ویژگیهای نمایشی قصههای قرآنی
سرویس فرهنگی « فردا »: سالهاست ما به دیدن فیلمها یا سریالهای مذهبی که با محوریت قصهها و مضامین قرآنی ساخته شدهاند، عادت کردهایم و البته همواره در باب دقیق بودن آنها و تخطی نکردن از بیان قرآنی صحبتهایی شده است.
وقتی برنامههای تصویری قرآنی تا این حد میتوانند تاثیرگذار باشند و حتی تا اندازهای مطالعه نکردن و کمخوانیهای بعضی مخاطبان جهت انس بیشتر با مفاهیم قرانی را جبران کنند، پس نیاز است از جنبههای مختلف بررسی آنها بپردازیم. زیرا اگر تخیلهای به کار رفته به منظور دراماتیزه کردن قصص قرآنی، بیش از اندازه آسیبرسان باشد، به بیراهه میرویم و اصلاح آنچه در ذهن مخاطب ثبت شده، کاری بس دشوار خواهد بود.
اقتباس از قصص قرآن؛ آری یا خیر؟
هنگامی که صحبت از رسانه تصویری مذهبی متاثر از قرآن میشود، پیش از هر چیز این سوال پیش میآید که آیا اقتباس از داستانهای قرآنی برای ساخت فیلم و سریال، درست است؟ دکتر سیدحمید میرخندان، عضو هیات علمی دانشکده صدا و سیمای قم در پاسخ به این پرسش میگوید: «ساخت فیلمها و سریالهای قرآنی، نهتنها رواست، بلکه میتوان گفت اقتباس از قصص قرآنی یکی از ضرورتهای عرصه درام است. آموزههای قرآنی، متون متعلق به علما و اهل بیت و حتی حکایتهای باقیمانده در ادبیات غنی فارسی، همگی از ذخایر ما برای درامپردازی هستند تا از این طریق، هم گامی در بومی کردن هنر ایرانی برداریم و هم در برابر آن دسته از جنبههای دنیای مدرن که با فرهنگ و آموزههای ما سازگاری ندارد، مقابله کنیم.»
یک نکته مهم در امکان انجام چنین اقتباسهایی، یکسان بودن ریشههای قصههای قرآنی و درام است؛ زیرا در هر دو روایتگری نقش مهمی دارد.
غلامرضا یوسفزاده، دانشآموخته حوزه علمیه و دانشجوی دکتری حکمت و هنر دینی، ضمن تاکید بر این نکته میگوید: «قرآن کتاب هدایت برای عموم مردم است و همین امر موجب میشود بعضی از مفاهیم آن در قالب قصههای حکیمانه بیان شود تا از این طریق هر کس به اندازه ظرف وجود خود از آن بهره ببرد.»
دشواری تبدیل قصص قرآن به درام
بیان قصههای قرآنی، در قالبهای مختلف مانند رمان و داستان و فیلم و تئاتر و سریال و... کار سادهای نیست. زیرا گرچه ریشههای مشترک برای این دو گونه مختلف وجود دارد، ولی تفاوتها کار را دشوار میکند. خصوصا که ما برای شخصیتهای مقدس و متون آسمانی حریم و ارزش خاصی قائل هستیم. برای نمونه، گاهی اوقات در قرآن خدا راوی ماجراست و اگر ما بخواهیم خدا را روایتگر اول شخص یا متکلم وحده قرار دهیم، ناچاریم برای او صدا و جسم قائل شویم و این با آموزههای کلامی اسلام مغایرت دارد. در قصص قرآنی برخی شخصیتها نام ندارند و ما برای نشان دادن آن در قالبهای مذکور، نیازمند نامگذاری هستیم و اگر در روایات ائمه نیز نامی برای شخصیتها نیامده باشد، کار دشوارتر میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای قصص قرآنی مشخص نبودن زمانهاست. ولی برای فیلمسازان مهم است که بازه زمانی داستان را مشخص کنند، تا از این طریق لباس و دکورهای مناسب با آن دوره را به کار برند. تمام این مقدمات را میتوان در نگاه میرخندان، نویسنده و پژوهشگر، چنین خلاصه کرد: «تاریخ انبیاء در قرآن اساسا با هدف درام پردازی بیان نشده است. تاریخ انبیا دقیقا به معنای کلمه تاریخ نیست، بلکه اهداف دیگری برای بیان آن وجود داشته است؛ مانند نتیجهگیریهای اخلاقی و بینشی، بیان ادبی و هنری و... و از آنجا که ما دادههای تاریخی محدودی در اختیار داریم، پس لازم است برای عینیت بخشیدن به جهان سوبژکتیک تاریخ انبیا ملاحظات متعددی را در نظر بگیریم تا دچار تعارض نگردیم.»
فیلمنامه نویسان و نویسندگان همواره نیازمند بهکارگیری تخیل در پروراندن قصص قرآنی هستند و به دلیل تفاوت ماهیت قصص قرآنی و درام امکان ندارد یک قصه قرآنی را بدون جنبههای خیالی به یک اثر دیداری تبدیل کرد. البته استفاده از چنین خیالپردازیهایی بنابه گفته یوسفزاده، فقط در قسمتهای مسکوت قرآن امکان دارد تا به لحاظ ساختاری، جهانی قابل پذیرش و باور برای مخاطب به نمایش درآید.
مرز خیالپردازی در روایت قصص قرآنی
با توجه به ضرورت خیالپردازی در جهت روایت تصویری قصص قرآنی، سوال مهم اینجاست که مرز چنین دخالتهایی تا کجا میتواند ادامه یابد؟ مسلما تا آنجا که نخست، تاریخ و واقعیت بیان شده در قرآن تحریف نگردد و در مرتبه دوم، اثر تعارض و مخالفتی با مبانی اعتقادی نداشته باشد. گرچه یوسفزاده ملاک سومی را هم برای محدوده خیالپردازیها مشخص میکند و آن را مخالفت نکردن با هنجارهای پیامبرانه مینامد.
پس برای ساخت اثری قرآنی در رسانههای تصویری، نیازمند تحقیقات تاریخی گستردهای هستیم تا هم سره از ناسره مشخص شود و هم موضوعات به نحوی انتخاب گردد که حساسیت ادیان و مذاهب مختلف را برانگیخته نکند. دکتر محمدحسین رجبی دوانی، رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی، درباره اهمیت حضور تاریخدانان در ساخت آثار مذهبی ـ تاریخی بر این باور است که اگر کار را صرفا بر عهده تهیهکننده و کارگردان ناآشنا با تاریخ بگذاریم، حتما به بیراهه میرویم. زیرا شناخت اثر معتبر از غیرمعتبر و جذاب از غیرجذاب کار متخصصان است. در نظر او، مشاورههای دقیق علمی و تاریخی تا مراحل پایانی به تصویر کشیدن تاریخ ضروری است. اگر چنین همفکریهایی صورت نگیرد، شاید عوامل تهیهکننده اثر، به خاطر گیرا نشان دادن فیلم و درامپردازی، از منابع غیرمعتبر ولی جذاب استفاده کنند یا جنبههای غیرواقعی به تاریخ بیفزایند یا... .
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ به یکی از اشکالات وطنی در ساخت فیلمهای تاریخی ـ قرآنی اشاره میکند و میگوید: «ما معمولا شاهد جعل قصههای عاشقانه غیرواقعی برای ایجاد جذابیت در چنین آثاری هستیم. چرا فیلمسازان ما معتقدند که اگر عین تاریخ را بسازند، برای مخاطب جذابیت نخواهد داشت؟ مگر تاکنون چنین کاری را انجام دادهاند که اکنون بر موفق بودن یا نبودن آن صحه میگذارند؟ در هر صورت، چنین داستانهای عاشقانهای ابدا در تاریخ بیان نشده است و این اشکال از آنجا نشات میگیرد که فیلمسازان با نگاه ارزشها و عرف رایج امروزی به تاریخ مینگرند. جالب است بدانید در تاریخ، نگاه به زنان به شکلی متفاوت بوده است و اگرچه اسلام به زن ارزش والایی داده است ولی معمولا زنان به حاشیه رانده میشدهاند!»
وقتی صحبت از ساخت سریال و فیلم براساس متون مذهبی میشود، ما هم با قرآن مواجه هستیم و هم کتاب مقدس. گاهی اوقات حتی اندیشههای مختلف در تعیین جهت قصص قرآنی تاثیرگذار میشود. پایبندی به واقعیت و کوشش برای عدم ایجاد اختلاف میان گروههای مذهبی متفاوت، انتخابها را دشوار میکند. دکتر رجبی دوانی، معتقد است این مساله درباره دیگر ادیان صادق نیست. چون مدعیان دیگر ادیان حساسیت خاصی نسبت به فیلمهای مذهبی خود ندارند یا اگر اعتراضی داشته باشند، آنقدر کمرنگ و بیاثر است که راه به جایی نمیبرد. از طرف دیگر ادعای آزادی دروغین، موجب شده دست هر کسی برای ساخت فیلمهای مبتنی بر متون مقدس باز باشد و تکیهای بر صحت بیان اطلاعات تاریخی نداشته باشند، اما در باره مذاهب و فرق اسلامی مساله تا حدی متفاوت است. فیلمسازان باید دقت کنند مسائل اختلافی در اسلام را به شکلی بیان نکنند که موجب دشمنی با مسلمانان و بخصوص شیعیان شود و البته حتی چنین موانعی با فراست مشاوران تاریخی و مذهبی و فیلمسازان قابل دور زدن است.
معیار درست اصل کار است
جهانی که در فیلمها ساخته میشود، قواعد خاص خودش را دارد و میتواند به لحاظ اخلاقی تاثیرگذار باشد. این تاثیرگذاریها بنا به گفته میرخندان میتواند در دو جهت تغییر یا تقویت کارآمد باشد که در هر دو حالت نیازمند زمان و تکرار در برنامههای متعدد و متکثر است. شروع تغییرات اخلاقی میتواند با تماشای یک برنامه ایجاد شود که از این طریق منظر و افق جدیدی برای فرد فراهم میشود و فرد میکوشد شبیه شخصیتی که به تصویر کشیده شده است، شود.
تاثیرگذاری اخلاقی برنامههای قرآنی، علاوه بر دستهبندی مذکور میتواند مثبت باشد یا منفی. گاهی اوقات یک خصلت بد کاملا منزجرکننده نشان داده میشود و خسارتهای دنیوی و تبعات معنوی، موجب دوری و دلزدگی از آن میشود. ولی فیلمسازان باید دقت کنند تا مبادا خصلتی منفی را در شخصیتی که پوشش و چهره دوستداشتنی برای مخاطب دارد، نشان دهند. یوسفزاده، نویسنده کتاب روایت دینی در سینما و داستان، در این باره میگوید: «انسان از هر چیزی که میبیند، تاثیر میگیرد. بنابراین در وهله اول نباید هر چیزی به تصویر کشیده شود و در وهله دوم، باید معیارهای درست و غلط مشخص شود و بعد براساس آن جهان بظاهر واقعی برنامههای تصویری نشان داده شود. این تاثیرپذیری، مسالهای جدید و امروزی نیست. ارسطو نیز معتقد بود که مخاطب از طریق همدلی با شخصیتهای داستانی دچار پالایش اخلاقی میشود.»
استقبال مخاطبان از برنامههای متاثر از قصص قرآنی و پیگیریهای آنان حتی در تماشای تکرار برنامهها، نشاندهنده موفقیت این مسیر است. دکتر رجبی دوانی معتقد است که تجربه نشان داده فیلم و سریال و تئاتری که بر محور مبانی و قصص قرآن ساخته میشود، بیش از مجلسهای سخنرانی و وعظ و حتی کتاب تاثیرگذار است.
مهم این است که پس از ساخت برنامههایی با محور آموزهها و قصص قرآن، آنقدر شوق آمیختن با دین در مخاطب افزایش یابد که خود مشغول قرائت با تدبر قرآن شود تا کلام الهی در زندگیاش جریان یابد.
منبع: جام جم آنلاین