روضه آیت الله وحید خراسانی در شهادت امام عسکری/ امام یازدهم و رابطه تشکیلاتى با شیعیان/ ارتباط با امام زمان در کلام آیت الله جوادی آملی/ مداحی با نوای میرداماد، طاهری و خلج

چون به سرا درآمدیم حسن بن علىّ را کفن شده بر تابوت دیدم و جعفر بن علىّ پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید کودکى گندم گون با گیسوانى مجعّد و دندان‌هاى پیوسته بیرون آمد و رداى جعفر بن علىّ را گرفت و فرمود: اى عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم. جعفر با چهره‏اى رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد و کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد.

کد خبر : 315358
سرویس فرهنگی «فردا»: غربت سامرا نشانه‌ای از غربت امام معصوم در این روزهاست ... اندوه امام زمان علیه السلام در این لحظات پایان ندارد؛ امامی که شهادت پدر را به چشم دیده و پس از آن تا به مسئولیت سنگین امامت را بر دوش کشیده است ... آجرک الله یا صاحب الزمان ... لحظاتی را میهمان ويژه‌نامه شهادت امام حسن عسکری باشد:
روضه آیت الله خراسانی در شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)
شیوه ارتباط با امام زمان (عجل الله فرجه) در کلام آیت الله جوادی آملی
آیت‌الله جوادی آملی در نوشتاری ضرورت و شیوه ارتباط شیعیان با حضرت ولی‌عصر (عج) را تشریح کرده اند. متن این نوشتار به شرح ذیل است:
حیات انسانی و معقول بشر در گرو پیوند با حقایق وَحْیانی قرآن کریم است، چرا که وحی یگانه عامل زندگی‏بخش بشر و پیروی از دستور‌ها و آموزه‏های آن، زمینه‏ساز باریابی به زندگی معقول و مطلوب است: ﴿استَجیبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم﴾۱؛ ﴿مَن عَمِلَ صلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وهُوَ مُؤمِن فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَة﴾. ۲
عترت طاهره که یکی از دو ثقل به جا مانده از رسول گرامی است، همتای قرآن و همدوش آن است و بر همین اساس، احکامی که درباره قرآن ثابت است، در مورد عترت طاهره نیز ثابت خواهد بود، از این‏رو ارتباط با امام عصر (عج) نیز زندگی‏بخش و تأمین کننده حیات معقول و مطلوب آدمی است، چون نبی مکرم اسلام‏صلی الله علیه و آله و سلم چنانچه قبلاً بیان شد عدم معرفت و پذیرش ولایت امام معصوم زمان را مایه مرگ جاهلی برشمردند و آنچه نبودش مرگ جاهلانه می‌‏آورد، بودنش حیات عاقلانه را تأمین خواهد کرد و آنکه معرفت و ولایت را فهمید، همواره خویش را در معرض ارتباط با امام معصوم عصر خویش می‌‏نهد.
ارتباط با مقام شامخ ولایت و اتصال روح و قلب انسان با امام عصر (عج) خویش، نه تنها حیات معقول را تأمین می‌‏کند بلکه نقایص بشر را نیز تتمیم می‌‏سازد، چرا که او کعبه حقیقی و حقیقت کعبه است: کعبه زمینی، محاذی بیت معمور است و آن بیت برابر عرش خداست. فرشته‏ای خاص مأمور بنای بیت معمور شد تا فرشتگانی که مقام انسانیت را به خلافت نشناختند و تسبیح و تقدیس خویش را برای نیل به مقام خلافت الهی کافی دانستند و سپس با تنبیه خداوند به معرفت اوج مقام والای انسان کامل بار یافتند، بر گرد آن طواف کنند و با این عبادت، نقص کار خود را ترمیم کنند.
ساختمان کعبه نیز برای طواف بر گرد آن جهت ترمیم و جبران همه قصور‌ها و تقصیر‌ها به ویژه غفلت از مقام انسانیت، و سهو و نسیان یا عصیان در پیشگاه خلیفة اللّهی انسان است۳، از این‏رو بهترین تنبّه برای طائفان غافل و حاجیان ذاهل و معتمران متساهل، تدارک جهل و جبران غفلت درباره خود‌شناسی و معرفت مقام شامخ انسان کامل و خلیفه عصر حضرت بقیة الله (عج) است، تا چون فرشتگان، طواف مقبول و سعی مشکور داشته باشند.
* چگونگی ارتباط با امام زمان (عج)
تشرف بی‏واسطه و مستقیم به محضر نورانی امام زمان (عج) لیاقت و شایستگی‏هایی ویژه می‌‏خواهد، از این‏رو تنها اوحدی از موحدان به باریابی محضر مطهرش توفیق می‌‏یابند.
هر خارق عادت یا کرامتی که به دست نا‌شناسی صورت می‌‏گیرد و فیضی از ناحیه او به دیگران می‌‏رساند، از سرچشمه فیاض امام عصر (عج) جاری می‌‏گردد؛ اما چنین نیست که آن نا‌شناس لزوماً وجود مبارک ولی‏عصر (عج) باشد بلکه آن حضرت شاگردان صالحی دارد که به امر ایشان گره از کار فروبسته دیگران می‌‏گشایند و واسطه رسیدن فیض امام به آنان می‌‏شوند.
آنچه برای همگان ضروری و می‌سور است، ایجاد و حفظ ارتباط روحی و معنوی با آن حضرت است که در پرتو رعایت ادب حضور و ارتباط با آن حضرت تحصیل خواهد شد.
انجام دادن مستحبات و اعمال صالح به نیابت از آن حضرت و اهدای ثواب آن به ارواح طیّب عترت طاهره (علیهم‌السلام) از بهترین راه‏هایی است که می‌‏تواند ارتباط انسان با آن وجود مبارک را تأمین کند و بهترین حالت در چنین نیابتی، آن است که انسان در برابر عمل خویش از آن امام خواسته‏ای نداشته باشد، چرا که از قدر عملش می‌‏کاهد: چون خواسته ما به قدر ادراک ماست و ادراک ما بیشتر به حجاب تمنیات ما محجوب است، مطلوب متوقّع ما نیز محدود خواهد بود، پس بهتر است که برابر این ادب، به پیشگاه آن حضرت چیز خاصی را پیشنهاد ندهیم، زیرا او از آن دسته است که سجیّتهم الکرم۴، بنابراین شایسته آن است که در انتظار عطای او باشیم، چرا که آنچه آن حضرت به اقتضای سجیّه کریم خویش عطا می‌‏کند ماندنی است.
البته این سخن بدین معنی نیست که انسان اگر مشکل خاصی دارد، با امام خویش در میان نگذارد و از او نطلبد بلکه مقصود آن است که در انجام دادن اعمال صالح به نیابت از آن حضرت، طلبی نداشته باشد و پیشنهادی ندهد تا آنان درخور خویش عطا کنند؛ نه در اندازه مطلوب محدود ما. آنان چون درخور خویش عطا کنند، هم قابلیت و ظرفیت می‌‏بخشند و هم مقبول و مظروف؛ و‌گاه گرچه به شخص عطا می‌‏کنند، ظهور و فضل عطایشان جامعه‏ای را بهره‏مند می‌‏سازد؛ مانند آنچه حضرت رضا (علیه‌السلام) به شاگرد خویش جناب زکریّا بن آدم در برابر استجازه او برای خروج از قم فرمود: شما در قم بمانید. خدای سبحان به برکت شما عذاب را از مردم قم برمی‏دارد، آن‏گونه که به برکت مزار پدرم عذاب را از ساکنان آن منطقه برداشته است. ۵ این نمونه‏ای از آن عطایاست که به شخصی چنان لطفی می‌‏کنند که چون پیکرش در زمینی مدفون شود، آن برکت در تمام آن شهر جریان یابد.
از دیگر آداب حسنه در ارتباط با امام عصر (عج) ادب برخاستن به احترام نام مبارک ولی‏عصر (عج) است که در میان شیفتگان و پیروان خاندان عصمت (علیهم‌السلام) سنّتی دیرپاست.
پی‌نوشت‌ها
۱ ـ سوره انفال، آیه ۲۴/
۲ ـ سوره نحل، آیه ۹۷/
۳ ـ الکافی، ج۴، ص۱۸۸ ـ ۱۸۷/
۴ ـ برگرفته از زیارت جامعه کبیره که در آن ائمّه (علیهم‌السلام) چنین خوانده می‌‏شوند عادتکم الاحسان و سجیّتکم الکرم (البلد الامین، ص ۳۰۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۵).
۵ ـ الاختصاص، ص۸۷/
روایتی از آخرین ساعات حیات امام عسکری
جو جامعه پر شده است از اختناق و وحشت. شیعیان از جانب حکومت وقت در مضیقه و محدودیت هستند. منزل امام حسن عسکری (علیه السلام) شش سال است که در کنترل و محاصرهٔ نیروهای خلیفه قرار گرفته است.
امام علیه السلام توسط معتمد عباسی (علیه من الرحمن ما یستحق) مسموم شده و در بستر بیماری است. طبیبان دربار به دستور خلیفهٔ ظالم زمان، برای کنترل امام شیعیان در منزل آن حضرت اقامت دارند و از سلامت ایشان قطع امید کرده‌اند.
اخبار احوال امام عسکری (علیه السلام) در شهر پیچیده است. شیعیان از طرفی در اندوه وخامت حال آن حضرت و از طرف دیگر در حزن عدم دسترسی و زیارت امامشان در سوز و گدازند.
تنها راه ارتباط با امام، عثمان بن سعید (ره) صحابی خاص امام عسکری (علیه السلام) است که به صورت ویژه با حضرت در ارتباط است.
نیمه شب هشتم ربیع سال ۲۶۰ ه. ق وخامت حال امام به اوج خود می‌رسد. فرزند پنج ساله‌اش (ارواح العالمین له الفداء) را به نزد خود می‌خواند.
فرزند دور از چشم مأموران و جاسوسان نظامی خود را به بالین پدر رسانده و ایشان را در مهیا شدن برای نماز صبح مساعدت می‌فرماید.
امام عسکری (علیه السلام) نماز صبح را اقامه می‌کند. آخرین وصیت‌های خود را به فرزندش اعلام نموده و در آغوش فرزند جان به جان آفرین تسلیم می‌فرماید.
خبر شهادت امام در سطح شهر می‌پیچد. شیعیان بدون در نظر گرفتن حضور مأموران حکومتی راهی بیت امامشان گردیده و آماده‌ اقامهٔ نماز بر پیکر مطهر ایشان می‌شوند.
همگی منتظرند ببینند چه کسی بر پیکر مطهر حضرت اقامهٔ نماز می‌کند. زیرا می‌دانند فقط معصوم می‌تواند بر معصوم نماز بخواند.
جعفر بن علی که با ترغیب خلیفهٔ غاصب وقت و کمک اطرافیان سعی دارد خود را تنها جانشین امام معرفی کند برای نماز خواندن و اغفال شیعیان مهیا می‌شود.
دستگاه خلیفهٔ عباسی (علیه من الرحمن ما یستحق) که در توهم قطع سلسلهٔ طاهرهٔ امامت به علت بی‌فرزند بودن امام عسکری به‌سر می‌برد و از این بابت شادمان و مشعوف است، سعی دارد شهادت امام را مرگ طبیعی جلوه دهد.
ابوالأدیان خادم امام حسن عسکری (علیه السلام) که به دستور ایشان جهت انجام مأموریتی به خارج از شهر رفته بود از راه رسیده و مبهوت است، واقعه را اینچنین نقل می‌کند:
من خدمتکار امام حسن علیه السّلام بودم و نامه‏هاى او را به شهر‌ها مى‏بردم.
در آن بیمارى که منجر به فوت ایشان شد نامه‏هایى نوشت و فرمود آن‌ها را به مدائن برسان، چهارده روز اینجا نخواهى بود و روز پانزدهم وارد سامرّاء خواهى شد و از سراى من صداى وا ویلا مى‏شنوى و مرا در محل غسل مى‏یابى.
عرض کردم: آقاى من! چون این امر واقع شود امام و جانشین شما که خواهد بود؟
فرمود: هر کس پاسخ نامه‏هاى مرا از تو مطالبه کرد همو قائم پس از من خواهد بود.
گفتم: دیگر چه؟ فرمود: کسى که بر من نماز خواند همو قائم پس از من خواهد بود.
عرضه داشتم: دیگر چه؟ فرمود: کسى که خبر دهد در آن همیان چیست همو قائم پس از من خواهد بود.
هیبت و بزرگواری او مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست؟
نامه‏‌ها را به مدائن بردم و جواب آن‌ها را گرفتم و همان‌گونه که حضرت فرموده بود روز پانزدهم به سامرّاء در آمدم و به ناگاه صداى وا ویلا از سراى او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم.
برادرش جعفر بن علىّ را بر در سرا دیدم و شیعیان را که بر در خانه‏اش که وى را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک مى‏گویند، با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا مى‏دانستم او شراب مى‏نوشد و در کاخ قمار مى‏کند و تار مى‏زند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم ولی از من چیزى نپرسید.
آن‌گاه عقید بیرون آمد و گفت: اى آقاى من! برادرت کفن شده است برخیز و بر وى نمازگزار! جعفر بن علىّ داخل شد و بعضى از شیعیان که سمّان و حسن بن علىّ که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود در اطراف وى بودند.
چون به سرا درآمدیم حسن بن علىّ را کفن شده بر تابوت دیدم و جعفر بن علىّ پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید کودکى گندم گون با گیسوانى مجعّد و دندان‌هاى پیوسته بیرون آمد و رداى جعفر بن علىّ را گرفت و فرمود: اى عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم.
جعفر با چهره‏اى رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد و کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد.
سپس فرمود: اى بصرى! جواب نامه‏هایى را که همراه توست بیاور، و آن‌ها را به او دادم و با خود گفتم این دو نشانه، باقى مى‏ماند همیان. آن‌گاه نزد جعفر بن علىّ رفتم در حالى که آه مى‏کشید حاجز وشّاء به او گفت: آقاى من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم. گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده‏ام و او را نمى‏شناسم.
ما نشسته بودیم که گروهى از اهل قم آمدند و از حسن بن علىّ علیهما السّلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است و گفتند: به چه کسى تسلیت بگوئیم؟ مردم به جعفر بن علىّ اشاره کردند، آن‌ها بر او سلام کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و گفتند: همراه ما نامه‏‌ها و اموالى است، بگو نامه‏‌ها از کیست؟ و اموال چقدر است؟
جعفر در حالى که جامه‏هاى خود را تکان مى‏داد برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب مى‏خواهید؟!
راوى گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه‏هاى فلانى و فلانى همراه شماست و همیانى که درون آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است. آن‌ها نامه‏‌ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن‌که تو را براى گرفتن این‌ها فرستاده همو امام است.
جعفر بن علىّ نزد معتمد عبّاسىّ رفت و ماجراى آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وى مطالبه آن کودک کردند، صقیل‏ منکر او شد و مدّعى شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آن‌ها مخفى سازد و وى را به ابن الشّوارب قاضى سپردند و مرگ ناگهانى عبید اللَّه بن یحیى بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد و از این رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آن‌ها گریخت‏... [۱]
پس از این دوران فرزند زهرای اطهر (سلام الله علی‌ها) از دیدگان پنهان شد و دوران غیبت صغری آغاز گردید و تا سال ۳۲۹ هـ. ق به طول انجامید و در‌‌ همان زمان غیبت کبری آغاز شد.
امام موسی کاظم علیه السلام می‌فرمایند:
«إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ، فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ، لَایُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ؛ یَا بُنَیَّ، إِنَّهُ لَابُدَّ لِصَاحِبِ هذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتّى‏ یَرْجِعَ عَنْ هذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ، إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ- عَزَّ و جَلَّ- امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ، لَوْ عَلِمَ آبَاۆُکُمْ و أَجْدَادُکُمْ دِیناً أَصَحَّ مِنْ هذَا، لَاتَّبَعُوهُ».
«هنگامی که پنجمین فرزندم از نظر‌ها غایب شد، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن خارج نکند. برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود که گروهی از عقیده مندان به او از اعتقادشان دست برمی دارند و این غیبت، آزمونی است که خداوند با آنْ بندگانش را می‌آزماید». [۲]
پی نوشت:
۱. کمال الدین / ترجمه پهلوان؛ ج‏۲؛ ص۲۲۳
۲. الکافی. ج ۲. ص ۱۴۵
به نقل از سایت تبیان
امام عسکرى (ع) و رابطه تشکیلاتى با شیعیان
یکى از روشهاى امام (ع) در مبارزه با خلفاى ستمگر، ایجاد رابطه عمیق با شیعیان است. ابو هاشم جعفرى مى‏گوید: در یکى از روز‌ها امام مرا فرا خواند، چوبى در اختیارم گذارد و فرمود: این را به «عمرى‏» برسان. در راه به سقائى رو به رو شدم. مرد آبکش از من خواست کنار روم تا مزاحم استرش نباشم؛ من کنار نرفته، چوب را بلند کردم و به استر زدم. ناگهان چوب شکافته شد و نامه‏هاى درونش بر زمین فرو غلتید. شتابان، نامه‏‌ها را جمع کردم و در حالى که سقا دشنامم مى‏داد پى ماموریت‏خویش شتافتم.
وقتى به خانه امام (ع) باز گشتم، عیسى، خادم حضرت، نزدم شتافت و گفت: آقایت مى‏گوید: چرا استر را زدى و چوب را شکستى؟
دیگر چنین مکن. اگر شنیدى کسى به ما دشنام مى‏دهد، از معرفى خود بپرهیز و راه خویش پیش‏گیر؛ زیرا ما در بد سرزمینى زندگى مى‏کنیم. آنچه احمد بن اسحاق بیان مى‏کند نیز در همین راستاست. او مى‏گوید: از امام عسکرى (ع) خواستم چیزى بنویسند تا خط حضرت را بشناسم و بتوانم نامه‏هاى آن بزرگوار را تشخیص دهم. امام (ع) فرمود: خط‌گاه با قلم درشت و زمانى با قلم باریک است؛ از این جهت‏به خود تردید راه مده.
سپس دوات خواست و به نوشتن پرداخت. با خود گفتم: خوب است قلم حضرت را بگیرم. پیش از آنکه سخنى به زبان آورم، حضرت قلم را به من بخشید. روایات فوق نشان مى‏دهد که ارتباط امام (ع) با شیعیان از دقت و ظرافت‏خاصى برخوردار بود و حضرت همواره آنان را در یک حرکت هماهنگ و نظام‏مند رهبرى مى‏کرد.
امام و پاسدارى از شیعیان
یک حرکت اصیل، براى تداوم، به حفظ موجودیت و استفاده درست و به جا از نیروهاى وابسته است. حرکتهاى غیر اصولى و نابجا خطر بزرگى است که حتى نهضتهاى الهى را سمت نابودى پیش مى‏برد. بدین سبب، امامان معصوم (علیهم السلام)، همواره شیعیان را به رعایت اصل قرآنى «تقیه‏» سفارش مى‏کردند. امام عسکرى (ع) ضمن تاکید بر برائت از دشمنان، پیوسته این اصل را به شیعیان یادآورى مى‏کرد. بخشى از روایاتى که بدین حقیقت اشاره مى‏کند، عبارت است از:
۱- یکى از دوستداران امام (ع) مى‏گوید: در سامرا به انتظار زیارت حضرت در بیرون از خانه‏اش به سر مى‏بردیم که نامه امام را دریافت کردیم. حضرت نوشته بود: کسى به من سلام و اشاره نکند، در این صورت امنیت جانى نخواهد داشت.
۲- صمیرى مى‏گوید: حضرت برایم نوشت: مواظب خود باشید و آمادگى داشته باشید. پس از سه روز، حادثه‏اى رخ داد. به حضرتش نوشتم: آیا منظورتان آمادگى براى این حادثه بود؟ پاسخ داد: خیر، مواظب باشید؛ پس از چند روز، معتز کشته شد.
۳- ابو هاشم جعفرى، یاور نزدیک امام (ع) مى‏گوید: وقتى در زندان بودم، امام عسکرى (ع) را همراه برادرش جعفر به زندان آوردند. براى عرض سلام به حضورش شتافتم؛ حضرت به مردى که خود را علوى معرفى مى‏کرد، اشاره کرد تا بیرون رود. پس از خروج او، فرمود: مواظب این مرد باشید که جاسوس است و گزارشى از شما براى خلیفه آماده کرده است. اندکى بعد، لباسهاى آن مرد را گشتیم چنانکه حضرت فرموده بود گزارشى دقیقى به همراه داشت.
به نقل از سایت شهید آوینی
مجموعه‌ای از نوای عزا در شهادت امام یازدهم (علیه السلام)
سید مهدی میرداماد
محمد طاهری
حسن خلج
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: