متن کامل سخنرانی هاشمی درکتابخانه ملی

هاشمی رفسنجانی گفت:"می دانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلا اگر کسی خوب می‌خواند او را از میدان در کنند.اگر کسی که قیافه زیبایی دارد، خانمی، او را نگذارند پیدا شود.

کد خبر : 339875
تسنیم: در انتشار خبر مربوط به سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در جریان بازدید آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از سازمان اسناد و کتابخانه ملّی و سخنرانی در جمع نخبگان و اهل فرهنگ در سالن همایش‌های این سازمان، بخشی از سخنان ایشان متاسفانه، به اشتباه، نادرست منتشر شده است. آیت‌الله هاشمی در این سخنرانی خود گفت: "می دانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلا اگر کسی خوب می‌خواند او را از میدان در کنند. اگر کسی که قیافه زیبایی دارد، خانمی، او را نگذارند پیدا شود و امثال اینجور چیزها. این حالت پیش می‌آید. مناظر خوب را از دست مردم بیرون کنند." خبرگزاری تسنیم ضمن عذرخواهی و پوزش به دلیل بروز این اشتباه سهوی، از مخاطبان تقاضا دارد به جای خبر به شماره 361335 با عنوان "نباید زنان زیبارو را از میدان به در کنیم" از خبر ذیل که متن کامل پیاده شده فایل صوتی سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است، استفاده کنند: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله خیلی خوشحالم از اینکه در این اجلاسی که شخصیت های ارزشمند کشورمان و انقلابمان حضور دارند، فرصتی پیدا شد که صحبتی بکنم و بهتر دیدم صحبت را از مطالبی که خودتان اینجا مطرح کردید سوژه بگیرم و درباره آنها حرف بزنم. شاید مناسب ترین هم باشد. البته من اگر میدانستم این برنامه مربوط به آثار هنری و ]صدا برای دو ثانیه نامفهوم است[ می‌شود قبول نمی‌کردم. برای اینکه تنزل می‌کند اجلاس برای سطح پایینی که این درست نیست. اجلاس الان انشالله میخواهد انشالله مبنای یک حرکت بسیار بنیادی و ضروری قرار گیرد در برنامه‌های کتابخانه و اسناد ملی. اتفاقا یک کتاب در اینجا معرفی نشد که من دیگر این را معرفی می‌کنم چون بحثم اصلا از اینجاست و آن روشنفکری دینی و آزاد اندیشی دینی است که خودم نوشتم. افکارم را در آنجا تنظیم کردم که من اگر می‌توانستم و آقایانی که مسئولند آن را تهیه می‌کردند و الان به همه مهمانان یک نسخه می‌دادیم جزو اهدافم این است که در همین بحث اثر را پیش بیاید می‌گویم. نکات مهمی در اظهارات شما بود ]صدا برای دو ثانیه نامفهوم [و جناب دکتر صالحی که پایه‌ی خوبی برای بحث گذاشتند. مطالب فرهنگی و اخلاقی و اینکه رسالت اول این سازمان عظیم است و انشالله موفق باشد. جناب آقای دکتر ارمکی مطالب مفیدی گفتند که من استفاده کردم. جناب آقای دکتر مهدوی شجاعانه به مسائل حساس کشور که مورد نیاز جامعه ما واقعا هست. جامعه ما الان از حالات سنتی عبور کرده و به فضل وجود میلیون‌ها تحصیل کرده یا عمومی یا دانشگاهی و یا در فرهنگ عمومی کشور ما الان یک جامعه فرهیخته ای داریم بنیان جامعه ما و لازم است که بحث‌هایی نوعی که آقای دکتر مهدوی مطرح کردند، یک مقدار جدی گرفته شود که پیشرفت کنیم؟ در این مسائلی که می‌خواهم عرض بکنم، سخن اصل خودم را از صحبت آقای مهدوی می‌گیرم. اتفاقا کتابی هم که می‌خواهم عرض کنم که به شما هم تقدیم خواهد شد، اگر باشد، من الان می‌دانم نیست چون این کتاب، یک کتابچه کوچکی است، نداریم، منبایش تعقل است. ایشان هم در حرفشان نکته اساسی این بود که جامعه ما باید اخلاقی شود و از این دگم‌هایی که سنت بر ما تحمیل کرده، رها کند. نه اینکه آن سنت‌ها را فراموش کنیم ولی به هر حال ما باید شرایط زمان و مکان را که از دستورات نظام اسلامی است، باید مراعات کنیم و من فکر می‌کنم مهمترین کاری که الان ما باید در کشور انجام دهیم، عقلانی کردن مدیریت، جامعه، امور اساس از خانواده، مدرسه، دانشگاه و مدیریت‌ها و همه جا گرفته، باید عقل را در نظر بگیریم. این خیلی جاها جایش است و این بسیار آسیب می‌رساند البته آنهایی که نمی‌گیرند یک دلیلی برای خودشان دارند. یک چیزی، روالی، سنت قدیمی و یا روایت از جای دیگر؛ که نمی‌توانند این کار را بکنند همه اینها حجت است. من نمی‌گویم آنها بی اعتبار است. می‌گویم عقل سرمنشا اینها باید باشد و ما باید به اینها توجه کنیم. در اسناد معتبر ما که همه قبول دارند و منکر ندارد این است که 2 پیغمبر برای انسان است. یک پیغمبر ظاهر که انبیا هستند و یک پیغمبر باطن که عقل است. یعنی عقل ما به عنوان یک رسول خداوند در وجود ما گذاشته شده و ما نمی‌توانیم از این پیغمبر غفلت کنیم. علتش هم این است دوره پیغمبران بنا بوده تمام شود. پیغمبر اسلام آمد و دین خاتم را آورد. دیگر بعد از این بنا نیست دینی بیاید و دینی که در 1400 سال پیش آن هم در جزیرة العرب با جامعه محدودی که آنجا بود آمده طبیعی است آن موقع شرایطی نبوده که همه چیز را باز و جزئیات را بگویند. خیلی چیزها به صورت کلی گفته شده و اینها باید عقل دخالت کند و با عقلانیت ما اینها را تکمیل کنیم. برای اینکه یک کمی هم از خستگی و طولانی شدن جلسه دربیاییم، برادرمان آقای دعایی خاطره گفتند. من هم یک خاطره از ایشان می‌گویم. همانطور که گفتند ما از همان روزهای اول مبارزه با آقای دعایی و بعضی دوستان دیگر در میدان بودیم. همه هم اسم مستعار هم داشتیم که استفاده می‌کردیم. عنوان ایشان علی خراسانی بود و علی اراکی بود. با این اسم‌ها کارهای مثلاً مخفی‌مان را انجام می‌دادیم. بعثت که ایشان چاپ می‌کردند. خب در این کارها بالاخره لو رفتیم. بعد از سال 46 در جشن‌های رژیم پهلوی که جشن گرفته بودند، من خودم یک مقاله‌ای نوشتم به نام عزایی به نام جشن و چاپ کردیم ایشان پلی‌کپی کردند و منتشر شد، این لو رفت. گرفتند، بردند شکنجه دادند به من رسیدند و به ایشان. چون من تهیه کرده بودم و ایشان چاپ و منتشر کرده بود و پولش را داده بودیم رسید به همه. من را گرفتند آقای دعایی را هم می‌خواستند بگیرند نتوانستند پیدایش بکنند. من را تحت فشار گذاشتند که این آقای دعایی را باید بگویی من گفتم خب سیدی است از طلبه‌ها، من چه میدانم؛ معمولا همدیگر را می‌دیدیم و بعضی وقت‌ها نمی‌دیدیم. ما چند شب در قزل قلعه کارمان این بود که پشت تو اتاق به صورت تاریک نگه می‌داشتند و از پشت شیشه تو حیات ]به مدت یک ثانیه صداواضح نیست[ رئیس زندان طلبه‌هایی که تقسیم شده بودند و چهره‌شان شبیه ایشان بود می‌آوردند در حیات نور می‌تاباندند من ببینم، ببینم ایشان همان است یا نه. نه نبود. واقعا هم نبود. ایشان دست خیلی خوبی داشت در فرار کردن. (خنده شرکت کنندگان) پیغام دادیم که بالاخره نمانید خیلی جدی شده بود چیزی هم نبود. حالا یک بیانیه‌ای و یک اعلامیه‌ای اما چون سوابق داشتیم دنبال می گشتند. ایشان در رفت. رفت عراق. تا اینجا هم خیلی خاطره نیست از این جا خاطره پیدا می‌شود. رفتند عراق امام هم که آنجا بودند. خب خوب بود برای ایشان رفت در نجف. جایی که همه آرزو داشتیم برویم ایشان فرار کرد و رفت آنجا ما ماندیم زندان (خنده شرکت کنندگان) یک دفعه ما صدای ایشان را از رادیو عراق شنیدیم (رادیو فارسی، نهضت روحانیت در ایران بود) خیلی خوب صحبت می‌کرد و بهترین بلندگوی ما بود. تا آن تاریخ ما فقط با اعلامیه و سخنرانی‌های محدود حرف‌هایمان را می‌زدیم ولی از آن به بعد دیگر رسانه بسیار وسیع داشتیم که شاید بسیاری از شما یادتان باشد ولی جوان ها اصلا آن را ندیدند. فقط یک غصه داشت ایشان و خاطره شیرین من اینجاست. فقط یک غصه داشت. ایشان مادری در ایران داشتند مادر پیری که خوب هم مادر ناراحت بود که بچه اش فراری است و نیست هم ایشان ناراحت بود که مادرش را نمی‌بیند. حالا من باید این مادر را برسانم به آقای دعایی با آن شرایط سیاسی بدی هم که داشتیم بالاخره در قوم و خویش‌های ما که خیلی هاشون از عراق هستند چون از خانواده آیت الله صاحب عروة الوثقی زیادند در ایران. هویه داشتند، هویه عراقی و با همان هویه می‌آمدند و می‌رفتند. عکسی هم رویش نبود و ما هویه یک خانمی را از همین قوم و خویش‌هایمان گرفتیم و به مادر آقای دعایی دادیم و خودم ایشان را با اینکه تحت فشار بودم و شاید متواری هم بودم سوار ماشین خودم کردم و بردم در یک گاراژ با یک قالیچه دستباف ایرانی که هدیه برای ایشان بود ایشان را سوار ماشین کردیم رفت و یک چیزی را به نام کتاب درست کردیم مثلا کتاب مفاتیح جلدش و همه جایش را و آنجا چیزهای زیادی را که لازم داشتیم برای فلسطینی‌ها، اطلاعات داخل برای امام همه را دادیم. آن پیرزن نمی‌دانست شاید یک جا گیر بی‌افتد ولی برد، برد رسید و من از آن کاری که کردم همیشه مشعوف هستم. که آن مادر را به آن پسر خوب رساندم و الآن هم قبرشان در نزدیک قبر حاج آقا مصطفی هست ظاهرا. هان آقای دعایی؟ زیر ناودان طلاست. یکی از خوبی‌های آن زن به این پسر این بود که به آن سعادت‌ها رسید و خاطره‌ای است و از این خاطرات زیاد است. اما بحث اصلی ما. من شروع می‌کنم آن جزوه‌ای که نوشتم به نام آزاداندیشی است و آزاداندیشی را من دو جور ترسیم کردم یکی اینکه آزاد اندیشی که کاملا مطلق ولی عده‌ای هستند نمی‌خواهند در چهارچوب خاصی فکر کنند و هرچه فهمیدند. آزاداندیشی ما باید در چهارچوب باشد و چهارچوب اسلام ما. در چهارچوب اسلام می‌خواهیم آزاداندیشی کنیم و فهم اسلام این دوتا را با هم مقایسه کردم امتیازهایی را به او دادم و امتیازهایی را به این دادم. رسیدم به اینکه مسئله اصلی اینجا عقل است همان حرف‌های مرحوم شیخ اعظم انصاری را نقل کردم که ایشان می‌گویند عقل را یکی از چیزهایی که همه فقها می‌گویند قطع حجت است، اگر به مسئله ای قطع پیدا کردید نمیتوانید عمل نکنید، این حجت است برای شما. فقها این را حجت می دانند. و این قطع عقلانی است. ممکن است از سند نقلی برسیم اما عقلانی است که آدم می‌رسد بحث‌ها را از اینجا شروع کردم یک سند بزرگ معروف است احتمالا می‌دانید شاید شنیدید یا شاید نشنیدید. آوردم آنجا که این سند درتحف العقول-از کتاب‌های مهم ریشه دار و روایی ما- است خیلی قدیمی است اصلا اسمش را می‌فهمید تحف العقول؛ یعنی تحفه‌های عقلها؛ اسم کتاب است همش هم روایت است یک روایت نقل می‌کنند از امام هفتم امام کاظم (ع) که به شاگردشان هشام من حکم وصایایی دارند این مهم است خیلی و من این را آنجا نقل کردم و می‌توانید بخوانید. این هشام از شخصیت‌های نادر روزگار است؛ قبلا مذهب انحرافی داشت مثلا مثل طالبانیسم حالا و خوارج و امثال اینها؛ امام صادق(ع) با استدلال و منطق او را قانع کردند و شد شاگرد مخلص امام صادق(ع) و بعد هم حواری حضرت موسی کاظم (ع) شد. احتجاجات و مباحثات و آنچه که ما مناظره می‌گوییم مهمترین احتجاجات تاریخ است که این آقا در مسائل فکری و عقیدتی انجام داده است در مسائل فکری و عقیدتی. امام کاظم(ع) ایشان را تقویت می‌کند. یک مکالمه‌ای یا توصیه‌هایی بسیار طولانی 10 - 15 صفحه مثلا بیش از 100 توصیه امام می‌کنند. در قبل آن می‌گویند همانطور است که گفتم، در معارف اسلام دو حجت و دو نعمت برای انسان قرار داده شده، یکی دین یعنی شرع به عنوان افکاری که انبیاء با وحی آوردند، و عقل. هر دو اینها حجتند. حجت ظاهر و حجت باطن. بعد از این مجموعه معارفی که امام کاظم(ع) به هشام می‌گوید 95 درصد آن عقلی است و 5 درصد آن نقلی است. واقعا خواندنی است. آخر که می‌رسد نکته‌ای دارد که آن نکته با این بحث فرهنگی امروز ما و شعار سال ما که رهبری گفته‌اند کاملا مربوط می‌شود و من آرزو دارم که بتوانم اقدامی بکنم که نجات بدهم این پیشنهاد رهبری را از این تلقی که از فرهنگ در کشور هست. الآن شما دارید می‌بیند. بحث فرهنگی که می‌شود، قشر زیادی از جامعه سنتی ما مثلاً همین زن، موی زن، آرایش زن یا فیلم یا موسیقی، مسائل‌شان اینها است. هر جایی که این چیزها را می‌بینند حساس می‌شوند، دعوا می‌کنند و جلسه را به هم می‌زنند. خیال می‌کنند فرهنگ همین است. فرهنگ این نیست. این اگر باشد یک از هزارم مسائل فرهنگی است. حالا من می‌خواهم این را عرض کنم. امام کاظم(ع) در آخر می‌فرمایند این نکته ای که مطرح می کنند می گویند محور همه اینها عقل است. در مقابل عقل، جهل را می‌گذارند که همه رذایل اخلاقی جهل است و همه فضایل اخلاقی و مکارم اخلاقی از لشکریان عقل است. می‌شمارند، 75 مورد را امام می‌شمارند که لشکریان عقل چه هستند و لشکریان جهل چه هستند. این رذایل اخلاقی که همه قبول داریم، یعنی شما منکری برای آن در جامعه پیدا نمی‌کنید، منتهی فراموش شده فرهنگ ما اینهاست، یعنی اگر این مکارم اخلاقی را ما بتوانیم در جامعه‌مان شکل دهیم آن جامعه موعود الهی است. آن مدینه فاضله است که انجام شده است. فضائل اخلاقی 75 مورد است و در مقابلش هم 75 مورد رذیله اخلاقی است. مثلا فرض کنید امانت، در مقابلش خیانت. فرض کنید صداقت، در مقابلش ریا و خودنمایی. فرض کنید شجاعت، در مقابلش ترس از وارد شدن به حقیقت. همه اینها 75 تاست. همه آنها را در اینجا آوردیم و ترجمه هم کردیم، می‌بینید. در اینجا ما اخلاق‌مان اینهاست. من می‌خواهم به آقای دکتر صالحی بگویم اگر بناست واقعا امسال اقدام فرهنگی بکنید و بیان این اسمی که رهبری بر روی امسال گذاشتند خدمتی که می‌توانیم بکنیم این است که فرهنگ اسلامی را تعریف کنیم. چیست این فرهنگ؟ فرهنگ را نگاه کنید؛ این را اگر تعریف کنیم و به جای خودش انجام دهیم جامعه ما را اینها تقویت می‌کنند. همه این کارهای ضداخلاقی که دارد در جامعه انجام می‌شود. خیانت؛ در مقابلش یک اصل بزرگی است که می‌تواند آن جامعه را حفظ کند. ما اگر آن اخلاق را مراعات بکنیم هیچ وقت دست درازی به مال مردم نمی‌کنیم. هیچ وقت فساد در جامعه ما نمی‌شود. انجام وظیفه. کسی که غیرمسئولانه درباره انجام وظیفه برخورد کند این نقطه مقابلش است. تمام نیازهای یک جامعه سالم در همین یک روایت آمده و اینها چیزهایی نیست که کسی نداند. جدا جدا کتاب‌های اخلاقی را می‌بینید. کتاب‌های اخلاقی که همه علما می‌نویسند هر یک از اینها یک بابی دارد. حسد، یک باب خاص خودش را دارد و یک رذیله اخلاقی است. در مقابل دروغ‌گویی چیست؟ وفای به عهد در مقابلش چیست؟ چه کسی منکر است وفای به عهد به عنوان یک فضیلت است؟ چه کسی منکر امانت است؟ چه کسی منکر عمق سخن‌چینی است که دو بهم زنی است؟ چه کسی منکر عمق تهمت است؟ که این همه دارد جامعه را به فساد و تشنج می‌کشاند. سوءظن؛ یکی از بدترین‌ها است. سوء ظن الآن دارد مثل خوره جامعه را می‌خورد و هر کس به هر کسی سوء ظن دارد. اینها همه مولفه‌های یک فرهنگ اسلامی است. البته یک فرهنگ ملی هم هست و خیلی از آنها را ملت ما از قدیم قبول داشتند و این می‌تواند فرهنگ را معرفی کند که آن فرهنگ در نهایت مصداق خاص رهبری باشد و می دانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلا اگر کسی خوب می‌خواند او را از میدان در کنند. اگر کسی که قیافه زیبایی دارد، خانمی، او را نگذارند پیدا شود و امثال اینجور چیزها. این حالت پیش می‌آید. مناظر خوب را از دست مردم بیرون کنند. این تصورات، تصورات منفی در اصل دین ما آمده است وگرنه اینها چیزهایی نیست که ما فکر می‌کنیم حالا مثلا امروز داریم می‌گوییم. اینها چیزهایی است که در زمان پیغمبر و از زبان خود پیغمبر بیان شده است. تجسس از بدترین رویه‌های ضداخلاقی است. ما حق نداریم به زندگی مردم وارد شویم و تجسس کنیم. حق نداریم به عقاید مردم وارد شویم و ببینیم فکرشان چیست. ما حق نداریم اسرار مردم را حتی برویم بفهمیم، چه برسد به اینکه افشاء کنیم. بزر‌گ‌ترین گناه را به اسم امنیت مرتکب می‌شویم. شنود بگذاریم در خانه های مردم و روی موبایل های مردم و در ماشین های مردم. در هرگوشه زندگی مردم.اینها همه ضداخلاقی است. غیبت کردن؛ این آثار که در غیبت وجود دارد، اینها همه گناه است و نقطه مقابلش هم ثواب دارد. جامعه را باید با اخلاقیات اسلام که شیره کشیده اخلاقیات همه ادیان است، چون دین خاتم است، باید اینجوری دربیاریم. انشاءالله من کمک میکنم، آقایون شروع کنند، یک مبنای اساسی برای معنا و مصداق فرهنگی که رهبری الان میخواهند انشاءالله انجام بدهند. یک چیز ظاهری هم که حالا فرهنگ، وسائل فرهنگی می‌موند الان، همین مجموعه است. این کتابخانه ملی چون با سن من هم همراهی کرده یک سال پیش از تولد من کلنگ این کتابخانه زده شده؛ در رژیم قبلی. یعنی سال 1312. سه سال بعد از تولد من، سال 1316، این کتابخانه شروع کرد. ولی پیشرفت خوبی نکرد. باز که انقلاب پیروز شد رفتیم دنبال مسائل کتابخانه دیدیم کتابخانه همینطور بصورت انبار است، یک کتابهایی جمع شده است. اداره کوچکی هم بود. در موزه ملی و امثال اینها متفرق است. انبارهایی است که استفاده ای نمیشود. قانونی در مجلس گذراندیم که، قانون قانون خوبی است برای کتابخانه. بعد در ریاست جمهوری اولین کسی که متصدی کتابخانه شد بعد از او آقای محمد رجبی بود از فرزندان مرحوم آقای دوانی؛ آدم فاضل و خوش فکری بود. وقتی که جناب آقای خاتمی از وزارت ارشاد دولت من استعفا داد؛ یعنی اذیتش کردند تا استعفا بدهد؛ وقتی ایشان استعفا داد، آن آقای رجبی آمد گفت آقای خاتمی اولویت دارد و من به اندازه ایشان این صلاحیت را ندارم؛ اینجا جای خیلی مهمی است؛ خودشان آمدند گفتند، کم از این چیزها پیدا می‌شود، خودشان تحویل دادند و گفتند که من خواهش می کنم آقای خاتمی بیاید. آقای خاتمی که آمدند دستمان خالی بود. یعنی جایی نداشتیم، نه اداره درستی داشتیم و نه انباری نه کتابخانه درستی. ما طراحی کردیم اینجا را به عنوان میدان فرهنگ که آقای دکتر احمدی، خداوند رحمتشان کند، در اینجا پیشتاز بودند، خب ایشان اصلا هویتشان فرهنگی بودند. آمدیم اینجا میدان عظیمی طراحی کردیم، اینجا ساختمانی نبود ، بیابان عباس آباد و ارتفاعات تپه ماهوری‌ها بود. یک میدان عظیمی طراحی کردیم 4 ساختمان بزرگ؛ یکی کتابخانه، دو تا فرهنگستان و یکی اسناد ملی و چیزهای دیگر. بنا شد این زیباترین میدان ایران شود تا فرهنگ را اینجا نمایش دهد. و با مناظری که همه‌شان فرهنگ را ارائه دهد. کتابخانه زودتر شروع شد. همه‌ی طرحها را می‌آوردند ما در دولت بررسی و تصویب میکردیم. طرحهای خیلی خوبی هم بود. اسناد را هم باز به این دلیل اولویت دادم؛خب کتابخانه شروع شد، البته یکی از بهترین طراحان و مهندسان کار اینجا را به عهده گرفت و کارهایی کرده که خود ایشون باید تعریف کند. اکثر مصالحی که اینجا می بینیم نسوز است. برای اینکه کتابخانه یک جایی نیست که این اسناد آسیب ببیند. و چیزهای زیادی که اینها را باید خود آقای دکترصالحی و دیگران توضیح دهند. خیلی زیاد است. طراحی کتابخانه ملی انجام شد. اسناد ملی، ما وقتی که احتیاج به اسناد قدیمی داشتیم دیدیم که بایگانی های متروک، یعنی ادارات، وقتی به اسنادشان نیاز نداشتند اینها را عمدتا بایگانیهایی میکردند که فقط میتواند انباری باشد. یک ساختمان چند طبقه در نازی آباد تهران بود که اینها مثل گونی آنجا جمع شده بود، انبار پر شده بود. در زیرزمین همه ساختمان ادارات اینها بود. شروع کردیم اینها را جمع کردیم. خیلی از اینها داشت فاسد می شد. دانش ترمیم را آوردیم و شروع کردیم. کم کم منجر شد به همین مرکز اسناد ملی که بعد با کتابخانه ملی ادغام شد و الان مجموعه خوبی هستند. اسناد ما خیلی با ارزش است و خیلی هم سند داریم ما. ما یک کشور تازه به دوران رسیده نیستیم. ما یک کشوری هستیم که هزاران سال سابقه تمدن دارد. درست است این تمدن در یک جایی جمع نشده است ولی خرده خرده در خیلی جاها پیدا می شود. اسناد زیادی پیدا می شود. همین کتابهای دست نویس و امثال اینها را شما نگاه کنید می بینید مال قرون سابق است ولی به قدری زیباست که. کاغذی که آن موقع در سمرقند ایرانی‌ها از چوب می‌ساختند و تبدیل میکردند به چوب خاصی. اینها اسنادش اینجا هست. ابریشم هایی که درست می کردند. چیزهایی که با ابریشم می نوشتند و کارهای تزئیناتی که داشتند. ما واقعا یکی از مجموعه های عظیم دنیا هستیم در اسناد. همانطور که در آثار باستانی اکثر موزه های مهم دنیا یکی از نقاط مثبتشان آثار باستانی ایران است که در این حفاری ها و باستانشناسی‌ها و اینها پیدا کردند. چون آنها می آمدند، ما که بلد نبودیم، در ایران می بردند هرچه می خواستند. و قراردادشان همین بوده. من یادم است که آقای دکتر حبیبی برای اینکه شاهنامه شاه طهماسب را از وین به ایران بیاورد چه تلاش مهمی کرد تا آن اثر تاریخی مهم را در مقابل یک تابلوی البته نفیس ولی خب در جمهوری اسلامی قابل عرضه نبود. از این تابلوهای عجیب و غریب عریان بود. با او عوض کرد و آن را آورد؛ خیلی دقت میکرد اینجور برای کار. من فکر میکنم الان هم لازم است آقای صالحی را حمایت کنیم هم اسناد راتقویت کنیم، هم اسناد خوبمان را از دنیا بگیریم. قرارداده؛ میتونیم بگیریم ما از اونها. اونها هم نهایتا بخشیش رو میتونیم از اونها بگیریم. بعلاوه توی خانه ها، توی خیلی چیزها بعضا از این چیزها هست. یک وقتی یهودی ها یکی از کارهای مهمشان و پولسازترین چیزشان این بوده که در ایران می رفتند اسنادی از این قبیل و کتابهای خطی را پیدا میکردند و می رفتند و به موزه های دنیا به قیمت گزاف می فروختند و هنوز هم همین چیزها هست و داره انجام می شه. من فکر میکنم یک وظیفه بسیار مهمی هست برای این مرکز که اسناد را بیشتر کنه و به مردم هم معرفی کنه. الان اینجا برای مطالعه خیلی می آیند. نزدیک 2 هزار نفر در روز به سالن اینجا برای مطالعه می آیند. در سالن ها جا نمیشود. چون هر کتابی را هر چیزی را بخواهند. وقتی نقصی دارند مرتبط نیستند با کتابخانه های بزرگ دنیا. قانون داریم و باید بشود. ما باید به گونه ای باشیم که محقق که اینجا نشسته باید بتواند وصل شود مثلا به کتابخانه کنگره آمریکا؛ هر کتاب و هر اثری را از همین جا مطالعه کند. باید بتوانیم مبادله کنیم. واقعا باید حرکت بزرگی انجام شود، این میدان حیف است، الان بیش از 20 سال از دولت من گذشته است، ما خیال می کردیم تا آخر دولتمان این میدان را می سازیم، خب نتوانستیم، این میدان باید آماده باشد، توریست‌های دنیا که می آیند یکی از مهمترین جاهایی که عرض کردم اینجا را ببینند، خیلی دیدنی می شود اگر به همان طرحی که درست کرده بودیم این تکمیل شود، البته ممکن است امروز بهتر از آن را مهندس ها درست کنند. ولی به هر حال این میدان نا تمام مانده است و مجموعه زیبایی که درست شده بود، آن مجمو.عه ظاهراً یک مقدار بهم خورده است و این خوب نیست، ما خیلی امید داریم به اینکه اینجا را تبدیل کنیم به جایی که سند واقعی تمدن ایران باشد، البته یک نکته‌ای هم خدمت آقای دکتر مهدوی بگم، چون ایشان یکی از حرف‌هایشان این بود که گفتند اکتفا شد به ترجمه؛ بله ما مرحله اول دنیای اسلام این بود که ترجمه کردیم و بیت العترت که درست کرده بودند، دو سه قرن ترجمه کرده بودند، ترجمه فرهنگی هم بیشتر از جندی شاپور ما رفته بودند و ترجمه می کردند ولی بعد از ترجمه دوران تحقیق رسید، آن تحقیق‌هایی که براساس آنها شد این تمدن اسلامی را ساخت. تمدن اسلامی خیلی‌هاش ازترجمه‌ها استفاده شد ولی تحقیقات؛ مثلا ابو علی سینا از آن ترجمه ها استفاده کرد؛ خودش می گوید من وقتی کتاب ماوراءالطبعیه ارسطو را می خواستم بخوانم 40 بار خواندم تا بفهمم ارسطو چه می گه؟ انقدر دقت می کردم تا بفهمم که قضایا چیست. ولی آنچه بعدا به صورت فلسفه ابو علی سینا ایجاد کرد اگر ارسطو هم زنده شود نمی فهمد، آنقدر عمیق تر از آن و بالاتر از آن است. در پزشکی ما با تحقیقاتمان بسیار پیشرفت کردیم. اونی که اروپایی ها در جنگ‌های صلیبی از ما گرفتند و بردند اون ثروتی بود که اون ثروت توانست اروپا را مثل امروز در بیاورد، اروپایی که خب قرون وسطا بود. اروپایی‌ها حقیقتاً در جاهلیت مطلق بودند زمانی که اسلام داشت به تدریج می آمد بالا. گفتم این حرف درستی است که ما از ترجمه شروع کردیم ولی حق محققین ما که دوره تحقیق این را من خواهش می کنم یک جوری در درس‌ها و کتاب‌ها مندرج کنید و یه وقت فکر نشود که اسلام فقط ترجمه کرده؛ بله اول آنکار شده ولی تحقیقاتمان خیلی مهمتر است؛ رازی‌ها، ابوعلی سیناها، ابن رشد‌ها، ابوریحان‌ها و فارابی‌ها اینها دیگر مترجم نبودند اینها محققانی بودند که آثارشان دنیا را روشن کرده است و باید روی این هم واقعاً حسابی باز کنیم؛ ولی مهمتر از همه این است که جامعه‌مان را عقلانی بکنیم و جلوی این دگماتیسمی که داره رنج می دهد حتی دانشگاه‌های ما را باید یک جوری به عقلانیت برسیم و این هم تعریف فرهنگ را می توانیم درست کنیم؛ فرهنگ را درست تعریف کنیم، تا آقا می گن فرهنگ، یه بار آقا به من گفتن، همان دوره ریاست جمهوری من، ایشان تهاجم فرهنگی را مطرح کردند بعد دیدند در نماز جمعه‌ها و اینها همه رفتند سراغ اینکه اون مثلا روسری‌اش اینطوریه اون مانتوش اینطوریه اون اینطوریه، آقا گفتن ما چی گفتیم به اینها و اینها دارن چی می گن. بله عفت یکی از همان وجوه فرهنگی ماست اما خیلی چیزها باید اضافه شود، صلابت، راستگویی، مال مردم نخوریم، انفاق، کمک، امداد، همه اینها چیزهایی است که جز فرهنگ باید دیده شود و البته احکام هم دارد. ما شما را به خدا می سپاریم و امیدواریم که ازاین اجلاس یک حرکت خوب فرهنگ شناسی اسلامی عمیقی با کمک جامعه شناسان و اساتید دانشگاه و محققان ما آغاز شود. والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: