شرحی خواندنی از استاد فاطمینیا بر دعای ابوحمزه/ بخشنده نعمت ها را بشناسید/ در محضر بهجت عارفان: طوری دعا كنيم كه استجابت آن را بفهميم!/ صوت: مناجات حاج منصور ارضی
شب، نصف شب، همان لحظات نزدیک صبح، در ثلث آخر شب، خوشبختانه بیدار که هستیم، بالاخره میخواهیم سحری بخوریم، اگر حال بود، نشاط بود خب آدم نماز شب میخواند؛ اگر نبود، وضو بگیر بشین رو به قبله، بگو خدایا من از خودم چیزی ندارم از ولیات سیدالساجدین یاد گرفتم که میگوید: «ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء». خدایا دست تو خیلی باز است ...
کد خبر :
352203
سرویس فرهنگی «فردا»: بار دگر، میهمانی الهی آغاز شده است تا بندگان در فرصتی تازه به بهار قرآن و معرفت الهی روی آورند و از برکات آن بهرهمند گردند. این بهار رمضان، ترنم عشق و معرفت خداوندی است که مؤمنان آن را بر دل و زبان خویش جاری میسازند. این بار هم «فردا» ويژهنامههایی روزانه و موجز تدارک دیده است تا در این بهار معرفت، ما را نیز از دعای خیر خود بی نصیب نگذارید.
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ اَعِنّي فيهِ عَلى صِيامِهِ وَ قِيامِهِ، وَ جَنِّبني فيهِ مِن هَفَواتِهِ وَاثامِهِ، وَ ارْزُقني فيهِ ذِكْرَكَ بِدَوامِهِ، بِتَوْفيقِكَ يا هادِيَ المُضِّلينَ.
خداوندا! در این روز مرا بر روزه گرفتن و اقامه نماز یاری کن و از لغزشها و گناهان دور ساز و ذکر دائم (که تمام روز به یاد تو باشم) نصیبم فرما، به حق توفیق و بخششت ای رهنمای گمراهان عالم!
تفسیر روز از جزء هفتم: بخشنده نعمت ها را بشناسید
آیات ٤٦ تا ٤٩ از سوره مبارکه الأنعام( ٦ )
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَأْتیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ (٤٦)
قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظّالِمُونَ (٤٧)
وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلّا مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (٤٨)
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (٤٩)
معنای آیات
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند، گوش و چشمهایتان را بگیرد، و بر دلهاى شما مهر نهد (که چیزى را نفهمید)، کدام معبودى جز خدا آنها را به شما باز مى گرداند؟» ببین چگونه آیات را به گونه هاى مختلف براى آنها شرح مى دهیم، سپس آنها روى مى گردانند! (٤٦)
بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب خدا ناگهان یا آشکارا به سراغ شما بیاید، آیا جز گروه ستمکاران هلاک مى شوند؟!» (٤٧)
ما پیامبران را، جز (بعنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمى فرستیم; کسانى که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى شوند. (٤٨)
و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانیهایشان به آنان مى رسد. (٤٩)
تفسیر آیات
روى سخن در این آیات همچنان با مشرکان است، اما با بیان دیگرى براى بیدار ساختن آنها استدلال شده، و روى غریزه دفع ضرر تکیه کرده است، نخست مى فرماید: «اگر خداوند نعمت هاى گران بهایش را همچون گوش و چشم از شما بگیرد، و بر دل هایتان مُهر بگذارد، به طورى که نتوانید میان خوب و بد و حق و باطل تمیز دهید، کدام معبود جز خدا مى تواند این نعمت ها را به شما باز گرداند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتیکُمْ بِهِ).
بر این اساس مشرکان نیز قبول داشتند که خالق و روزى دهنده خدا است، و بت ها را به عنوان شفاعت در پیشگاه خدا مى پرستیدند، لذا قرآن مى فرماید: شما به جاى این که بت هاى بى ارزش و فاقد همه چیز را پرستش کنید، چرا مستقیماً به در خانه خدا نمى روید؟ خدائى که سرچشمه همه نیکى ها و برکات است.
علاوه بر اعتقادى که همه بت پرستان درباره خدا داشتند در اینجا عقل آنها نیز به داورى طلبیده مى شود، که بت هائى که خود نه چشم، نه گوش، نه عقل و نه هوش دارند، چگونه مى توانند این گونه نعمت ها را به دیگران ببخشند؟!
سپس مى فرماید: «ببین چگونه آیات و دلائل را به گونه هاى مختلف براى آنها شرح مى دهیم؟ ولى باز آنها از حق روى برمى گردانند» (انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ).
درباره معنى «ختم» و همچنین علت این که «سمع» در آیات قرآن معمولاً مفرد و «ابصار» به طور جمع مى آید در جلد اول همین تفسیر، ذیل آیه 7 سوره «بقره» بحث کردیم.
«نُصَرِّفُ» از ماده «تصریف» به معنى «تغییر» است و در اینجا منظور بیان استدلالات گوناگون و در اشکال مختلف مى باشد.
«یَصْدِفُون» از ماده «صدف» (بر وزن هدف) به معنى جانب و ناحیه است، و چون به هنگام روى گردانیدن و اعراض، انسان متوجه جانب و ناحیه دیگرى مى شود، این کلمه در معنى اعراض به کار مى رود، منتها چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: این ماده به معنى اعراض و روى گردانیدن شدید استعمال مى شود.
* * *
در آیه بعد، به دنبال ذکر این سه نعمت بزرگ الهى (چشم و گوش و دل) که سرچشمه تمام نعمت هاى دنیا و آخرت است اشاره به امکان سلب همه نعمت ها به طور کلّى کرده، مى فرماید: «به آنها بگو: اگر عذاب خداوند ناگهانى، بدون مقدمه، و یا آشکارا و با مقدمه، به سراغ شما بیاید آیا جز ستمکاران نابود مى شوند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظّالِمُونَ).(1)
«بَغْتَةً» به معنى «ناگهانى» و «جَهْرَةً» به معنى «آشکار» است.
طبق قاعده مى بایست در مقابل «آشکار»، «پنهان» ذکر گردد، نه «ناگهانى»، ولى چون امور ناگهانى معمولاً مقدمات آنها مخفى و پنهان است ـ زیرا اگر پنهان نبود ناگهانى نمى شد ـ به این جهت ناگهانى آمده; چرا که در مفهوم کلمه «بَغْتَةً» مفهوم پنهانى نیز افتاده است.
منظور این است، تنها کسى که قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمت ها است خدا است، و بت ها هیچ نقشى در این میان ندارند.
بنابراین، دلیلى ندارد که به آنها پناه برید، ولى از آنجا که خداوند، حکیم و رحیم است تنها ستمکاران را مجازات مى کند.
ضمناً از این تعبیر، استفاده مى شود: «ظلم» معنى وسیعى دارد که انواع شرک و گناهان را شامل مى شود، بلکه در آیات قرآن شرک به عنوان «ظلم عظیم» معرفى شده است چنان که «لقمان» به فرزند خود مى گفت: لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیم:
«فرزندم! براى خدا شریک قائل مشو که شرک ظلم بزرگى است».(2)
در سومین آیه مورد بحث، به وضع پیامبران الهى اشاره کرده، مى فرماید: «نه تنها از بت هاى بى جان کارى ساخته نیست، انبیاى بزرگ و رهبران الهى نیز کارى جز ابلاغ رسالت، بشارت و انذار، و تشویق و تهدید ندارند، و هر نعمتى هست به فرمان خدا و از ناحیه او است و آنها هم هر چه بخواهند از او مى خواهند» (وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ).
احتمال دیگر در پیوند این آیه با آیات قبل، این است که: در آیات گذشته سخن از تشویق ها و تهدیدها در میان بود، در این آیه مى گوید: این همان هدفى است که پیامبران به خاطر آن مبعوث شدند، کار آنها نیز بشارت و انذار بود.
سپس مى افزاید: راه نجات منحصر در دو چیز است: «آنها که ایمان آورند و خویشتن را اصلاح کنند (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسى از مجازات هاى الهى دارند، و نه غم و اندوهى از اعمال گذشته خود» (فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
* * *
سپس در آخرین آیه توجه مى دهد: اما «کسانى که آیات ما را تکذیب کنند در برابر این فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد» (وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).
قابل توجه این که: در مورد مجازات تکذیب کنندگان آیات خدا، تعبیر به «یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ» شده است، یعنى «عذاب پروردگار آنها را لمس مى کند» گویا مجازات همه جا به دنبال آنها مى گردد و سپس به بدترین وجهى آنها را فرا مى گیرد.
ذکر این نکته نیز لازم است که: «فسق» معنى وسیعى دارد، و هر گونه نافرمانى و خروج از راه و رسم بندگى خدا ـ حتى کفر ـ را شامل مى شود و منظور از آن در آیه فوق نیز همین معنى است.
بنابراین، محلى براى بحث هائى که «فخر رازى» و دیگر مفسران در اینجا درباره فسق کرده اند و آن را شامل گناهان نیز دانسته اند، و سپس به دفاع برخاسته اند، باقى نمى ماند.
* * *
2,1 ـ لقمان، آیه 13.
از مجموعه تفسیر قرآن آیت الله مکارم شیرازی (وب سایت)
در محضر بهجت عارفان: طوری دعا كنيم كه استجابت آن را بفهميم!
برخى گمان مىكنند كه دعا كار پيرزن ها و پيرمردها و عَجَزه (افراد ناتوان و عاجز) است، آنها كه نمى توانند در ميدان جنگ و جهاد شمشير بزنند، ولى معلوم مىشود مسأله از اين بالاتر است!
در روايت درباره ى شرايط استجابت دعا، آمده است:
«مَنْ دَعا وَ هُوَ لايُحِسُّ سِوَى الاْءِجابَةِ أُسْتُجيبَ لَهُ.» هر كس دعا كند و جز اجابت احساس نكند، دعايش مستجاب مى شود.
گويا حالتى در ما پيدا شده شبيه به يأس از اجابت، كه دعاى ما فقط با زبان و لقلقه ى لسانى است؛ نه دعاى برخاسته از دل مطمئن و اميداور به اجابت. قلب متيقّن و دلِ شكسته اى مىخواهد كه دعايش مثل تير به هدف برسد، به گونه اى كه دعا كنيم و اجابت آن را بفهميم، و يا حدّاقل به ما وعده ى استجابت بدهند، ولو بعد از چهل سال، هم چنان كه درباره ى حضرت يعقوب ـ عليهالسّلام ـ ظاهرا دارد.
منبع: وب سایت دفتر آیت الله العظمی بهجت
شرح جملهای از دعای شریف ابوحمزه از بیان استاد فاطمینیا
"تَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآ و تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ. بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآءُ"
خدایا تو رحم میکنی، مرحمت میکنی به هر کسی که بخواهی، به هر چیزی که بخواهی و هرگونه که بخواهی و عذاب میکنی هرکسی را به هر چیزی که بخواهی و هر گونه که بخواهی.
این جمله دریای نور است،باور بفرمائید بزرگان گفته اند این قسمت شرح شود پانصدصفحه کتاب میشود خیلی عمیق است،حالا مختصری عرض میکنم. میفرماید:"ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء" اولا شما می بینید در نعمت های ظاهریّه دنیا، همینطور که در جای دیگر دارد که: "جَعَلْتَ لِكُلّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً" هرکسی یک سهمیه ای دارد، اگر بخواهیم در این نعمت های ظاهری دقت کنیم به هر کس یک چیزی مرحمت کرده است.در این موضوع خیلی میشود صحبت کرد اما چون نعمت های دنیا خیلی مهم نیست از اینجا میگذریم، عمده چیزی که در این قسمت نظر بزرگان را جلب کرده است نعمت های باطنی است.
آقا در نعمت های باطنیه اصلا خدا میداند از عقول ما خارج است که خدا چه چیزهایی به این بندگان داده است، به هر کس یک بعد از معرفت را داده است، میبینید یکی را صاحب کرامت کرده است، یکی درجه اش از صاحب کرامت بالاتر است به مصلحتی صاحب کرامتش نکرده است یکی را اینطور نوازش کرده است، اینها دریاست.
اما جمله دیگر "تعذب من تشاء بما تشاء کیف تشاء" آقا عذاب میکند هرکسی را به هر چیزی که بخواهد، خیلی ترسیدنی است، ببینید عذاب در اینکه پناه میبریم به خدا آدم یک مرض مهلکی بگیرد در این خلاصه نمیشود، یک مرد به یک همسر بداخلاق گرفتار شده است زنی به همسر بداخلاق گرفتار شده، اولاد نااهل تمام اینها عذاب است، اما میبینید در اینها ها هم خلاصه نمیشود، یک نفر یک قضیه ای را برای من گفت خیلی مختصر خدمت شما عرض میکنم، یک آدم ثقه ای این را برای من گفت، گفت یک نفر آدم باسواد چندین زبان بلد بود خیلی محترم، تمام این پسر ها دختر ها همه تحصیل کرده، مهندس، دارای دکتری، این هم
یک آدم محترم، موقر، شاعر، نویسنده، همه جور.. آقا این در سنین شصد سالگی یک عارضه ای پیدا کرد، اون عارضه اش این بود که اگر یک زباله روی زمین میدید بی قرار میشد که باید حتما خم شود آن را بردارد! یک تکه کاغذ، یک قوطی کبریت، ته سیگار! آقا اینها را برمیداشت میبرد یک انباری درست کرده بود میریخت آنجا در یک دفتری در سه زبان یادداشت میکرد! به سه زبان مینوشت من روز فلان یک زباله ای از فلان جا پیدا کردم!
عمری اینطور گذشت، همه تعجب میکردند که این چه کاری است، وقتی با شما حرف میزد آنقدر مودب حرف میزد، منظم، مشاعر تماما جمع، حواس جمع، اما این عارضه بود و آخر هم سر اینکه خم شده بود یک زباله ای را بردارد سر همین مسئله رفت زیر ماشین و خاتمه حیاتش داده شد. یک عده در فکر بودند که چرا این اینطور شد این چه قضیه ای بود آقا بعدا کاشف به عمل آمد که این در جوانی یک جنایتی را مرتکب شده است هیچ کس هم باخبر نشده و این کیفر آن بود که آدم بیاید از زندگی بیفتد خب این آدم اگر مریض میشد میرفت یک جا میمرد تمام میشد اما نه بیست، سی سال باید در خیابان ها بدود زن و بچه اش رهایش کرده بودند
ازش متنفر بودند، بعد فهمیدند این یک نوع کیفر است، من این را به عنوان نمونه عرض میکنم.
در حالات بسر بن ارطاة که خدا انشاء الله لعنت و عذابش را از او برندارد، این را معاویه میفرستاد کارهایی را انجام میداد که خدای من میداند انسان از گفتنش مشمئز میشود، یک از کارهایش را من با تمام ناراحتی میگویم که ما بدانیم این دشمنان امیرالمومنین علیه السلام دشمنان ائمه علیهم السلام چه قدر پست بودند که حساب دستمان بیاید، آقا معاویه بسر بن ارطاة را فرستاد، خدایا چه قدر گفتنش سخت است، این رفت دو تا کودک خردسال را جلوی مادر کشت! ببینید چه میشود؟! دو تا بچه را جلوی مادر! مینویسند این مادر دیوانه شد ، میامد در موسم حج می ایستاد آنجا که حجاج می آیند و برای این دو تا
بچه مرثیه میگفت، ندبه میگفت که حجاج همه می ایستادند اشک میریختند، قضیه اینطور بود.
خیلی قصاوت میخواهد آقا دو تا بچه را جلوی مادر بکشند، محل شاهدم این است، این به گوش امیرالمومنین علیه السلام رسید که بسربن ارطاة اینطور کرده است، ولیه خدا امیر المومنین علیه السلام دست به درگاه خدا بلند کرد و گفت: "اللهم ازل عقله و اطل عمره" خدایا عقلش را بگیر عمرش را زیاد کن، ببینید یک نوع عذاب است به ذهن ما نمیرسد اصلا، اگر ما بودیم میگفتیم ان شاءالله که بمیرد و زیر دیوار برود، خفه شود و چه بشود اما نه اینها حق را ادا نمیکند بسربن ارطاة بعد از این نفرین امیرالمومنین علیه السلام دیوانه شد سالها در کوچه ها پرسه میزد " اللهم ازل عقله و اطل عمره " .
بنا بر این این جمله ها این الهام را به ما میدهد که آقا بترسیم از خدا، کیفر وعذاب یک نوع دو نوع نیست، یکی ار اولیاء خدا به من خبری داد آن را هم برایتان بگویم، گفت دو تا منبری بودند که سابق در یک شهر کوچکی از شهرهای ایران منبر میرفتند، عرض میکنم که مجلسی بوده، قرار بوده اول یکی از آنها منبر برود بعد آن یکی، آن که بنا بود اول برود آمد رفت روی منبر، آن روز یک مناسبتی بود و او هم میدانست و کاری کرد که نفر دوم مطلبی برای گفتن نداشته باشد، آن ولی خدا به من خبر داد گفت این منبری دومی همینطور که نشسته بود گفت: خدا نطق و بیانت را ازت بگیرد. میگوید از همان ساعت آن منبری
میرفت روی منبر مینشست بسم الله را میگفت خطبه را میخواند بعد میگفت آقایان ببخشید هیچی یادم نیست! میامد پایین، پایین منبر نطقش باز میشد میرفت بالا بسته میشد.
خدای من میداند آقا چیزهایی ما دیده ایم که اگر بخواهم نمونه های زیادی بگویم خیلی میشود و طول میکشد فقط من اینطور میگویم که این دعاها اگر از غیر معصوم میرسید از یک حکیمی میرسید کلام یکی شاعری بود میگفتیم که حالا او هم یک بشری است مثل ماها یک حرفی زده است، اما وقتی که میدانیم دعای ابوحمزه از میان دولب گوهر بار یک معصوم متصل به غیب بیرون آمده است، آنوقت این جمله هم بشیر است هم نذیر، برای شما جوان ها بشیر است و نذیر برای همه ماها، آقا ببینید" ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء " فضا چه قدر باز است، اگر پاکیزه شویم بنده خدا شویم، چه قدر چیزها میتوانیم بگیریم، در
نعم باطنیه بزرگان خیلی حرفها زده اند و حتی جمله ای از بزرگی به یاد دارم قریب به این مضامین که میفرماید: نعم باطنیه به عدد انفاس خلائق است، خیلی زیاد میشود، خیلی عجیب است به عدد انفاس خلائق!
پس بنابراین فضا خیلی باز است، خیلی چیزها میتوانیم بگیریم، شب، نصف شب همان لحظات نزدیک صبح،در ثلث آخر شب، خوشبختانه بیدار که هستیم، بالاخره میخواهیم سحری بخوریم، به بچه ها سحری بدهیم، اگر حال بود، نشاط بود خب آدم نماز شب میخواند اگر نبود حالا وضو بگیر بشین رو به قبله بگو خدایا من از خودم چیزی ندارم از ولیات سیدالساجدین یاد گرفتم که میگوید:" ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء " خدایا دست تو خیلی باز است و اگر چیزی هم نصف شب به من بدهی چیزی از تو کم نمی آید، این را به خدا بگوییم.
نوای شهر رمضان
حاج منصور ارضی
دانلود