برخي بايد ماليات توحش بپردازند
کد خبر :
319431
امیر دبیری مهر : اگر شما هم مثل من هر روز صبح قبل از صبحانه تعدادي از روزنامه ها را بخوانيد متاسفانه هر از گاهي اخباري بسيار تاسف بار را مشاهده مي كنيد كه شايد در كمتر نقطه اي از جهان مشابه داشته باشد. مانند خفه شدن دو كودك توسط پدرشان(!) در حمام بخاطر جدايي از همسر يا لج بازي دو خودرو در بزرگراهي در تهران كه منجر به كشته شدن افرادي بي گناه در لاين مقابل شده است و صدها مورد ديگر كه قلم از واگويي آنها شرمگين و اندوهگين است . مثالهاي جزيي تر و ظاهرا كم اهميت تر ولي به نظر اينجانب به همان اندازه شرم آور تر دررفتارهاي غير مدني ديگري در زندگي روزمره نيز وجود دارند مانند: پرتاب كردن آشغال و زباله از درون خودرو به بيرون پارك كردن خودرو در پياده رو يا جلو درب منزل يا پاركينگ ديگران صف كشيدن مردان خياباني يا هرزه خودرو سوار در كنار خيابان براي زناني كه كنار ميادين و خيابان ها منتظر تاكسي هستند خشونت زباني و فحاشي هاي بي شرمانه در ترافيك تهران بخاطر مسائل بسيار ابتدايي خفت گيري و كيف قاپي در روز روشن در خيابانها و كوچه ها و دهها ناهنجاري ديگر كه روزانه مي بينم و از كنار آن به اسودگي مي گذريم. از اين دست
ناهنجاريهاي دل آزار و شرم آور در زندگي در تهران به وفور ديده مي شود و چشم ها و ذهن هاي حساس و مسئول را به خود مشغول مي كند هرچند عده اي كبك وار خواهان نديدن و كم توجهي به اين معضلات هستند و با خود فريبي اي به نام خوش بيني و مثبت انديشي نمي خواهند باور كنند كه اين شهر دچار ويروس هاي سهمگيني شده است و بايد براي آن چاره انديشي كرد. بماند كه آنچه به عنوان شاهد آورده شد روي پوست شهر است و در اين نوشتار نه مي توان و نه مجال آن وجود دارد كه مقداري به زير پوست شهر برويم و گرنه به شكل منطقي "صورتي درزير دارد انچه در بالاستي". به عبارت ديگر اين همه بي قوارگي و نازسازواري و پلشتي هاي رفتاري در روي پوست شهر تهران تنها گوشه هايي از دريا دريا تالابهاي متعفن در زير پوست شهر است كه تحليل و واكاوي آن هفتاد من مثنوي خواهد شد. سخن درباره شهري است كه از حداقل اخلاق و مدنيت براي يك زندگي حداقلي خالي است . وضعيت نابسامان پيش آمده ناشي از دلايل و علل متعددي است كه شرح انها موضوع اين نوشته نيست اما براي تحمل پذير كردن اين شهر براي زندگي بايد بگويم ناگزير بايد روشهاي قهر آميز را در مقام مسكن و پيشگيري از تشديد بحران بكار گرفت
زيرا هزينه تخلف و هنجار شكني و تضييع حقوق ديگران در اين شهر بسيار پايين است و هزار و يك دليل قانون شكنان را از تعدي و تجاوز و هدم حقوق ديگران باز نمي دارد. يك نمونه عيني آن وضعيت رانندگي و عبور و مرور افسار گسيخته در شهر است كه هم فرهنگ ديرپاي ايرانيان را در سطح جهاني به سخره گرفته است و هم خسارات و تلفات جبران ناپذيري را براي شهروندان بي گناه به بار اورده است و گويي هيچ عزم جدي براي مقابله با موجوداتي انسان نما به عنوان رانندگان متخلف در اين شهرو جاده ها وجود ندارد؛كساني كه مانند قاتلان متحرك هر لحظه امكان دارد جان انساني را بستانند. چرا بايد داشتن سلاح به خاطر خطرات آن جرم باشد اما رانندگي ناهلان بر ارابه هاي مرگ، بي خطر تلقي شود؟ واقعا چرا كساني كه از اوليه ترين مباني و مبادي شهروندي و رعايت حقوق ديگران بهره مند نيستند بايد حق تردد و حتي زندگي در شهر را در كنار ديگران داشته باشند؟ چرا قوانين و مقررات كشور تا اين حد سهل انگار است؟ كسي كه در عبور و مرور دربزرگراه هاي تهران هيچ ارزشي براي جان ديگر انسانها قائل نيست چرا نبايد ماليات توحش و عادات بدوي به ديگران پرداخت نكند؟ و اساسا چرا بايد حق تردد و آزار
رساندن به ديگران داشته باشد؟ روزي در جلسه اي پيشنهاد دادم اگر با بازنگري در برخي باورهاي پوسيده خود هزينه رفتارهاي پرهزينه و غير مدني را بالا ببريم ميزان اين همه هنجار و قانون شكني و اخلاق گريزي قطعا و يقينا كاهش مي يابد. براي مثال اگر عكس و تصوير مزاحمان خياباني بانوان و خودروهايشان منتشر شود اينچنين بي شرمانه ميادين و چهار راه هاي پايتخت صحنه هرزگي عده اي نخواهد شد. اگر كساني كه با رفتارهاي پرخطر در بزرگراهها عملا به حقوق و امنيت مردم چنگ مي اندازند چند روزي در ميادين شهر گردانده شوند يا دست كم عكس آنها براي مردم در گذرگاهها نمايش داده شود شرم و نگراني از اين مجازات قطعا منجر به كاهش اين رفتارهاي خواهد شد. خواهش مي كنم اعتراض نكنيد كه اين مجازاتها خلاف حقوق بشر و بي تناسب با جرم و تخلف و در دنيا بي سابقه است. پاسخ اين است كه چرا مظلوميت های متضررين را ملاحظه نمي فرماييد؟ آن بانوي بارداري كه چند شب پيش در مسير غرب به شرق بزرگراه حكيم بدون هيچ گناهي و در پي تخلف راننده اي مجرم كشته شد احساسات بشر دوستانه را تحريك نمي كند؟ و دهها مورد ديگر كه ذكرآن موجب اطاله كلام مي شود؟ چرا نبايد قانوني وضع شود كه
متخلفاني كه مكررا در رانندگي رفتارهاي پرخطر انجام مي دهند نه تنها ازحق رانندگي محروم بلكه از معامله و مالكيت خودرو نيز محروم شوند؟ چرا كساني كه در روز روشن از خودروي خود زباله به بيرون پرتاب مي كنند نبايد جريمه اي معادل حقوق يك سال رفتگر همان خيابان را پرداخت كنند؟ شك ندارم دو دسته از مخاطبان اين نوشته با اين دست ايده ها مخالف هستند و نگارنده را مورد عتاب قرار مي دهند. دسته اول احيانا خاطيان و عاملان به چنين رفتارهايي كه البته بعيد است اينان اهل مطالعه و خواندن و شنيدن باشند و دسته دوم سهل انگاران و بي تفاوتهايي كه آموخته اند بايد با هر مصيبتي سوخت و ساخت. اما روي سخن من در اين نوشتار نمايندگان محترم مجلس ، حقوقدانان عزيز ، نيروي انتظامي ، روزنامه نگاران و نويسندگان و هنرمندان هستندكه كمي جدي تر و عملي تر به اين مشكلات توجه كنند. شهر تهران بعنوان الگوي شهري در كشور بايد به گونه اي مديريت و بازسازي شود كه مردم قانون مدار ، اخلاق مدار و مسئول و اهل اداب و رعايت حقوق ديگران در آن راحت و آسوده تر زندگي كنند و در آن احساس آرامش و امنيت كنند و بالعكس قانون گريزان و ياغيان و اخلاق ستيزان و هنجار شكنان در اين
شهر احساس نا امني و عدم ارامش كنند. به هرطرف كه نگاه كنند ديوارهاي بلندي به عنوان مانع در برابر رفتارهاي متوحشانه و غير مدني خود ببيند و نه با موعظه و توصيه بلكه به شكل ساختاري باور كنند كه زندگي در شهر قواعد و الزامات جدي و جبري دارد و براي اينكه همه بتوانند در كنار هم زندگي كنند ناگزير از رعايت و احترام به آنها هستند و تخلف از انها بسيار پرهزينه و گاه غير قابل جبران خواهد بود.