ناگفتههای مرندی از موسوی
فردا : سيدعليرضا مرندي وزير بهداشت در دولتهاي دفاعمقدس و هاشميرفسنجاني و نماينده مردم تهران در مجلس هشتم و رئيس فعلي فرهنگستان علومپز شكي روز گدشته با حضور در برنامه تلويزيوني «شناسنامه» به بيان بخشي از خاطرات خود از زمان حضورش در وزارت بهداشت و اتفاقات رخ داده در اين وزارتخانه و حاشيههاي آن پرداخت. همچنين مرندي در بخش ديگري از اين گفتوگو به ماجراي مصاحبه موسوي با مجله «تايم» اشاره كرد كه طي آن موسوي اعلام كرده بود كه ما خواهان تداوم اعتراضها و فشار به رهبري هستيم كه به گفته مرندي موسوي بعد از اين اظهارنظر بهدنبال تكذيب اين مصاحبه بود اما هيچگونه اقدامي در اين رابطه انجام نداد و بر سر مواضع خود ماند. مرندي در بخشي از اين مصاحبه به بيان روند انتخاب خود به عنوان وزير بهداشت در دولت دفاعمقدس پرداخت. وي با بيان اينكه من طي سالهاي 61 تا 63 معاون بهداشت وزارتخانه بودم گفت: فرداي روزي كه دكتر منافي نتوانست از مجلس راي اعتماد كسب كند وقتي به دفتر كارم مراجعه كردم ديدم از دفتر آقاي نخستوزير تلكسي آمده كه تو سرپرست وزارتخانه شدهاي. رئيس فرهنگستان علومپزشكي ادامه داد: چون من جهت خاص سياسي را نشان نميدادم، دو طرف با من مشكل داشتند و بهقول معروف از دو طرف ميخوردم. آن زمان تحكيم وحدت به آقاي نخستوزير نامه مينوشت كه فلاني پارتيبازي كرده و افراد را از دانشكدههاي علوم شهرستانها به تهران منتقل كرده است. آقاي نخستوزير هم به من نامه ميزدند و ميگفتند: نبايد در جمهوري اسلامي از اين كارها كرد. وقتي من ليست 38نفره را مرور ميكردم، ميديدم حتي يك نفر از اين ليست كه به تهران منتقل شده بودند با من آشنا نبودند، اما در مقابل ميديدم كه فلان وزير از من تقاضاي انتقال دو تا از بچههايش به تهران را داشت كه من مخالفت كردم، اما آقاي نخستوزير با اين درخواست موافقت ميكرد. اگر لازم باشد پزشكان را ميزنم وي در ادامه افزود: در آن زمان هم وقتي دولت تغيير پيدا ميكرد بايد راي اعتماد ميگرفتيم و هم وقتي مجلس عوض ميشد، بايد راي اعتماد جديدي ميگرفتيم. آخرين باري كه نزديك بود به جلسه راي اعتماد، خدمت آقاي نخستوزير رسيدم و گفتم: ديگر نميخواهم كانديداي وزارت باشم. ايشان اصرار كردند: بمان، اما نامهها و برخوردها من را تضعيف كرده بود. وزير بهداشت اسبق يادآور شد: مثلا در جلسه هيات دولت آقاي نخستوزير به من ميگفتند: تو وزير بهداري پزشكان هستي. من ميگفتم: اين پزشكان در جبهه درحال فعاليت هستند و ما نبايد با آنها برخورد قهري داشته باشيم، اما ايشان ميگفتند: بايد با آنها چنين برخوردي داشت. ما آنها را ميزنيم و حتي اگر لازم باشد آنها را ممنوعالخروج ميكنيم. مرندي در ادامه به بيان رفتارهاي دوگانه موسوي با وي پرداخت. وي گفت: در جلسهاي كه با آقاي نخستوزير داشتم، گفتم: نميخواهم در وزارت بمانم، اما ايشان براي اولين بار خيلي از من تعريف كردند و گفتند: هيچ وزارتخانهاي مثل شما نيست و شما حتي از وزارت كشور هم مهمتر هستيد. وي افزود: يك هفته بعد از آن جلسه با من تماس گرفتند و گفتند: آقاي نخستوزير با شما كار دارد. خدمت ايشان رسيدم و ايشان گفتند: شما استعفا بده و برو، گفتم: چطور؟ گفتند: هيچي، استعفا بده. گفتم: هفته پيش من از شما خواهش كردم كه در وزارتخانه نمانم، اما شما اصرار كرديد، الان ميگوييد استعفا بده؟ من در صورتي استعفا ميدهم كه شما علتش را به من بگوييد. ايشان گفتند: من تحت فشار هستم كه تو نبايد در وزارت بهداري باشي و اگر تو بماني از من حمايت نميكنند و در نتيجه نميتوانم كار كنم. مخالفت رهبري با استعفا مرندي در ادامه اين گفتوگو گفت: من به آقاي خامنهاي موضوع را خواهم گفت. پيش از اين وقتي در هيات دولت به مشكلي برميخورديم ايشان ميگفتند: با آقاي هاشمي (رئيس مجلس وقت) صحبت خواهيم كرد، اما در اين مورد موضوع به آقاي خامنهاي كشيد. وقتي از جلسه بيرون آمدم، با خودم گفتم: نكند دارم اشتباه ميكنم و بايد استعفا ميدادم. در نهايت به ديدار مقام معظم رهبري رفتم تا از ايشان مشورت بگيرم. وقتي داستان را براي ايشان تعريف كردم، گفتند: من هم با تو موافقم كه استعفا ندهي. من كارم را ادامه دادم تا اينكه نامم براي راي اعتماد به مجلس رفت. مصاحبه موسوي با «تايم» مرندي در ادامه اين گفتوگو به بيان خاطرات خود درباره حوادث مرتبط با انتخابات رياستجمهوري سال 88 و ماجراي مصاحبه ميرحسين موسوي با مجله «تايم» پرداخت. وي در اين رابطه گفت: نكتهاي كه خيلي برايم عجيب بود مصاحبهاي بود كه آقاي مهندس موسوي چند روز قبل از انتخابات با مجله تايم آمريكا انجام دادند كه روز انتخابات منتشر شد. ايشان در اين مصاحبه گفته بودند: ما با اين تظاهرات خياباني باشكوهي كه داريم به رهبري فشار ميآوريم تا قدرت و توانمنديهاي ايشان را تقسيم كنيم. ما قانوناساسي داريم و كسي نبايد در خيابانها بهدنبال گرفتن قدرت و توانمنديهاي رهبري باشد. وي همچنين گفت: روزي كه اين مصاحبه را خواندم به ايشان نامه نوشتم: اين حرفها با شناختي كه من از تو دارم درست نيست، بيا و اين صحبتها را تكذيب كن. هشت روز بعد از انتخابات آقاي مهندس موسوي با من تماس گرفتند . ايشان در اين تماس تلفني به من گفتند: من وسيله تكذيب اين مصاحبه را ندارم و سايت من را بستهاند. من در پاسخ گفتم: شما احتياجي به سايت نداريد. همانطور كه مدام اطلاعيه صادر ميكنيد، يك اطلاعيه هم در تكذيب اين مصاحبه صادر كنيد. ايشان گفتند: اگر به من اجازه دهند بهصورت زنده در تلويزيون مصاحبه كنم، ممكن است به اين موضوع هم اشارهاي داشته باشم. من در پاسخ گفتم: من كه مسئول اين امور نيستم، اما ميدانم كه اين مصاحبه ضد ولايت فقيه و قانوناساسي بوده و شما بايد آن را تكذيب كنيد. اما ايشان ديگر در مورد تكذيب صحبت نكرد و اين آخرين تماس ما بود.