معلم، فرهنگ‏ساز برتر

کد خبر : 338984
سرویس اجتماعی « فردا »:

هنگامى‏‌که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان‏ها را جمع مى‌‏کند و چون ترازوى اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونى خواهد داشت. در جهان کنونى، به فرهنگ توجه زیادى شده است که به فرمایش حضرت امام(ره) فرهنگ مبدأ تمام خوشبختی‌ها و بدبختی‌هاى یک ملت است و در برنامه‏‌ریزى کلان مدیران ارشد کشور بسیار ضرورى است که نگاهى نو به فرهنگ داشته باشند و در جهت تلاش براى به‏‌وجودآوردن یک فرهنگ درست، با توجه به پیشینه فرهنگ ایرانى و بر اساس تکنولوژى نوین امروزى، حرکت کنند. هم‏چنین براى ایجاد یک فرهنگ پویا و جذاب و هم پاسخگو به نیازهاى بشر، باعث ترقى و سربلندى آحاد مردم، خاصه جوانان شود.

اساسى‏‌ترین و زیباترین عنصر یک جامعه، فرهنگ آن ملت است که آدمى را صاحب هویت و شخصیت مى‏‌کند. فرهنگ، سنگ بناى تمدن است و چون در تمام شئون زندگى، ریشه کرده،نمى توان تعریف کاملى از فرهنگ، ارائه داد. فرهنگ،آشنایى با بهترین چیزهاى جهان است و مردم براى رسیدن به مشکلات و مسائل مربوط به آن، فرهنگ را حفظ مى‏‌کنند. حضرت آیت‌‏الله خامنه‌‏اى، فرهنگ را ذهنیات، اندیشه، ایمان‌ها، باورها و سنتها و آداب و ذخیره‌‏هاى فکرى و ذهنى مى‌‏دانند. فرهنگ مجموعه آداب، رسوم و سنتى است که از گذشتگان به نسل‏هاى بعدى منتقل مى‏‌شود و حرکات و رفتارها و باورهاى ذهنى فرد و جامعه را در همه زمینه‌‏ها، شکل مى‏‌دهد. استاد مطهرى مى‏‌گوید: اگر فرهنگى از انگیزه‌‏هاى ویژه، برخوردار باشد، جهت حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت دیگر فرهنگ‏ها فرق کند و عناصر ویژه و برجسته‌‏اى وارد کند، دلیل بر این است که آن فرهنگ اصالت و شخصیت دارد. معلمان در عرصه فرهنگ‏سازى عناصر بى‌‏بدیلى هستند که ارزش خود را به همین جایگاه تأثیرگذار مدیون‌اند و مطهرى معلمى بود که این جایگاه و نقش عمیق آن‏ را با تمام وجود درک کرده و به تمامى لوازم آن مسلح و ملتزم بود و به حق روز شهادتش به نام روز معلم نامیده شد. استاد مطهرى نه تنها فرهنگ‏‌سازى بود که دین‏‌شناسى و تمدن‌‏آفرینى دیروز جهان اسلام و ایران به او نیاز داشت، که تمدن‏‌سازى و توسعه فرهنگى امروز ما نیز به او نیاز مبرم و بلامنازع دارد.

الف) فرهنگ‏سازى و اهمیت آن‏ فرهنگ‏سازى دینى به‌‏معناى «نمود عینى‏‌دادن و نهادینه‏‌کردن ارزش‏هاى دینى در عملکرد افراد و صحنه‌‏هاى اجتماعى است» و تحقق آن در یک فرایند چندین‏‌مرحله‌‏اى امکان‏‌پذیر است. بهترین راه‏‌هاى عملى فرهنگ‏سازى دینى عبارتند از: 1. تعریف عملیاتى از «دین»، «ارزش‏هاى دینى» و «فرهنگ دینى»؛ ابتدا باید فرد یا افراد، این توانایى را داشته باشند که ارزش‏ها و معارف دینى را از متن قرآن و سنت استخراج نموده و تعریف دقیق و کاربردى از آن ارائه دهند. 2. تصحیح معنا و مفهوم ارزش‏ها و مفاهیم دینى از پیرایه‌‏هاى محیطى و اجتماعى و وفاق بخش‏هاى مختلف فرهنگى نظام در مورد آن؛ چنان‏چه حضرت امام (قدس سره) در فرآیند نوسازى جامعه، مفاهیمى مانند معنویت‌‏گرایى یا آخرت‏‌گرایى، جدایى دین از سیاست، تقابل دنیا و آخرت، نگرش سنّتى به توده‏ى مردم، وجه تلقى از قضا و قدر و وجه تلقى نسبت به زنان را در عمل و نظر مورد بازنگرى قرار داده و بر اساس معیار اسلام و دیانت ناب، این مفاهیم را معنا بخشیده‌‏اند، اکنون نیز باید ارزش‏هاى دینى به دور از پیرایه‏‌هاى اجتماعى مورد بررسى قرار گرفته و در مورد آن‏ها بین بخش‏هاى فرهنگى نظام توافق کاملى حاصل گردد. 3. سومین مرحله برنامه‌‏ریزى است؛ یعنى این‏که فعالیت فرهنگى از کجا و با چه مکانیزمى آغاز گردد. باید راهى را یافت که همواره درست بودن تصمیم‏ها را تضمین نماید. در برنامه‏‌ریزى باید به این نکته توجه داشته باشیم که، فرهنگ‏سازى دینى نیازمند برنامه‏‌ریزى درازمدت و استراتژیک مى‏‌باشد، بر پایه‌‏ى برنامه‏‌ى کوتاه‏‌مدت و انفعالى نمى‌‏توان فرهنگ جامعه را همساز و هم‏اهنگ با دین نمود.

عمده‏‌ترین اقدامات راهبردى در برنامه‏‌ى علمى فرهنگ‏سازى دینى به شرح زیر است: الف) گام نخست در برنامه‌‏ى عملى فرهنگ‏سازى دینى، «خودسازى» مى‏باشد. رسالت عظیم متولیان فرهنگى این است که ابتدا خود را به ملکات و ارزش‏هاى دینى مانند ایمان، تقوا، شرح صدر و... آراسته و در عمل به ارزش‏ها از دیگران سبقت بگیرند. ب) گام دوم «دیگرسازى» است که در قالب ارشاد و نصیحت، تبلیغ و تعلیم و تربیت اسلامى امکان‌‏پذیر است. هدف از ارشاد و نصیحت، ارتقاى سطح تربیت و ترویج فضایل اخلاقى است. تکریم شخصیت دیگران، وفق و مدارا، برخورد محبت‌‏آمیز، استفاده از روش‏هاى غیرمستقیم همچون روش الگویى، در کارآیى نصیحت و ارشاد و تأثیرگذارى آن، نقش بسیار مؤثرى ایفا خواهد نمود. در دعوت انبیا نیز دقیقاً همین مراحل و شیوه‏‌ها مورد استفاده قرار گرفته است. رسول خدا(ص) وقتى مأموریت یافت تا خویشان خود را به دین جدید دعوت کند، در مجلسى که به همین منظور تشکیل داده بود، پیش از ابلاغ دعوت خود، از آن‏ها با غذایى که از گوشت گوسفند و شیر فراهم آمده بود، به‌‏خوبى پذیرایى کرد و آنگاه آنان را به پذیرش دین الهى دعوت کرد. این شیوه‌‏ى برخورد، سیر‌ه‏‌ى مستمر پیامبر(ص) و اهل بیت آن‏‌حضرت بود و آنان با استفاده از همین روش، مردم را به دین خدا جذب و دل‏ها را به‏‌سوى خود و هدایت‏‌هاى دینى خویش متوجه کرده و از آن مردم دور از فرهنگ و اخلاق، انسان‏هاى مؤمن، با فضیلت و با کمال تربیت نمودند. ج) در شرایط کنونى، فرهنگ‌‏سازى دینى و احیاى ارزش‏هاى مذهبى در جامعه، فعالیت نظام‏‌یافته و هم‏فکرى و تلاش گروهى را لازم دارد که از نظر ابزار کار و حیطه‏‌ى عمل به‏مراتب گسترده‌‏تر و پیچیده‌‏تر از گذشته است. لازمه‌‏ى فرهنگ‏‌سازى دینى در حال حاضر این است که همه‏‌ى نهادهاى اجتماعى، مسؤولان فرهنگى، صدا و سیما، مطبوعات و... به‌‏صورت هماهنگ و منسجم در نهادینه‏‌کردن ارزش‏هاى دینى تلاش ورزند. از این میان نقش خانواده، آموزش و پرورش، صدا و سیما و مطبوعات به‏‌مراتب برجسته‌‏تر از دیگر نهادهاست. نهاد آموزش و پرورش یکى از مهم‏ترین نهادهایى است که مى‌‏تواند در فرهنگ‏‌سازى دینى نقش مؤثر ایفا نماید. در واقع شخصیت فرهنگى جوانان و نوجوانان از رهگذر متون درسى و الگوهاى رفتارى مربیان در مدارس تغذیه مى‏‌کند. اگر محتواى کتاب‏ها، فرهنگ دین و ارزش‏هاى مذهب را به دانش‌‏آموزان عرضه کند، جامعه‌‏اى که به بار مى‏‌آید، جامعه‌‏ى «دین‏‌باور» و «دین‏‌محور» خواهد بود.

ب) استاد مطهرى نماد فرهنگ‏سازى‏ اندیشه و آثار استاد به‏‌طور عمیق در سنت‏هاى اصیل و ماندگار فرهنگ و تمدن اسلامى ریشه دارند. او به‌‏طور عمیق در فلسفه، عرفان، فقه و اصول، تفسیر، تاریخ اسلام و ایران، فرهنگ و تمدن غرب و شرق اسلامى و غیراسلامى غور و تتبع کرده و به گنجینه‌‏هاى عظیم دست یافته و از سوى دیگر او نیاز زمان خویش را خوب شناخته و براى آن برنامه‌‏ریزى کرده است. او در عین حال هرگز اندیشه و فرهنگ خود را اسیر زمان نمى‌‏کند بلکه به‌‏طور عمیق بر زمان خویش حکم مى‌‏راند و آن ‏را نقد و ارزیابى مى‏‌کند و مهر خویش را به آن مى‏‌زند تا به آنجا که باید فرهنگ‏سازان پسین به آثار و اندیشه‏‌هاى وى تکیه کنند تا بتوانند فرهنگ و تمدن اصیل خود را رشد و توسعه دهند.

جبهه‌‏بندى فرهنگى در عصر مطهرى‏ استاد در عصرى زندگى مى‌‏کرد که هویت فرهنگى و تمدنى جهان اسلام و به‌‏ویژه ایران به‏‌طور گسترده و همه‌‏جانبه در معرض انحطاط یا تهاجم بود. فرهنگ غرب به‌‏سرکردگى آمریکا روز به روز بر دامن سلطه‌‏ى خویش مى‏‌افزود. از سوى دیگر فرهنگ و ایدئولوژى چپ و مارکسیسم - لنینیسم در دایره‌‏ى وسیعى در عرصه‏‌ى جهانى و ایران، مبانى ادیان و ارزش‏هاى اسلامى و ملى را مورد سئوال قرار مى‌‏داد و نسل جوان را به‌‏دنبال خود مى‏‌کشید. در عین حال، احزاب ملى و ناسیونالیست مى‌‏کوشیدند اسلام را به‌‏عنوان محصول فرهنگى غرب و عنصرى بیگانه براى تمدن ایران معرفى کنند. مهم‏تر از آن، موج التقاط و تأویل در شناخت دین روز به روز گسترش مى‌‏یافت و فوج فوج نسل دانشگاهى را روانه‌‏ى عرصه‏‌ى فرهنگى غرب و مارکسیسم، آن هم به نام اسلام واقعى مى‏‌کرد. استاد در چنین شرایطى رسالت خویش را در این دید که به‏‌طور همه‏‌جانبه باید در مقابل آن امواج بایستد و فرهنگ و تمدن ناب اسلامى و هویت دینى ایران را پاس بدارد؛ یعنى باید ابتدا به معرفى و تبیین فرهنگ اسلامى همت بگمارد و توحید، نبوت، امامت، اخلاق... را از نو معرفى کند؛ به‏‌عبارت‏‌دیگر باید هم معرفت دینى را از آسیب و آفت تحجر و جمود نجات دهد تا دین دچار غبار کهنگى و ناتوانى نشود و از سوى دیگر، تفکر دینى از آسیب عقل‌‏گرایى و علمى‌‏اندیشى روشنفکرانه که اندیشه‏‌ى دینى را به نفع اندیشه‏‌هاى غربى و تفکر چپ تفسیر مى‏‌کرد رهایى یابد. او رسالت داشت که نخست، اسلام ناب را بر مبناى سنت‏هاى اصیل دینى و متد فنى به‏‌طور جامع تبیین کند و دیگر این‏که با تحجر و خردستیزى به‌‏گونه‌‏اى مناسب مبارزه کند و از طرف دیگر با خطر تأویل و التقاط که از دیدگاه او بزرگترین آسیب تفکر دینى بود به‌‏طور عملى و منطقى برخورد نماید. از سوى دیگر، جریان فکرى ناسیونالیستى را که مى‌‏خواهد میان تمدنى ایران و اسلام جدایى بیفکند به‏‌طور علمى مورد بررسى قرار دهد و از چهره‏‌ى بى‏‌مایه‌‏ى آن پرده بردارد. بدین‏سان، او رسالت داشت که در تمامى قلمروهاى یادشده به روشن‏گرى بپردازد. او به‏‌طور جدى و گسترده وارد این عرصه شد و کارنامه‏‌ى درخشانى از جستارهاى فرهنگى و معرفتى از خویش به ماندگار گذاشت. در این نمى‏‌توان تردید داشت که از اندیشه‏‌مندان حوزوى و دانشگاهى، افراد برجسته‌‏ى دیگرى بودند که با استاد همگام و هم‏‌جهت بودند ولى اندیشه‌‏ى هیچ‏‌یک از آن بزرگان را به‌‏لحاظ کیفى نمى‏‌توان با اندیشه‏‌ى آن‌‏بزرگ همسان شمرد چون غالب آن متفکران به‏‌خاطر عدم جامعیت معرفتى یا به‌‏موجب ضعف معرفت درون‏‌دینى و یا برون‏‌دینى با مشکل کارآمدى مواجه بودند؛ یعنى فقط در یک یا دو بعد از اسلام داراى تجربه بودند و یا به‌‏سبب ضعف معرفت درون‏‌دینى، دین را به نفع اندیشه‌‏هاى بیگانه تفسیر مى‏‌کردند و یا به‏‌موجب عدم آشنایى با زمان و معارف برون‌‏دینى، دچار تحجر و تبیین ضعیف مى‏‌شدند. از همین روى کارآمدى استاد در عصر پیش از انقلاب اسلامى منحصر به فرد و ممتاز است. چنان‏که او به‏‌لحاظ زبان و هنر تبیین نیز کم‏‌نظیر است؛ یعنى او قلم و زبانش به‌‏گونه‏اى است که فکر و اندیشه‌‏اش را به‌‏آسانى به مخاطب خود انتقال مى‌‏دهد در صورتى‌‏که غالب متفکران دینى دیگر، در این بعد با مشکل مواجه هستند.

گستره‌‏ى رسالت و آغازهاى بى‌‏انجام‏ دامنه‌‏ى رسالت استاد مطهرى به‏‌خاطر نیازهاى عصر خود بسیار گسترده است. او در آثار قلمى و بیانى خود مى‏‌کوشد خلأهاى وسیع فرهنگى را که جامعه‌‏اش با آن مواجه است پر کند. لذا او مى‌‏خواهد علوم اسلامى را به‏‌طور فشرده و زبان ساده به نسل جوان معرفى کند. او مى‌‏خواهد فلسفه‏‌هاى غربى را در مباحث فلسفى خویش به‏‌طور تطبیقى نقد و ارزیابى کند. او در عین حال مى‏‌داند که فلسفه‌‏ى صدرایى موجود نیاز به بازسازى و تکمیل دارد. بنابراین باید به توسعه و تبیین آن به زبان روز همت بگمارد. چنان‏که مباحث کلامى و دین‏‌شناسى را نیز با فرهنگ و اندیشه‌‏ى زمان خود متناسب نمى‏‌داند. بنابراین باید آن‏‌را بازسازى کند. او با دغدغه‌‏ى فکرى جدى به طرح فلسفه‌‏ى تاریخ تطبیقى مى‏‌پردازد. چنان‏که تاریخ اسلام را نیز نیازمند به بازفهمى و تبیین مى‏‌داند و... ولى با این همه گسترده قلمرو رسالت، تمامى آثار مصداق بارز آغازهاى بى‌‏انجام هستند؛ یعنى پنجره‌‏هایى هستند که مى‌‏توانند به دروازه تبدیل شوند یا شمع‏هایى که که باید به نورافکن مبدل گردند؛ یعنى شاهکارهاى او همه آغازهاى بى‏‌انجامند. او در خصوص ارتباط تمدن ایران و اسلام کتاب بى‌‏نظیر «خدمات متقابل» را نوشت. چنان‏که او درباره‌‏ى اسلام و مقتضیات زمان و رهبرى نسل جوان سخن گفته است که بى‌‏هیچ تردیدى بهترین دریچه براى بازسازى فرهنگ و تمدن کنونى دینى است. پس مى‌‏توان استاد مطهرى را با خوشه‏‌چینى از بزرگانى چون امام راحل و علامه طباطبایى بزرگ‏ترین معمار تجدید بناى فرهنگ و تمدنى دینى کنونى ایران و جهان اسلام عنوان نمود.

رسالت ما زمان استاد زمان هجوم ایدئولوژى چپ و فرهنگ لیبرال سرمایه‌‏دارى غرب و التقاط دینى و تحجر داخلى بود؛ یعنى اندیشه‏‌مندان دینى آن زمان با چهار چالش و آسیب جدى مواجه بودند که استاد مطهرى نیرومندترین و جامع‌‏ترین اندیشه را داشته است. ولى عصر ما عصر چالش‏ها و آسیب‏هایى به‌‏مراتب گسترده‏‌تر و پیچید‌ه‏‌تر از عصر استاد مطهرى است. هرچند در شرایط چالش، ایدئولوژى چپ و مارکسیسم پا به میدان تفکر دینى نهاده است که هرگز به‌‏لحاظ کمیت و کیفیت با زمان استاد مطهرى قابل مقایسه نیست. اکنون اسلام با تمامى ابعاد و زوایایش با تمامیت عناصر فرهنگى، سیاسى و هنرى غرب در گفت‌‏وگو و چالش جدى است و در بعد داخلى نیز چالش‏هایى چون گستره‌‏ى دین، پلورالیسم دینى، اصلاح‌‏طلبى، مبانى قانون اساسى، مردم‏‌سالارى یا خداسالارى و... مطرح است. ولى با اندک تأملى مى‏‌توان دریافت که رسالت روحانیت و اندیشه‏‌مندان دینى دیگر همان رسالت استاد مطهرى است. با این تفاوت که او دریچه‌‏ها را گشوده و سنگ بناها را نهاده است و اندیشه‏‌مندان عصر ما باید همان دریچه‏‌ها را به دروازه و آن شمع‏ها را به نورافکن مبدل سازند. ما موظفیم از تمامى اندیشه‏‌مندان و سرمایه‌‏هاى فکرى، دینى، علمى و هنرى - ادبى پیشین و پسین خود استفاده کنیم و در تجدید سازمان فرهنگى و تمدنى خود به آنان تکیه کنیم ولى بزرگانى چون استاد مطهرى در این میان جایگاه والایى دارند و باید بیش از پیش مورد توجه معماران فرهنگى جامعه قرار گیرند. استاد مطهرى نه تنها فرهنگ‏سازى بود که دین‏‌شناسى و تمدن‌‏آفرینى دیروز جهان اسلام و ایران به او نیاز داشت، که تمدن‏‌سازى و توسعه فرهنگى امروز ما نیز به او نیاز مبرم و بلامنازع دارد.

ج) معلمان فرهنگ‏ساز معلم اول خداى تبارک و تعالى است‏ «اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم‌‏یعلم.» «اى رسول گرامى! بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت. بخوان قرآن را و (بدان که) پروردگار تو کریم‌‏ترین کریمان عالم است. همان خدایى که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت، آموخت به انسان آنچه را که نمى‏‌دانست.» خداوند متعال در نخستین آیات قرآنى که بر قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) نازل مى‏‌شود، خود را «معلم» مى‏‌خواند و هنر «معلم بودن» خود را بعد از آفرینش انسان که پیچیده‌‏ترین و بهترین شاهکار خلقت و جانشین خداوند بر روى زمین است، مى‌‏آورد. خداوند خود را معلم معرفى مى‏‌کند چراکه به‌‏وسیله قلم به انسانى که هیچ نمى‏‌دانست، نوشتن آموخت. حضرت امام خمینى(ره) در مورد مقام و هنر «معلمى» خداوند بزرگ، مى‌‏فرمایند: «معلم اول خداى تبارک و تعالى است..... به‏‌وسیله وحى؛ مردم را دعوت مى‌‏کند به نورانیت؛ دعوت مى‌‏کند به محبت؛ دعوت مى‏‌کند به مراتب کمالى که از براى انسان است.»

معلمى شغل انبیاست‏ «هو الذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین» «اوست خدایى که پیامبر بزرگوار از میان‏شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحى را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهى را بیاموزد که پیش از این، همه در ورطه‌‏ى جهالت و گمراهى بودند.» «قال له موسى هل اتبعک على ان تعلمن مما علمت رشداً - قال انک لن تستطیع معى صبراً - و کیف تصبرعلى ما لم تحط به خبراً - قال ستجدنى ان شاء الله صابراً و لا اعصى لک امراً - قال فان اتبعتنى فلا تسئلنى عن شى‏ءٍ حتى احدث لک منه ذکراً.» «آیا از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزى؟ گفت: «تو هرگز هم‏پاى من نمى‌‏توانى صبر کنى و چگونه در مورد چیزهایى که از آن شناخت ندارى، شکیبایى مى‏‌کنى؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ‏کارى نافرمانى تو نمى‏‌کنم». گفت: اگر به‏‌دنبال من آمدى، چیزى از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.» این آیه به داستان حضرت موسى(ع) و حضرت خضر(ع) اشاره دارد که در آن حضرت موسى(ع) به‌‏عنوان شاگرد و حضرت خضر(ع) در مقام معلم، نوعى از رابطه بین معلم و شاگرد که در آن ادب و فروتنى به‏‌خوبى دیده مى‏‌شود، نشان داده مى‏‌شود. اما نکته‏‌اى که مهم جلوه مى‌‏کند این است که حضرت موسى(ع) که خود پیامبر خداست براى کسب علم به‏‌عنوان یک شاگرد مى‏‌خواهد که از محضر حضرت خضر(ع) به‏‌عنوان یک معلم بهره گیرد. خداوند مهربان که خود اولین معلمى است که به انسان آموخت آنچه را نمى‌‏دانست، هنر و موهبت «معلمى» را به انبیا و اولیاى پاک خویش ارزانى مى‌‏دارد تا آدمى را بیاموزند و در مسیر هدایت کشانند. خداوند بعد از آن‏که حضرت آدم را تعلیم مى‌‏دهد دستور مى‏‌دهد: «قال یا آدم انبئهم باسمائهم» «اى آدم! ملائکه را به این اسماء آگاه ساز». و این‏گونه است که آدمى نیز مسؤولیت هنر «معلمى» را مى‌‏پذیرد تا ایمان را بر لوح جان و ضمیرهاى پاک حک کند، نداى فطرت را به گوش همه جهانیان برساند، سیاهى جهل را از دل بزداید و زلال دانایى را در روح و روان آدمیان جارى سازد. سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) با بیانى رسا و جامع به این مهم به‌‏خوبى اشاره دارند و هدف از ارسال معلم را ارائه معرفتى مى‌‏دانند که انسان‏ها به‌‏واسطه آن به عبادت خداوند مى‏‌رسند: «ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه»«بندگان را نیافرید مگر براى آن‏که او را بشناسند پس چون او را شناختند، عبادتش خواهند کرد». حضرت امام خمینى(ره) نیز درباره نقش معلمى مى‌‏فرمایند: «نقش معلم در جامعه، نقش انبیا است. انبیا هم معلم بشر هستند، نقش بسیار حساس و مهمى است و مسؤولیت بسیار زیادى دارد. نقش مهمى که همان نقش تربیت است و اخراج از ظلمات به‏‌سوى نور.»

اهمیت نقش معلم‏ معلم تنها کسى است که مى‏‌تواند با آموزش معلومات مفید و معارف ارزشمند، برد شناخت و تعقل فراگیر را در انسان‏ها وسعت بخشد، انسان‏ها را به کسب دانشها، بینشها و شناخت ارزشها و به فعلیت رساندن استعدادهایشان یارى نماید، اشتباهات و کجروی‌ها را تصحیح و جبران کند، ارزشهاى والا را ارائه نماید و اثبات کند که آن‏ها بر میلها و هوسهاى پست برترى دارند و با نشان‌‏دادن راه کنترل و تعدیل غرایز، انسان‏ها را در گزینش صحیح و تسلط بر هواهاى نفسانى و کسب ملکات فاضله یارى دهد تا حس ایثار و فداکارى و پرستش خدا در انسانها برانگیخته شود و آن‏ها را در پیونددادن با خدا (عبادت) که همان هدف الهى از آفرینش انسانهاست، یارى رساند. براى آن‏که به اهمیت نقش معلم واقف شویم. برخى از فرمایشات ائمه اطهار(ع)، حضرت امام خمینى(ره)، رهبر معظم انقلاب و دیدگاه چند تن دیگر از صاحب‏‌نظران را در این‏باره مى‏‌خوانیم: حضرت امام جعفر صادق(ع) معلّمى را برتر از شهادت مى‌‏دانند و مى‏‌فرمایند: «هنگامى‏‌که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان‏ها را جمع مى‌‏کند و چون ترازوى اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونى خواهد داشت. این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایه‏‌ى علم و تربیت معلمان و تعلیم شایسته‌‏ى آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.» حضرت امام سجاد(ع) نیز به حقوق معلم اشاره مى‏‌کنند و در زمینه حفظ حقوق معلم این‏چنین توصیه‏‌اى به شاگردان دارند: «حق معلم بر تو آن است که همواره، با دیده‏ى تعظیم و تکریم به او بنگرى، مجلس او را گرامى بدارى و به سخنانش با دقت گوش دهى، رو به جانب او بنشینى و صدایت را در حضورش بلند نکنى.» هم‏چنین آن‏‌حضرت مى‌‏فرمایند: «حق کسى‌‏که عهده‌‏دار تعلیم توست، آن است که او را بزرگ شمارى و مجلس او را سنگین بدارى و نیکو به وى گوش فرا دهى و روى خود را بر او کنى و با او بلند سخن نگویى و کسى را که از او چیزى مى‏‌پرسد تو پاسخ ندهى و بگذارى که خود او پاسخ‏گو باشد و در مجلس او با هیچ‌‏کس به صحبت ننشینى و در محضر او بدگویى از کسى نکنى و اگر از او در نزد تو بدگویى شد، از او دفاع کنى و عیب‏‌پوشش باشى و فضایل و مناقب او را آشکار کنى و با دشمنش همنشینى نکنى و با دوستش دشمنى نورزى؛ پس چون چنین کردى، فرشتگان خداى تعالى به سود تو گواهى خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براى خدا بوده نه به‏‌خاطر مردم.» اما مرحوم شهید ثانى معلم را نسبت به دلسوزى شاگرد فرا مى‏‌خواند ودر مورد لزوم دلسوزى معلم نسبت به شاگرد مى‏‌نویسد: «معلم باید درباره‌‏ى شاگردان، خواهان امورى باشد که نسبت به آن‏ها، در خود احساس علاقه و دوستى کند و از هرگونه شر و بدى که براى خویش نمى‌‏پسندد براى شاگردانش نیز نپسندد؛ زیرا این‏گونه دلسوزى و برابراندیشى نسبت به شاگردان، حاکى از کمالِ ایمانِ معلم و حُسن رفتار و برادرى، نمایانگر روح تعاون و همبستگى معلم نسبت به آنان مى‌‏باشد». شهید رجایى، معلمى را شغل نمى‏‌دانند و عقیده دارند که معلمى عشق است: «معلمى شغل نیست؛ معلمى‌‏عشق است. اگر به‏‌عنوان شغل انتخابش کرده‏‌اى، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.» مقام معظم رهبرى نیز در خصوص اهمیت نقش معلم و تعلیم و تربیت مى‏‌فرمایند: «شما معلمان و مربیان هستید که فردا را مى‌‏سازید. من به شما فرهنگیان عزیز مى‏‌گویم که مسأله‏‌ى فرهنگ و تعلیم و تربیت، مسأله‏‌ى اول در نظام ماست. در بلندمدت، هیچ‌‏چیز به اندازه‏‌ى تعلیم و تربیت اهمیت ندارد. نقش معلم و مربى در جامعه‏‌ى ما، نقش طراز اول است. در حقیقت، سنگر مبارزه با کفر و ظلم و استکبار جهانى و قلدرى شیاطین سیاسى عالم، همین سنگر مدرسه و تعلیم و تربیت و فرهنگ است. دانش‏‌آموزان نونهالى که در اختیار دستگاه فرهنگى کشور قرار دارند، عزیزترین و سرشارترین سرمایه و ذخیره‏‌ى آینده‏‌ى این ملت‌اند. قدر تعلیم و تربیت و معلمى و سنگر فرهنگى را بدانید. جوانها و نوجوانها، قدر درس و بحث و فراگیرى و خودسازى را بدانند. شما معلمان و مربیان و نسل جوان هستید که فردا را مى‌‏سازید و استکبار جهانى را مأیوس مى‏‌کنید و نقطه‏‌ى امید روشن را که امام و انقلاب اسلامى آن‌‏را به‌‏وجود آوردند در دل مستضعفان عالم زنده نگه مى‏‌دارید. امام عزیزمان همیشه بر این مطلب اساسى تأکید مى‏‌کردند و ما اعتقاد داریم که این موضوع، جزو محکمات و ضروریات انقلاب و خط امام است.» ایشان در جاى دیگر مى‏‌فرمایند: «دست تواناى معلم است که چشم‌‏انداز آینده ما را ترسیم مى‌‏کند.» رهبر فرزانه انقلاب هم‏چنین مى‌‏فرمایند: «اگر مى‌‏بینید که امیرمؤمنان، مولاى متقیان على(ع) مى‏‌فرماید: «من علمنى حرفاً فقد صیرنى عبداً»؛ «هر کس چیزى به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان براى ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آن‏ها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.» پایان سخن نیز کلامى آموزنده از معلم بزرگ انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى(ره) است که مى‌‏فرمایند: «تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.»

منبع: تسنیم

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: