تئاتر، تمرین تحمل و دموکراسی است
او هربار که میخواهد بازی کند، اول زیر و بم شخصیت را درک می کند، روحش را مورد بررسی قرار میدهد و سپس بازی میکند. به قول خودش تا حدی به نقش متعهد است که دو نقش را همزمان بازی نمی کند، سعی میکند خودش را یک بار دیگر در نقشهایش بسازد و این گاهی برای مخاطب شگفت انگیز است. بازیگر آثاری تصویری همچون شکارچی شنبه، کفش های میرزا نوروز، سربداران، دایره مینا،، ناخدا خورشید، ستارخان، آقای هالو، بوی پیراهن یوسف، پستچی سه بار درنمیزند، جزیره آهنی، دیوانهای از قفس پرید، زندانی707، شعلههای خشم، پول خارجی، ترنج، شیر سنگی و.... را میگوییم. او کسی نیست جز علی نصیریان! متولد 1313و فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران است؛ فعالیت هنریاش را با آغاز کرد. فیلم گاو نخستین تجربه فعالیت سینمایی اوست. در سال1380 به عنوان چهره ماندگار ایرانی در رشته بازیگری تئاتر و سینما شناخته شد. وی این روزها در نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» نوشته اکبر رادی و کارگردانی هادی مرزبان ایفای نقش میکند. این نمایش، ساعت 19 در تالار وحدت روی صحنه میرود. به همین بهانه با او به گفت و گو پرداختیم. آقای نصیریان در جایی خواندم زمانی که متفقین تهران را گرفته بودند، با تئاتر آشنا شدید، چگونه؟ بله در همان زمان بود؛ در راه مدرسه من به تماشای سیاه بازی،تعزیه، نقالی، معرکه گیری و مارگیری و.. مینشستم. برایم بسیار جالب بود و این چنین جذب تئاتر شدم. از تجارب سریالهای بزرگتان بفرمایید. چه شد که در سریال هزاردستان و سربداران بازی داشتید؟ من سر سریال دیگری بودم و سرم را برای آن سریال تراشیده بودم. آقای حاتمی آمد و نقش ابوالفتح را به من پیشنهاد داد، رفتم و این نقش را تجربه کردم. اما بعد دیدیم با همان سرتراشیده بهتر است و خیلی دوست داشتم زیرا نقش چالش برانگیزی بود و پیچیدگی داشت. من آن نقش را دوست داشتم، همان طور سربداران و ... حالا هم که به تئاتر برگشتهاید، چه شد که نقش آقا موسی را در نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» پذیرفتید؟ بازی در این نقش به من پیشنهاد شد، قبل از آن نمایشنامه را نخوانده بودم. در نتیجه متن را خواندم اما پس از خواندن متن برای بازی در نقش آقا موسی بیشتر راغب شدم؛ به چند دلیل، اول آن که به آقای اکبر رادی و سبک نوشتاری اش ارادت ویژه دارم. او یکی از نویسندگان دهه40 ایران است و من «افول» این نویسنده را پیش از این در سالن سنگلج با بازیگران بسیار خوب اجرا کردم. بازیگرانی همچون عزت الله انتظامی، فخری خوروش، اسماعیل داورفر، محمدعلی کشاورز، اسماعیل شنگله، آهو خردمند و... درآن کار ایفای نقش داشتند. به هرحال با پیشنهاد بازیگری درنقش آقا موسی و با توجه به پیشینه شناختم از متون اکبر رادی، نقش را پذیرفتم؛ بخصوص که فرصت بازی نیز داشتم، زیرا اساساً توانایی بازی در دو نمایش را ندارم و هرگز تمایل هم نداشتم و حتی کار تصویری هم نداشتم. پس از خواندن متن از جهات موضوع، ساختار شخصیتها و زبان اثر به آن نمایشنامه علاقهمند شدم. یک نکته که برایم درخور توجه بود و نقطه قوت محسوب می شد؛ این که تانگوی تخم مرغ داغ حس وحال و زبان شخصیتهای هدایت را دارد و چون من شخصیتهای هدایت را دوست داشتم؛ بنابراین بیشتر علاقهمند شدم در این نقش بازی کنم. آیا از ابتدای انتخاب بازیگران، از شما دعوت شد؟ خیر، بازیگران انتخاب شده بودند و من اضافه شدم زیرا قرار بود این نمایش در جشنواره فجر سال گذشته اجرا شود، اما به دلایلی شرکت نکرده بود، زمانی که من بازی در نقش آقا موسی را پذیرفتم و تلاش کردم تا بر این نقش مسلط شوم؛ متوجه شدم بازیگران دیگر نیز به بازی خود مسلط هستند و بازیگران خوبی هستند. البته آقای مرزبان را پیش از این می شناختم و در قدیم در عرصه تئاتر شهرستان ها همکاری کرده بودیم. گفتید که دو کار را همزمان انجام نمیدهید؛ آیا در کارهای تصویری این قاعده را لحاظ میکنید؟ حتی کار تصویری را هم همزمان انجام ندادهام. اول آن که نقش تداخل پیدا میکند، دوم فشار هماهنگی دو اثر همزمان باعث از بین رفتن تمرکز میشود. یکی از نکات مهم در بازیگری تمرکز درخلق یک شخصیت است، زیرا به عنوان بازیگر روی شخصیت و دیالوگ های آن باید تمرکز کنیم. باید با شخصیت یکی شویم تا بتوانیم درشخصیت وارد شویم. از سوی دیگر اجرای تئاتر سختتر است. به دلیل زنده بودن و دوم «آن تایم» بودن در زمان تمرین و اجراها، وقتی در حال حاضر تا پایان خرداد برای این نمایش حساب باز میکنم؛ اجرای این کار چیزی حدود 5 ماه از سال کاری ما را به خود اختصاص داده است، درحالی که برای یک اثرتصویری حدود 10 یا20 قسمت چیزی حدود سه یا چهارماه کافی است. تحلیل شما از تفاوت نقش زنده (تئاتری) و تصویر چیست؟ تئاتر از نظر ویژگی ها و کیفیت خاص برتر است. تمرین هایش زمانبندی است و کار بیشتری دارد. این ویژگی را در اثر تصویری یا سینمایی نداریم. گاهی در اثر تصویری هم زمانبری داریم. اما اینکه 8 هفته تمرین داشته باشیم تنها در تئاتر رخ میدهد و البته سنگین تر و مسئولیت خطیرتری نیز دارد. در مقابل تئاتر ما تله تئاترهایی را داریم که شما حضور داشتید یا حتی خودتان شخصاً کارگردانی کردید؟ از نظر شما تفاوت بین تله تئاتر و تئاتر چیست؟ بطور اساسی تئاتر و تله تئاتر فرق دارند، تله تئاترکار تصویری است. منتها ساختار نمایش تئاتری است. از صحنه و روند نمایش منشأ میگیرد. تله تئاتر به هرحال تئاتر نیست. تئاتر یعنی انسان زنده درحضور تماشاگر باشد. تله تئاتر یک کیفیت تصویری مشخص با ساختار نمایش دارد، اما تئاتر نیست. تئاتر فرآیندی زنده است. نام« تانگوی تخم مرغ داغ» یادآور چه چیزی است؟ من اسم قبلی این نمایش را دوست دارم. در ابتدا متن اولیه ای که آقای رادی پیش از انقلاب نوشته بوده «ارثیه ایرانی» نام داشت. گویا تغییراتی نیز در اثر ایجاد کرده است. نام تانگوی تخم مرغ داغ را از شکنجه های دوران شاه و ساواکیها الهام گرفته است؛ کاراکتر «محسن» هم در جایی میگوید «ما همه داریم شکنجه میشویم» اما در کل این نمایشنامه همان ارثیه ایرانی است، زیرا ارثیه ایرانی همان پدرسالاری و روابط و ضرب و شتم دنیای پدرسالارانهای است که ما در آثار هدایت هم شاهدیم. از نظر من پدرسالاری در این اثر با پیرمرد خنزر پنزری رمان هدایت همانندی دارد که همه چیز را تحت نظر دارد. این است که چندان هم این اسم را دوست ندارم. اما درباره نام ارثیه ایرانی باید گفت؛ از ابتدای امر« ارثیه ایرانی» وجود دارد و آقا موسی پیرمرد خنزر پنزری همه دورانهاست. اینجاست که همه بر او شوریده اند. دخترش میخواهد خواننده شود و محسن هم بر او هجوم میآورد. با این حال، متن، خوب نوشته شده و شخصیتها چارچوب مشخصی دارند. نظر شما درباره نحوه کارگردانی هادی مرزبان چیست؟ آقای مرزبان خیلی خوب نمایش و ریتم اثر را هدایت و نبض کار را به خوبی کنترل کرده است. به همین دلیل نمایش بسیار گرم است. ریتم درکنار هدایت بازیگران و بازی آنها بسیار حائز اهمیت است. در پرداخت شخصیت آقا موسی چه مسائل و تکنیکهایی را در نظر گرفتید؟ نه تنها در این کار بلکه در همه کارها بازیگر باید خلاق باشد. درخانه برنارد آلبا به کارگردانی «روبرتو چولی» همواره ضرب المثلی را به کار میبرد. او میگفت درابتدا نویسنده اثر را می نویسد وسپس کارگردانی که مسئولیت اجرای اثر را به عهده میگیرد؛ مجدداً اثر را مینویسد و برای سومین بار بازیگر است که متن را با خلاقیت خود می نویسد. در نهایت تماشاگر اثر را مجدداً می نویسد. آنها هم با توجه به تفکرات و برداشت های خود، متن دیگری را مینگارند. بازیگر حرفهای در دیالوگها، روند کار، طرح های پیشنهادی کارگردان، میزانسنها، بحث و گفت وگوها و... مشارکت میکند. اگر چیزی به ذهنش میرسد، به متن کم یا اضافه کند. من نیز در جریان تمرین این فعالیت ها را انجام دادم. به یاد دارم زمانی که مرگ «پیشه ور» آرتور میلر در نیویورک به صحنه رفت و «داستین هافمن» در نقش ویلی لومان بازی داشت. در نقدی نوشته شده بود. آقای هافمن از خلق کاراکتر میلر عبور کرد، یعنی آنچه میلر از شخصیت ویلی لومان پرداخته بود، او از آن عبور کرده بود، یعنی می توان از آنچه نویسنده خلق کرد، گذشت. این کار هر بازیگر خلاقی است. به نظرم هر بازیگری تنها به توضیح صحنه و دیالوگ ها اکتفا نکند. درنتیجه بازیگر خودش باید صاحب نظر باشد. اصولاً من هم درتمام کارهایی که کردم و یکی از نکاتی که به بازیگران دیگر می گویم؛ این است که تئاتر، یکی از آموزشگاهها برای کار دموکراتیک است، زیرا زمانی که رو به روی یکدیگر مینشینیم یا درجریان تمرینهای تئاتر تحمل گوش کردن نظرهای یکدیگر و گفتمان مسألهای در جریان تمرین هارا داریم، برایندش این است که حرف یکدیگر را بشنویم و بفهمیم و با منطق عمل کنیم. این است که به نظرم بازیگر در هر جایی است خلاقیت مضاعفی به خلاقیت کارگردان اضافه کند. بازیگر خودش منبع خلاقیت است. در نتیجه کار تئاتر، کاری جمعی است و با همکاری میتوان موفق بود. آزادی بیان و تحمل بازیگران و کارگردان درهمکاری با یکدیگرکار بهتری می شود. گفته میشود شما در بازیگری به نمادگرایی در شخصیت و سمبلیسم توجه ویژه دارید. آیا با این نظر موافقید؟ بستگی به نقش دارد. در بسیاری از نقش ها خیر، مثلاً در این نقش من وظیفه ندارم به صورت نماد و آنچه من در این نقش انجام دادم؛ براساس خلق و خو و رفتار شخص، قصه و موضوع کار است. مگر اینکه خیلی مشخص معین شده باشد که نماد وجود دارد. گویا نخستین بار شما تصنیفهای عامیانه را در نمایشها به کار گرفتید؟درست است؟ بله من به فرهنگ عامه بسیار اعتقاد وعلاقه دارم. به نظرم فرهنگ مردم ،فرهنگ درستی است. استفاده از این فرهنگ اهمیت دارد. البته لفظ و زمان هر نمایش متفاوت است. اما به مکان و زمان و شخصیت دراماتیک بستگی دارد. این کار ماست بدانیم، بپرسیم و دنبال کنیم. در سال 1336 برای نوشتن نمایشنامه «بلبل سرگشته» برنده جایزه اول نمایشنامه نویسی شدید.چه شد که این نمایشنامه را نوشتید و چطور به ذهنتان الهام شد؟ درآن سالها مجلهای زیر نظر دکتر پرویز ناتل خانلری چاپ می شد، به نام «سخن»، مجله در سال 1324شروع به انتشار کرد. قصه «بلبل سرگشته» را هدایت دراین مجله معرفی کرده بود. ورسیونهای متفاوت خارجی قصه را عنوان کرده بود و شباهت ها و تفاوت های آن را در فرهنگ عامیانه کشورهای مختلف عنوان کرده بود، حتی به صورت لاتین هم چاپ شده بود. تحت تأثیر این داستان، برآن شدم تا نمایشنامهای بنویسم البته در زمان خودش تجربه ای بود. بلبل سرگشته نام آن داستان بود یا شما نام آن را هم تغییر دادید؟ خیر، نام داستان هم بلبل سرگشته بود. دو سال پیش فیلم «شکارچی شنبه» با بازی شما در نقش یک «خاخام» اکران شد، جریانهای غربی پیشاپیش به شما میگفتند؛ ممکن است ویزای شما را باطل کنند. اما با شهامت بازی کردید. هدف شما از بازی در این فیلم چه بود که پافشاری کردید و هیچ کدام از تهدید ها کارگر نیفتاد؟ اول آن که سناریوی فیلم شکارچی شنبه را غروب یک روز در هنگام فیلمبرداری یک فیلم دیگر به دستم دادند. آنقدر، این سناریو برایم جذاب بود که من رفتم درکوچه ای تا چراغی روشن پیدا کردم و سناریو را خواندم. دیگر مقوله تعصب، ساختار فیلم و شخصیت خاخام و روال تربیتی پسری که خاخام قصد تربیت او را داشت، زیرا در بازیگری مدام به دنبال نقشی هستم که من را به کوشش و یادگیری و درک بیشتر نقش سوق بدهد. برایم نقش ساده و راحت جذابیت نداشت. پس اول سناریو و دوم موضوع تعصب مذهبی در ایفای نقش تأثیر داشت؛ مسألهای که درسرزمین های دیگر هم وجود دارد علاوه بر این، خود پیچیدگی های نقش، زیر و بم های شخصیت بود که باعث میشد برای ارائه آن تلاش کنم. شما در دورهای که جامعه باربد فعالیت داشت، آموزش و کار حرفهای خود را در عرصه تئاترآغاز کردید. جامعه باربد در ایران چندان شناخته شده نیست. لطفا درباره چگونگی آموزشهای آن توضیح دهید. مدیر جامعه باربد مهرتاش بود. او موسیقیدان بود و تار می زد. هم به هنر ایرانی بسیار اعتقاد داشت، هم به موسیقی سنتی و هم تئاتر سنتی. بسیاری از خوانندگانی که امروز هستند یا از دنیا رفته اند؛ همچون شجریان، منتشری، شهیدی و... همه شاگردان جامعه باربد بودند. در تئاتر هم لایق و داور و... بسیاری از هنرمندان حضور داشتند. کلاس تئاتر آنجا دایر بود، آقای حالتی درس میداد. همچنین موسیقی ایرانی، روانشناسی و.. درس می دادند. جامعه باربد خدمات بسیاری به هنر ایران کرد. یکی از کسانی که به هنر ایرانی توجه داشت، آقای مهرتاش بود. اوخودش تئاتر و موسیقی ایرانی کار میکرد. اگر مهرتاش نبود، جامعه باربد چندان جایگاهی نداشت. پس از گذراندن دوره تئاتر در جامعه باربد چه کردید؟ ما درآن زمان هنوز دانشکده تئاتر نداشتیم، تنها یک هنرستان هنرپیشگی بود. درآنجا دکتر ناظرزاده کرمانی(پدردکتر فرهاد ناظر زاده کرمانی)، مطیع الدوله حجازی که سناتور بود، گرمسیری، دکتر نامدار و... تئاتر و ادبیات به ما درس می دادند. ما درآنجا با تئاتر دنیا آشنا شدیم. آثار آنتوان چخوف، هنریک ایبسن، همچنین سیستمهای بازیگری استانسیلاوسکی و.. را آموختیم. پیش از آن هم که در جامعه باربد با ریتم موسیقایی تئاتر و در دوره آموزشی شاهین سرکیسیان با هنر تئاتر مدرن و روز دنیا آشنا شدید؟ بله، چون معمولاً در جامعه باربد «اپرت» هم داشتیم؛ یعنی تئاترهایی که همراه با موسیقی بود. یک بورس شش ماهه در امریکا داشتید. در آنجا چه آموختید؟ آن دوره بسیار خوب بود چون در بسیاری از ورکشاپها حضور پیدا میکردیم. ما را به تمرینهای تئاتر در مراکز مختلف میبردند و از نزدیک با جریان حرفهای تئاتر روز دنیا آشنا میشدیم. در نتیجه دوره بسیار مفیدی بود. ما سه ماه در نیویورک بودیم و سه ماه دیگر تورهای آموزشی داشتیم و مدام درکارگاههای آموزشی شهرهای مختلف امریکا شرکت میکردیم. در دورانی مسئولیت اداره فرهنگ را به عهده داشتید و تلاش وافری کردید تا جریان معادل سازی مدارک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس صورت گیرد؟ بله، در آن سالها من گفتم که بسیاری از هنرمندان به آن صورت مدارک تحصیلی درعرصه تئاتر نداشتند، زیرا دوره ما هنوز مدارک تحصیلی وجود نداشت. اما از لحاظ کاری تلاش های فوقالعادهای صورت گرفته بود. من نظر دادم که اگر تلاش ها وتجارب هنرمندان درخور و شایسته باشد؛معادل سازی شود. درمقابل این ایده مقاومت زیادی شد اما درنتیجه با تلاشها، گفتوگوهای فراوانی که شد، این معادلسازی را راهاندازی کردیم. بنابراین معادل سازی مدارک دانشگاهی و درجه بندی هنری نتیجه همین کارها بود؟ بله، از همان سالها آغاز شد و ادامه پیدا کرد. منبع: روزنامه ایران