آیا روحانی از ریاست شورای انقلابفرهنگی استعفا میدهد؟ / تاکتیکی برای گمراهی منتقدانی کمدقت!
او بلاشک قصد رها سازی دین و فرهنگ مردم به خود آنان را ندارد چرا که او خوب می داند که در نظامی که خمینی(ره) که او اول بار امامش خواند، اساسا بنایش بر رساندن مردم به صلاح و رستگاری است وگرنه در همان سخنان پیش از پیروزی در فرانسه نمی فرمود که ما سینمایی می خواهیم که اسلامی باشد و ساختار نظامش را دینی تئوریزه و اجرا نمی نمود و یک فقیه را در راس آن نمی نشاند
سرویس سیاسی «فردا»: سخنان رییس جمهور محترم در جمع مسئولان محیط زیست در مورد دین دولتی را شاید بتوان ادامه سخنان هفته گذشته ایشان در خصوص فرهنگ دانست. سخنانی که هر دو از یک خاستگاه برمی خیزند و هر دو دأب رها کردن مردم به حال خود آن هم در شان بسیار مهم دین و فرهنگ که تعبیرات بزرگان سیاسی و مذهبی ما در این خصوص برای همگان روشن و جایگاه آنها مشخص است. اینکه رییس جمهور محترم هر از چندگاهی با ادبیات سخنورانه خود در تریبونهای رسمی ریاست جمهوری بر زبان میرانند دیگر ظاهرا دارد به روال رییس دولت یازدهم تبدیل می شود. این شاید برای ایشان یک تاکتیک باشد که بشود از جوانب گوناگون آن را مورد بررسی قرارداد. نگارنده از میان تمامی گمانه های موجود قصد اشاره به دو نوع نگاه به این طرز ابراز عقیده و ایراد سخن از سوی رییس جمهور محترم را دارد.
اول اینکه حسن روحانی به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران از بن دندان به تمامی آنچه بر زبان می راند ایمان و اعتقاد داشته و دارد و حال که فرصت بیان نظرات خود را در عرصه های گوناگون یافته است آنها بر زبان جاری می سازد. در این صورت باید از ایشان در قبال سخنان خود انتظار دو نوع رفتار را داشت. اول آنکه همانند رییس جمهور دوران اصلاحات تنها به ایراد اشکالات بپردازد و تا روز آخر عمر دولت خود هم همچنان با سخنان دلسوزانه و با اشاره به ناتوانی و بسته بودن دستها یا هر دلیل دیگری دست به اقدام عملی نزند تا دست آخر هم تمامی همراهان پروپا قرص خود را ناامید سازد تا به او بگویند که باید از قطار اصلاحات پیاده شود!
دوم اینکه همانند محمود احمدی نژاد با لجبازی تمام، نظرات خود را به عرصه عمل بکشاند و بدون توجه به دیگران آنچه بر زبان می راند عملی سازد و تیشه به ریشه هر آنچه بزند به زعم او در ساختار دولت مشکل ساز است و ساز ناکوک می زند که دیدیم در برخی موارد عواقب این لجبازی به کجا کشید.
به راستی حسن روحانی سخنان خود را چگونه به منصه ظهور می رساند؟ اگر روش اول را برگزیند عاقبت او برایش روشن است و چون آنچه تا به حال از خود نشان داده چیزی غیر از وجهه صرفا سخنورانه است به نظر می رسد رویکرد او اگر به سخنان خود اعتقاد داشته باشد باید دستکم چیزی از جنس اقدامات متهورانه و جسورانه احمدی نژاد در پی ریزی نظرات خود باشد. فلذا در این صورت بنابر سخنان چند وقت اخیر ایشان، حسن روحانی در اسرع وقت می بایست در حوزه دین و فرهنگ تغییرات اساسی در ساختار دولت ایجاد نماید. اول از تمامی مناسبی که مستقیم یا غیر مستقیم در ارتباط با دین و فرهنگ است و به سبب جایگاه حقوقی او به ایشان سپرده شده و انحلال آن ساختار، خارج از حیطه اختیارات رییس جمهور است استعفا دهد که شاید در راس آنها بتوان از ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی نام برد که رییس جمهور شان تاسیسی در آن ندارد اما مسئولیت آن را به عهده دارد. این اولین گام رییس جمهور برای جامه عمل پوشاندن به سخنان چند وقت اخیر خویش است.
سپس می رسیم به مناصب و شئونی که رییس جمهور نقش تعیین کننده در آنان دارد این مناصب از وزراتخانه های مرتبط تا سازمانهایی است که مستقیم یا غیر مستقیم در فرهنگ مردم به زعم ایشان دخالت می کنند. آیا حسن روحانی همچون رییس دولت پیشین در تدارک اقداماتی همچون انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی، ادغام وزراتخانه ها، حذف شوراهای مشورتی رییس جمهور، مبسوط الید گزاردن رییس دفترش در حد رییس جمهور و در مواقعی بالاتر از آن و... است؟ آیا حسن روحانی برنامه حذف و یا ادغام وزارتخانه متبوع همراه قدیمی خود علی جنتی در وزراتخانه ای دیگر را در سر دارد؟ آیا او دست به حذف و یا لااقل مسکوت گذاشتن اقدامات مربوط به سازمانهای ریز و درشت فرهنگی مرتبط با دیگر وزارتخانه و شئون دیگر دولت خواهد زد؟ با این وجود اگر ایشان مسیر دوم را بپیمایند شاید بد نباشد نیم نگاهی هم به قانون اساسی بیندازند تا هم یادآور وظایف ایشان باشد و هم تذکری بر سوگندی که به پیشگاه نمایندگان ملت برای حراست و پاسداری از آن خورده اند.
اما نگاه دوم به سخنان رییس جمهور شاید بیشتر ما را متوجه اشارات ابتدایی این مطلب کند که حسن روحانی از این سخنان به عنوان یک تاکتیک بهره می برد تا یک نگاه راهبردی. اما با این نگاه نیز باید پرسید این تاکتیک چه کاربردی برای ایشان دارد و چه دردی از دولت دوا می کند. به یک تعبیر شاید بتوان تاکتیک حسن روحانی در به کار بردن سخنان شاذ و حاشیه ساز را صرفا مشغول سازی منتقدان بعضا کم دقت او دانست تا با بحران سازی اذهان مردم را به این سخنان مشغول سازند و از بار روانی موجود بر روی دولتمردان خود را بکاهند . دولت هم از طرفی در پوشش این سخنان، اتفاقات دیگری در اقتصاد و سیاست که نباید به گوش مردم برسد در خفا و سکوت فرجام دهد...
بدیهی است حسن روحانی سخنور، خوب می داند چه می گوید. او هم سخنان خود را می گوید و منتقدانش را مشغول می سازد و هم دین و فرهنگ را همانگونه که بدان اعتقاد دارد تئوریزه و به عرصه عمل نزدیک می سازد. او بلاشک قصد رها سازی دین و فرهنگ مردم به خود آنان را ندارد چرا که او خوب می داند که در نظامی که خمینی(ره) که او اول بار امامش خواند، اساسا بنایش بر رساندن مردم به صلاح و رستگاری است وگرنه در همان سخنان پیش از پیروزی در فرانسه نمی فرمود که ما سینمایی می خواهیم که اسلامی باشد و ساختار نظامش را دینی تئوریزه و اجرا نمی نمود و یک فقیه را در راس آن نمی نشاند.
آری! حسن روحانی اهل رها کردن دین و فرهنگ به دست مردم نیست. گواه سخن را مثال از سخن استاد فلسفه این مرز و بوم می آوریم که می فرمود: هر که می گوید فلسفه وجود ندارد در واقع دارد حرف فلسفی می زند و یا به تعبیر ظریف دیگری هر که می گوید من سیاسی نیستم در واقع سیاسی کار ترین افراد است. لذا باید گفت حسن روحانی با این تعابیر در واقع خود دارد به نوعی در دین و فرهنگ مردمان این مرز و بوم دخالت می کند و اگر حداقل می توانست دبیر شورای فرهنگی برای نهاد ریاست جمهوری انتخاب نکند(که البته به جایی هم برنمی خورد) تا امروز دبیر این شورا دم از مکتب اعتدال نزند! . بنابراین پرسش این است که آیا اساسا هیچ مکتبی بدون خاستگاه فرهنگی امکانپذیر است یا باید برای این تعبیر نیز منتظر نظرات نادر رییس دولت بود؟