تحلیل غلط غرب از انتخاب روحانی/ آمریکا قاطعانه میگفت جلیلی انتخاب میشود/ ایرانیان آمریکا را سرزنش میکنند
همان نظر سنجیهایی که پیروزی شکننده روحانی را نشان میداد، بیانگر این بود که تحریمها ربط چندانی به این انتخاب ندارد. مردم ایران هم چنان غرب را به خاطر اعمال تحریمها سرزنش میکنند. آنها مخالف زیر پا گذاشتن حقوق و منافع ملی در برابر فشار های غرب هستند. برای ایرانیان، امروزه، دفاع از حقوق و منافع ملی، خود را در برنامه هسته ای نشان میدهد.
سرویس سیاسی «فردا»: تجربیات سی و پنج ساله گذشته، نشان داده است که لازمه ثبات در خاور میانه و حتی حفظ منافع ملی کشورهای غربی در این منطقه از جهان، پذیرفتن ایران به عنوان کشوری مشروع و مقتدر در منطقه است. چنین پذیرشی میتواند آغازی بر همکاریهای بینالمللی متقابل باشد. فلینت لورت و هیلاریمان در مقاله ای که در ورد فایننشال رویو منتشر کردهاند، از سیاستهای گذشته غرب در قبال تحولات ایران انتقاد کرده و خواهان توجه به واقعیت موجود در این کشور شدهاند. متن مقاله منتشر شده در ادامه میآید:
در سال 1979, ایران جهان را تکان داد و یک تنه در برابر هژمونی جاهطلبانه آمریکا در خاورمیانه ایستاد. سیاست داخلی مبتنی بر اسلام و سیاست خارجی با تکیه بر آرمان استقلال، از شعارهای انقلاب ایران بود. در طول سی و پنج سال گذشته، ایران انتخابات متعددی را برگزار کرده (ریاست جمهوری، مجلس، شوراهای شهر و روستا و...), فرایند توسعه خویش را سرعت بخشیده، نظام آموزشی و آکادمیک خود را تقویت کرده و علی رغم تصور اکثریت غربیان، فرصتهای بیشماری را پیشاروی زنان ایرانی، گشوده است. این دستاوردها زمانی قابل ملاحظه هستند که ما بدانیم آمریکا و متحدانش در طی سالیان گذشته، تمام تلاش
خود را برای جلوگیری از پیشرفت و توسعه ایران به کار بستند. سال 2014 برای ایران سال سرنوشت سازی خواهد بود. سال گذشته، ایران توانست موافقت کشورهای غربی را برای ادامه برنامه هسته ایش، تحت نظارت نهاد های بینالمللی، به دست آورد. این موفقیت، گام دیگری برای ایران بود تا نشان دهد هم چنان در برابر هژمونی آمریکا استقلال خود را حفظ کرده است.
انتخاب حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2013 ایران، شگفتی ناظران بینالمللی را بر انگیخت. در زمان رقابت نفس گیر ریاست جمهوری در ایران، نظر سنجیها روز به روز از افزایش محبوبیت حسن روحانی خبر میداد. در چنین شرایطی، سیاستمداران آمریکایی، رقابتهای ریاست جمهوری ایران را نمایشی مهندسی شده میخواندند که در آن رییس جمهور انتخاب نمیشود بلکه منصوب میشود. تحلیل گران غربی بر این اعتقاد بودند که سعید جلیلی-مذاکره کننده سابق تیم هسته ای ایران- فرد مورد نظر رهبر ایران است و به همین دلیل بی شک رییس جمهور ایران خواهد بود. در روز انتخابات، در حالی که رای دهندگان ایران به پای صندوقهای رای میرفتند، روزنامه واشنگتن پست در مقاله ای ادعا کرد که امکان ندارد حسن روحانی پیروز انتخابات شود. این حرفی بود که همه تحلیل گران غربی با آن موافق بودند.
واقعیت انتخابات ایران، اجماع تحلیل گران آمریکایی را باطل کرد. در طول سی و پنج سال گذشته، بارها تحلیل غالب آمریکاییها درباره وقایع و تحولات ایران، غلط از آب در آمده است. پ س از پیروز روحانی، آمریکا به جای اینکه به اشتباه خود اعتراف کند، سعی کرد توجیهاتی برای تحلیل غلط خود دست و پا کند. توجیه اول این بود که بیگانگی و اختلاف مردم با نظام حاکم به منتها درجه خود رسیده و به همین دلیل حکومت نتوانست جلوی این موج مردمی را بگیرد. اقلیت نتوانست مانع تحقق خواست اکثریت جامعه- که خواهان تغییر بودند- شود. این توجیه، پیش فرضهای غلطی درباره شخص حسن روحانی، سابقه او و چگونگی انتخابش به ریاست جمهوری ایران دارد.
روحانی شصت و پنج ساله یکی از اعضای حلقه درونی نظام حاکم بر ایران است. او در تمام عمر سیاسی خود، مناصب سیاسی مهمی را در جمهوری اسلامی به عهده داشته است. روحانی از اعضای جامعه روحانیت-از گروه های محافظه کار ایرانی- بود. او فردی با سابقه اصلاح طلبی نبود. او از جمله سیاست مداران عملگرای جمهوری اسلامی است که علاوه بر حمایت از جانب جامعه تجاری و اقتصادی ایران، روابط نزدیکی با رهبر ایران-آیت الله خامنه ای-نیز دارد. روحانی در شورای عالی امنیت ملی نماینده شخصی آیت الله خامنه ای بود. افرادی که از وضعیت جامعه ایران ناراضی بودند با حمایت خود از روحانی او را به ریاست جمهوری ایران رساندند. محمد رضا عارف-کاندیدای اصلاح طلبان و معاون اول محمد خاتمی رییس جمهور سابق ایران- سه روز قبل از برگزاری انتخابات به نفع روحانی کنار کشید تا او بتواند بیش از نیمی از آرای مأخوذه را به دست آورد و با رای لغزنده ای رییس جمهور شود. از سوی دیگر، مجلس در اختیار اکثریت محافظه کاران است. شرایطی که برای روحانی و اصلاح طلبان چندان دلگرم کننده نیست.
توجیه دیگری که برای پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایران توسط واشنگتن ارائه میشد، این بود که این پیروی از دستاوردهای تحریمهای آمریکا علیه ایران بوده است. فشار اقتصادی باعث شد که ایرانیان به فردی رای دهند که خواهان بهبود روابط با غرب است. اما همان نظر سنجیهایی که پیروزی شکننده روحانی را نشان میداد، بیانگر این بود که تحریمها ربط چندانی به این انتخاب ندارد. مردم ایران هم چنان غرب را به خاطر اعمال تحریمها سرزنش میکنند. آنها مخالف زیر پا گذاشتن حقوق و منافع ملی در برابر فشار های غرب هستند. برای ایرانیان، امروزه، دفاع از حقوق و منافع ملی، خود را در برنامه هسته ای نشان میدهد.
چالش ایران
جابهجایی آرام قدرت در ایران، از محمود احمدی نژاد به حسن روحانی در میان کشورهای خاور میانه بی نظیر است. کافی است اوضاع ایران را با افغانستان، بحرین، مصر، عراق، اردن، لبنان، لیبی، سوریه و تونس مقایسه کنید. ایران اکنون، دقیقاً، همان وضعیتی را داراست که سی و شش سال قبل رییس جمهور کارتر توصیف میکرد: جزیره ثبات در بی ثباتترین منطقه جهان.
هدف استراتژی ایران، جایگزین کردن هژمونی جهانی و منطقه ای آمریکا، با توزیعی چندگانه و چند قطبی از قدرت است. ایران میخواهد در چهارچوب قوانین و نهاد های بینالمللی به این هدف دست پیدا کند. ایران میکوشد با ارائه تصویری از سیاست خارجی مستقل، توسعه و پیشرفت داخلی و سیاست مبتنی بر آموزه های اسلام، از خویش الگویی برای دیگر کشورها ترسیم کند. موقعیت هژمونتیک ایران ربط وثیقی در موفقیت این کشور در ارائه این الگو دارد. به همین دلیل، قدرت نرم ایران باید از مرزهای این کشور فراتر رفته و دیگر کشورها را-چه اسلامی و چه غیر اسلامی-تحتالشعاع قرار دهد.
قدرت نرم ایران را میتوان در آخرین سفر محمود احمدی نژاد به چین مشاهده کرد. آنجا که او در دانشگاه پکن برای نخبگان چینی صحبت کرد. احترام عمیق و توجه چشمگیر نسل جدید چین به ایران، نشان دهنده نظم تازه ای است که در حال شکل گیری در جهان است. غرب هم در طول سالیان گذشته، پذیرفته که چاره ای جز پذیرفتن ایران به عنوان قدرتی مشروع و غیر قابل حذف و چشم پوشی ندارد. ایران میتواند متحد قابل اتکایی برای آمریکا و اروپا برای مبارزه با تروریستهای القاعده باشد. همکاریای که میتواند ثبات را در شرایط فعلی به خاور میانه باز گرداند. حل مسالمت آمیز مسئله هسته ای ایران هم گام مهمی در ایجاد منطقه ای عاری از سلاحهای هسته ای باشد. اما هرگونه همکاری متقابل مشروط به این است که آمریکا و اروپا، به مشروعیت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران گردن نهند.
اوباما در جریان تصمیم اش برای حمله به سوریه- در پی استفاده از سلاحهای شیمیایی در این کشور- نتوانست حمایت سیاسی جهانیان را جلب کند. همین امر اعتبار تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران را به شدت زیر سؤال برده است. توافق هسته ای هم در راستای منافع ملی ایران بود. این کشور زیر بار شرایط غرب برای تعطیلی همه فعالیتهای مرتبط با غنی سازی اورانیوم نرفت. اما چالش هم چنان ادامه دارد. آمریکا، فرانسه و بریتانیا، هم چنان منکر حق غنی سازی اورانیوم برای تهران هستند. آنها خواستار تعطیلی تأسیسات هسته ای ایران در اراک و فردو هستند. چنین ادبیاتی مغایر ادبیات به کار رفته در متن توافق نامه ژنو است. اگر آمریکا و متحدانش خواهان همکاری با ایران هستند، باید در سیاستهایشان در این زمینهها تجدید نظر کنند.
پاسخ غرب
اگر آمریکا نخواهد به قدرت و مشروعیت جمهوری اسلامی گردن بگذارد، مجبور خواهد شد چنین کند. چنان که در سال 1979 مجبور شد. عدم توافق با ایران، ناتوانی آمریکا در رابطه با موج خیزان اسلام خواهی در سایر کشورهای خاورمیانه را تشدید خواهد کرد. حمایت آمریکا از دولت نظامی مصر نمونه ای از همین اقدامات غلط است. آمریکا به چاره ای ندار تا به خواست مردم مسلمان منطقه برای انتخاب دولتی اسلامی و مستقل توجه کند. عدم توجه به این واقعیت به معنی از بین رفتن نفوذ آمریکا در منطقه است.
آمریکا اولین کشور سلطه طلبی نیست که در نتیجه عدم توجه به واقعیت موجود، دچار زوال میشود. تاریخ نشان داده است که غرقه شدن در توهمات، چه پیامدهایی برای کشورها خواهد داشت. اکنون زمان آن است که واشنگتن دست از توهمات خود درباره خاورمیانه بردارد و واقعیت رویداده ایی که در این منطقه از جهان در حال اتفاق افتادن است را ببیند. آنها باید واقعیت را بپذیرند پیش از آن که تصمیم گیریهای غلطشان، به نتایج مصیبت بار استراتژیک منتهی شود.