مجلس دهم، پذیرای چهره‌هایی متفاوت خواهد بود

کد خبر : 352762
سرویس سیاسی « فردا »:

ابراهیم فیاض با نگاههای متفاوتش در حوزه سیاست شناخته می شود.

استاد مردم شناسی 51 ساله دانشگاه تهران برخلاف تصوری که از او وجود دارد از حامیان تئوریک دولت روحانی است و اگر اشکالی به نظرش برسد آن را بیان می کند. در این گفت وگو تاکید فراوانی دارد که اگر دولت می خواهد موفق شود باید کار تئوریک بکند. می گوید تحلیل هایش در حوزه مسایل سیاسی براساس داده هایی است که از مردم کوچه و بازار می گیرد.

معتقد است روحانی طبقه متوسطی را نمایندگی می کند که هم توسعه می خواهد و هم آرامش. در عین حال تاکید می کند اگر دولت در حوزه عدالت حرف نداشته باشد، به مشکل برمی خورد. مجلس آینده را مجلسی متکثر می بیند و معتقد است از رهگذر مجلس آینده می توان انتخابات دور آینده ریاست جمهوری را هم پیش بینی کرد. مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با ابراهیم فیاض اینک پیش روی شماست:

***

وضعیت کلی جامعه را اگر بخواهیم توصیف کنیم باید بگوییم دولت روحانی در حدود یک سال چه کرده است؟

می توان از وضعیت کنونی جامعه به یک حالت سکون و در عین حال آرامش تعبیر کرد. در یک جامعه وقتی فشار بالا می رود، مردم به دنبال آرامش هستند. الان گرانی در جامعه یک معضل برای مردم است. اخیرا یکی از بازاری ها به خود من می گفت ما خودمان هم از این گرانی ها ناراحت هستیم. این نکته قابل تامل و در عین حال جالبی است. کاری که این دولت باید در این شرایط بکند این است که آرامش بخشی کند. مهمترین حوزه ای هم که دولت در این زمینه می تواند کار کند و ضروری هم است، اقتصاد است.

تفاوت این دولت با دولتهای قبلی این است که مسیر حرکتش در اقتصاد درست است. در دوران اصلاح طلبی قصه غرب گرایی باز شد و دولت وقت مردم را از لحاظ بحث های ذهنی و تئوری دواند و به شدت خسته کرد. وقتی احمدی نژاد آمد، بحث توانایی های درونی را دنبال کرد. البته کار ندارم که در اواخر دولتش روشش چیز دیگری شد. مسیری که رخ داد همه چیز درونی شد؛مردم از این وضعیت هم خسته شدند.

این دولت جدید نه اصولگرا است و نه اصلاح طلب و می خواهد یک حد وسط را در کار دنبال کند. خود آقای روحانی هم گفته است اعتدال تئوری نیست، بلکه یک راهبرد است؛ این روش خوبی است البته این اواخر خود آقای روحانی هم وارد بحث های حاشیه ای و تئوریک شد در حالی که رئیس قوه مجریه نباید خود را درگیر این بحث ها کند.

اشاره کردید که نیاز به آرامش در مردم دیده می شود. در تاریخ ایران، بعد از حمله مغول نوعی درون گرایی و دم غنیمتی در میان مردم شکل می گیرد. وضعیت فعلی که تشریح می کنید یک تکرار در تاریخ است یا اینکه این انطباق های تاریخی درست نیست؟

صوفی گرایی در ایران از قرن 2 هجری شروع شد. ایرانی ها خصوصا در خراسان برای اینکه خود را بازسازی کند، به شرق و هند گرایش پیدا کردند. الان هم من مشهد را یک شهر به شدت شرق گرا می بینم.حتی مردم عادی این شهر به شدت شرق گرا هستند. چنین وضعیتی را شما نه در تهران و نه در اصفهان می بینید.خیلی از ایران شناس های فرانسه هم بحث های خود درباره ایران را از خراسان شروع می کنند.

درکل کشور هم شما همین وضعیت را می بینید؟

این بحثی که شما گفتید ،بحث مهمی است. این موضوع در دوران مغول ساختاری می شود و الا این فضا در دوران قبل از مغول هم بوده است. مخصوصا در تیموریان. من این بحث را در نظریه فلسفه صدرا و انحطاط ایرانیان هم مطرح کردم. معقدم فلسفه صدرا، فلسفه انحطاط است و نه پیشرفت. این مساله هم ریشه در دوران تیموریان و مغول دارد.

تصوف درقرن دوم هجری به ساختار قرن ششم مغول می رسد و در ادامه شاهد تیموریان درقرن هشتم هستیم که بزرگترین تحول ساختاری در جامعه ایران را به وجود می آورند. در این دوره 200 ساله تا قرن 12 انحطاط صورت تئوریک پیدا می کند که در قالب فلسفه صدرا نمود می یابد.این فلسفه، ضد عقلانیت است و برای همین آرامش بخشی در آن است.

شما می بینید که مواد مخدر در آن دوران در کنار انحطاط اخلاقی، رواج پیدا می کند. در آن دوران حشیش را شرب می کردند. در وضعیت فعلی کشور هم انسان گرایی به شدت اوج گرفته است و مصرف مواد مخدر افزایش پیدا کرده است. این یعنی پناه بردن به یک وضعیت غیرعقلانی که برای جامعه ما بسیار خطرناک است.

اشاره کردید که دولت به دنبال اعتدال است. فکر می کنید در این یک ساله نگاه های تئوریک برای این روش اداره کشور طرح شده است یا اینکه دولت از یک خلاء تئوریک رنج می برد؟

نه، متاسفانه تئوری برای روشی که الان تحت عنوان اعتدال برگزیده شده وجود ندارد. من حتی به دوستان نزدیک آقای رئیس جمهور هم گفتم که باید تئوری سازی کنند. مشکل دولت خاتمی و احمدی نژاد این بود که نتوانسته اند نگاه خودشان را در حوزه نظری باز تولید کنند.

اشکال هر دو دولت هم این بود که فکر کردند از طریق چند روزنامه نگار می شود به تئوری رسید، اما مساله این بود که این افراد تولید کننده تئوری نبودند. بعد وضعیت به پرخاشگری رسید. دولت خاتمی آن همه زحمت در اقتصاد کشید، اما محو شد؛ بنده همان دوره دوم خاتمی در یک مناظره که بین بنده، دکتر منوچهر آشتیانی و دکتر آزادارمکی در یکی از روزنامه های صبح آن زمان بود گفتم:«چون دولت پشتوانه تئوریک ندارد و از عهده تئوری سازی بر نمی آید، خود رئیس جمهور مشغول تئوری ساختن است.»

این امر بسیار مشکلی است چون رئیس جمهور را گرفتار حاشیه ها می کند و این طور هم شد. در همان دوران بود که بحث عبور از خاتمی مطرح شد.

دولت احمدی نژاد هم چون عقبه تئوریک نداشت، در دولت دومش بحث عبور از احمدی نژاد مطرح شد؛این موضوع بود که باعث شد اصولگرایان با احمدی نژاد تند برخورد کنند. بنابراین می خواهم بگویم این بحث همه دولتها ما است که نمی توانند تئوری سازی کنند. خود من تلاش کردم در گفت وگو هایی که با رسانه ها داشتم شمه ای از این تئوری سازی ها را بیان کنم.

مشخص ترین بحثی که در این زمینه داشتید چه بوده است؟

حرف من این است این جهت گیری دولت که حوزه اقتصاد اصلاح شود، جهت گیری درستی است؛ به تعبیری همه چیز باید از اقتصاد بنا شود. البته باید یک نوع آوری های جهت آرامش بخشی در جامعه آغاز شود تا دچار رادیکالیزم نشویم چون من احساس می کنم نوعی رادیکالیزم در حال بازگشت به جامعه است.

مشخصا منظور از این رادیکالیزم چیست؟

حرکتهای تندی که هر از چندی به وجود می آید.

منظورتان تقابل هایی است که منتقدان با دولت دارند؟

بله، اگر دولت نتواند تئوری ایجاد کند، با مشکل مواجه می شود. البته باز هم می گویم این کار رئیس جمهور نیست.این کار را حوزه های پژوهشی دولت باید انجام دهند. البته دولت به ماهو دولت دارد براساس حرکت جامعه جلو می رود یعنی هر میزان که جامعه پیشرفته می شود، دولت هم پیشرفته می شود و اگر هم روزی بر فرض محال احمدی نژاد به قدرت باز گردد، دیگر احمدی نژاد سابق نیست. خاتمی هم بخواهد برگردد، خاتمی سابق نیست.چون این قدر جامعه به سرعت تغییر کرده است که همه باید به دنبال جامعه بیایند. دولت باید وظیفه خودش را این ببیند که جامعه را به صورت آرام با همین چارچوب تئوریک به جلو حرکت دهد.

این نمونه ای که می گوئید الان در کشور دیگری هم اجرایی شده است؟

بله، در آمریکا خود دولت اوباما ببینید چقدر تئوری ایجاد کرده است؟ ولی متاسفانه در کشور ما چون می خواهیم مدام مرگ بر آمریکا بگوئیم آمریکا را نمی شناسیم. اما ملاحظه می کنیم که اوباما چقدر تئوری های خاص خودش در این سالها تولید کرده است. الان اگر جمهوری خواهان بخواهند دوباره سر کار بیایند، دیگر نمی توانند به مدل جمهوری خواهی دوره بوش باز گردند. باید یک تئوری جدید وارد عرصه شوند. به همین دلیل الان نظر خیلی ها در خود آمریکا این است که هیلاری کیلینتون می تواند رای مردم را در انتخابات آینده ریاست جمهوری ببینید. زرنگی یک دولت این است که خود را باز تولید کند.

با دولتی مواجه ایم که طبقه متوسط به آن نگاه مثبتی دارد. دولت گذشته را برخی دولتی برای رساندن طبقه ضعیف به طبفه متوسط می دانستند. برخی معتقدند دولت قبل نوعی جدیدی از تفکر انجمن حجتیه را در جامعه باز تولید کرد.به نظرتان این نگاه در مخالفان دولت فعلی وجود دارد یا اینکه باید این نگاه را یک تفکر کناره با حامیان اندک، در کنار دیگر نحله های دید؟

برخی از مدیران دولت احمدی نژاد را کسانی می دانم که در داخل و خارج از کشور،افراد برجسته ای هستند و نسبت به مسائل جهانی، نگاه چپ دارند. این طیف خیلی به مسائل مذهبی نگاه جدی ندارند، اما وقتی مسائل جهانی را نقد می کنی، به سراغ شما می آیند.

ما متاسفانه در ایران هیتلر را خوب نشناختیم. در حالی که خیلی از متفکران چپ آلمانی با هیتلر همراه شدند. غرضم از این اشاره این است که اگر این دولت نتواند در حوزه عدالت حرف داشته باشد،به مشکل بر می خورد. در سفری که به آلمان داشتم یک قشر متوسط چپ از ایرانیان مقیم این کشور دیدم که نسبت به مسائل جهانی نگاه تند دارند و طرفدار احمدی نژاد هستند. اگر این دولت موفق نشود، ممکن است دوباره این نگاه های چپ فعال شود. بعد ببینید قشر پائین اجتماعی دنبال کسی شبیه احمدی نژاد برود که حتی به نظر من رادیکال تر از احمدی نژاد باشد.

این همه به این بر می گردد که این دولت در حوزه تئوریک کار کند و جامعه را آرام به سمت جلو ببرد، این اتفاق غیر محتمل نیست. من می گویم اگر قرار است یک دولت اصولگرا هم سر کار بیاید باید یک دولت تئوریک سر کار بیاید نه اصولگرای رادیکال. چیزی که در دولتمردان سابق می دیدم این بود که رئیس جمهور چنین نگاهی دارد. یعنی جوری حرف می زدند که احمدی نژاد همه کاره سیاست، اسلام و تئوری های جهانی بود. این خیلی برای یک دولت خطرناک است. حرف من این است که هر دولتی سر کار می آید باید نظرگاه های تئوریک داشته باشد. اگر این دولت موفق نشود ممکن است یک رادیکالیزم چپ یا راست سر کار بیاید. البته در این وسط باید وضعیت جهانی را هم دید. اینکه یک رادیکال اصلاح طلب در آینده سر کار بیاید یا اصولگرا فرقی نمی کند.

اشاره کردید دولت در برخی از موارد وارد حاشیه می شود. این حاشیه ها موضوعاتی است که بخشی از رای دهندگان به این دولت نسبت به آن مساله دارند. از بحث اینترنت تا نحوه رفتار دولت در قبال دین مردم یا حضور زنان در وزشگاه ها...

این بحث حضور زنان در ورزشگاه ها در دولت احمدی نژاد هم بود که احمدی نژاد هم گفت که زنان با خانواده در ورزشگاه ها حضور پیدا کنند.این وسط کسی هم نمی گوید بحث اسلامی در این موضوع چیست. آیا شرعا جایز است یا نیست. ملاک های حرمت یا حلال بودنش چیست؟ وقتی به این موضوع پرداخته نمی شود مساله به افراط و تفریط می انجامد.

شما می دانید که اولین فاصله احمدی نژاد و آیت الله مصباح از همین مساله حضور زنان در ورزشکاه ها شروع شد که آقای مصباح یزدی اعلام برائت کرد. وقتی چنین اتفاقی می افتد، بدانید اوضاع خوبی نیست.

اطرافیان آقای روحانی هم برخی مشاوره هایشان به ایشان غلط است. اینکه برخی در عصر حجر هستند، منظور چه کسانی است؟ چه کسی می خواهد در عصر حجر زندگی کند.یعنی در میان اصولگرایان منتقد روحانی هیچ کدام با فناوری آشنا نیستند

حامیان دولت می گویند از تریبون نماز جمعه به دولت نقد وارد کردن یا توسط برخی از افراد معنادار است و صرفایک نوع انتقاد صرف نیست.

به همین دلیل من می گویم باید کار تئوریک کرد. که مثلا در خصوص ورود زنان به ورزشگاه ها، شرعا وجوب و حرمتش کجاست؟ نه جایز یا عدم جایز. چون علما بین حرمت و عدم جایز بودن یک امر تفاوت قائل هستند. برخی اموری که عدم جواز در آن هست، ارشادی است ولی حرمت، مولوی است. به هرحال آقای روحانی 50.7 درصد رای آورده است و اصولگرایان با تمام تنوع های در میان خودشان 49 درصد رای آورده اند. اینکه چرا رای مردم به سوی روحانی رفت، دلایل متعددی دارد. یک گروه از کسانی که به روحانی رای دادند کسانی اند، محاسبه کردند. رای شان هم به دلیل لباس روحانیت او بود. بخش زیادی از مردم روستاها به روحانی رای دادند چون دیدند که احمدی نژاد مکلایی بود که شلوغ کرد و ساختارها را به هم ریخت. تصمیم گرفتند به روحانی محافظه کار رای بدهیم. چون رای به عمامه یعنی محافظه کاری! بنابراین این طور نیست که برخی می گویند رادیکال ها به روحانی رای دادند. می خواهم بگوییم که یک اقلیتی که در کابینه هم هستند از اقلیت هستند. کارگزاران نماد این اقلیت ها است.

به نظرتان چرا برخی از چهره های تئوریک اصلاح طلب می خواهند انتخاب روحانی را نتیجه عملکرد اصلاح طلبان بدانند؟

این اظهارنظرها بیشتر شانتاژ سیاسی است. به نظرم الان روحانی قشری از طبقه متوسط را نمایندگی می کند که هم توسعه می خواهد و هم به دنبال آرامش است. چون نمی خواهند فضای کشور به سمت رادیکالیزم برود.

این حرف را من از خیلی ها می شنوم که می گویند رئیس جمهور کاری کند که کمی آرامش بیاورد. این موضوع نیازمند یک چارچوب تئوریک است. روحانی ابتدای ریاست جمهوری اش خوب جلو می رفت، منتها در ادامه خودش هم گرفتار حاشیه شد و تئوری پردازی های زمینی و آسمانی کرد. دیدم انگار این دولت هم وقتی تحت فشار قرار می گیرد، فرار می کند به سمت حرفهای تئوریک. مشکل روحانی این است که مشاورانش تئوریک نیستند، بیشتر اجرایی هستند.

اما آقای آشنا که از همکاران و دوستان خود شما است جزو حلقه مشاوران روحانی است و فرد اجرایی هم نیست؟

آقای آشنا متفکر و راهبردی است تا متفکر تئوریک. یعنی به شدت آدم راهبردی است، ولی در کنار او باید افراد متفکر با چارچوب های کلان هم باشند. باید تعریف شود که اعتدال در چارچوب معرفتی اش کجا قرار می گیرد؟ آیا ممکن است اعتدال به یک رادیکالیسم معرفت شناسی غرب گرا مثل دوم خرداد برسد؟ آقای آشنا به این مباحث توجهی ندارد و بیشتر راهبردی فکر می کند تا تئوریک. به خود ایشان هم این مطلب را گفتم. ولی ایشان در مرکز تحقیقات استراتژیک بیشتر آدم های راهبردی را همراه خود کرده است تا تئوریک. به همین دلیل است که به بحث های عمیق معرفتی نپرداختند.

تفاوت های این دولت با دولت اصلاحات در چیست. چه در حوزه تئوریک و چه عمل سیاسی؟

دولت آقای خاتمی محصول یک دوره کارهای تئوریکی بود که از سالهای انتهایی جنگ شروع شد. اواخر سال 66 تا 67 این طرح شروع شد و جامعه را به تلاطم کشید. با ریاست جمهوری هاشمی این بحث عمق پیدا کرد و بچه هایی که جنگ بودند به دانشگاه ها بازگشتند. دانشگاه ها گسترش کمی و کیفی پیدا کردند. می خواهم بگوییم از سال 66 شروع شد ساختاری شد تا چهره ای مثل خاتمی به وجود آمد.

این نگاه شما به قول مشهور اصولگراها که دوم خرداد را نتیجه حلقه کیان و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری می خوانند، تفاوت دارد.

خوب سروش محور اصلی این جریان بود که از سال 66 شروع کرد. سخنرانی او از فاشیسم و لیبرالیزم در دانشگاه شهید بهشتی شروع شد و به بحث های قبض و بسط تئوریک شریعت انجامید. حلقه اولیه این نگاه هم از کیهان فرهنگی بود و بعد به بحث های دیگری کشید. مجله کیان حلقه آخر این جریان بود. در نهایت این کارهای تئوریک منسجم و منجر به دوم خرداد شد. البته دوم خردادی که خاتمی در آن بود، با آنچه بعدا شد، تفاوت هایی داشت. یادم هست 4 ماه قبل از انتخابات سال 76 من و آقای خاتمی هیات علمی سمینار اسلام و توسعه در دانشگاه شهید بهشتی بودیم. آن زمان یادم هست خود خاتمی نقد سروش کرد و گفت:« ما این همه نسبیت گرایی را قبول نداریم.»می خواهم بگویم این ساختار، نتیجه بحث تئوریک است. آقای توکلی هم که رقیب آقای هاشمی بود یک نوع چپ عدالت طلب بود. خاتمی هم مثل موسوی نگاهش بیشتر سوسیال دموکرات است تا لیبرال. آشوب 88 هم نتیجه نگاه سوسیال دموکراتها بود تا لیبرال ها.

سوالم نیمه تمام ماند.اخیرا حجاریان در اظهار نظری پایدار ماندن رئیس جمهور را با به باقی ماندن اصلاح طلبان منوط کرده بود. از نگاه شما حجاریان این چنین اظهار نظر هایی را برای چه مقصودی انجام می دهد؟

این حرفها بیشتر رجز خوانی حجاریان است و بیشتر دلخوشک است. اصلاح طلبان زمانی شکست خوردند که احمدی نژاد آمد. اینکه مردم به جریانهای گذشته برگردند بزرگترین خبط برخی از سیاسیون است. مردم به دنبال جریانهای جدید هستند.

خود حجاریان قبل از این گفته بود که اصلاح طلبی مُرد و تمام شد. این حرف به این معنا است که اصلاح طلبی یک تاریخ اندیشه است و باید جریانی جدید شروع شود. من دارم می بینم که خیلی ها از طبقه متوسط در داخل و خارج از کشور در آینده ممکن است با اصولگراها متحد شوند و جریانی جدید را شروع کنند.

اگر صحبت هایی که درباره اینکه آقای لاریجانی در حال تشکیل حزب است درست باشد، من فکر می کنم چنین جریانی توانایی این را دارد که طیفی از اصلاح طلبی، اصولگرایی و اعتدال را جذب کند. بالاخره آقای لاریجانی یک آدم فلسفی است. ممکن است اگر او یک باره تشکیل حزب را اعلام کند خیلی ها به حزب او بپیوندند. این جریان رو به آینده است، به همین دلیل حدس می زنم مجلس آینده به شدت یک مجلس تکثرگرا است و تنوع دارد.

بین مجلس آینده با یکی از مجالس گذشته ما شباهتی می بینید یا اینکه فکر می کنید مجلس دهم یک مجلس متمایز است؟

برای اولین بار با مجلسی مواجه خواهیم شد که پر از آدمهای متفاوت است. ما الان نخبگانی داریم که تاکنون آنها را ندیدیم. شما در شورای شهر دیدید که کسانی پیدا شدند که قبلا نبودند. احساس من این است که ما با نخبگان جدیدی مواجه می شویم که تاکنون بروز و ظهوری نداشتند. در آینده ممکن است ما با افرادی مواجه باشیم به شدت متدین هستند و به هیچ خطی هم وابسته نیستند.

اما تجربه سیاسی کشور نشان داده هر وقت ما با نمایندگانی مواجه بودیم که خاستگاه حزبی کمتری داشتند، اتفاقا در عمل انسجام مجلس کمتر بوده است.

به همین دلیل گفتم که باید به سمت کمپین تئوریک رفت. چون سال 84 اگر اصلاح طلبان عقبه تئوریک داشتند، احمدی نژاد نباید رای می آورد.

جریان اعتدال روحانی یک بخش از آدمهای جدید در سیاست هستند که یک «نگاه باز» به جهان دارند نه «آزاد» این نگاه در خصوص تکنولوژی، شیوه توسعه و... است و صرفا در فیس بوک یا سرعت اینترنت نیست. این دو مفهوم با هم تفاوت دارد. خاصیت این نگاه باز این است که آینده جامعه را می بیند. فکر می کنم مجلس آینده به ما می گوید که رئیس جمهور بعدی چه کسی خواهد شد.

در فضای مجازی نگاه غالب این است که حامیان دولت و اصلاح طلبان مجلس آینده را می گیرند. این نگاه چقدر واقعی است؟

شما فکر می کنید آقای باقری لنکرانی از شیراز نامزد شود رای نمی آورد؟ حتی در تهران برخی از وزرای احمدی نژاد توانایی رای آوری دارند.

البته این وضعیت در انتخابات شورای شهر سوم رخ داد و جوابش منفی بود؟

آن زمان دولت جدید سر کار نیامده بود، الان یک سال از روی کار آمدن روحانی می گذرد.الان ممکن است برخی از کسانی که به این دولت رای دادند به هر دلیلی از عملکرد دولت درباره گرانی یا برآورده شدن برخی از خواسته ها ناراحت باشند. این همه می تواند به این دلیل باشد که آنچه در ذهن نسبت به دولت روحانی داشته با آنچه در عمل رخ داده است تفاوت دارد.به همین دلیل ممکن است دچار رادیکالیسم اصلاح طلبی می شویم یا اصولگرایی. البته من بازگشت به رادیکالیسم اصلاح طلبی را بعید می دانم.

یعنی معتقد هستید دولت روحانی در دام افتاده است.

دام نه، اما بالاخره وقتی عرصه عمل پیش می آید با آنچه در ذهنیت است عوض می شود. شما این را با نگاه کردن به چهره روحانی هم می توانید متوجه شوید. ایشان ابتدا که وارد عرصه شد یک زیبایی صورت و نشاط داشت، اما واقعیت های اداره کشور که به وجود می آید، فشار می آورد.چون اجرایی کردن شعارها به شدت وقت بر و زمان بر است .

اما این دولت تفاوتش با دولت قبل این بود که بسیاری از وزرایش تجربه های طولانی در مدیریت داشتند و حتی یکی از انتقادات به آقای روحانی این بودکه سن وزرا بالا است.

در دولت احمدی نژاد جوان زیاد بود و کار زیاد می کردند. این دولت قدرت جوانها را ندارد. ضمن اینکه واقعیت های عرصه جهانی هم به شدت وحشتناک است. بالاخره آمریکا نمی داند به داعش حمله بکند یا نکند.بنابراین حرفم این است که وضعیت جهانی هم بن بست های زیادی دارد که حوصله می خواهد. الان در موضوع هسته ای هم به نتیجه برسیم، آمریکا به این راحتی تحریم ها را ول نخواهد کرد. به نظرم الان قشر متوسط به شدت ضد روحانی است. یعنی فرد کرواتی است، اما نگاه های چپ دارد و می گوید سهم ما در این معادلات منطقه ای و جهانی چه می شود. به همین دلیل من نگران می شوم که در آینده نگاه های تند دوباره ظهور کند. آدم هایی که حتی دیگر احمدی نژاد سال 84 را قبول نداشته باشند.

منبع: خبرآنلاین

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: