اشتباه استراتژیک دولت در دو اتفاق اقتصادی
در جامعه شناسی و فلسفه علوم اجتماعی، یک مسئله بهنام عامل یا فرد و یک مسئله بهنام ساختار وجود دارد. عدهای نگاه فردگرایانه دارند و عدهای نیز معتقد به ساختارگرایی هستند. عدهای از پایین به بالا نگاه میکنند و عدهای دیگر نیز از بالا به پایین. برای تحلیل درست باید به هر دو وجه توجه داشته باشیم.
بهنظر شما چرا مردم به همان میزانی که مدنظر دولت بود، از دریافت یارانه انصراف ندادند؟ افروغ: قبل از پاسخ به این سؤال، باید به یک نکته اشاره کنم. مدتی است که وقتی رسانهها با من تماس میگیرند، بسته به جناح و دیدگاه خود یا درصدد رد و یا تأیید کامل دولت هستند، یعنی بهعبارتی رسانهها نگاه صفر و یک به دولت دارند، عدهای میخواهند اقدامات دولت را توجیه کنند و مردم را عامل بروز مشکلات بدانند و عدهای نیز بهعکس. بهاعتقاد من هر دو نگاه غلط است، این نوع نگاه نه با واقعیت میخواند و نه انصاف در آن رعایت شده است. حسب عدم نگاه جامع به واقعیتها نمیتوان تحلیل جامعهشناختی درستی نسبت به مسئله داشت. تحلیل خوب باید عاری از حب و بغض سیاسی باشد. در خصوص سؤال شما تلاش میکنم تا با توجه به دانش خود در زمینه فلسفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی و شناختی که از فرهنگ ایران و ایرانی دارم، تحلیل خود را ارائه کنم. در جامعه شناسی و فلسفه علوم اجتماعی، یک مسئله بهنام عامل یا فرد و یک مسئله بهنام ساختار وجود دارد. عدهای نگاه فردگرایانه دارند و عدهای نیز معتقد به ساختارگرایی هستند. عدهای از پایین به بالا نگاه میکنند و عدهای دیگر نیز از بالا به پایین. برای تحلیل درست باید به هر دو وجه توجه داشته باشیم، یعنی در تحلیل خود هم عوامل فردی و هم عوامل ربطی را مدنظر قرار دهیم، من عطف به این دو نگاه در مورد هدفمندی صحبت میکنم. از روز اول، نحوه اجرای هدفمند کردن یارانهها در کشور با فلسفه وجودی یارانهها و تجربه سایر کشورها مغایرت داشت. هدفمند کردن یارانهها طبق آنچه تعریف شده است، سیاستی برای پر کردن شکاف طبقاتی و حل مسئله اشتغال و تولید است. اینکه دولت به همه یارانه بدهد، کدام شکاف طبقاتی را پر میکند؟ پرداخت یارانه به همه اقشار اجتماعی با کدام فلسفه اجتماعی و نظریه اقتصادی همخوانی دارد؟ این نحوه پرداخت بهلحاظ ساختاری از ریشه غلط است.
*اشتباه استراتژیک دولت در دو اتفاق اقتصادی
اقدام دولت در فراخوان عمومی جهت انصراف از یارانه اقدام درستی بود؟ یعنی آیا این حرکت میتواند ساختار غلطی را که اشاره کردید اصلاح کند؟ افروغ: اگر تنها به این مسئله اکتفا شود، خیر. هیچگاه یک سیاست ساختاری غلط را نمیتوان با صرف توصیه، آن هم به این شیوه اصلاح کرد. بلکه تنها راه تغییر، اتخاذ یک سیاست درست ساختاری است. دولت نمیتواند با صرف توصیه مردم را مجاب به انصراف از دریافت یارانه کند. این موضوع دقیقاً همانند بستن کمربند ایمنی است. ابتدا راهنمایی و رانندگی با توصیه تلاش کرد این موضوع را فرهنگ سازی کند، اما نشد. در نتیجه از ابزار قانون و جریمه استفاده کرد که در عمل بهخوبی جواب داد، یارانه نیز همینطور است. دولت نمیتواند با توصیه و خواهش اقشار مختلف اعم از برخوردار و غیربرخوردار را مجاب کند که یارانه نگیرند. اتخاذ ساختار غلط یا تقلیل ساختار به توصیه فردی و بهعکس خطاست. دولت در دو مسئله اشتباه استراتژیک کرد، اول اینکه برای کاهش تعداد یارانه بگیران صرفاً به توصیه اکتفا کرد، البته در صورتی که تنها به این سیاست اکتفا کند و رأساً اقدام به حذف عدهای از دریافت یارانه نکند. دوم هم در خصوص توزیع سبد کالا، سبد کالا هم یک سیاست غلط ساختاری بود.
دولت چه باید میکرد؟ افروغ: با استفاده از ظرفیت نخبگی جامعه نسبت به سود و زیان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و وضعیت بحرانی کشور شفاف سازی میکرد، بهعلاوه همانگونه که اشاره شد، نباید تنها به آگاهیبخشی مناسب و تشویق به عدم ثبتنام بسنده کند، بلکه باید با شناسایی اقشار ذینفع و صاحبحق، نسبت به حذف بقیه اقشار غیرنیازمند و برخوردار، اقدام جدی و ساختاری مناسب به عمل آورد. متأسفانه نهتنها آگاهیبخشی مناسب صورت نگرفت، بلکه بهخلاف توقع اولیه، حتی برخی از لایهها و اقشار متوسط به بالا که در میان آنها نخبگان فکری و بینیاز و متنعم نیز به چشم میخورد، برای دریافت یارانه ثبتنام کردند. درست است که میگوییم اشتباه ساختاری را نمیتوان با عاملگرایی صرف حل کرد، ولی باید نخبگان از عاملیت خود استفاده میکردند و وارد میدان میشدند، پس نخبگان چه وظیفهای دارند؟ اگر آگاهیبخشی نمیکنند، حداقل خود از ثبتنام اجتناب ورزند. حالا که عامل، توجه به عاملیت ندارد باید تصمیم ساختاری مناسب به میدان بیاید. برای اجرای درست قانون هدفمندی یارانهها دولت نباید به متنعمان یارانه دهد. حالا که با توصیه، این افراد انصراف ندادند دولت باید جدی وارد میدان شود و مستحقین دریافت یارانه را شناسایی کند. در کوتاهمدت این افراد را تحت پوشش قرار دهد و در بلندمدت نیز با ایجاد شغل برای این افراد، ایشان را توانمند کند.
پس راهحل شما برای اصلاح رویه موجود، ساختار است؟ افروغ: بله. راهحل من ساختاری است. دولت باید خود صاحبان این حق را شناسایی کند. با صرف استفاده از چند واژه انگلیسی، اینکه فیالمثل data base یا پایه اطلاعاتی نداریم، سیاستها و رفتارهای غلط و بنیانسوز توجیه نمیشود. بهعلاوه، چرا نباید دولت اطلاعات درست و مناسب در اختیار داشته باشد؟ بههرحال، دولت باید تصمیم ساختاری جدی بگیرد. اتخاذ تصمیم اخیر دولت مبنی بر اعطای سبد کالا به اقشار خاص و تعریف شدۀ تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد، اقدام کاملاً مناسب و درخوری است، پس میتوان تصمیم درستی هم گرفت.
آیا با اتخاذ روش ساختاری دیگر فرهنگ سازی نیاز نیست؟ افروغ: اساس، باید روش ساختاری باشد. اما دولت میتواند با استفاده از ابزار رسانه، و با استفاده از چهرههای مقبول مردمی نسبت به تبعات اقتصادی و گرانی و تورم ناشی از هفتاد و اندی میلیون بهرهمند از یارانه نقدی، فرهنگ سازی کند. چگونه توقع دارید با وضع فعلی یارانههای نقدی، دولت حاملهای انرژی را گران نکند و این مسئله بر نرخ تورم و گرانی نیفزاید؟ از دریافت نقدی یارانه انصراف دهید تا دولت گران نکند و یا بهانه گران کردن نداشته باشد تا بتوان بهراحتی دولت را در عدم اتخاذ سیاستهای رفاهی و عمرانی و معطوف به تأمین اجتماعی به نقد کشید. با وضع فعلی چه توقعی میتوان از دولت داشت؟ وضعیت کنونی هرچه سریعتر باید اصلاح شود. دولت هم باید با اصلاح ساختاری به نتیجه مطلوب برسد، چرا که ادامه روند کنونی برای کشور و نسلهای آتی مضر است.