مدیران کشور چه میزان به مدیریت جهادی باور دارند؟/ باید روحیه جهاد را احیا کرد

ما باید به سمت ساختارهای سازمانی چابک و سریع برویم. مشکلی که وجود دارد این است که در ساختارهای سازمانی ما بعد از انقلاب هیچ اتفاقی نیفتاده است. سازمان‌های ما مربوط به همان دوره‌ی شاه است؛ یعنی با انقلاب سازمان‌ها با همان سیستم منتقل شدند به سازمان‌های انقلاب و هیچ اتفاقی رخ نداد.

کد خبر : 332846
سرویس سیاسی «فردا»: یکی از معیارهای بیان‌شده در شعار سال 93، مدیریت جهادی است. مدیریت جهادی ناظر بر نقش مسئولان در تحقق شعار امسال است که باید از طرق مختلف مورد توجه قرار گیرد. می‌توان ادعا کرد که یکی از نمودهای اصلی مدیریت جهادی در کشور ما، تجربیات فرماندهان و رزمندگان در طول دوران دفاع مقدس بوده است. الگوی مدیریت جهادی یکی دیگر از ثمرات جنگ برای کشور است که باید مورد توجه قرار بگیرد. گروه اقتصادی برهان در گفت‌وگویی با دکتر حمید خیرآبادی، پژوهشگر علم مدیریت و از مسئولان مرکز تحقیقات میان‌رشته‌ای دانشگاه امام صادق (ع)، به بررسی زوایای مختلف و تفاوت‌های مدیریت کنونی و زمان جنگ پرداخته است. وی، که تحلیلگر مسائل جنگ از نظر مدیریتی است و پایان‌نامه‌اش در حوزه‌ی «مدیریت در زمان جنگ تحمیلی» بوده است معتقد است: «خوراک فکری دانشگاه‌های نظامی خودمان عمدتاً از عملیات‌های خودمان است و هیچ‌وقت نمی‌گوییم در فلان عملیات جنگ جهانی دوم چه اتفاقی افتاد و چه متدهایی به‌کار گرفته شد، بلکه می‌گوییم عملیات بیت‌المقدس یا فتح‌المبین چگونه بود. لذا این یک ویژگی منحصر به‌فرد است که توانستیم در عرصه‌ی دفاع مقدس و حوزه‌ی نظامی یک نرم‌افزار بومی تهیه کنیم.» پرسش‌و‌پاسخ‌های ما را با این پژوهشگر در مورد درس‌های جهاد نظامی در جهاد اقتصادی و اقتصاد مقاومتی بخوانید.
چگونه می‌توان از فرهنگ جبهه و دفاع مقدس برای مدیریت جهادی استفاده کرد؟ درس‌های 8 سال جنگ تحمیلی برای امروز مسئولان کشور چیست؟
در دفاع مقدس، چند ویژگی وجود داشت که عرصه‌ی جنگ را از بقیه‌ی عرصه‌ها جدا کرده بود. یکی از این ویژگی‌ها، این بود که ما در این عرصه توانستیم یک نرم‌افزار بومی‌اسلامی متناسب با خودمان برای نیروهای مسلح خودمان تهیه کنیم، این ویژگی بارز آن است. اما مشاهده می‌شود که در عرصه‌ی اقتصاد، نرم‌افزاری که برای مدیریت کشور داریم (سعی کردیم نرم‌افزار بومی باشد) در بسیاری از ویژگی‌ها غربی است. همچنین، نرم‌افزار مدیریتی ما بسیار به فرهنگ غربی وابسته است و متناسب با فرهنگ و مبانی دینی ما نیست. در دفاع مقدس و جنگ و در عرصه‌ی نظامی، ما توانستیم نرم‌افزار دفاعی برای خودمان تهیه کنیم و این نرم‌افزار خیلی جاها محل رجوع دیگران بوده است؛ مثلاً عملیات والفجر هشت در خیلی از دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود یا عملیات بیت‌المقدس به‌عنوان یک الگو در بسیاری از دانشگاه‌ها تدریس می‌شود.
خوراک فکری دانشگاه‌های نظامی خودمان عمدتاً از عملیات‌های خودمان است و هیچ‌وقت نمی‌گوییم در فلان عملیات جنگ جهانی دوم چه اتفاقی افتاد و چه متدهایی به‌کار گرفته شد، بلکه می‌گوییم عملیات بیت‌المقدس یا فتح‌المبین چگونه بود. لذا این یک ویژگی منحصر به فرد است که توانستیم در عرصه‌ی دفاع مقدس و حوزه‌ی نظامی یک نرم‌افزار بومی تهیه کنیم. موضوعی که وجود دارد این است که چطور می‌توانیم این نرم‌افزار را در زمینه‌های دیگر هم داشته باشیم، مثلاً در عرصه‌ی اقتصاد و مدیریت؛ آیا می‌توانیم مدلی که در جنگ پیاده کردیم را وارد کنیم و آن مدل‌ها را شبیه‌سازی کنیم؟
مقدمات آمادگی این نرم‌افزار چیست؟
این را می‌توان در چند مبنا نگاه کرد. یکی بحث نیروی انسانی ما در زمان جنگ است که چه ویژگی‌هایی داشتند و آیا جامعه‌ی ما در حال حاضر این نیروی انسانی را از لحاظ فرهنگی دارد یا باید روی این فرهنگ کار شود تا نیروی انسانی‌مان را به دفاع مقدس برسانیم. یک بحث دیگر ساختارهای سازمانی ماست که در زمان دفاع مقدس چگونه بوده است و الآن چگونه است. بحث دیگر برنامه‌ها و نگاه‌های بلندمدت ماست که باید با زمان دفاع مقدس مقایسه شود.
اگر در مورد نیروهای انسانی بحث کنیم، دفاع مقدس ما نیروهایی داشت که جنگ را اداره می‌کردند. نیروی انسانی، که در دوران دفاع مقدس وارد عرصه شد و کار انجام می‌داد، ویژگی‌های بارز داشت که باعث می‌شد با دست خالی کار را جلو ببرند. خیلی از نیروهایی که وارد جنگ شدند، نیروهای نظامی نبودند؛ مثلاً یک بسیجی می‌آمد می‌گفت چون امام گفته باید حصر آبادان شکسته شود یا خرمشهر آزاد شود، لذا می‌رفت و دنبال این بود چگونه این کار را انجام دهد و حتماً سعی می‌کرد این کار را انجام دهد و نمی‌گفت که آموزش ندیده‌ام یا امکانات ندارم و... اینجا می‌گفت باید این کار را انجام دهم لذا خودش می‌رفت، آموزش می‌دید تا کار را انجام دهد و سعی می‌کرد امکانات مورد نیاز را تهیه کند.
حال سؤال این است که بدنه‌ی فکری کشور چقدر بحث جهاد اقتصادی و اقتصاد مقاومتی را قبول دارد؟
ما در بحث فرهنگ‌سازی باید همه را به این برسانیم که نیازمند روحیه‌ی جهادی در انجام امور هستیم. حداقل در جاهای کلیدی کشور از نیروهایی استفاده کنیم که این‌ها را قبول دارند و می‌خواهند در این فضا کار کنند و این را برای خودشان یک مأموریت ویژه می‌داند. نیروی انسانی خیلی تعیین‌کننده است و باید سعی کنیم که آن‌ها را توجیه کنیم و از نیروهایی که انگیزه‌ی بیشتری دارند و می‌توانند تأثیرگذارتر باشند استفاده کنیم.
در دفاع مقدس، یک ویژگی دیگر از نیروهای انسانی این بود که خودشان را وقف کار می‌کردند و با عشق و میل و رغبت کارهایشان را انجام می‌دادند. اما آیا در عرصه‌ی مدیریت جهادی، مدیران ما این ویژگی را دارند که این‌طور کار کنند؟ این فضای جهاد باید توسط رسانه‌ها جا بیفتد. اینکه چه ویژگی‌هایی دارد آیا نیروهای انسانی حال حاضر خودشان را وقف کار می‌کنند؟ ما الگوهایی هم در دنیا داریم؛ مثلاً در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم هیچ چیزی وجود نداشت، آن‌ها فرهنگ جهادی را در کار، خیلی بهتر از ما پیاده می‌کنند. ما در کار خیلی آرام و کند کار می‌کنیم. اگر ما با قصد قربت و نیت الهی به آن سمت حرکت کنیم، خدا هم ما را در این راه کمک می‌کند. ما باید به‌شدت در بحث فرهنگی کار کنیم. اینکه مجاهد کیست و مجاهدت چیست. هرگاه ما موفق بودیم با روحیه‌ی مجاهدت بوده است؛ مثلاً ژاپنی‌ها معنی مجاهدت را در فرهنگ خود خوب فهمیدند.
بحث دیگر ساختارهای سازمانی ماست که در جهاد بسیار مهم است. یک ویژگی، که در جهاد وجود دارد، این است که اگر لحظه‌ای کوتاهی کنی، یک ضربه‌ی آنی می‌خوری. این برای ساختار سازمانی ما باید تداعی شود. ما باید به سمت ساختارهای سازمانی چابک و سریع برویم. مشکلی که وجود دارد این است که در ساختارهای سازمانی ما بعد از انقلاب هیچ اتفاقی نیفتاده است. سازمان‌های ما مربوط به همان دوره‌ی شاه است؛ یعنی با انقلاب سازمان‌ها با همان سیستم منتقل شدند به سازمان‌های انقلاب و هیچ اتفاقی رخ نداد.
آیا بعد از انقلاب نهاد موفقی داشتیم که بتواند الگو باشد؟
مثلاً سپاه یک سازمان انقلابی است. سپاه بعد از انقلاب بسیار موفق بوده است. باید بررسی کنیم سپاه چه ساختاری داشته که عملکردش این‌گونه بوده است. اما خیلی از سازمان‌های اقتصادی ما موفق نیستند؛ چون بسیار کند و تنبل هستند و خروجی کافی ندارند. ما الآن برای اینکه عده‌ای بیکار نشوند، خیلی محافظ‌کارانه عمل می‌کنیم؛ اما باید جاهایی که کم‌کاری انجام می‌شود، مشخص شود تا در عرصه‌ی جهاد کارایی لازم را پیدا کنند.
در عرصه‌ی جنگ، هر کوتاهی‌ای از نیروها در طی جنگ خودش را نشان می‌دهد. مثلاً در دوران اول انقلاب، با تفکری که وجود داشت، تعداد زیادی از روستاها و شهرها برق‌کشی شد. به نظر من، خود سازمان‌های ما باید تغییر کنند. سازمان‌های ما انقلابی نیست. ما هرجا سازمان‌ها را انقلابی کردیم، برنده شدیم. سازمان‌های ما یک نقطه ضعف هستند.
بحث دیگر عزم است. اینکه نظام عزم جهاد داشته باشد؛ یعنی احساس خطر کنند، مثلاً در بحث بنزین متوجه شدیم که اگر کم‌کاری کنیم ضربه‌ی سنگینی می‌خوریم که توانستیم از آن جلوگیری کنیم. بسیاری از ناکارآمدی‌های ما به پاشنه‌ی آشیل ما تبدیل شده است. در بحث برنامه‌ها هم باید به‌گونه‌ای باشیم که بتوانیم به این سمت حرکت کنیم. در نظامی که طراحی اقتصادی وجود دارد، اولاً، نیروی انسانی توجیه است. افرادی که در کل واحدها گذاشتیم و از نظر سازمانی سازمان را چابک کردیم و با جهاد متناسب شده است. حالا باید برای رسیدن به هدف برنامه داشته باشیم و با برنامه جلو برویم و برنامه هم باید جهادی باشد. به‌گفته‌ی مقام معظم رهبری، ما نمی‌خواهیم معمولی جلو برویم. اگر معمولی جلو برویم، همیشه همین‌قدر که عقب هستیم، عقب می‌مانیم ما باید سریع‌تر حرکت کنیم و از راه‌های میان‌بر برویم که عقب‌افتادگی خودمان در سال‌های گذشته را جبران کنیم. برای این کار باید یک برنامه‌ریزی جهادی داشته باشیم. در دوران دفاع مقدس، در چهار ماه اول، ما برای بیرون کردن عراقی‌ها کاملاً ناامید شدیم، چون چهار عملیات انجام دادیم که هر چهارتا با شکست مواجه شد. اینجا تفکر انقلابی به وسط آمد؛ شخصی مثل شهید باقری آمد نزد طراح جنگ آن دوران و با دید اینکه ما باید دشمن را بیرون کنیم، شروع به کار کرد. لذا هرچه جلوتر می‌رفتیم می‌دیدیم نقاط ضعف دشمن مشهودتر می‌شود. می‌فهمیم شیوه‌ی کار آن‌ها چیست و امکاناتشان کجاست و به این ترتیب برنامه‌ها خیلی دقیق می‌شود.
به نظر من، اگر در سه عامل اصلی، یعنی نیروی انسانی و ساختار سازمانی و برنامه‌ها، بتوانیم تغییر و تحول ایجاد کنیم، می‌توانیم مدیریت جهادی را که مد نظر مقام معظم رهبری است؛ انجام بدهیم.
ما چه کارهایی را باید فوری و چه کارهایی را باید در طولانی‌مدت انجام دهیم؟
الآن یکی بحث جهاد است و اینکه کل مجموعه‌ی ما حالت جهادی به خود بگیرد. بحث دیگر تعیین مصداق است که آیا این کار در فضای اقتصاد مصداق جهاد است یا خیر؛ مثلاً در کشور ما پایین آوردن نرخ بهره چقدر می‌تواند مجاهدت باشد. آیا بحث مسکن الآن مجاهدت است یا خیر.
معیاری که تعیین کند در چه زمینه‌هایی باید حرکت کنیم چیست؟
اگر ما قرار است جهادی کار کنیم، به نظر من، مهم‌تر از فرصت‌های شغلی که به وجود می‌آید روحیه است. ما باید افراد جامعه را به این سمت بیاوریم که هزینه‌ها را کم کنیم. وقتی سازمان‌ها جهادی شد و افراد روحیه‌ی جهادی پیدا کردند، خیلی کارها می‌توان انجام داد. ما باید الآن بدانیم مشکل اصلی کشورمان کجاست و در بحث فرهنگی چه مشکلاتی داریم. به نظر من، اگر فرهنگ جا بیفتد و افراد جهادی شوند، در طی سال‌های بعد هم این مطلب ادامه پیدا می‌کند، ما باید این را برای همه‌ی افراد جامعه جا بیندازیم.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: