سه ضلع مثلث پیشرفت اقتصادی چیست؟/ اقتصاد کشور ضربه مغزی شده/ اشتباه تاريخي ايرانيان درباره توسعه
كشورهاي توسعهيافته، سازمان و نهاد خوب درست ميكنند و افراد در درون اين نهادها مجبور ميشوند كه درست كار كنند. ديد ما اين است كه افراد خوب را انتخاب كنيم و كاري نداشته باشيم كه سازمانها و نهادها چگونه هستند. درست به شيوه عكس عمل ميكنيم و نتيجه معكوس ميگيريم. بحث شخص نيست. اگر من هم فردا در جايي رئيس شوم، تاثيرات و تغييراتي نسبت به قبل خواهم داد ولي اين تغييرات در يك حد محدود است.
با اين تعريف كه شادوران حسين عظيمي (آراني) ارائه كرده است ميتوان با ديد واضحتري به نظريهپردازي و نظريهپردازان اقتصادي ايران نگريست. اين استاد دانشگاه كه سابقه تدريس در دانشگاههاي آكسفورد، تربيت مدرس، شهيد بهشتي را دارد، بخش اعظم عمر خود را در راه تحقيق در زمينه توسعه و پيشرفت نهاد و در تدوين برنامههاي مختلف توسعهاي در كشور نقش بسزايي داشت تا جايي كه استاد عظيمي در حال تدوين برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور بود كه در سن 55 سالگي در ارديبهشت ماه سال 1382 درگذشت.
در ادامه مقالهاي از اين استاد فقيد كه چند سال پس از درگذشت آن مرحوم در يكي از روزنامههاي كشور منتشر شد، مي آيد كه نگاهي كلي از نگرش وي در مورد توسعه به دست مي دهد و دانستن آن در جهت ايجاد نگرش توسعه اي در كشور خالي از لطف نيست.
************************
ظرفیت اقتصادی در جوامع امروز بشری چگونه تعریف و تبیین می شود. به عبارتی معیار و شاخص اندازه گیری ظرفیت اقتصادی چیست؟ پایگاه های سازنده ظرفیت کدامند؟ و حدود مقداری ظرفیت موجود در جهان امروز چه میزان است؟ در پاسخ به سوال نخست باید گفت که ظرفیت اقتصادی هر کشور، تولید سرانه ای است که از یک سو غیرمتکی به فروش ثروت ملی است و از سوی دیگر قابل حصول در دنیای متکی بر مبادلات نسبتا آزاد بین المللی است. سوال دوم این بود: پایگاه های سازنده ظرفیت در دنیای مدرن کدامند؟ من اعتقاد دارم که این پایگاه ها باید در اندیشه ها و بصیرت های جدید جست وجو شوند که این دانش و دانایی ملی بر سه رکن انسان باوری، علم باوری و آینده باوری استوار است. نتیجه توجه به این سه رکن به نظام انگیزشی جدید، نهادها و سازمان های جدید و نگرش تازه به جهان و مرزها منجر می شود. سوال آخر میزان و حدود مقداری ظرفیت موجود در جهان امروز است. در پاسخ به این سوال باید دقت کنیم که ظرفیت های جهان امروز متکی بر اندیشه و بصیرت است و مستقیما قابل اندازه گیری نیست اما چند قرن از فرآیند توسعه جهانی می گذرد و بسیاری از کشورها توسعه یافته اند. عملکرد در این کشورها نزدیک به ظرفیت است. پس عملکرد متوسط جهان توسعه یافته را می توان حدود 33 هزار دلار تصور کرد. حال توسعه اقتصادی را با چه شاخصی باید اندازه گیری کرد؟ دراین باره تاکنون دو گروه شاخص های اندازه گیری یکپارچه و شاخص های تفضیلی بیان شده اند.
شاخص یکپارچه در مجموعه توسعه اقتصادی، درصد واقعی استفاده جامعه از ظرفیت خود است. پس می توان آن را از نسبت عملکرد به ظرفیت اقتصادی محاسبه کرد.از دیدگاه نظری شاخص توسعه می تواند بین صفر و 100 تغییر کند. البته عملا پس از گذشت میزان شاخص از 50 وجه غالب زندگی در کشور مدرن می شود و بنابراین می توان کشور را توسعه یافته خواند. درباره شاخص های تفصیلی و جزیی باید به این نکته توجه کرد که توسعه، تحولی فراگیر است. پس شاخص های مدرن شدن در هر حوزه مجموعا شاخص های تفضیلی توسعه را تشکیل می دهد; شاخص هایی چون انرژی، نظام نوین آموزشی، دولت کارای مردم سالار و مواردی مشابه این. آنچه گفته شد را می توان این گونه جمع بندی کرد که پایگاه های اصلی لازم برای توسعه را باید در درک و هضم اندیشه های اصلی دنیای جدید، تفصیلی و فرهنگی شدن اندیشه های جدید در سطح جامعه و بنیان نهادن نهادها و سازمان های مناسب برای تحقق اندیشه های جدید جست وجو کرد که با این تصور مسیر پلکانی حرکت تولید در فرآیند توسعه را می توان دید.
پس از محاسبه درجه توسعه ایران با استفاده از شاخص اندازه گیری یکپارچه درجه توسعه ای ایران متوجه می شویم که با گزینه های مختلف درآمد سرانه 500ر2 - 1200دلار از 5/7 - 7/3 درصد از ذخایر کشور مورد استفاده قرار می گیرد که این آمار، گویای وضعیت توسعه ای ایران است. اگر بخواهیم شاخص های تفضیلی توسعه در ایران را بررسی کنیم، باید به این سوال ها پاسخ دهیم که آیا فرهنگ ما متکی بر اصالت علم و اصالت انسان است؟ آیا از حکومتی مردم سالار بهره مند هستیم؟ آیا آموزش مدرن را مورد استفاده قرار می دهیم؟ میزان بهره مندی ما از انرژی های جدید چه مقدار است؟ و در زمینه راه و ارتباطات، آب آشامیدنی سالم سازی شده و سایر حوزه های مشابه تا چه اندازه به زندگی مدرن نزدیک شده است؟ نتیجه بررسی تبدیلی شاخص یکپارچه و شاخص های تفصیلی توسعه ایران، حاکی از آن است که مشکلات نهادینه شده ساختاری فراوانی در اقتصاد ایران وجود دارد. نگرش دیگر به اقتصاد ایران طی یک نسل (حدود 30 سال گذشته) گویای آن است که در نتیجه تزریق حدود 800 میلیارد دلار از بخش نفت و گاز، تزریق میلیون ها ساعت آموزش سالانه، ایجاد زیربنای نسبتا وسیع و قدرتمند انرژی مدرن، تاسیس صنایع مادر برای تولید و عرضه مواد مهم واسطه صنعتی مانند فولاد و پتروشیمی و تلاش وسیع مردم باید توسعه و رشد قابل توجه تولید سرانه را انتظار داشته باشیم.
حال آن که نتیجه عملی، ثبات نسبی یا حتی کاهش احتمالی تولید سرانه است. من معتقدم نظام انگیزشی مناسب، جایگاه مناسب در نظم بین الملل و نهادهای کارآ برای سیاستگذاری برای اجرا در سه ضلع مثلث پیشرفت اقتصادی کشور قرار دارد. مشاهدات من حاکی از آن است که عملکردهای روزمره و مصلحت گرایانه غیرمتکی بر حفظ حقوق خصوصی مردم و ابهام حقوقی و رویه ای در نظام قضایی از دیدگاه حقوق خصوصی، فرهنگ حکومت سالارانه حاکم بر کل جامعه و دولتی شدن بخش عمده ای از اقتصاد کشور، منجر به آن شده است که در وضعیت حفظ و حراست حقوق خصوصی مردم ابهام و اخلال ایجاد شده، به نوعی که نظام انگیزشی نوآوران جامعه سرکوب شده است.سوال مهمی که پیش روی ما قرار دارد، این است که مکانیسم های اصلی تبدیل مشکلات نظام انگیزشی نوآوران جامعه به کما و بیهوشی مغزی کشور چه بوده است؟
به نظر من سرکوب نظام انگیزشی نوآوران جامعه و سهولت نقل و انتقالات بین المللی مغزهای خلاق، منجر به آن شده است که اول ناهنجاری های روانی در اقشار نوآور و در کل جامعه به وجود آید، دوم خلاقیت و نوآوری جامعه به زمینه های ناسالم معطوف شود و سوم نیروهای خلاق و نوآور از جامعه خارج شوند که این ها به ضعف شدید خلاقیت سالم در جامعه منتهی شده و به تعبیر من اقتصاد کشور ضربه مغزی شده است. از منظر دیگر، بررسی های تاریخی نشان می دهد که درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز، مصرف وسیع منابع نفت و گاز در داخل، تصور بازگشت به عصر طلایی تاریخ و فرهنگ گذشته ایران و استفاده آگاهانه یا غیرآگاهانه از موقعیت حساس جغرافیای سیاسی کشور به ایجاد توهم اهمیت و ثروت برای ما منجر شده است که این موضوع در کنار استبداد سنتی و دیکتاتوری تاریخی در فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور به رفتار غیرعقلایی در حوزه های مختلف زندگی و روزمرگی در سیاستگذاری اقتصادی- اجتماعی منجر شده است که همه این ها ضربه مغزی را برای اقتصاد ایران به همراه آورده است. اجازه دهید که با هم فرآیند توسعه در ایران را مرور کنیم.
به نظر می رسد شروع فرآیند توسعه ای در ایران را باید همزمان با دوران شکست تاریخی عباس میرزا در مصاف با روسیه در زمان فتحعلی شاه تلقی کرد. پایان مرحله اول و شروع مرحله دوم توسعه در ایران به انقلاب مشروطیت، پایان مشروعیت نظام کهن بازمی گردد. انقلاب مشروطیت، شروع نوسازی نظام های علمی و اداری مملکت، نظام نوین آموزشی، نظام نوین دفاعی و موارد دیگر را با خود به همراه داشته است، اما مراحل مختلف توسعه در ایران از پایان جنگ دوم به بعد تا حدودی معکوس شده است. قبل از آن که دولت توسعه ای، قوام کافی بیابد، بافت تولید مدرن شده و برای گروه فنی در برخی زمینه ها کوشش هایی صورت گرفته و تولید و مصرف انبوه در برخی زمینه ها به وجود آمده است.
به اعتقاد من، علل این موضوع را باید در سه واژه نفت، جغرافیای سیاسی و انفجار اطلاعات جست وجو کرد. پس از این مرور مختصر و راهکارهای توسعه ای در ایران باید نهادها و سازمان های اصلی کشور را دقیق بررسی کنیم; نهاد قانونگذاری، نهاد دولت و نهاد تامین امنیت و قوهقضاییه. ویژگی های اصلی نهاد قانونگذاری توسعه ای از بعد جنبه های ارزشی، انتخابات آزاد و فراگیر است و از بعد جنبه های فنی، بازارهای تقویت کننده فنی، رویه های قانونگذاری و گزارش های توجیهی است. نهاد دولت نیز اگر بخواهد کارآمد و توسعه ای پیش برود باید به تعامل جنبه های مختلفی از جمله ثبات ساختاری، نوگرایی اجتماعی، شایستگی اجرایی، پاسخگویی مدنی، جایگاه مناسب بین المللی و نقش پذیری علمی اهتمام ورزد.ویژگی های توسعه ای نهادهای مرتبط با حفظ امنیت و قوه قضاییه را می توان در دو گروه کلی بحث کرد: اول این که توسعه کشور به نیروهای پلیسی و امنیتی نیاز دارد که آموزش دیده، با هویت، حاضر، ناظر، محرم، قدرتمند و دوست مردم باشند و از سوی دیگر قوه قضاییه ای را می توان توسعه ای دانست که مقتدر، مستقل، کارآ، سریع، ارزان و در دسترس عموم باشد.
يك اشتباه تاريخي ما اين است كه فكر ميكنيم با اشخاص مسئله حل ميشود. اين اولين و مهمترين اشتباه ماست. كشورهاي توسعهيافته، سازمان و نهاد خوب درست ميكنند و افراد در درون اين نهادها مجبور ميشوند كه درست كار كنند. ديد ما اين است كه افراد خوب را انتخاب كنيم و كاري نداشته باشيم كه سازمانها و نهادها چگونه هستند. درست به شيوه عكس عمل ميكنيم و نتيجه معكوس ميگيريم. بحث شخص نيست. اگر من هم فردا در جايي رئيس شوم، تاثيرات و تغييراتي نسبت به قبل خواهم داد ولي اين تغييرات در يك حد محدود است. فقط يكي دو مثال برايتان ميزنم تا ببيند كه موضوع چيست. اساس، نهاد سازي است. شما فكر ميكنيد به فرض پليس انگليس از نظر اخلاقي از پليس ما بهتر است؟ واقعا اينطور نيست. من 15 سال در آنجا زندگي كردم. پليس انگليس اگر ببيند كه شما خارجي هستيد و حس كند كه قانون را نميدانيد، اذيت تان ميكند. ولي اگر احساس كند كه قانون را ميدانيد بلافاصله به شكل صحيح در مقابل شما مي ايستد. چرا؟ چون يك نهاد قضايي خاصي وجود دارد، يك نهاد پاسخگو و همه چيز حساب و كتاب دارد.
موضوع مهم دیگری که در بررسی وضعیت اقتصادی و توسعه ای ایران در سطح کلان از اهمیت بالایی برخوردار است، جایگاه کشور در سطح بین المللی است. ابزارهای شکل گیری هرم قدرت را باید سازمان دهی امن، دادگاه های بین المللی، شبکه قدرتمند اطلاعاتی، قدرت دیپلماتیک و قدرت نظامی و اتحادیه های اقتصادی دانست. تعیین کننده های اصلی جایگاه یک کشور در نظم جهانی را می توان سطح توسعه، سطح پیشرفت علمی و فنی، حجم جمعیت، تاریخ گذشته و حوزه نفوذ فرهنگی دانست.