اهدای خودنویس طلا به «مختار»
فریبرز عربنیا با بیان اینکه آدمی نیست که خیلی قدر و تشویق دیده باشد، آرزو کرد ایران در عرصه فرهنگ جهانی بدرخشد.
این مراسم که آغاز آن با 70 دقیقه تأخیر همراه بود، با ورود عربنیا و پسرش و البته تشویقهای حضار رسمیت پیدا کرد و دیگر هنرمندی که با آمدنش همه برای او کف زدند داود میرباقری بود.
در این مراسم یک سکانس منتخب از 38 فیلم سینمایی و دو سریال که عرب نیا در آن ها بازی کرده بود، پخش شد که این سکانس هم از «شکلات داغ» انتخاب شده بود. بعد از آن فیلم کوتاهی با نام «به رنگ او» به کارگردانی علی رزازیان پخش شد که در آن با عرب نیا مصاحبه کرده بودند.
«بوف کور» را پدرم برایم خواند
این بازیگر در این فیلم در سخنانی گفت: علاقه من به هنر بعد از بازگشت به ایران آغاز نشد بلکه پیش از آن ریشه در کودکی ام داشت. پدرم روحش شاد، ادبیات و سینما را مهم می دانست و سینما و فیلم مثل تفریح دوران کودکی همیشه وجود داشت و بعدها به شکل علاقه هنری در آمد. ادبیات اولین هنری بود که با آن زندگی کردم و کتاب های چوبک، غلامحسین ساعدی و بهرام صادقی را می خواندم، بوف کور را نیز پدرم برایم خواند.
وی افزود: این اتفاقات پیش از دیپلم رخ داد، زمانی که من سریال آمریکایی خیابان های سانفرانسیسکو را از تلویزیون تماشا می کردم. بعدها فهمیدم یکی از دو بازیگر نقش های اصلی مایکل داگلاس بود که علاقه ای به بازیگری در من ایجاد کرد. پدرم به من آموخت به دنیا آمده ام تا کاری را که دوست دارم انجام دهم، اگرچه امکانات و موقعیت های دیگری برای انتخاب شغل داشتم پدر و مادرم مرا تشویق کردند آنطور که دوست دارم زندگی کنم و من به سمت زیباترین دستاورد بشری یعنی هنر کشیده شدم. این علاقه بعدها با دیدن فیلم های کلینت ایستوود، مارلون براندو و رابرت دنیرو به عشق تبدیل شد. گرچه همواره در تاریخ بشریت مولانا را می سوزاندند، شمس را فراری می دادند و هیچ کدام خیری ندیده اند اما همواره هنرمندان به واسطه اعتقاداتشات به انسانیت جاودانه شدند.
با «ضیافت» برای مردم جدی شدم
«وصل نیکان» و «مسافران» دو فیلمی بود که در آنها برای اولین بار جلوی دوربین رفتم و با «ضیافت» من برای مردم جدی شدم. بازیگری برای من از ابتدا مهم بود. در فیلم های محمدعلی سجادی و بهروز افخمی بازی کردم و شوکران، رنگ شب و جهان پهلوان تختی شکل گرفتند. فیلم هایی با فرزاد مؤتمن داشتم که باج خور و هفت پرده از آن جمله بوده اند و سر انجام به مختارنامه رسیدم.
وی ادامه داد: فیلم هایی بازی کرده ام که بودن در آن ها ریسک بالایی می طلبید و برای کارگردانانی بود که مردم با آنها عجین نبودند. از جمله «شکلات داغ» و «طاووسهای بی پر». بازیگری باید برای مردم عادی به نظر بیاید و همین پروسه پیچیدهای است. شوخی است اگر فکر میکنیم حافظ کار راحتی انجام میداد یا ونگوگ به آسانی قلمو به دست میگرفت و مسیر سهل الوصولی برای خلق آثارش در پیش داشت.
پس از پخش بخشهایی از سخنان مشهور عربنیا در برنامه «هفت» در خصوص بازیگری، وی گفت: نگاه من از ابتدا به بازیگری این گونه نبوده همانطور که نگاهم به دیگر چیزها به این شکلی که حالا هست، نبوده و به تدریج شاید پختهتر و کاملتر شده است.
مردم میگویند دو نقشم به هم شبیه نیست
این هنرمند تأکید کرد: یکی از ارزشمندترین چیزهایی که در نگاه مردم به من شکل گرفته این است که میگویند هیچ دو نقشت شبیه به هم نیست و هیچ وقت تو را نمیبینیم بلکه فیلم را میبینیم. این موضوع حاصل تجربه گری و جرات کردن در مواجهه با ناشناختههای پیش رو است و من همچنان این شوق را دارم.
وی در بخش دیگری از این فیلم اظهار کرد: دوستی حرف خوبی میزد اگر سیب با کیفیت و عطر شمیران به مردم ارائه نشود، آنها منتظر نمیمانند و سیب بی کیفیت لبنانی یا چینی میخورند.
کارگردانی همیشه دغدغهام بود
عربنیا با بیان اینکه کارگردانی از اول برایش دغدغه بوده است، ادامه داد: با این حال اصراری نداشتم صرف کارگردان شدن، فیلم بسازم. فیلم نیمه تمامی هم دارم که به خاطر مشکلی که برای تهیهکنندهاش ایجاد شد، ادامه پیدا نکرد. نویسندگی هم برایم لذت بخش و دغدغه است.
در ادامه مراسم درستکار به دو پرتویی اشاره کرد که طی هفته گذشته از سینمای ایران رفتهاند و از حاضران خواست برای مازیار پرتو و پرتو مهتدی فاتحه بخوانند.
پس از این برخی از همکاران عربنیا در فیلمهای گوناگون برای بیان خاطراتی از او روی صحنه آمدند.
داود میرباقری یکی از این هنرمندان بود که تأکید کرد: عربنیا شایسته تجلیل است و این مجلس باید زودتر از اینها برگزار میشد و نبود آن به خصوص در صدا و سیما جای گله دارد.
وی ادامه داد: 6، 7 سال کار مستمر و سخت در مجموعه تاریخی بسیار سنگین و دشوار «مختارنامه» همت و عشق زیادی میخواهد و اگر عشق و انگیزه او به هنر نبود، ما نمیتوانستیم نتیجهای را که به اسم «مختارنامه» ثبت شد به دست بیاوریم. مهمتر اینکه او بازیگری است که در دوران طولانی همکاری ما، خودش را با انرژی، انگیزه و طراوت نگه داشت و حفظ راکورد کار پیچیدهای بود که او از پسش برآمد.
این کارگردان پیشکسوت با بیان اینکه تاکنون مجالی پیش نیامده بود تا درباره عربنیا در چنین جمعی صحبت کند، افزود: این همه از خودگذشتگی، همدلی و همراهی عربنیا اگر نبود مختارنامه عقیم میماند و به نتیجه مطلوب نمیرسید. در کار ما همیشه نواقص و اشکالاتی هست اما ما عادت کردهایم به آنچه سر صحنه پیش میآید قانع شویم و کار هنری در شرایط تولیدی مملکت ما آنگونه است که باید از تخیلاتمان کم کنیم.
قدرت جادویی عشق و ایفای 500 سکانس در یک سریال
میرباقری یادآور شد: آنچه در «مختارنامه» اتفاق افتاد فراتر از بضاعت و توان ما بود و قدرت جادویی عشق ما را راه میانداخت. عربنیا در این سریال نزدیک به 500 سکانس بازی داشت و در 90 درصد این کار پرتحرک و دشوار حضور داشت. به دلیل جوهر، عشق و انگیزه بود که ما موفق شدیم کاری بسازیم که در حافظه تاریخی مردم خواهد ماند.
وی که این روزها در حال ساخت سریال «شاهگوش» برای شبکه نمایش خانگی است، افزود: این روزها سخت درگیرم و گرچه گفته بودند احتمال دارد از من خواسته شود حرف بزنم اما به دلیل ذهن شلوغ مجالی برای از پیش فکر کردن نبود. فقط بگویم که 7، 8 سال همکاری با عربنیا نابترین و زیباترین لحظات زندگی هنری من تا اینجا بود.
در ادامه خوشرزم تهیهکننده تلویزیون که تهیه سریال «رنگ شک» عربنیا را برعهده دارد، در سخنانی گفت: من کنار میرباقری نمیتوانم حرف بزنم. از طرفی فقط بدهکارم و در این جمع طلبکاران من هستند. نمیدانم چطور جرئت کردم اینجا بیایم!
وی افزود: همکاری خوبی با عربنیا داشتم و او زمان ضبط سختگیری فراوانی در صحنه ها داشت و به هیچ چیز جز آنچه میخواست دربیاید فکر نمیکرد.
کوچکترین بگو مگویی نداشتیم
پس از این نکتهای به ذهن میرباقری رسید و گفت: نطق ما دارد کم کم گل میکند. من قبل از همکاری با عربنیا چیزهایی درباره اینکه او بداخلاق است و چنین و چنان شنیدم. خدا را گواه میگیرم زمانی که قرار بود «مختارنامه» در بیابان و رمل و کویر آغاز شود، عربنیا پیشنهاد کرد تهران تا کاشان با هم برویم و در این فرصت مجالی برای حرف زدن داشته باشی. او حین رانندگی چکیده نظر خود درباره شخصیت را میگفت و من آنجا دیدم چه دریافت منطقی داشته است.
کارگردان سریالهای «معصومیت از دست رفته» و «امام علی (ع)» خاطرنشان کرد: تمام سالهایی که با عربنیا کار کردم کوچکترین بگو مگویی با هم نداشتیم. او مسیری تعیین کرده بود و با اقتدار تمام جلو میرفت. این موضوع بسیاری از لحظات «مختارنامه» را برای من به خاطره تبدیل کرد.
میرباقری افزود: سختگیریهای او درباره تاثیرگذاری روی کیفیت بود و آدم اگر عقده نداشته باشد باید بشنود و اگر بضاعتی داشت بر آن بیفزاید. عمده اختلاف عربنیا با دیگران درباره همین نوع نگاه است. شناخت ویژگیهای کاراکتر و درک و دریافت صحیح از حوزه بازیگری در شرایط فعلی جامعه ما خیلی مغتنم است و بنابراین بازیگری که میآید، نقشه راه میکشد و برای نوع نگاهش به کار برنامه ریزی میکند سرمایه بزرگی است که باید قدر آن را دانست. من از عربنیا بابت این ویژگیهایش تشکر میکنم.
نفر بعدی سعید پیردوست بود که در سخنانی گفت: من فریبرز را مثل برادر کوچکم دوست دارم و هر جایی درباره بازیگران ایران صحبت میشود میگویم فریبرز را به همه ترجیح میدهم. من در فیلم «گرگ و میش» با او همبازی و رفیق شدم و در «برگ برنده» سیروس الوند نیز همبازی بودیم. کسی که در طول یک کار سنگین قهر و اخم نکند و به کار دل بدهد در سینمای ایران نادر است و کوچکترها باید از فریبرز بزرگ یاد بگیرند.
جدی بودن بداخلاقی نیست
بهزاد خداویسی نیز به همبازی شدن با عربنیا در «من زمین را دوست دارم» ابوالحسن داودی در سال 72 اشاره کرد و گفت: در این کار سه ماه و سه روز فیلمبرداری داشتیم و با هم دوست شدیم تا به «ضیافت» مسعود کیمیایی رسیدیم که جزو نقشهای اصلی بودیم. آنجا روز و شبهای سختی داشتیم که یک بار هم ندیدم عربنیا گلایه کند. یک شب برف سنگینی آمده بود و هوا خیلی سرد بود به نحوی که زرین دست می گفت فکوس دوربینش کار نمی کند حتی چای هم به فاصله ریختن و برای ما آوردن یخ میکرد. اما فریبرز همیشه با لبخند و استقامت بود. برخی فکر میکنند جدی بودن بداخلاقی است در حالی که چنین چیزی صحت ندارد و عربنیا به کار اهمیت میدهد و برایش جدی است.
شرمین مهدیزاده آهنگساز فیلم «سیزده» ساخته هومن سیدی در ادامه به پیانونوازی پرداخت و گروه دیگری از دوستان عربنیا روی سن آمدند.
امین زندگانی یکی از آنها بود که گفت: افتخار حضور در «مختارنامه» و همبازی بودن در چند سکانس با عربنیا از آن تجربههای تکرار نشدنی است که بر اساس قضا و قدر شکل میگیرد. به قول احسان علیخانی حتما پدر و مادرهایمان خوش حرکات موزونی (خوش رقصی) مقابل خدا داشته اند که حالا این حرکات به دل پروردگار نشسته است.
وی افزود: امیدوارم باز هم پیش میرباقری شاگری کنم و امیدوارم در سریالهای بعدی او هم بازی کنم. از جمله «سلمان فارسی» و «سیاوش».
این بازیگر تصریح کرد: ما نباید احترام به کار و احترام به هنر را با بداخلاقی اشتباه بگیریم وبازیگرانی هستند که 6 سال که چه عرض کنم، یک ماه هم نمیتوانند در پروژهای دوام بیاورند. در این بین نشریات قلم به مزدی هستند که به گذران فرهنگ که نه بلکه به گذران عمر فکر میکنند. من خوشحالم در میانمان بازیگری داریم که میتوانیم با او برای نسل بعد حرفی برای گفتن داشته باشیم.
وی تأکید کرد: من برخلاف همه چون خیلی در جریان اخبار نیستم، چیزی درباره بداخلاقی این بازیگر نشنیده بودم و زمانی که او را دیدم گفتم وای چقدر از او نمیترسم و دوستش دارم! در اولین پلان موج مثبتی از او احساس کردم و دوستش داشتم.
در ادامه معصومه آقاجانی نیز عربنیا را بازیگری دانست که عاشقانه و آگاهانه کارش را انجام میدهد و هیچ چیز زائدی در کنار او دیده نمیشود و ادامه داد: تحلیل نقش توسط او در سریالی که برایش بازی کردم برایم ارزشمند بود و او نقش را کالبد شکافی میکند.
حسن اسدی تصویربردار نیز دیگر هنرمندی بود که درسخنانی گفت: من عادت کردهام همیشه پشت دوربین باشم و جلوی دوربین بودن برایم سخت است. 30 سال است از دستیاری و نورپردازی تا تصویربرداری و مدیر تصویربرداری در این سینما کار کردهام و با صراحت میگویم هیچ کارگردانی به قدرت عربنیا ندیدهام کسی که به رنگ و نور مسلط است و من از او چیزهای زیادی یاد گرفتم.
آرش مجیدی دیگر همبازی و همکار عربنیا نیز گفت: من زمان پخش «مختارنامه» سرکار بودم و نتوانستم آن را ببینم. در جشنواره صدا و سیما زمانی که بخشهایی از این کار پخش شد و من صحنهای را دیدم که مختار زره به تن میکند، بیرقش را مینگرد و به شمشیرش دست میکشد، همان موقع با خودم گفتم هیچکس جز فریبرز عربنیا نمیتوانست مختار را بازی کند.
وی در ادامه صحبتهایش که با تشویق حضار همراه بود، اظهار کرد: من هم از بداخلاق بودن عربنیا شنیده بودم و به من گفته بودند مواظب باش تا او به پرو پایت نپیچد. زمانی که کار آغاز شد، مدام منتظر بودم تا ببینم چه زمانی با هم در میافتیم.
منتظر بودم با هم در بیفتیم اما از خودم خجالت کشیدم
مجیدی یادآور شد: تا اینکه صحنه سختی را داشتیم که برداشتها مدام تکرار میشد. من هم شیطنت میکردم و مدام با خودم میگفتم حالا است که اتفاقی میافتد. اما با وجود زیاد شدن برداشتها دیدم نه عربنیا همان آدمی است که سر برداشت اول توضیح میداد و حتی لحنش هم عوض نشده است. راستش از خودم خجالت کشیدم. پشت سرآدمها خیلی حرفهای بیهودهای میزنند!
افشین زارعی بازیگری که در تئاتر با عربنیا همبازی شده بود نیز در ادامه با اشاره به نمایش «بهرام چوبینه» شکرخدا گودرزی اظهار کرد: بابت حضور بچههای تصویر در تئاتر جو بدی ایجاد شده بود و ما هم که وصف عربنیا را شنیده بودیم با خودمان گفتیم وای چه مصیبتی خواهیم داشت. تا اینکه جسه اول تمرین در تالار قشقایی عربنیا باعث شد گارد همه بچههای تئاتری باز شود.
پس از این داود میرباقری، سعید پیردوست، مسعود فروتن، بهروز خوش رزم، معصومه آقاجانی، الیکا عبدالرزاقی، شهرزاد کمال زاده، بهزاد خداویسی، حسن اسدی، عمار تفتی، محسن افشانی، حامد میرباقری، آرش مجیدی و جانیار عربنیا روی سن آمدند تا از فریبرز عربنیا تقدیر کنند.
او با آمدن روی سن و دست دادن با همکارانش، فرزندش را بوسید و در تمام این مدت دست زدن حضار و ایستادن آنها به احترام او ادامه داشت. جانیار از یادبود تمبر عربنیا رونمایی کرد و میرباقری، پیردوست و فروتن نیز از لوحی که به امضای هنرمندان رسیده بود رونمایی کردند. همچنین خودنویس شرکت یوروپن با طلای 14 عیار که طبق توضیحات درستکار 999 عدد از آن در جهان وجود دارد به زندگانی داده شد تا آن را به عربنیا تقدیم کند.
همکاران عربنیا که روی سن بودند نیز او را بسیار تشویق میکردند و آرش مجیدی سوت زدن را نیز از قلم نمیانداخت.
در پایان این مراسم عربنیا پشت میکروفن قرار گرفت و گفت: اقرار میکنم اولین بار است که نمیدانم باید چه بگویم. فیلم خوش ساخت «به رنگ او» و حضور دوستان چیره دست نوازنده حال دیگری به مراسم داد. جا دارد از مدیریت فرهنگسرای ارسباران تشکر کنم.
وی افزود: دوستان روی صحنه حرفهایی زدند که من برای سالها حالم خوب است. البته نه برای اینکه آنها مرا تأیید کردند بلکه به این خاطر که احساس کردم از قبیله عشقم. کاش همهتان جای من بودید. امیدوارم سالها پایمردی و مداومت اهل فرهنگ این کشور بتواند به سرافرازی ایران نه در عرصه های (مکث) سه نقطه بلکه در عرصههایی که قرنها است بابتش میدرخشد مثل گوهری در عرصه فرهنگ جهان بماند.
عربنیا ادامه داد: نمیدانم به چه زبانی باید تشکر کنم و این را با اعتقاد و از ته دل میگویم که دوستان همچون میرباقری منت گذاشتند و ضعفهای مرا به زبان نیاوردند. من ضعفهایی داریم که از قوتهایم کمتر نیست. اما چیزی در وجودم هست که میتوانم به آن ببالم و آن این است که راهم را با اعتقاد آمدم. حوشحالم که دردانههایی در کنارم دارم که به قول سعدی علیه الرحمه ممد حیات هستند. دست تک تکتان را میبوسم.
این بازیگر و کارگردان تأکید کرد: مهم قدر دیدن از مردم است نه کسانی که قرنها است خواب هستند. خوشحالم این قدر دیدن به واسطه حضور کسانی است که به اسم همکار شریک لحظههای خوب و بد من بودهاند. خوشحالم بعد از 30 سال کار در این عرصه کسانی در کنارم هستند که جزو افتخارات زندگیام به حساب میآیند.
وی گفت: خوشحالم در زمانی هستم که شما هستید. امیدوارم سالها زیر سایه حق، افتخار این مملکت باشید. من آدمی نیستم که خیلی قدر و تشویق دیده باشم و نمیدانم باید چه بگویم. ممنون و شاد باشید.
در پایان این مراسم که با گرفتن عکس یادگاری همراه بود، بسیاری از حاضران برای گرفتن امضا و عکس یادگاری دور او جمع شدند و همین طی کردن مسیر کوتاه تا طبقه بالا را 20 دقیقه به طول انجامید. بعد از رفتن هنرمندان به طبقه بالای فرهنگسرا مردم همچنان برای عرض ارادت منتظر ایستاده بودند.