این زمینه به زبان می‌آورند. موضوعی که بیش از هر چیز دیگری در این سخنان بدان تاکید می شود عدم پایبندی دولت به آرمان‌های لیبرالی اصلاح‌طلبان است و از این نظر اصلاح‌طلبان سعی کرده‌اند که رابطه دوستی و انتقاد داشته باشند. اصلاح‌طلبان در سودای تصاحب قدرت نامزده انتخاباتی خود را کنار زدند و با حسن روحانی بیعت کردند اما در این میان دریافتند که نمی‌توانند به این دولت دلخوش باشند و بایستی برای احیاء خود اقدام کنند. شاید از این جهت است که مشاور خاتمی از «نواصلاح‌گرایی»‌ سخن می گوید. از این باب محمدرضا تاجیک، مشاور خاتمی در دوران ریاستش‌ در دولت اصلاحات موضاعاتی را در مصاحبه با روزنامه اصلاح طلب آرمان مطرح کرده است که خواند آن با توجه به مقدمه‌ای که ذکر شد، خالی از لطف نیست. * نمي‌توان از گفتماني به نام گفتمان اعتدال سخن گفت. ما در دوران پيشاتولد يا پيشاتدوين اين گفتمان به‌سر مي‌بريم. حتي اگر بتوان از «گفتماني در راه» به نام گفتمان اعتدال سخن گفت، ترديدي نبايد داشت كه اين گفتمان اكنون در مرحله‌ جنيني خود است و هنوز براي تشخيص دختر يا پسر بودن، سالم يا ناقص بودن، سفيد يا سياه بودن، زنده يا مرده، و طبيعي يا سزاريني به دنيا آمدنِ آن، خيلي زود است. آنچه در آن ترديد نيست تكرار و بازتاب برخي مفاهيم و ايده‌ها و آموزه‌هاي اصلاح‌طلبي در پيكره و ساحت گفتماني اعتدال‌گرايي است. با وجود اين جغرافياي مشترك مفهومي، جريان اعتدال‌گرايي را نمي‌توان ادامه‌ طبيعي و بديهي اصلاح‌طلبي فرض كرد. * اگرچه مفهوم اعتدال ريشه در ادبيات ديرينه‌ اين مرز و بوم دارد، اما اعتدال به مثابه يا به نام يك جريان يا يك گفتمان، در دامان شرايط انتخاباتي متولد مي‌شود. لذا بيش و پيش از آنكه يك گفتمان معرفتي و انديشگي باشد يك گفتمان سياسي است. به بيان ديگر، گفتمان اعتدال‌گرايي گفتماني است نيازپرورده و شرايط ‌پرورده، بنابراين صرفا از روي تساهل و تسامح مي‌توان از چنين گفتماني سخن گفت. * بعيد مي‌دانم كه تصويري از اعتدال و اعتدال‌گرايي به مثابه يك «گفتمان» در سپهر ذهني و انديشگي حاملان اين مفهوم وجود داشته باشد، و بعيد مي‌دانم اعتدال و اعتدال‌گرايي به مثابه يك تئوري راهنماي عمل اجتماعي و سياسي و فرهنگي و اقتصادي و... پردازش شده باشد. زيرا هنوز مشخص نيست كه مصداق‌هاي اعتدال و ميانه‌روي كدامند، هنوز مشخص نيست كه از جمود و جهالت، افراط و تفريط، عقل جمعي، كار كارشناسانه، صلح و برادري - كه در سخنان آقاي روحاني در توضيح اعتدال آمده - چه مراد مي‌شود، هنوز مشخص نيست كه ايشان براي خشونت چه تعريف و تصويري قائلند، هنوز رابطه‌ همنشيني و جانشيني و همزماني و درزماني اين مفاهيم با يكديگر مشخص نشده‌ است، هنوز دگرِ مفهومي و مصداقي اين مفاهيم مشخص نيست، هنوز زنجيره هم‌ارزي و زنجيره تفاوت‌هاي اين مفاهيم مشخص نيستند، هنوز تصويري واضح و ترسيم‌شده از «نگاه واقعي» به مثابه كانون اصلي معنادهي گفتمان اعتدال - بر اساس تصريح آقاي روحاني - ارائه نشده است، و بالاخره، هنوز اين عناصر گفتماني به دقايق گفتماني تبديل نشده‌اند. پس، جريان اعتدال‌گراي «واقعا موجود» را نمي‌توان در قاب و قالب يك گفتمان نقاشي كرد. * دولت آقاي روحاني دولت گرفتاري است، گرفتار خود و ديگران و زندگي روزمره مردم و آمريكا و مساله هسته‌اي و مسائل حاشيه‌اي و گذشته. از اين منظر، دولت كنوني را با وجود تمايزاتش با دولت قبلي، دولتي پوپوليستي مي‌دانم كه بيش و پيش از آنكه دل‌آشوبه‌ ذهن مردم را داشته باشد دلمشغول جسم آنان است، و بيش و پيش از آنكه به گشودن درهاي بسته «مدني» بينديشد، به گشودن درهاي نيمه‌بسته‌ «بدني» مي‌انديشد، و بيش و پيش از آنكه دغدغه‌«تحزب» داشته باشد، دغدغه‌ »تزاحم» دارد، بيش و پيش از آنكه دل‌مشغول «آزادي و دموكراسي» باشد، دلمشغول «نان و يارانه» است، و نيز بيش و پيش از آنكه واهمه‌ رضامندي احزاب و نهادهاي مدني را داشته باشد، دل نگران رضامندي كانون‌هاي قدرت در جامعه است. * مي‌دانم كه در اين مسير دولت گاه ناگزير با پاي ديگران مي‌رود و با دست ديگران مي‌نويسد و با زبان ديگران سخن مي‌گويد، اما در پايان روز آقاي روحاني مي‌ماند و هزار راه نرفته و قضاوت تاريخي مردم. با اين بيان نمي‌خواهم درباره‌ دولت مستقر قضاوتي ارزشي كرده باشم، بلكه صرفا مي‌خواهم به نحوي از انحاء بگويم كه اگرچه راه ناهموار است و افقش ناپديد، و اگرچه از رايحه‌ خوشي كه از روزنه‌هاي گشوده شده به مشاممان مي‌رسد سرمست و شاديم، اما منتظريم، منتظريم تا شايد دريچه‌اي در عرصه‌هاي مدني و سياسي گشوده شود و شعارها با جامه‌اي عيني و عملي به درآيند. بديهي است تا وقتي منتظريم، معترضيم. * نه اصلاح‌طلبان يك جريان واحد و منسجم بوده و هستند و نه اصولگرايان. از اين رو، نمي‌توان از سياستي يگانه و مواضعي متحد سخن گفت. به بيان ديگر، ما با رنگين‌كماني از مواضع هم در ميان اصلاح‌طلبان و هم اصولگرايان مواجه هستيم. سخن گفتن درباره‌ اين «رنگين‌كمان» را به زمان ديگري موكول مي‌كنم و در اينجا تنها به اين توصيه به خود و دوستان خود بسنده مي‌كنم كه «غير و رقيبت را دوست بدار». * همان‌گونه كه در جاهاي ديگر گفته‌ام من هم اين‌روزها سخت دل‌مشغول تئوريزه كردن نوعي «نواصلاح‌گرايي» هستم. اين‌روزها بسيار از خود مي‌پرسم: نيروهاي اصلاح‌طلب، اكنون در كدامين مرحله‌ عمل سياسي قرار دارند؟ اقتضاي نظري و عملي اين «مرحله» چيست؟ در اين شرايط، كدامين گفتمان از استعداد و امكان استعاري‌ و هژمونيك‌شدن برخوردار است؟ در مسير يافتن پاسخي براي اين پرسش‌ها، عجالتا به اين نتيجه رسيده‌ام كه صرفا پس از ارائه‌ تصويري مشخص از مرحله‌ عمل سياسي كنوني است كه مي‌توان در پرتو «تحليلي مشخص از شرايط مشخص ذهني و عيني، داخلي و خارجي» به پيرايش و آرايش گفتماني خود همت گمارد و گامي به پيش در جهت تحقق اهداف و آرمان‌هاي اصلاحي برداشت.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: