جليلي انتخابات را دو قطبي کرد/ ولایتی پاداش خود را از جریان پیروز انتخابات گرفت
به گمانم سيستم قصد داشت حرکتي حساب شده را در حوزه تعامل بين المللي انجام دهد نه احمدي نژاد مي توانست اين نقش را بازي کند و نه مصلحت بود کار بدست اصلاح طلبان بيفتد که استحکام لازم را براي اين پروژه مهم نداشتند، طبعا روحاني با سوابق خود و نگاه امنيتي خاص تبحر لازم را در اين مورد داشت. حرکت هاشمي شايد درون يک حرکت کلان قابل تاويل است.
کد خبر :
331984
سرویس سیاسی «فردا»: امير محبيان مي گويد : شوک ورود جليلي اصولگرايان را به لرزه درآورد و اصلاح طلبان را شاد کرد. وی در گفتگو با سالنامه مثلث تاکید می کند که ورود جلیلی به انتخابات به نفع جریان هاشمی شد و ولایتی نیز پاداش به شکست کشاندن ائتلاف سه گانه را از گرفته است. من کامل این گفتگو به این شرح است؛ به نظر شما اعلام موجوديت ائتلاف سه نفره در زمان مناسبي انجام شد؟ هدف گروه سه نفره از اعلام زودهنگام، پيشدستي و ايجاد فضاي رواني براي جلوگيري از کانديداتوري ساير افراد مطرح بود،چون اين اعلام کانديداتوري از کانال اصلي تصميم گيري اصولگرايان صورت نگرفته بود طبعا
انتظار مي رفت که نتواند به نتيجه لازم برسد.همان زمان نيز گفتم سرنوشت اين گروه سه نفره مثل کشتي تايتانيک خواهد بود ،باعظمت بود ولي بدليل اختلافات دروني و بيروني به سرانجام نمي رسد. اين ائتلاف همه سلايق اصولگرا را پوشش مي داد؟ عملا اين گروه سه نفره پوشش دهنده همه سلايق نبود، براي همين هم پايداري ها و جبهه پيروان مکانيزم معرفي کانديداي خود را بکار انداختند. روند سنتي تصميم گيري يعني چهره هايي چون آيت الله مهدوي هم گله مند شدند. چرا اصولگرايان سنتي ائتلاف خود براي يک مکانيزم انتخاباتي (2+3) اقدام کردند؟ طبيعي بود آن را نپذيرند زيرا از آنها که نظر خواهي نشده بود،
ضمن آن که خود گروه سه نفره هم همگن نبود، ولايتي به هيچوجه هم خط آن دو نفر ديگر نبود، معلوم نبود کداميک قصد دارد ديگري را در بازي بعدي خود اسير کند، ولايتي آن دو نفر را يا همفکران ايثارگران، ولايتي را؟ سرنوشت اين بازيگري سياسي را هم ديديم. خروجي نداشتن و سپس منتفي شدن ائتلاف 2+3 (باهنر، متکي، آل اسحاق، پورمحمدي و ابوترابي فرد) بر نحوه کار ائتلاف سه نفره اثر گذاشت؟ عملا خير، تلاش جبهه پيروان و گروه پنج نفره بخاطر فقدان عزم لازم در ميان آنها به شکست انجاميد. ورود ناگهاني و پيش بيني نشده آقاي جليلي به انتخابات رياست جمهوري چه تأثيري بر معادلات اين رقابت سياسي داشت؟
همانگونه که پيش بيني مي شد شوک ورود جليلي اصولگرايان را به لرزه درآورد و اصلاح طلبان را شاد کرد. واقعيت آن بود که هيچ کانديدايي از افراد مطرح شده به جز جليلي نمي توانست زمينه دوقطبي شدني را بوجود آورد که جامعه را بسوي اصلاح طلبان براند. از ورود آقاي هاشمي در دقايق آخر چه ارزيابي داريد؟ هاشمي ابتدا کوشيد نظر جامعه را براي خود تست کند ولي به گمانم هاشمي کوشيد به عنوان بالانسر عمل کند و زمينه را براي تغيير موازنه در کليت جامعه و نيز درون اصلاحات به نفع روحاني آماده کند و موفق شد. نام نويسي مشايي و همراهي احمدي نژاد با وي در ستاد انتخابات وزارت کشور چه قدر بر فضاي
انتخابات اثر گذاشت؟ فکر مي کنم احمدي نژاد و مشايي آنقدر سياست مي فهميدند که بدانند سيستم اجازه کانديداتوري و پيروزي مشايي را نمي دهد، هدف آنها اين بود که کنار کشيدن مشايي را موضوع يک معامله کنند و خشم نظام را عليه اعمال تيم احمدي نژاد با رد صلاحيت او تخليه کنند. تأثير رد صلاحيت آقايان هاشمي و مشايي اين قدر بود که معادلات انتخابات را به نفع يک نامزد خاص تغيير دهد؟ به گمانم سيستم قصد داشت حرکتي حساب شده را در حوزه تعامل بين المللي انجام دهد نه احمدي نژاد مي توانست اين نقش را بازي کند و نه مصلحت بود کار بدست اصلاح طلبان بيفتد که استحکام لازم را براي اين پروژه مهم
نداشتند، طبعا روحاني با سوابق خود و نگاه امنيتي خاص تبحر لازم را در اين مورد داشت. حرکت هاشمي شايد درون يک حرکت کلان قابل تاويل است. احمدي نژاد معتقد بود از ميان جريان او و جريان آقاي هاشمي يکي پيروز انتخابات است و اگر مشايي ردصلاحيت شود قطعا جريان آقاي هاشمي پيروز است و با اين استدلال خيلي تلاش کرد براي مشايي کارت ورود به انتخابات را بگيرد، به نظر شما باقي ماندن مشايي چقدر در تقسيم آرا نقش تعيين کننده داشت؟ احمدي نژاد درست فهميده بود، روحاني خارج از خط هاشمي ارزيابي نمي شود، فقط احمدي نژاد اين نکته را در نظر نگرفته بود که رفتار او اعتماد لازم را نيافريده بود
که نظام پروژه عظيم حل مشکل بين المللي را به او بسپارد. وقتي آقاي جليلي نامزد انتخابات رياست جمهوري شد براساس نظرسنجي هاي مراکز معتبر درصدي از مردم (10 الي 12 درصد) به او اقبال کردند اما بر اين ميزان ديگر افزوده نشد و تقريبا همان نتيجه نيز در انتخابات رقم خورد، چرا اين اتفاق براي او افتاد؟ جليلي براي مردم احمدي نژاد دوم شد که البته توان و جنبه هاي مثبت او را ندارد، بازاريابي سياسي جليلي حداکثر ظرفيتش آنهم با رانت و کمک بيش از آن نبود. وقتي شوراي نگهبان نام 8 نامزد انتخابات رياست جمهوري را اعلام کرد، مشخص شد که هيچ نامزدي با عقبه تشکيلاتي پا به عرصه اين رقابت
نگذاشته، اين مسئله نشاندهنده چه بود؟ آيا اين ويژگي بر انصراف آقايان حدادعادل و عارف از عرصه انتخابات موثر بود؟ ورود و خروج کانديدا نشان دهنده آشفتگي کامل در جريانات بود، همگي فقط مي خواستند پيروز شوند و هيچ مصلحت بالاتري مثلا منافع جريان متبوع خود را رعايت نمي کردند، فرد گرايي حاکم بود، فقط هاشمي به گمانم تشخيص داد چه کند و کاري کرد که تيم نزديک بخود را در اين رقابت با کنار زدن اصلاح طلبان و اصولگرايان به پيروزي برساند. تأييد صلاحيت آقاي غرضي قابل پيش بيني بود حال آنکه افرادي همچون آقايان سعيدي کيا و متکي با سابقه چند دوره وزارت احراز صلاحيت نشدند... منطق
تاييد صلاحيت شوراي نگهبان خاص خود آنهاست، براي ما قابل فهم است اما ترجيح مي دهم برداشت خود را تا قطعيت نيافته بيان نکنم. آقاي ولايتي با کسب 2.5 ميليون رأي پنجم شد، صحبت هاي او چه طور؟ ولايتي کاتاليزوري بود که با نقد جليلي در مذاکرات هسته اي تدبير را در شعار روحاني معنادار کرد و البته بعدا اجر خود را گرفت. به نظر شما اگر آقاي ولايتي همچون آقاي حدادعادل انصراف مي داد، وضعيت رأي آقاي قاليباف تغييري مي کرد؟ اگر تغيير داشت چه ميزان بود؟ چندان نه! آن که راي به روحاني را براي مردم معنادار کرده بود، حضور جليلي بود و بس. تا پيش از هفته آخر مانده به انتخابات و برگزاري
مناظرات سوم تلويزيوني نامزدها آقاي قاليباف با بيشترين اقبال مردمي در صدر نظرسنجي هاي معتبر بود، چه اتفاقي افتاد که آراي او شکسته شد؟ جمله "من سرهنگ نيستم من حقوق دانم" روحاني چقدر در بروز اين اتفاق دخيل بود؟ راي آقاي قاليباف از سقف به کف آمد. مشخص بود که راي قاليباف افزون نمي شود، قاليباف ظرفيت پيروزي را در فضاي غير دوقطبي داشت، ورود جليلي بالاترين ضربه را به قاليباف زد. جمله روحاني هر چند خواسته بود پيام صريح داده باشد ولي مواضع جليلي و جبهه پايداري در پيروزي روحاني موثرتر بود تا شعارهاي روحاني. به گمانم بخش مهمي از مردم بيشتر از آن که به روحاني راي
دهند راي آنها راي نه به جليلي بود. به نظر شما چرا آقاي عارف از نامزدي در انتخابات رياست جمهوري انصراف داد؟ اين تصميم او از روي ميل باطني بود يا مجبور به اين کار شد؟ انصراف عارف بر اساس ميل او نبود و فشار تشکيلاتي و شايد به اميد معاون اولي صورت گرفت که آنهم به نتيجه نرسيد، کنار کشيدن عارف نشانه قدرت تشکيلاتي اصلاح طلبان و عقلانيت آنها بود، وضعيتي که در ميان اصولگرايان رخ نداد. در آخرين نظرسنجي هاي مراکز معتبر آقاي دکتر عارف 5 درصد آراي مردم را داشت به نظر شما کنارگيري عارف چه ميزان در پيروزي آقاي روحاني موثر بود؟ عارف مي دانست پيروز نمي شود ولي عقب نشيني او
علامتي از سوي تشکيلات اصلاح طلبان به بدنه اجتماعيشان بود که تصميم خود را براي حمايت از روحاني گرفته اند. ائتلاف اصلاح طلبان با روحاني و حمايت آقايان خاتمي، ناطق نوري و هاشمي از او چقدر بر رقم خوردن اين نتيجه در مرحله نخست انتخابات رياست جمهوري تأثير داشت؟ قطعا تاثير داشت، هرچند فعلا روحاني زياد خود را مديون نمي داند. رفتار احمدي نژاد و عملکرد دولت او چه طور؟ ترديدي ندارم اگر عملکرد دولت و شخص احمدي نژاد نبود، روحاني رييس جمهور نمي شد.