الگوی ژاپن، مدلی برای توافق هستهای با ایران/ آمریکا چارهای جز تفاهم ندارد
آمریکا چاره ای ندارد که علی رغم دشمنیاش با ایران، برای حل مشکلات خود با این کشور مشارکت کند. اگرچه در درون آمریکا گروهها و افرادی هستند که اعتقاد دارند این همکاری راه به جایی نخواهد برد. عده ای در کنگره به خاطر مسائل انتخاباتی علیه ایران سرو صدا به راه میاندازند.
اعضای تندرو کنگره آمریکا که به شدت توافق هسته ای ایران با گروه پنج به اضافه یک را نقد میکنند، متوجه الزامات حاکم بر روابط و قرارداد های بینالمللی و نیز آرایش جدید نیروهای سیاسی نیستند. کافی است به اظهارات حسن روحانی در اجلاس داوس دقت کنیم تا ببینیم چگونه این افراد به بیراهه میروند. جایی که روحانی از اولویت سیاست خارجی ایران برای حضور در صحنه جهانی برای اعلام صلح آمیز بودن برنامه هسته ایش سخن گفت.
به همین دلیل است که باید رویه سیاست خارجی آمریکا با ایران تغییر کند. مشکل آمریکا و ایران صرفاً محدود به برنامه هسته ای نیست. حتی اگر آمریکا بتواند در زمینه هسته ای با ایران به توافق دست پیدا کند، هم چنان مخالفت استراتژیک این کشور با سیاستهای قدرتطلبانه ایران در منطقه ادامه پیدا خواهد کرد. مسئله هسته ای تا کجا میتواند مشکلات استراتژیک ایران و آمریکا را حل کند؟ باید در این باره واقع بین بود. افراد تندرو در کنگره خواهان تعطیلی کامل برنامه غنی سازی ایران هستند. این گزینه ایده آل آمریکا است. اما سیاست مداران آمریکایی بهتر از هر کسی میدانند که این خواسته تا چه اندازه غیر منطقی و نامعقول است. ایران تا کنون هزینه های زیادی برای ادامه برنامه هسته ای خود متحمل شده است (تحریمهای اقتصادی سازمان ملل یکی از ابعاد این موضوع است). به همین دلیل ایران مطمئناً برنامه غنی سازی خود را تعطیل نخواهد کرد. این برنامه با اقتدار ملی ایران گره خورده است.
الگوی ژاپن، مدلی برای توافق هسته ای با ایران
مدل توافق با ایران میتواند مانند صنعت هسته ای ژاپن باشد. ادامه چرخه غنی سازی برای تأمین سوخت هسته ای اما به میزانی که امکان دسترسی به سلاح هسته ای وجود نداشته باشد. این یعنی خنثی سازی تمام ذخیره اورانیوم غنی شده 20 درصدی و یا انتقال آن به کشوری ثالث، محدود کردن تعداد سانتریفیوژها، تعطیلی فردو و تبدیل رآکتور آب سنگین اراک به رآکتور آب سبک. پیامد این امر الزام ایران به پروتکل الحاقی سازمان بینالمللی انرژی اتمی است که نتیجه آن شفافیت کامل برنامه هسته ای ایران خواهد بود. اینگونه حق ایران برای غنی سازی اورانیوم-که جزو خواسته های اصلی این کشور است-تأمین خواهد شد. چنان که NPT بر حق غیر قابل چشم پوشی کشورها برای تحقیق، پژوهش، تولید و گسترش انرژی هسته ای برای اهداف صلح آمیز تاکید کرده است. مدل پیشنهادی برای ادامه برنامه هسته ای ایران، تا کنون در ژاپن، آرژانتین، برزیل و 14 کشور اروپایی اجرایی شده است.
مساله هسته ای همه چیز نیست
اما حل موضوع هسته ای تمام موارد اختلافی میان ایران و آمریکا را حل نخواهد کرد. اختلاف مواضع آمریکا و ایران در مسائل منطقه ای-از لبنان تا آسیای مرکزی-هم چنان پا برجاست و حل معضل هسته ای، هیچ دخلی به این امور نخواهد داشت.
تا سال 1979 ایران مهره کلیدی آمریکا در خاورمیانه بود. در طول این سالها این کشور مسائل و مشکلات سیاسی زیادی را پشت سر گذاشته است. از جنگ با عراق تا تحریمهای بینالمللی که باعث شده تولید نفت ایران از تگزاس هم کمتر شود. تحریمهای جریان نقل و انتقال سرمایه بینالمللی بین ایران و سایر کشورها را به شدت مختل کرده است.
آمریکا باید توجه کند که تحریم سیاستی موقت برای رسیدن به هدفی معین بود. قرار این نبود که تحریم تبدیل به هدف فی نفسه آمریکا شود. تحریمهای جدید در زمانی که مذاکرات هسته ای با ایران در جریان است، به معنای از بین بردن معنا، قصد و هدف تحریم است. ریاست جمهوری جدید ایران خواستار گشایش فضای اقتصادی و سیاسی در ایران است. اعمال تحریمها این فرصت را از او خواهد گرفت. گرچه مسئله هسته ای تنها بخشی از موضوعات مورد نزاع ایران و آمریکا است، حل مسالمت آمیز آن میتواند به بهبود روابط در سایر زمینهها هم کمک رساند. به موازات گفتگوهای هسته ای، این گفتگوها نیز میتواند جریان پیدا کند. پرونده هسته ای میتواند پنجره ای به روی افقهای تازه تری باشد.
دلیل دیگری نیز ما را به ادامه گفتگوها با ایران ترغیب میکند. ایران کشوری با سابقه تمدنی درخشان است. هویت ملی این کشور در میان کشورهای همسایهاش-که عمدتاً نتیجه تجزیه امپراتوری عثمانی بودهاند-برجسته است. به همین دلیل آمریکا باید به صورت گام به گام و پیوسته به سوی بهبود رابطه خود با این کشور همه منطقه پیش رود. کشوری با دوام و با ریشه در قبال شبه دولتهای منطقه که باقی مانده های امپراتوری عثمانی هستند. منافع ژئوپولوتیک متقابل ایران و آمریکا شامل تعادل و ثبات منطقه ای است. این ثبات در نهایت به سود هر دو کشور تمام میشود و آمریکا در این راه باید ایران را شریک خود کند.
آمریکا چاره ای ندارد که علی رغم دشمنیاش با ایران، برای حل مشکلات خود با این کشور مشارکت کند. اگرچه در درون آمریکا گروهها و افرادی هستند که اعتقاد دارند این همکاری راه به جایی نخواهد برد. عده ای در کنگره به خاطر مسائل انتخاباتی علیه ایران سرو صدا به راه میاندازند. اوباما هم اخیراً گفته که گزینه نظامی علیه ایران هم چنان روی میز است. اما اقدام نظامی علیه ایران نمیتواند توان هسته ای این کشور را از بین ببرد بلکه حداکثر آن را یک یا دو سال به تعویق میاندازد. دانش هسته ای چیزی نیست که بتوان آن را با بمباران از بین برد. تنها پیامد گزینه نظامی علیه ایران، این است که ایران را به این نتیجه میرساند که تنها راه مقابله با تهدیدات نظامی علیه این کشور، دست یابی به سلاح هسته ای است. در نتیجه حمله نظامی ایران خود را از NPT خارج کرده و تمامی گفتگوهای هسته ای را متوقف میکند. ایران تأسیسات جدیدی در اعماق زمین ایجاد خواهد کرد تا دست بمبهای آمریکایی به آنها نرسد. درباره تأثیر این حمله بر اقتصاد جهان و قیمت جهانی نفت نیز سخن نمیگوییم.
تاریخ سیاست جهانی تاریخ تغییر الگوها و روابط است. شرایط عوض میشود و بالتبع سیاست گذاریها نیز عوض خواهد شد. باید سیاست جدید ایران را آزمود تا بتواند گزینه های بدیل تازه ای برای رابطه با این کشور برگزید.