خانه ای که قرار بود موزه شود
«ما به وزارت نفت پیشنهاد کردیم اگر نمیتواند برای این خانه کاری کند، آن را در قالب تفاهم نامهای به شهرداری بدهند تا حداقل خانه حفظ شود و بماند.» شهرداری تهران در سالهای اخیر موزههای مشابهی را برای شخصیتهایی مثل شهید چمران، دکتر علی شریعتی و .. راه اندازی کرده است.
کد خبر :
321164
شهروند: معتادان میروند، دزدها میآیند. خانه پر است از رد پاهای ناآشنایی که از دیوارها، از پنجرهها آمدهاند و رفتهاند. آنها شبها میآیند و چراغهای این خانه را روشن میکنند. چراغهای خانهای را که زمانی چشم و چراغ محله بود و حالا خوابگاه خیابانگردهای بیجا و مکان و معتادانی است که شبها میآیند و صبحها میروند. آنها نمیدانند صاحبخانه کیست، نمیدانند اینجا کجاست؛ برای آنها اینجا، یکی از هزاران خانه مخروبه این شهر است. در کوچه چهار دوری، یکی از کوچه پس کوچههای محله خانی آبادِ مولوی خانهای هست که خیلیها به نام می شناسندش،«خانه شهید
تندگویان». دو طبقه بیشتر نیست، نمای آجری دارد و روی در نیمه بازش قفلی زدهاند. هر تازه واردی که میرسد گربهها از لابه لای شیشه شکسته پنجرهها سرک میکشند، خمیازهای میکشند و میروند. اینجا که حالا روزها خوابگاه گربههاست و شبها خوابگاه معتادان قرار بوده که موزه شهید تندگویان باشد. وزیر نفت ایران در کابینه محمد علی رجایی، که حدود دو سال پس از انقلاب و در سالهای جنگ، توسط عراقیها اسیر شد و پس از سالها اسارت و شکنجه کشته شد. اینجا خانه پدری اوست، خانهای که وزارت نفت آن را خریده تا موزه شهید محمد جواد تندگویان باشد حالا اما نه از موزه خبری هست و نه
از خانه پدری.
« تا زمانی که پدر و مادر شهید تندگویان اینجا زندگی میکنند، مشکلی نبود. خانه سرپا بود اما چند سالی است که آنها رفتهاند از وقتی آنها رفتند. خانه به این روز افتاده. شب ها می بینیم ناگهان چراغهای خانه روشن میشوند. همسایهها زنگ میزنند که یک نفر با گونی رفت تو خانه شهید. می آیند اینجا مواد میکشند، مشروب میخورند.توی حیاط، روی پشت بام خانه میدوند.حال عادی که ندارند، عربده میکشند، شیشهها را خرد میکنند، خیلی به ما سخت میگذرد هم اینکه این جا، خانه شهید را اینطور میبینیم،هم اینکه خودمان هیچ امنیتی نداریم.» اینها را «آرامی»، دختر جوانی که
همسایه دیوار به دیوار خانه پدریِ شهید تندگویان است، میگوید. خانه ای که حالا پنجره هایش را هم دزدها بردهاند. اتاقهای خانه پر است از قابهای شکسته و عکسهای زیر پا افتاده شهید تندگویان، کتابها و آلبومهایی که ناآشناهایی که شب یا شبهایی را زیر سقف این خانه صبح کردهاند آتش زده اند تا خودشان را گرم کنند. اتاق های شهید تندگویان در طبقه دوم خانه خالی است، کتابخانه ها واژگون شدند و همه جای خانه پر است از فضولات گربهها. پرندهها و زبالههایی که آدم های ناشناس جا گذاشتند و رفتهاند. خانواده شهید تندگویان از حال و روز این خانه با خبرند.«محمد مهدی
تندگویان»، تنها پسر شهید تندگویان، میگوید:« شهید تندگویان از زمان تولد تا سال 57 در این خانه زندگی میکردند. تا اواسط دهه 80 که خانه دست خودمان بود، این وضعیت را نداشت، مادربزرگم و اعضای خانواده سر می زدند. بعد وزارت نفت پیشقدم شد که این خانه را تملک و به موزه شهید تندگویان تبدیل کند. بیش از 20 بار در این سالها با وزارت نفت مکاتبه کردیم اما پیگیریها به هیچ جایی نرسیده است و از زمانی که پلاک کناری این خانه هم در حال ساخت است، راهی برای رفت و آمد معتادان به اینجا باز شده، بخش زیادی از وسایل شخصی، شهید را که برای موزه آنجا گذاشته بودیم، بردند. کتاب ها و دست نوشته
هایش را سوزاندند و متاسفانه این وضعیت خانه پدری اوست که قرار بود موزه باشد و حالا در چنین شرایطی است.» این خانه حالا به طور قانونی در تملک وزارت نفت است و حالا خانواده شهید هم برای رفت و آمد به داخل خانه و نگهداری از آن محدودیت دارند.« از تاریخی که حراست وزارت نفت درهای خانه را قفل کرد ما دیگر امکان ورود به این خانه را نداریم، به هر حال خانه در تملک ما نیست. متجاوز از 20 نامه درباره این خانه نوشتیم اما به هیچ نتیجهای نرسیده است.» این را پسر شهید تندگویان میگوید. او که یک ماه پیشتر بازدیدی از خانه پدریِ پدرش داشته، حالا میگوید:«روزی که خانه را دست وزارت نفت
سپردیم، این شرایط را نداشت. این خانه را با کلی از یادبودها، آلبومها، دست خط ها و وسایل شخصی پدرم برای استفاده در موزه به وزارت نفت وقت سپردیم. نمیدانستیم از این خانه طوری نگهداری میکنند که به این روز میافتد. خانه را به تازگی دیدم، تمام وسایل شخصی او را بردهاند. معتادان آلبومها و عکسهایش را آتش زدهاند که گرم شوند و خانه هم به کلی تخریب شده و حتی برای ایستایی هم مشکل دارد.»
خانهای که قرار بود موزه باشد، حالا ویرانهای است که دیوارهایش از یک طرف به دلیل ساخت و ساز پلاکی در ضلع غربی، سوراخ سوراخ شده و زیر سقفهایش هک آدم هر لحظه نگران میشود که مبادا خانه آوار شود و پایین بیاید. پرونده این خانه در سال های اخیر به پرونده یکی از خانه های دیوار به دیوارش که از نظر طراحی و تعداد طبقه و خیلی چیزها شبیه به خانه هم هستند، گره خورده است. آنطور که اعضای خانواده شهید تندگویان میگویند، قرار بوده وزارت نفت خانه مجاور را هم تملک کند و بعد این دو خانه کاربری موزه ای و فرهنگی پیدا کنند. «فاطمه تندگویان»،خواهر شهید تندگویان میگوید که
خیلیها میخواستند موزه شهید تندگویان را راه اندازی کنند از بنیاد شهید گرفته تا شهرداری تهران اما در نهایت خانواده شهید تصمیم گرفتند پیشنهاد وزارت نفت را در دوره ای که غلامحسین نوذری، در کابینه اول احمدی نژاد، وزیر نفت بود را بپذیرند و خانه پدری تندگویان را به این وزارتخانه بسپارند تا موزه شود اما از آن روزها تا کنون خیلیها آمدهاند، چند وزیر عوض شده، کاظمی، وزیری هامانه، قاسمی و حالا هم بیژن زنگنه، دولت دیگر آن دولت قبلی نیست و با همه اینها از موزه شدن این خانه هم خبری نیست. آنطور که «فاطمه تندگویان»، میگوید حالا یکی از مسایل در ارتباط با خانه پدری
شهید تندگویان، در مورد قیمتگذاری روی پلاک مجاور آن است. فاطمه تندگویان، خواهر شهید، وقتی حرف می زند، چند بار میگوید بههمسایه ای که حالا سرنوشت خانه تندگویان به خانه اش گره خورده، اما حرف های دیگری می زند.«خانه ما خیلی قدیمی است، تمام دیوارهایش ترک خورده است، می خواهیم بفروشیمش اما از وزارت نفت چند سال است می گویند اینجا را نفروشید می خواهیم بخریم. دو سال است که ما معطل هستیم از یک طرف به خاطر رفت و آمد معتادان به خانه شهید و وضعیتی که این خانه پیدا کرده روز و شب نداریم و از طرف دیگر تکلیف ما را روشن نمیکنند که بالاخره چه باید بکنیم.»
پسر شهید تندگویان که این روزها، یکی از اعضای شورای شهر تهران هم هست، حالا میگوید «ما به وزارت نفت پیشنهاد کردیم اگر نمیتواند برای این خانه کاری کند، آن را در قالب تفاهم نامهای به شهرداری بدهند تا حداقل خانه حفظ شود و بماند.» شهرداری تهران در سالهای اخیر موزههای مشابهی را برای شخصیتهایی مثل شهید چمران، دکتر علی شریعتی و .. راه اندازی کرده است. حالا چه پای شهرداری به پرونده موزه شهید تندگویان باز شود و چه نشود، چه وزارت نفت، ثروتمندترین وزارتخانه کشور، بخواهد سراغی از خانه وزیر شهیدش بگیرد یا نگیرد، آنچه هست اینکه شهید تندگویان، موزه ندارد.
خاطرات او را بردهاند، عکسهایش را و در اتاق کوچکی رو به حیاط که میگویند اتاق او بوده حالا کتابها و دست نوشتههایی از او مانده که دست جویندهای سراغ آنها را نمیگیرد. خانه پدری شهید تندگویان، موزه نیست، مخروبه ای است شبیه هزار و یک پلاک و خانه فرسوده دیگر این شهر. خانه آب ندارد، برق ندارد، قفل و کلید و پنجره ندارد و خوابگاه آدمهای بی نام و نشان این شهر است که میآیند و میروند. چراغ اتاق شهید تندگویان را شبها همین خیابانگردهای بی جا و مکان روشن میکنند آنها که نمیدانند صاحب این خانه کیست و اینجا کجاست.
نام برادرش قسم میخورد:«به روح جواد برای این خانه خیلی نگرانیم، تنها درخواست مادرم این است که به وضعیت این خانه رسیدگی کنند»، او این حرف ها را می زند و در ادامه می گوید:«پیش از این موافقت وزیر را برای خرید خانه کناری شهید تندگویان گرفتند.چند نوبت هم این خانه را قیمتگذاری کردند اما چون قیمت کارشناسی پایینتر از عرف معمول است. ما هم نمیخواهیم در حق همسایهها که اجحاف شود و باید شکل عادلانه و منصفانه این معامله انجام شود. هر بار سر این مساله ماجرا به درازا کشیده است. این خانه برای اهالی آن محل ارزش معنوی دارد و برایشان دردناک است و دایم به ما زنگ می زنند.»