مهمترین نتیجه جشنواره فجر
جشنواره امسال، شروع روند تبدیل سینما به دستگاه هویتساز ملی برای ایرانیها بود. اشتراکات طیفها و دستههای مختلف سینما روی فیلمهای مختلف جشنواره به شدت بالا رفته بود ؛ اگر یک اتفاق خاص در پایان جشنواره نمیافتاد.
1. انجمن اسلامی یکی از دانشکدههای پرسابقه دانشگاه تهران قصد دارد این روزها، چند فیلم منتخب جشنواره فیلم فجر امسال را اکران کند.انتخاب اولش برای اکران؛ فیلم «شیار 143» است. بسیج همان دانشکده هم قصد داشته است یکی دو تا از فیلمهای جشنواره که به نظرشان با تفکر تشکلی به نام بسیج در دانشگاه همخوانی داشته است را در دانشکده مذکور اکران کنند. انتخاب اول آنها هم «شیار 143» بوده است و حالا رقابتی میان این دو تشکل پرسابقه دانشکده به وجود آمده است برای اکران زودتر این فیلم در سطح دانشگاه. بسیج انتخاب دومی هم دارد؛ «چ» آخرین فیلم ابراهیم حاتمیکیا. وقتی با مسئولین فارابی تماس گرفتهاند که برای پخش این فیلم رایزنی کنند مسئولین فارابی به آنها گفتهاند که از دانشکده شما قبلا در مورد پخش این فیلم تماس گرفتهاند. انتخاب دوم انجمن اسلامی هم «چ» بوده است و رقابت داغتر شده است.
رقابتی که شاید پایانش برگزاری یک مراسم مشترک بعد از سالهای سال میان انجمن اسلامی و بسیج یک دانشکده دانشگاه تهران باشد: "هر دو با همکاری هم فیلم «شیار 143» و «چ» را اکران کنند. "
این اتفاق عجیبی نیست البته در جشنواره امسال. وحدت و همنظری طیفهای مختلف مخاطبان، منتقدان و اهالی رسانه و مهمتر از همه اهالی سینما، در جشنواره امسال بدون اغراق شگفتانگیز بود. نوید امیدوارکنندهای برای رسیدن به یک نقطه کلیدی در سینمای ایران؛ کنار رفتن مرزهای جعلی و از پیش تعیین شده دنیای وارونه سیاست در سینما و تبدیل سینما به یک دستگاه هویتساز جمعی برای ایرانیها.
لیست فیلمهای منتخب «جبهه رسانهای سینمای انقلاب»، جمعی از اهالی رسانه و خبرنگاران که به دنبال آرمان انقلابی شدن سینمای ایران هستند؛ با فیلمهای منتخب سایت کافه سینما و روزنامه بانی فیلم؛ اشتراکات زیادی دارد. بهترین فیلم منتخب تماشاگران امسال جشنواره فجر هم فیلم دوم این جبهه رسانهای سینمای انقلاب است و در سالن برج میلاد، سالن بی رحم امسال جشنواره فقط «شیار 143» دو بار تشویق شد.
جالب بودن این اشتراکات در جشنواره امسال به همین نقطه محدود نمیشود. امسال در سالن نمایش برج میلاد نامهای بزرگ، نامهای همیشه مورداحترام سینمای ایران بدون کوچکترین تعارفی اگر در سینما عقب نشسته بودند، مورد استقبال قرار نمیگرفتند.ماجرای نمایش فیلم جدی «پنجاه قدم آخر» با اجرای کیومرث پوراحمد در جشنواره امسال ، در بین برخی منتقدین، تبدیل به مضحکه شد و وقت نمایش فیلمهای کیمیایی و مهرجویی بتهای بزرگ سینمای سنتی و کلاسیک ایرانی، فیلمهای آنها توسط تماشاگران به دلیل خاص کیفیت عجیب فیلمهایشان با سوت و کف بدرقه شد. اتفاقی که سالهای پیش واکنشی اعتراض آمیز به مضامین فیلمهای خاصی بود، امسال در خدمت سینما بود.خود سینما بدون وابستگی سازندگانشان به طیفها و دستههای مختلف و این شروع راه جدیدی در فرهنگ و جامعه ایرانی بود.
2.»چ» و «شیار 143» دو فیلم محبوب تماشاگران و منتقدان جبهههای مختلف دو فیلم دفاعمقدسی بودند. درست در دورهای که زنگ پایان سینمای دفاع مقدس از رسانههای مختلفی شنیده میشد و اتفاقا همین دو فیلم دفاعمقدسی، اتفاقات جشنواره امسال بودند. فیلمهایی که تکیهشان نه بر خلاف جریان آبگویی و واکنشهای احساسی به اتفاقات بخش کوچکی از جنگ و قضاوت بر مبنای آنها در مورد کلیت جنگ بود و نه واکنشهای انتقامگیرانه از آدمهایی که منتسب به جنگ بودند به بهانه زیرسوال ماهیت جنگ. «چ» و «شیار 143» حرفی جز قرار گرفتن همه جامعه ایرانی زیر چتر رنج و حماسه توامان نبود. آنها چیزی جز سینمای ملی بودند؟
حبیب احمدزاده، نویسنده و کارگردان مستند در حوزه دفاع مقدس چند ماه پیش در گفتگوی مفصلی با تسنیم، نکته جالبی گفت. گفتگویی که به درخواست او هیچگاه منتشر نخواهد شد. احمدزاده گفته بود:"یک حرفی هست منتسب به شهید باکری اما ما تحقیق کردیم و فهمیدیم که این سخنان شهید باکری نیست. این حرفها سه جمله پایانی کتاب «در غرب خبری نیست هست» است یک آدم شیر پاک خورده ای این را پخش کرده به نام شهید باکری. حرف چیست؟ میگوید بعد از جنگ آدمها سه دسته میشوند؛ عدهای دق میکنند و عدهای پشیمان میشوند و عدهای هم غرق دنیا میشوند.این حرف دقیقا اشاعه همان دروغی است که به ما به شدت ضربه زده است. همان شکاف بین رزمندگان و ملت. این حرف یعنی چه؟ فاصله بین نسل ها همه جا بوده، ولی در ایران به واسطه جنگ رفتن یا نرفتن بین چه کسی فاصله افتاده؟ در کجای ایران به یک رزمنده به صرف جنگ رفتن توهین شده؟ حتی آن سلطنت طلب ضدانقلاب هم به خودش حق نمیدهند به رزمنده ها چیزی بگوید. ما خودمان به خودمان دروغ گفتیم که بین ملت و رزمندهها شکاف افتاده. هنرمندها هم سوژه نداشتند و الکی آن را ساختند، سیاسیون هم فقط توجیه کردند."
جشنواره فیلم فجر امسال نویدی برای پایان این شکاف جعلی بود؟
3. همیشه همه اتفاقات همانجوری که ما علاقه داریم جلو نمیرود. همگرایی، وحدت و آرامش سینمای ایران با یک مورد خاص سرانجام دچار شکاف شد. مورد عجیب «عصبانی نیستم» در روزهای پایانی جشنواره دوباره صفکشیهای معمول این سالهای سینما را جلوی چشممان آورد. فیلم نه چندان مهمی که رگههای هیجانزده و شتابزدهاش، رویههای سرشار از کنایههای عامیانه و مهمتر از همه بیانصافیاش در نگاه به آدمهای مخالف نگاه سیاسی فیلم، جای هرگونه تفسیر و تحلیل عاقلانه منطقی فیلم را پر کرد. فیلم پر از متلکهایی با رنگ وبوی انتقامگیرنده از یک جریان خاصی سیاسی وآدمهایی معتقد به این جریان بود. اتفاقاتی که «عصبانی نیستم» را تبدیل به یک فیلم واقعا غیرمهم کرده بود. اما «عصبانی نیستم» تبدیل به فیلم مهمی در جشنواره فجر شد. این فیلم و واکنشهای لاجرم هر دو طیف سیاسی در سینما به حضور این فیلم در جشنواره و حاشیههای این حضور، مساله سطح اول سینمای ایران را در همه این روزها به فیلم نه چندان مهمی کشاند که رنگ و بوی جناحبازی را به سینما کشاند و دوباره قضاوت آدمها در مورد فیلمها را به وابستگیهای جناحی و سیاسی آدمها کشاند.در حالی که دو فیلم «چ» و «آشیار 143» امسال در حال گسترش حداکثری مرزهای اعتقادی همه ایرانیها بودند، «عصبانی نیستم» به شدت مشغول تنگ کردن این دایره بود." آدمهایی که با ما هستند و آدمهایی که با ما نیستند. "
«عصبانی نیستم» در بهترین حالت ممکن، یکی از فیلمهای معمولی و بدون رمق سینمای ایران میشد. اما این اتفاق نیفتاد و در تاریخ جشنواره امسال نام این فیلم هم باقی ماند. فیلمی که سینما را دوباره به تقابل کشاند. و این تقابل تنها کارکرد حضور « عصبانی نیستم» در جشنواره بود.دوباره مرزها و دوباره تقابلها در جشنوارهای که روح حاکمش کنار رفتن این مرزها و تقابلها بود.راه دیگری نبود؟
منبع: تسنیم