اقتصاد مقاومتی، اقتصاد زیرزمینی را می‌شکند

کد خبر : 330497

سرویس اقتصادی « فردا »: با تاکیدات پی‌درپی رهبر معظم انقلاب و فعال‌شدن قوای سه‌گانه، به نظر می‌رسد گفتمان اقتصاد مقاومتی در حال مسلط‌شدن بر فضای اقتصادی کشور است. با این حال تا زمانی که ابعاد مختلف اقتصاد مقاومتی و موانع اجرایی آن از سوی صاحب‌نظران مورد بررسی قرار نگیرد، اجرای آن با چالش‌های متعددی مواجه خواهد بود.

دکتر بیژن عبدی، کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه معتقد است حضور و نفوذ قابل توجه اندیشه های نئوکلاسیک در اقتصاد ایران که به دهه 60 برمی گردد یکی از این موانع بزرگ است؛ اندیشه هایی که توسعه را در گرو پیوستن به فرآیند جهانی شدن دانسته و استقلال اقتصادی را بی معنی تلقی می کند. وی معتقد است در صورت پیاده کردن صحیح اصول اقتصاد مقاومتی این اندیشه ها به چالش کشیده شده ومدلی جدید از پیشرفت روبه روی ایران و دیگر کشورها قرار خواهد گرفت.

ارزیابی شما از علت ابلاغ سیاست های مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب چیست؟

درست است که سیاست های اقتصاد مقاومتی بتازگی ابلاغ شده است، اما رهبر معظم انقلاب چند سال است روی این قضیه کار می کنند. به نظر من اگر بخواهیم این مفهوم را بفهمیم باید به مجموعه ادبیاتی که ایشان چند سالی است روی آن کار کرده اند، بپردازیم. تصور من این است که ایشان در فرآیندی، احساس کرده اند سیاست های کلی و اساسی که مدنظرشان بوده محقق نشده یا سرعت اجرای لازم را نداشته است. باید بپرسیم چرا ایشان بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند. مگر ایشان قبلا اصل 44 را ابلاغ نکرده بودند؟ مگر چشم انداز را ابلاغ نکرده بودند؟ پس چرالازم شد اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کنند؟

همیشه این نگرانی وجود دارد که بحث هایی که رهبر معظم انقلاب مطرح می کنند در پروسه تعارفات بیفتد. نوعا این دغدغه بوده که ایشان نام یک سال را معرفی می کنند بعد همه می آیند همایش می گذارند، سمینار می گذارند، مقاله می دهند، اما در انتهای سال اگر بپرسید خوب حالا شما چه کردید، به طور شفاف شاید نتوانند بگویند. این است که این بار رهبر معظم انقلاب کامل، قوی و پیگیر وارد ماجرا شدند و مجموعه ای را ارائه دادند که در واقع در برگیرنده تقریبا تمام ابلاغیه های اقتصادی گذشته و همچنین نامگذاری ها باشد. این ابلاغیه چه به لحاظ نگاه نو، چه به لحاظ آینده نگری و چه به لحاظ جامع بودن مجموعه ای خاص و کامل است.

وقتی که صحبت از سیاست های مقاومتی می شود، بین کارشناسان اقتصادی این اختلاف نظر پیش می آید که برخی می گویند که اقتصاد مجموعه ای از تعامل، گفت وگو و گفتمان است و برخی می گویند که کشور درگیر جنگ اقتصادی است. اقتصاد مقاومتی کدام یک از این دیدگاه ها را در برمی گیرد؟

تقابل این دو نگاه مدت هاست که در کشور وجود دارد. توجه مدیران و برنامه ریزان کشور به مولفه های اقتصاد نئوکلاسیک و رسوخ آن در ساختارهای اصلی تفکر و اجرای اقتصاد ایران، عامل این تقابل است. برای فهم بهتر موضوع بیاییم مروری کنیم که از بعد از جنگ تحمیلی که دوران بازسازی بود چه اتفاقی در نگاه و استراتژی اقتصادی ما افتاده است. سال 68 تا 70 مصادف بود با فروپاشی شوروی و جهان می رفت به سوی تک قطبی شدن. این بهترین فرصت برای آمریکا بود. کشور ما هم مستثنا از این فضا نبود. در این فضا، گفتمان اقتصادی حاکم بر جهان نیز فرق کرد. می گفتند تفکرات مارکسیستی شکست خورده و اقتصاد دولتی عملا کارایی ندارد و برای نجات باید برویم به سمت ادبیات برتر اقتصادی. این ادبیات برتر هم مکتب نئوکلاسیک اقتصادی است. نئوکلاسیک ها می گویند همه چیز باید از سوی مکانیسم بازار تنظیم شده و مداخله دولت در اقتصاد حداقل باشد، دولت کوچک باشد، بخش خصوصی فعال باشد، نرخ ارز آزاد و کنترل دولت روی قیمت های بازار کم شود. این تفکر دردوران بازسازی در کشور رواج پیدا کرد و در برنامه های توسعه ای هم لحاظ شد. بسیاری از استادان اقتصادی امروز دانشجویان بورسیه ای بودند که برای تحصیل اقتصاد به خارج رفتند و حامی اقتصاد نئوکلاسیک ها شدند. آنچه امروز در برابر اقتصاد مقاومتی گفته می شود در برخی مواقع همان تفکر نئوکلاسیک هاست که البته آنها در ایجاد شرایط کنونی اقتصاد کشور به نوعی مقصرند. البته منکر این نیستم که وضع فعلی اقتصاد متاثر از تحریم ها نیز بوده است.

پس به نظر شما وضع فعلی اقتصادی ناشی از سیاستگذاری است که از سال های ابتدایی دهه 70 شروع شده است.

این سیاست ها یک جریان است، یعنی از دهه 70 به این سو در اقتصاد ریشه دوانده است. این که دولت در صنعت مداخله نکند، این که هر جا مداخله کرده، باعث تضعیف و خرابی آن شده است و... در این تفکر، دولت موجود خبیثی فرض می شود که باید از شرش خلاص شد. نوع ادبیاتی که از دولت یاد می شود، این گونه است. این تفکر در بخش های مختلفی نمود فکری دارد مانند موضوع توسعه. آنها توسعه را فرآیندی می دانند که در گرو جهانی شدن است. می گویند اگر قرار است هر کشور در آینده نقشی در فضای بین الملل داشته باشد باید به فرآیند جهانی شدن بپیوندد، اما اگرخارج از این چارچوب باشیم از گردونه خارج شده و می شویم یک کشور منزوی مثل کره شمالی. پس نگاه این تفکر به توسعه از این زاویه است که استقلال اصلا بی معنی است. وقتی هم می پرسیم استقلال اقتصادی از نظر شما یعنی چه، می گویند استقلال اقتصادی عملا مفهومی ندارد. چون وقتی می گویید می خواهم مستقل باشم، یعنی بر سر منافعتان به دلیل توسعه بازارها، سهم بازار و منابع ملی، ناچار به درگیری هستید و این باعث می شود که شما منزوی شوید.

این همان نکته ای است که الان برخی در داخل می گویند بیایید با همکاری و تعامل حلش کنیم، استقلال را بگذاریم کنار. ببینیم در فرآیند تعامل چی گیرمان می آید، یک امتیاز می دهیم یک امتیاز می گیریم. بالاخره در این فرآیند نقشی هم به ما می دهند، اما حرف استقلال اقتصادی که مطرح می شود، می گویند عملا حرف بی ربطی است. خلاصه حرفشان نیز این است که در دنیایی که همه چیز اختراع شده و می شود و نیازها از کشورهای پیشرو قابل تامین است، استقلال بی معنی است.

پس در نتیجه شما قائل به آغاز یک جنگ بزرگ اقتصادی علیه کشور هستید؛ جنگی که تفکرات نئوکلاسیک موجود در اقتصاد ایران آن را قبول ندارد.

جریانی که تفکر غالب اقتصادی است و ریشه اش دموکراسی است، قائل به آن جنگ نیست. معتقد است که اگر اتفاقی در صحنه بین الملل یا داخل کشورها بیفتد، ناشی از تصمیمات غلطی است که دولتمردان گرفته اند. آنچه که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره می کنند به نظر من تقابل جدی با این نگاه دارد. ایشان فضای موجود را که یک فضای تقابل جدی می دانند، نظرشان هم از منطقی استوار برخاسته است. از اول پیروزی انقلاب تا جنگ و اکنون ما تحت تحریم های مختلفی قرار داشته ایم. این طور نبوده که تحریم و فشار اقتصادی فقط دراین دوره باشد.

در دوران جنگ هم مثل امروز نفت ما را مورد حمله قرار دادند، نفتکش ها را زدند، چاه های نفت ما را به آتش کشیدند و... امروز هم فقط روش فرق کرده وگرنه نگاه همان نگاه است. از سوی دیگر رهبری دقیقا به این نکته استراتژیک توجه دارند که ما بعد از انقلاب هرچه داریم حاصل تلاش خودمان بوده است. این چنین است که یک منطق استوار رهبری را منتقد تفکر غالب اقتصادی در کشور کرده است. اقتصاد مقاومتی تمام این تفکرهای موجود اقتصادی را برهم می ریزد. اگر اصول اقتصاد مقاومتی درست پیاده شود یک مدل جدید اقتصادی پیش روی ایران و دیگر کشورهای جهان گشوده خواهد شد. مدلی که تلقی های موجود از توسعه و پیشرفت و استقلال را برهم می ریزد.

تعریف شما از سیاست درون زای برون نگر که در ابلاغیه اقتصاد مقاومتی به آن اشاره شده است، چیست؟

این سیاستی است که تلاش می کند علم و فناوری را در درون نهادینه کند، نیروهای داخلی دسترسی به آخرین علوم و فناوری ها پیدا کنند و این امر به فرآیند تولید وارد شود، این می شود درون نگر. برون زایی یعنی این که محصولاتی تولید بشود که در بازارهای بین المللی سهم به دست بیاورد، یعنی در این فرآیند ما به استقلال اقتصادی نزدیک می شویم، یعنی نه درها را روی خودمان بسته ایم و نه گفته ایم که می خواهیم خودمان از اول همه چیز را بسازیم. اگر به سمت این برویم که مجموعه فناوری هایی را که در داخل کشور تولید می شود، ارزیابی کنیم و بفهمیم که در هر کدامشان چند درصد نیروها و دانش داخلی قطعاتش را می سازند، بسیار کمک می کند.

وقتی کار از یک بخش شروع می شود به دیگر بخش ها هم تسری پیدا می کند و همپوشانی ایجاد شده از این فناوری ها به کل کشور می رسد؛ زیرا فناوری این گونه نیست که اجزایش کاملا از هم جدا باشد. مثلا فناوری الکترونیک در بسیاری صنایع ما کاربرد دارد و دسترسی به آن نیاز بخش عمده ای از صنایع را مرتفع می کند.

یکی از مهم ترین ویژگی های ابلاغیه اقتصاد مقاومتی، توجه رهبری بر نبود وابستگی به درآمدهای نفتی، کاهش سهم دولت از این درآمدها و اختصاص آن به تولید است. به نظر شما دولت چطور می تواند وابستگی اش به منابع نفتی را کاهش دهد؟

شاید اولین گام این باشد که باید تعریف شفافی از اقتصاد بدون نفت ارائه دهیم. تصور می کنم بخش بزرگی از این بحث ها، فرهنگی است. شما نمی توانید بدون کنار گذاشتن تلقی استفاده از درآمد نفت در عموم جامعه وخواص به جدایی نفت از درآمد دولت برسید. واقعا فکر می کنید دولتمردان ما چه تصوری از اقتصاد بدون نفت دارند؟ وقتی من ادبیات اقتصاد بدون نفت را مرور می کنم، در آن به چهار پنج مورد تعریف می رسم. مثلا می گویند اقتصاد بدون نفت یعنی به جای این که نفت صادر کنیم دیگر معادن و منابع را صادر کنیم. این که باز هم می شود صادرات مواد خام یا حداکثر موادی که یک مرحله بیشتر روی آن کار کرده اند. گاهی وقت ها گفته می شود اقتصاد بدون نفت یعنی این که ما به جای کالای صنعتی، کالای کشاورزی تولید کنیم اما درآمدی که از این محل به دست می آید اصلا قابل قیاس با درآمد نفت نیست. گاهی هم می گویند درآمدهای مالیاتی را جایگزین درآمد نفت کنیم. این تعریف های مختلف همیشه در کشور وجود داشته، اما هیچ یک جامع و مانع نیست. بنابراین نه جدی گرفته شده و نه اجرایی است.

در همین حال رهبر معظم انقلاب تعریف جدیدی از این جایگزین ارائه می دهند. ایشان می فرمایند اگر قرار است به نفت متکی نباشید باید کالا جایگزینش کنید یعنی باید بروید به سمت صادرات. صادرات کالایی با کیفیت و با استانداردهای جهانی. آقا تاکید داشتند بروید به سمت استانداردسازی با استاندارد بالا. این البته باز هم به نوعی بومی کردن علم است یعنی شما باید اول این باور را داشته باشید که به خدا ما هم می توانیم کالای باکیفیت و خوب تولید کنیم. درتمام دنیا، صنعت بخصوص در مراحل اولیه اش نیاز به حمایت جدی دارد و باید به آن یارانه بدهند و وقتی شکل گرفت و روی پایش ایستاد ذره ذره حمایت ها کم شود. در همین حال این صنعت حمایت شده باید کالایی تولید کند که قابل صادرکردن باشد یعنی کیفیت داشته باشد تا برای خودش خریدار پیدا کند.این کار دشوار اما لازم است. دشوار از این جهت که حتی اگر شما کالای خوب و باکیفیت تولید کنید باز هم با مقاومت کشورهای حاکم بر بازار جهانی مواجه خواهید بود که با ترفندهایی دنبال این هستند تا اجازه ندهند صادرات شما ارزش پیدا کند، اما از آن طرف برای خودشان بلافاصله مثلا در عرض یک ماه گندم و حتی میوه تازه برایتان می فرستند. جالب است که در اوج تحریم شما آخرین مدل ماشین های پورشه را می بینید. اینها از کجا دارد می آید؟ تحریم برای تمام صنایعی که به نوعی می تواند به صادرات و تولید ما کمک کند، بشدت وجود دارد. مثلا تکنولوژی ساخت خودرو را به شما نمی دهند، اما قطعات سی کی دی را می دهند. تکنولوژی ساخت قطعات هواپیما را نمی دهند، اما قطعاتش را از بوئینگ بخرید، عیبی ندارد. پس ما باید روی پای خودمان بایستیم. این اصل دعواست. تمام دعوا روی این نکته است. باید باور داشته باشیم که تولید صادرات دو قلم کالای خوب و بااستاندارد بهترین جایگزین برای درآمد نفت است.

به نظر شما فسادستیزی چه نقشی در تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی دارد؟

فراوان! هر چقدر اطلاعات شفاف تر باشد، فساد زمینه اش کمتر است. حجم اقتصاد زیرزمینی مان به صورت قاچاق یا به روش های غیرشفاف دیگر رقم های وحشتناکی است که از یک سوم تا نیمی از اقتصاد را در برمی گیرد. این رقم کمی نیست. این همان شبکه ای است که نمی خواهد اقتصاد شفاف شود. فساد اقتصادی مخل هرگونه اصلاح اقتصادی و از جمله موانع بزرگ تحقق اقتصاد مقاومتی است. در یک فضای شفاف و روشن است که سرمایه میل به آمدن و ماندگاری دارد. شما در یک فضای تاریک راه نمی روید، چون راهتان روشن نیست و نمی دانید به کجا ختم می شود. پس برای تحقق اقتصاد مقاومتی باید فضا را شفاف کرد تا همه بیایند.

این شفاف سازی اول اراده می خواهد. دوم بانک های اطلاعاتی که مردم به آن اطلاعات دسترسی داشته باشند. مثال عرض می کنم. ببینید آیا ما بانک اطلاعات داریم که چه تعداد قطعه ساز در کشور وجود دارد و توانمندی هایشان چیست؟ آیا فقط می توانند قطعات خودرو بسازند یا قطعات دیگر هم می توانند بسازند؟ آیا می دانیم چه تعداد نیروی انسانی متخصص در حوزه های مختلف ـ که می توانند فعالیت های مختلف کنند ـ در کشور داریم؟ بعد از این که بانک های اطلاعاتی درست و به هم وصل شد و اطلاعاتش در اختیار متقاضیان قرار گرفت، خیلی کمک می شود به شکستن انحصارها و در نهایت فساد. اطلاعات شفاف قاتل فساد است منتها این امر اراده می خواهد. این شبکه های انحصاری کنونی می دانند که اگر اطلاعات وارد بازار شود، عملا شما امکان انحصار را گرفته اید و لذا به شما اجازه نمی دهند این کارها شکل بگیرد. همکار بازنشسته ما در نمایشگاه هایی که اینجا می زنند، با یک نفر آشنا شده که کاغذ را از سنگ می سازد. تا حالا شنیده اید طی یک فرآیندی سنگ را می سایند و از آن کاغذ درست می کنند؟ سنگی که در هر گوشه و کناری وجود دارد، اختراعی کرده است؛ ولی در اینجا سرمایه گذاری روی آن نکرده اند و رفته کارخانه را در چین ساخته است. این مشکل ماست.

حالا طرف آمده بود التماس می کرد و می گفت شما که سازمانتان کاغذ نیاز دارد، اگر یکی از این دستگاه ها را سفارش بدهید، کلی صرفه جویی می شود. خودم هم تکنولوژی اش را ساخته ام و بازاریابی هم به عهده خودم است و در سودش هم سهیم هستم. ما از اینها حمایت نمی کنیم. ترجیح می دهند کاغذ را بندبند و عدل عدل از خارج وارد کنند ولی نروند سراغ تولید، چون انحصار شکسته می شود. مثلا توجه کرده اید چرا هیچ وقت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه وقتی راه اندازی شد کارخانه مکملش که تبدیل به کاغذ بوده، احداث نشده است؟ یکی از مجموعه کارخانه های این مجتمع بزرگ، تولید الکل متیلیک بوده است. چرا نیامدند از تفاله ها الکل بگیرند و بعد به کاغذ تبدیل کنند؟ الان تفاله ها را می سوزانند، در حالی که طرح هایش بوده، اصلا کارخانه هم هست، اما وقتی کارخانه را بررسی می کنند، می بینند این کارخانه جوری طراحی شده که نصف خط تولیدش اصلا نیست، اصلا نمی گذارند شکل بگیرد. این حضور مافیایی خیلی قوی است.

یک مطلب جالب تر! همین بنده خدایی که برای موضوع کاغذ پیش من آمده بود، می گفت تاجری در بازار که واردکننده کاغذ است، به او گفته بود فلانی من صد تا از دستگاهایت را از تو می خرم یعنی معادل تولید کل کاغذ کشور. پولش را هم فقط به حساب تو می ریزم، به شرطی که این دستگاه را فقط به من بفروشی. اگر کس دیگر آمد به او نده و انحصار مرا حفظ کن. این فضایی است که نمی گذارد تولید در کشور رشد بکند. رهبری می خواهند این فضا را بشکنند، اما این خیلی سخت است و اراده جدی می خواهد.

به نظر شما رویکرد دیپلماسی کشورمان برای تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی تا چه حد مفید است؟

تصورم این است که ما متاسفانه خیلی در فضای گرایش به سمت غرب قرار داریم. تا زمانی که در این فضا خودمان را گیر انداخته ایم به جایی نمی رسیم.

یعنی شما گرایش جدید را مبنی بر این که تا پیش از این ما به سمت شرق گرایش داشتیم و حالا به سمت غرب گرایش داریم، نمی پذیرید؟

من می گویم آن راه را ادامه بدهند. اصلا من مخالفش نیستم، اما روی آن خیلی تمرکز نکنند و انرژی روی آن نگذارند. روابط با غرب باید در یک فرآیند حل شود. ما الان دنبال بازار جدید می گردیم و به ظرفیت تازه نیاز داریم. این ظرفیت ها هست، سراغ آن نرفته ایم. باز مثالی بزنم. گروه هایی که به کشورهای آفریقایی رفته بودند، موارد جالبی دیده بودند. می گفتند خیلی جالب بود که آنجا زمین فراوان بود، خاک هم حاصلخیز و عالی بود، به طوری که علف تا خرخره آدم می رسید. آب هم فراوان بود. طرف های آفریقایی می گفتند ما پول نداریم اینجا کار کنیم. شما بیایید خودتان هر کاری می کنید، بکنید و سهم ما را هم بدهید. چرا فکر می کنیم حتما باید آخرین تکنولوژی ال ای دی را بسازیم و بعد به اروپا صادر کنیم تا صادرکننده باشیم؟ اصلا لازم نیست آنجا برویم. ببینید اگر ما همان علوفه موجود در آنجا را جمع آوری و نیاز علوفه کشور را تامین کنیم، چقدر می توانیم قطع وابستگی کنیم؟ آنجا امکان این که شما بروید مرغداری بزنید، پیچیده و دشوار نیست. جوجه ریزی، جوجه کشی یا اصلا احداث کارخانه سوسیس و کالباس دشوار نیست چون جمعیت فقیر زیاد است و سرمایه هم ندارد، اما تحقق چنین نگاهی و یافتن چنین مقاصدی نیاز به دیپلماسی دارد، این دیپلماسی است که باید فضا را باز کند، قوانین و مقررات آن کشور را بشناسد و در فضای حقوق بین الملل، صنعتگرهای ما را آشنا کند. تجار و تولیدکنندگان ما باید سفرهای خارجی بروند و از نزدیک شرایط را ببینند و قرارداد ببندند. بالاخره از 160 کشور جهان که همه کشورهای توسعه یافته نیستند. ما می توانیم با بیست سی تای اینها رابطه برقرار کنیم و تمام آنچه را داخل کشور در هر زمینه ای تولید می شود صادر کنیم. آن قدر نیاز دارند که کم هم می آوریم. پس کار این قدر پیچیده نیست. کافی است بازار را درست بشناسیم، ذائقه را درست بشناسیم، مشتری یابی کنیم و براساس نیازشان تولید کنیم. اصلا خیلی از معاملات را تهاتری انجام دهیم. رهبر انقلاب نیز به درستی به این موضوع اشاره کردند: تنوع بخشی به مبادلات در صنعت تهاتر. منتها تهاتر حامی دولتی می خواهد تا سر تاجر ما کلاه نرود. اگر کالایی را وعده کردند و ندادند، چه کار باید بکند و به کی شکایت کند. کی ضمانتش را می کند؟ اگر کالایش را مصادره کردند و دزدیدند، اینها یک سری بیمه می خواهد. این مسائل باید در حیطه دیپلماسی حل شود. مگر چین چه کار می کند که هر روز در همه زمینه ها جلو می رود؟ فکر نکنید که کار خیلی خارق العاده ای می کند. گاهی وقت ها عکس هایی که از تولید کالا در چین می آید، به مراتب بدتر از فضاهای ضعیف و نقاط دورافتاده ماست اما در آن کارگاه دارد یک کالا تولید و بسته بندی و صادر می کند. ما از آنها که کمتر نیستیم. سالانه چند صد اختراع و ابتکار داریم که اینها را جمع بزنیم، می شود چند هزار. این خیلی خیالی نیست. اینها اتفاق افتاده و ثبت شده است. اینها کارهای خیلی پیچیده ای نیست، اما اراده می خواهد یعنی دیپلماسی ما باید حامی تولیدکنندگان باشد، باید با کشورهای متوسط، حتی کشورهای ضعیف در مراودات بین المللی طرحی جدید دراندازیم. پیشنهادهای جدید ارائه کنیم و از این ظرفیت ها در دنیا بسیار است اما این که نگاهمان را یکسره به سوی شرق یا الان غرب معطوف کنیم فقط ظرفیت فراوان اقتصاد جهانی را از خودمان دور کرده ایم.

لذا باید همپای اجرای اقتصاد مقاومتی، نگاه ما به دیپلماسی اقتصادی نیز متحول شود.

منبع: جام جم آنلاین

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: