كاش دستمان را باز بگذارند
اي كاش مسئولان فرهنگي صداوسيما كمي دست ما را باز بگذارند، چون ما ميدانيم چه چيزهايي را نگوييم تا به فرهنگمان لطمه نخورد و مراقب هستيم. پس بهتر است بعضي چيزها گفته شود تا سريالها تنوع پيدا كند بلكه مردم هم كمي بيشتر پاي تلويزيون بنشينند.
«فلورا سام» چهره آشنايي در ميان بازيگران دارد. كسي كه چند سال بعد از ورود به دنياي بازيگري به دليل علاقهاش به نويسندگي، دست به قلم ميبرد و شروع به نوشتن فيلمنامه ميكند. اولين فيلمنامه او «مشق عشق» است كه در اوايل دهه هشتاد از تلويزيون پخش شد و اتفاقا با استقبال خوبي هم روبهرو شد. بعد از مدتي وارد دنياي كارگرداني ميشود تا اين حرفه را هم تجربه كند. اولين سريال رسمي او با نام «توطئه فاميلي» در سال 90 از تلويزيون پخش شد. او اين روزها سريال كمدي «باغ سرهنگ» را روي آنتن دارد كه كمدي جالبي است و از بازيگران مطرحي در اين سريال استفاده شده است. با او به بهانه ساخت اين سريال گفتوگويي داشتيم. شما در روزگاري به سريالسازي در تلويزيون ملي رويآوردهايد كه شبكههاي ماهوارهاي فارسيزبان بسيار مخاطب جذب كردهاند و ديگر كمتر مردم به سمت تماشاي سريالهاي تلويزيوني ميروند. پس كار شما به عنوان كارگردان و نويسنده بايد خيلي سخت باشد كه سوژهاي انتخاب كنيد تا با آن مردم را به ديدن رسانه ملي ترغيب كنيد. درست است؟ بله كاملا حرف شما درست است. ميخواهم بدانم براي اين كار چه ميكنيد؟ چه المانهايي در كارتان استفاده ميكنيد تا سريال «آني» داشته باشد براي جذب مخاطب... من فكر ميكنم نكته اساسي برميگردد به متن. يعني ما بايد در متن جذابيتهايي را ايجاد كنيم كه بتوانيم مخاطبي را كه طي اين سالها از دست دادهايم دوباره پاي تلويزيون بكشانيم. كار خيلي سختي است چون سياستهاي تلويزيون طوري است كه محدوديتهايي براي نگارش وجود دارد. با توجه به اتفاقاتي كه در حال وقوع است و پيشرفت شبكهها، ديگر اينطور نيست كه فقط دو شبكه داشته باشيم و مردم مجبور باشند فقط پاي همانها بنشينند. كانالهاي ماهوارهاي هستند، فيلمهاي مختلف روي سيدي و ديويدي هستند و بهتر است مديران فرهنگي كشور نيز دست نويسندهها را باز بگذارند تا ما هم بتوانيم در كارمان كمي تنوع به خرج دهيم. به هرحال با همين محدوديتي كه وجود دارد ما هم بايد جذب مخاطب كنيم. اگر سريال؛ قصهاي داشته باشد كه مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند و فضايي را ايجاد كند كه مردم وقتي حتي از جلوي تلويزيون هم رد ميشوند جذبش شوند، كفايت ميكند. اما اتفاقي كه در اين ميان رخ ميدهد اين است كه تلويزيون براي خودش تبليغي ندارد. يعني وقتي سريالي از شبكه پنج پخش ميشود، خيلي خوب است بقيه شبكهها هم تبليغش را پخش كنند. در اينصورت مردم ما كه خيلي پاي تلويزيون نمينشينند وقتي در حال ديدن خبر شبكه اول هستند بعد از خبر، تبليغ سريالها را ببينند شايد جذبشان شوند. اين اتفاق فقط براي سريالهاي ماه رمضان رخ ميدهد، يعني فقط سريالهاي ماه رمضان هستند كه در همه شبكهها تبليغشان پخش ميشود. به نظرم اين اتفاق بايد در تمام سال و هميشه رخ دهد. اگر شبكههاي ماهوارهاي را تماشا كنيد ميبينيد كه همان چند سريالشان را آنقدر تبليغ ميكنند كه اگر هم نخواهي، ترغيب ميشوي به ديدنشان! در اين ميان روزنامهها و رسانههاي ديگر هم بد نيست كمي بيشتر تبليغ تلويزيون را بكنند. وقتي سريال يا برنامهاي پخش ميشود خوب است كه دربارهاش حرف بزنند و آن را به مردم معرفي كنند. به نظرم اگر ميخواهيم جلوي ترويج فرهنگ غريبه را در كشورمان بگيريم بايد همه دست به كار شويم. فقط اگر قرار باشد گروه توليد اين كار را انجام دهند به تنهايي راه به جايي نميبرند. به تبليغ رسانههاي مكتوب اشاره كرديد؛ مسئله اينجاست كه تعداد زيادي از سريالها از كيفيت مطلوبي برخوردار نيستند. موضوعات و روشهاي ساخت، بعضا خيلي كليشهاي و تكراري هستند. فكر نميكنيد در اين ميان جايي براي تبليغ باقي نماند؟! من نميگويم چيزها را برخلاف واقعيت بيان كنيم. اما همين اندازه كه با عوامل سريال در حال پخش گفتوگو شود، نه تبليغ است و نه ضدتبليغ. همين اندازه هم خوانندهها متوجه ميشوند كه چنين سريالي هم پخش ميشود. البته نقد بايد انجام شود ولي واقعيت است كه بخشي از هجمهاي كه به تلويزيون ميشود خيلي منصفانه نيست. درست است كه ميگوييد بسياري از سريالها كليشهاي شدهاند يا تكراري هستند اما همانها هم گاهي نقاط قوتي دارند. به نظرم بايد هم نقاط قوت را گفت وهم نقاط منفي را. فيلمسازان ما هم بايد سعي كنند بهتر كار كنند. اما مشكلاتي در اين ميان وجود دارد. بودجه ما خيلي كم است و همين باعث ميشود تهيهكننده خيلي سريع سر و ته ماجرا را جمع كند. چند سال پيش كه سريال همسايهها را كار ميكرديم، ساخت ۲۰ قسمتش تقريبا ۶ ماه طول ميكشيد اما الان ۳۰ قسمت سريال را بايد در عرض ۲-۳ ماه جمع كني چون بودجه كمتري داريم و در توليد هم بايد عجله كنيم! همه اينها در پايين آمدن كيفيت تاثير ميگذارد. يعني هميشه تقصير كارگردان و نويسنده و تهيهكننده نيست. البته ما هم بايد تلاشمان را بيشتر كنيم چون بودجه بيتالمال و ما بايد مراقب اين پول باشيم. در شرايط موجود بهتر است است نيمه پر ليوان را هم ببينيم. مگر سريالهاي تركيهاي خيلي از نظر كيفي خوب هستند؟! نه. همهشان شبيه هم هستند و همهشان ضدفرهنگ ما هستند اما آنقدر گسترده شدهاند كه انگار مردم را مثل گردابي در خودشان ميكشند. متاسفانه الان مسئله اسپانسر هم در تلويزيون بيداد ميكند. يعني وقتي اسپانسري به كار وارد ميشود، مجبور ميشوي چيزهايي را به كار تحميل كني كه اگر اسپانسر نبود رخ نميداد. بحث اسپانسر يكي از مشكلات اساسي كار ماست. وقتي كسي با خودش بودجهاي ميآورد مسئوليت تهيهكنندگي را به عهده ميگيرد كه هيچ تجربهاي ندارد. بزرگترين ضربه را ما از همين بخش ميخوريم. تهيهكننده كار به عنوان مدير است. اوست كه تعيين ميكند هرچيزي چطور بايد باشد. در اينصورت ما در قدم اول يك مدير نالايق براي كارمان در نظر گرفتهايم و همين باعث ميشود كيفيت كل كار پايين بيايد. تهيهكنندههاي خوب نتيجه كارشان آبرومندانه است. فكر ميكنيد چقدر اينكه مردم كمتر پاي سريالهاي وطني مينشينند تقصير رسانهها و چقدرش تقصير فيلمسازان است؟ درصدها متغير است. گاهي ممكن است كاري خوب باشد و از شبكه خوب يا در ساعت مناسبي پخش نشود يا شايد تبليغات پيرامونش كم بوده. گاهي سريالي در شبكه پربينندهاي پخش ميشود. اين سريال هرچقدر هم بد باشد باز هم بيشتر ديده ميشود. من ميگويم همه بايد در حد توانشان بهترين تلاش را انجام دهند. نويسنده، كارگردان، تهيهكننده و حتي مديران گروه و شبكهها، همه بايد كارشان را به بهترين شكل انجام دهند. شما اوايل صحبتتان هم اشاره كرديد به محدوديتهايي كه نويسندهها با آن روبهرو هستند. اصلا يكي از دلايلي كه باعث ميشود مردم به ديدن سريالهاي خانوادگي خارجي بروند، به تصوير كشيدن برخي موضوعاتي است كه خيلي مجاز به نمايش آنها نيستيم. بله دقيقا.سريالهايي كه موضوع اصلي آن عشق است در همه دنيا جواب ميدهد. اينكه شما با توجه به فرهنگت چطور از آن استفاده كني، مهم است. ما در اين زمينه خيلي دستمان بسته است. سريالهاي تركيهاي همهاش يك داستان دارد؛ خيانت و عشق و از اين چيزها كه خيلي هم بد هستند و مردم ما را تحت تاثير قرار ميدهند. اما وقتي ميخواهيم مثلا طنز بساريم سراغ هرچيزي نميتوانيم برويم. حتي در انتخاب اسامي هم بايد دقت كنيم. اما بالاخره ما هم نياز داريم سراغ موضوعات متفاوت برويم. بايد موضوع ديگري هم وجود داشته باشد تا سراغ آن برويم. مثلا بايد عشق يا رقابت عشقياي وجود داشته باشد كه بتوانيم كار را جذاب كنيم. اما متاسفانه ما اين چيزها را نداريم.اي كاش مسئولان فرهنگي صداوسيما كمي دست ما را باز بگذارند، چون ما ميدانيم چه چيزهايي را نگوييم تا به فرهنگمان لطمه نخورد و مراقب هستيم. پس بهتر است بعضي چيزها گفته شود تا سريالها تنوع پيدا كند بلكه مردم هم كمي بيشتر پاي تلويزيون بنشينند. حالا برويم سراغ باغ سرهنگ! شما در باغ سرهنگ صرفا خواستيد مردم لحظات شاد و مفرحي داشته باشند يا ميخواستيد در ادامه چيزي هم نصيبشان شود؟! تا اينجاي كار شايد نشود تنها به سريال نقش مفرح بودن داد. در لايههاي مختلفي كه سريال دارد هم مسائل اجتماعي مورد نقد و بررسي قرار گرفته. مثلا مسئله بوروكراسي كه هادي مجبور است مدام به شورايي دولتي مراجعه كند و تشكيل اين شورا با مشكل روبهرو است. حتي برخورد منشي آنجا با ارباب رجوع هم خودش جاي سوال دارد. ما با همه اينها سروكار داريم و ميخواهيم نشان دهيم كه چقدر اين رفتار بد است. ولي اين خيلي پر رنگ نيست! بله. اينها در لايههاي مختلف گفته شده. يا مثلا مسئله وام ازدواج و اشتغال جوانان در لايههاي مختلف ديده ميشود. اما خط اصلي قصه روي عشق و روابط انسانها با هم است. مقايسه عشقهاي قديمي و عشقهاي امروزي. اينكه امروزه به خاطر مشكلاتي كه داريم گاهي از عشقمان ميگذريم اما عشقهاي قديم اينطور نبودند. فكر نميكنيد اين خط داستاني خيلي كليشهاي است و در بسياري سريالها ديدهايم؟! اينكه گاهي اوقات موضوعات تكرار شوند اصلا اشكالي ندارد. مگر ما چند تم اصلي داستاني داريم؟ مهم پرداختي است كه به موضوع ميشود. اصلا حضور ارسلان به عنوان يك روح در اين فضا فكر ميكنم كمتر اتفاق افتاده، اينكه بشود با روحي شوخي كرد و فضاي طنزي به وجود آورد. در هيچ كجاي قصه هم طرف كسي را نميگيريم. تاكيد داستان روي عشق و روابط خانوادگي است. اما استفاده از روح در سريالهاي طنز خيلي اتفاق افتاده! اما اين حرف شما درست است كه بگوييم نوع پرداخت ميتواند متفاوت باشد. در كنار اين داستان يكسري مسائل اجتماعي هم رخ ميدهد. هرچه جلوتر برويم مسئله اسپانسر هم مطرح ميشود و با نگاهي طنز نقد ميشود. منبع: تهران امروز