از گریه در نماز جمعه تا برخورد تند با روزنامه‌های منتقد/ چرا هاشمی امروز این‌گونه سخن می‌گوید؟

در شرایط فعلی نیز هرچند تا قبل از انتخابات، به دلیل عملکرد دولت دهم در دو سال پایانی، اقبال به نماد مخالفت با آن دولت، که هاشمی رفسنجانی بود، وجود داشت. اما نکته اینجاست که این اقبال تا زمانی پابرجا بود که دولت دهم حاکم بود و امروز که دولت جدید روی کار آمده است، دیگر خبری از آن اقبال هم نیست و آقای رفسنجانی از این نکته‌ی ظریف غفلت کرده است.

کد خبر : 326956
علی‌اکبر عباسی؛ مدتی پیش هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای انجمن دفاع از آزادی مطبوعات سخنانی را به زبان آورد که بهت و حیرت بسیاری را موجب شد. حیرت از سخنان هاشمی رفسنجانی به این دلیل بود که نگاهی به سابقه‌ی وی در نوع مواجهه با منتقدین و رسانه‌های منتقد، به‌ویژه در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، با آنچه در دیدار مذکور گفته، در تناقض آشکار است.
هاشمی در حالی در این دیدار از آزادی مطبوعات ابراز نگرانی کرده و بیان داشته است: «تلاش برای بی‌خبر گذاشتن مردم، بیهوده است. کسانی که از بیان حقایق می‌ترسند از سانسور در رسانه ‌استفاده می‌کنند.» که نگاهی به عملکرد وی در رویارویی با منتقدین و رسانه‌های منتقد، ماهیت واقعی و اصلی او را نسبت به آزادی بیان و انتقاد، نشان می‌دهد.
آنچه در ذیل می‌آید فقط نگاهی گذرا به برخی از واقعیت‌های زمان ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی است که به وضوح تناقض آن رفتارها با این گفته‌های وی را نمایان می‌کند.
برخورد تند هاشمی رفسنجانی با منتقدین اقتصادی
در حالی که در زمان دولت سازندگی تمرکز اصلی دولت بر روی مسائل اقتصادی و همچنین سیاست خارجی بود، با این وجود، انتقادهای اساسی به سبک اقتصادی و رویکرد سیاست خارجی دولت وجود داشت؛ انتقادهایی که البته در آن زمان به راحتی مجال بیان و بروز نداشتند و بسیاری از آن‌ها زمانی بروز و ظهور یافتند که دیگر دوران دولت سازندگی به سر آمده بود.
با این همه، همان مقدار انتقادهایی هم که نسبت به عملکرد دولت صورت می‌گرفت با برخوردهای تند دولتمردان و رئیس‌جمهور مواجهه می‌شد. یک نمونه‌ از این برخوردهای تند مربوط می‌شود به نامه‌ی نود نفر از اعضای طیف‌های مختلف سیاسی (که البته بیشتر آن‌ها از نزدیکان دولت موقت بودند) به رئیس دولت پنجم که در سال 1369 اتفاق افتاد.
در این نامه، سیاست‌های اقتصادی و همچنین سیاست خارجی دولت وقت مورد انتقاد قرار می‌گیرد؛ اما رفسنجانی که آن زمان رئیس دولت بود، در مواجهه با این نامه، برخورد تندی می‌کند و برخی از امضاکنندگان نامه را روانه‌ی زندان می‌کند. عزت‌الله سحابی در این باره می‌گوید: «‌بعداز دستگیری‌ها، در کمیسیون برنامه و بودجه‌ی مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا می‌شناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزت‌الله سحابی را گرفتید؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، ‌می‌خواستیم رویش را کم کنیم.»
برخورد تند با روزنامه‌های منتقد
هرچند در زمان دولت سازندگی، چیزی به نام فضای باز رسانه‌ای اساساً معنایی نداشت و توجه به مطبوعات و گشایش فضای سیاسی به هیچ عنوان از اولویت‌های دولت محسوب نمی‌شد و به همین جهت هم تعداد رسانه‌های فعال و به‌ویژه رسانه‌ها و روزنامه‌هایی که رویکرد انتقادی نسبت به دولت وقت داشتند بسیار ناچیز بود، با این همه، همین چند نمونه از روزنامه‌هایی که در مواردی مشی انتقادی نسبت به دولت داشتند نیز با برخوردهای تند دولتمردان مواجه شدند.
سعدالله زارعی، عضو شورای سردبیری روزنامه‌ی کیهان، در این باره با یادآوری انتقاد هاشمی نسبت به رویه‌ی روزنامه کیهان در زمان دولت پنجم و ششم، می‌گوید: «هاشمی نسبت به انتقادات روزنامه‌ی کیهان علیه دولتش آزرده‌خاطر بود و از این رو، کمک‌های دولت به روزنامه‌هایی که علیه آن‌ها انتقاداتی را مطرح می‌کردند قطع و نشریه‌های دانشجویی منتقد هاشمی نیز تحت فشار قرار گرفتند.»
همچنین شورای سردبیری روزنامه‌ی جهان اسلام (که از معدود روزنامه‌های منتقد در دوران سازندگی بود که البته آن هم توقیف شد) نحوه‌ی توقیف این روزنامه را این‌گونه تشریح می‌کنند: «‌از طریق برخی اعضای دولت اطلاع حاصل شد که موضوع عملکرد روزنامه‌ی جهان اسلام در جلسه‌ی دولت سازندگی مطرح شده و برخی وزرای غیرمرتبط درباره‌ی آن سخن گفته و ضرورت توقیف آن را در حضور رئیس دولت مورد تأکید قرار داده‌اند!»
انتقاد مانع پیشبرد امور کشور می‌شود!
دولتمردان در آن زمان، برای گریز از انتقادها، به انواع روش‌ها مستمسک می‌شدند تا به هر طریقی مانع اظهارنظر و انتقادهای منتقدین شوند؛ آن‌ها معتقد بودند اگر قرار است انتقادی هم نسبت به دولت صورت گیرد، باید فقط در جلسات و محافل خصوصی باشد و علنی کردن انتقادها نسبت به دولت، موجب مانع‌تراشی برای دولت جهت سازندگی و پیشبرد امور کشور می‌شود!
محسن رضایی در کتاب «رویارویی سوم و جهاد اقتصادی» می‌نویسد: «در دولت سازندگی فضای نقد و انتقاد کاملاً بسته بود‌. اما این فضای بسته به چه دلیل به وجود آمده بود‌؟ نزدیکان هاشمی بر این عقیده بودند که اگر دولت بخواهد کشور را به سمت سازندگی هدایت کند، باید دستش آزاد باشد. فلذا رسانه‌ها باید انتقادات خود را تعطیل کنند و یا به صورت خصوصی، بدون اینکه انعکاس بیرونی داشته باشد‌، مسائل را با مسئولین در میان بگذارند.»
گریه در تریبون نماز جمعه
واکنش‌ها نسبت به انتقاد رسانه‌ها به دولت به قدری شدید بود که در مواقعی به شیوه‌ای نامتعارف تریبون‌های عمومی را هم محل توجه قرار می‌داد. یکی از نمونه‌هایی که واکنش شدید رئیس‌جمهور را نسبت به انتقاد یک رسانه در پی داشت، مربوط می‌شود به واکنش شدید هاشمی نسبت به انتقاد یکی از روزنامه‌ها که موجب شد رفسنجانی در تریبون نماز جمعه حتی گریه کند.
محمدحسین صفارهرندی، وزیر فرهنگ دولت نهم، در واکنش به اظهارات هاشمی مبنی بر ابراز نگرانی در خصوص آزادی مطبوعات، در افتتاحیه‌ی پانزدهمین نمایشگاه مطبوعات در آبان‌ماه 87، گفته بود: «تعجب کردم وقتی برخی از شخصیت‌های محترم در ارتباط با آزادی مطبوعات در شرایط فعلی ابراز نگرانی کردند و مطالبی را فرمودند که به نظر می‌رسد نگران وضع موجود اطلاع‌رسانی هستند و در مقابل، به خاطر آوردم همین بزرگواران در دوران مسئولیت خود، به خاطر انتقادی عادی و معمولی، چنان برآشفته شده بودند که حتی کار به گریه در برابر تریبون‌های عمومی کشیده شد. تعجب می‌کنم کسانی با این سطح تحمل از آزادی مطبوعات در دوران خود، چطور اکنون در رابطه با آزادی مطبوعات ابراز نگرانی می‌کنند و ما باید بابت چنین موهبتی که محصول انقلاب بوده و به هیچ دولتی مربوط نیست و در واقع نتیجه‌ی عمل انقلاب اسلامی و استقرار حکومتی به نام خداست، شاکر باشیم.»
البته علاوه بر رسانه‌ها و شیوه‌ی مواجهه با مطبوعات، موارد دیگری هم وجود دارد که میزان تحمل صدای منتقد توسط فردی چون هاشمی رفسنجانی را بهتر نشان می‌دهد. از جمله می‌توان به نوع مواجهه‌ی وی و دولتش با فضای دانشجویی و دانشگاه‌ها اشاره کرد. در حالی که رفسنجانی هشت سال در رأس قوه‌ی اجرایی کشور حضور داشت، اما حضور وی در بین جمع‌های دانشجویی تقریباً صفر است. وی تنها یکی دو بار در دانشگاه‌ها حضور پیدا می‌کند که آن هم خبری از یک دیدار و جلسه‌ی دانشجویی نیست. علاوه بر این، تلاش دولت و وزارت علوم زمان هاشمی، برای بسته نگاه داشتن فضای دانشگاه و دور کردن دانشجویان از فعالیت‌های سیاسی، به قدری است که رهبر معظم انقلاب نسبت به این رویه به طور صریح هشدار می‌دهند: «خدا لعنت کند آن دست‌هایی را که تلاش کرده‌‏اند و می‏کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیرسیاسی کنند.»
چرا هاشمی امروز این‌گونه سخن می‌گوید؟
اما چرا فردی چون هاشمی رفسنجانی با این سابقه‌ای که در نوع مواجهه با رسانه‌ها و منتقدین دارد، امروز این‌گونه سخن می‌گوید؟! در واقع از دیدگاه رفسنجانی، اهمیتی ندارد که سابقه‌ی وی در رویارویی با رسانه‌ها چیست، بلکه او احساس می‌کند اهمیت طرح موضوع سانسور رسانه‌ها توسط وی، از این جهت قابل اهمیت است که فردی چون او، آن را مطرح می‌کند.
در واقع هاشمی که به دلیل شرایط انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، خود را فردی محبوب می‌داند، معتقد است وی در شرایط فعلی، شخصیتی محبوب است و چون محبوب است، پس مطرح کردن موضوعات این‌چنین از سوی وی، فارغ از اینکه چه سابقه‌ای دارد، برای جامعه قابل اهمیت است و مواضع وی می‌تواند تأثیرگذار باشد.
اما آقای هاشمی در این طراحی خود، از یک مسئله‌ی مهم و اساسی غفلت کرده است و آن اینکه اقبال نسبی به رویکردهای هاشمی در انتخابات، نه به خاطر ظرفیت‌های مثبت و گفتمانی هاشمی رفسنجانی بوده است، که انگیزه‌ی اصلی از روی آوردن به چنین دیدگاهی، بیشتر به خاطر نفی وضعیت موجود در سال‌های پایانی دولت دهم بود. در واقع شرایط خاصی که در سال‌های پایانی دولت دهم بر کشور حاکم شد، این بستر را به وجود آورد تا بخشی از جامعه به سمت رویکرد مخالف فضای حاکم بر دولت دهم روی آورند که نماد چنین رویکردی نیز هاشمی رفسنجانی بود.
در واقع هاشمی هیچ‌گاه به طور مستقل و به خودی خود، واجد یک ظرفیت مثبت نبوده و نیست که بتواند به واسطه‌ی این ظرفیت، افکار عمومی جامعه را به سمت خود جلب کند. این موضوع را به وضوح در همه‌ی دوره‌های انتخابات که رفسنجانی در آن‌ها شرکت داشته است می‌توان مشاهده کرد.
هاشمی حتی در دوره‌هایی از انتخابات که پیروز میدان شده، موفقیتش با حداقل رأی بوده است؛ به طوری که وی در آخرین انتخاباتی که در آن پیروز آن بود، یعنی انتخابات دوره‌ی ششم ریاست‌جمهوری، موفق شد تنها ده میلیون رأی از مردم کسب کند.
برعکس، وی همواره دارای یک ظرفیت منفی قابل توجه بوده است و هرگاه رقیب جدی‌ای در مقابل وی وجود داشته است، به واسطه‌ی ظرفیت‌های منفی موجود در هاشمی رفسنجانی، رقیبش توانسته است نظر مردم را به خود جلب کند؛ به طوری که انتخابات ریاست‌جمهوری دوم خرداد 76 و انتخابات ریاست‌جمهوری نهم و دهم، مصداق‌های بارز تأیید این واقعیت هستند.
در شرایط فعلی نیز هرچند تا قبل از انتخابات، به دلیل عملکرد دولت دهم در دو سال پایانی، اقبال به نماد مخالفت با آن دولت، که هاشمی رفسنجانی بود، وجود داشت. اما نکته اینجاست که این اقبال تا زمانی پابرجا بود که دولت دهم حاکم بود و امروز که دولت جدید روی کار آمده است، دیگر خبری از آن اقبال هم نیست و آقای رفسنجانی از این نکته‌ی ظریف غفلت کرده است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: