توصیف رسول خدا در کلام امیرالمؤمنین/ پیامبر اعظم و پایهگذاری نظام اسلامی در بیان رهبر انقلاب/ آداب دعای امام مجتبی چگونه بود؟/ روایتی از واپسین لحظات عمر امام حسن/ مداحی با نوای کریمی، میرداماد، خلج و مطیعی
در آخرین روز از عمر دنیایىام و اولین روز از جهان آخرت به سر مىبرم و از جهت این که بین من و شما و دیگر برادرانم جدایى مىافتد، ناراحتم. از خدا طلب مغفرت و رحمت مىکنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه (علیهم السلام) را در پیش دارم.
کد خبر :
313172
حسینیه «فردا»: ۲۸ صفر، سالروز رحلت جانگداز رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و فرزندش امام مجتبی (علیه السلام) است و حقیقتاً اندوه فراوانی بر قلب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) وارد می آید ... آجرک الله یا صاحب الزمان ... ويژه نامه «فردا» در روز ۲۸ صفر از دیدگان شما می گذرد ...
توصیف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام)
دوره مدينه، فصل دوم دوران بيستوسه ساله رسالت پيغمبر است. سيزده سال در مكه، فصل اوّل بود - كه مقدمه فصل دوم محسوب مىشود - و تقريباً ده سال هم دوران مدينه پيغمبر است كه دوران شالودهريزى نظام اسلامى و ساختن يك الگو و نمونه از حاكميّت اسلام براى همه زمانها و دورانهاى تاريخ انسان و همه مكانهاست. البته اين الگو، يك الگوى كامل است و مثل آن را ديگر در هيچ دورانى سراغ نداريم؛ ليكن با نگاه به اين الگوى كامل، مىشود شاخصها را شناخت. اين شاخصها براى افراد بشر و مسلمانها علامتهايى است كه بايد به وسيله آنها نسبت به نظامها و انسانها قضاوت كنند. هدف پيغمبر از هجرت به
مدينه اين بود كه با محيط ظالمانه و طاغوتى و فاسد سياسى و اقتصادى و اجتماعىاى كه آن روز در سرتاسر دنيا حاكم بود، مبارزه كند و هدف، فقط مبارزه با كفّار مكه نبود؛ مسأله، مسأله جهانى بود.
پيامبر اكرم اين هدف را دنبال مىكرد كه هرجا زمينه مساعد بود، بذر انديشه و عقيده را بپاشد؛ با اين اميد كه در زمان مساعد، اين بذر سبز خواهد شد. هدف اين بود كه پيام آزادى و بيدارى و خوشبختى انسان به همه دلها برسد. اين جز با ايجاد يك نظام نمونه و الگو امكانپذير نبود؛ لذا پيغمبر به مدينه آمد تا اين نظام نمونه را به وجود آورد. اينكه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعديها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزديك كنند، بسته به همّت آنهاست. پيغمبر نمونه را مىسازد و به همه بشريت و تاريخ ارائه مىكند.
پيغمبر وارد مدينه شد تا اين نظام را سرِ پا و كامل كند و آن را براى ابد در تاريخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر كسى در هر جاى تاريخ - از بعد از زمان خودش تا قيامت - توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ايجاد كند تا انسانها به سوى چنان جامعهاى بروند. البته ايجاد چنين نظامى، به پايههاى اعتقادى و انسانى احتياج دارد. اوّل بايد عقايد و انديشههاى صحيحى وجود داشته باشد تا اين نظام بر پايه آن افكار بنا شود.
پيغمبر اين انديشهها و افكار را در قالب كلمه توحيد و عزّت انسان و بقيه معارف اسلامى در دوران سيزده سال مكه تبيين كرده بود؛ بعد هم در مدينه و در تمام آنات و لحظات تا دم مرگ، دائماً اين افكار و اين معارف بلند را - كه پايههاى اين نظامند - به اين و آن تفهيم كرد و تعليم داد. دوم، پايهها و ستونهاى انسانى لازم است تا اين بنا بر دوش آنها قرار گيرد - چون نظام اسلامى قائم به فرد نيست - پيغمبر بسيارى از اين ستونها را هم در مكه به وجود آورده و آماده كرده بود. يك عدّه، صحابه بزرگوار پيغمبر بودند - با اختلاف مرتبهاى كه داشتند - اينها معلول و محصول تلاش و مجاهدت دوران سخت
سيزدهساله مكه بودند.
يك عدّه هم كسانى بودند كه قبل از هجرت پيغمبر، در يثرب با پيام پيغمبر به وجود آمده بودند؛ از قبيل سعدبنمعاذها و ابىايّوبها و ديگران. بعد هم كه پيغمبر آمد، از لحظه ورود، انسانسازى را شروع كرد و روزبهروز مديران لايق، انسانهاى بزرگ، شجاع، با گذشت، با ايمان، قوى و بامعرفت به عنوان ستونهاى مستحكم اين بناى شامخ و رفيع، وارد مدينه شدند. هجرت پيغمبر به مدينه - كه قبل از ورود پيامبر به اين شهر، يثرب ناميده مىشد و بعد از آمدن آن حضرت، مدينةالنّبى نام گرفت - مثل نسيم خوش بهارى بود كه در فضاى اين شهر پيچيد و همه احساس كردند كأنّه گشايشى بهوجود آمده است؛ لذا
دلها متوجّه و بيدار شد. وقتى كه مردم شنيدند پيغمبر وارد قُبا شده است - قُبا نزديك مدينه است و آن حضرت پانزده روز در آنجا ماند - شوق ديدن ايشان روزبهروز در دل مردم مدينه بيشتر مىشد. بعضى از مردم به قُبا مىرفتند و پيغمبر را زيارت مىكردند و برمىگشتند؛ عدّهاى هم در مدينه منتظر بودند تا ايشان بيايد.
بعد كه پيغمبر وارد مدينه شد، اين شوق و اين نسيم لطيف و ملايم، به توفانى در دلهاى مردم تبديل شد و دلها را عوض كرد. ناگهان احساس كردند كه عقايد و عواطف و وابستگيهاى قبايلى و تعصّبات آنها، در چهره و رفتار و سخن اين مرد محو شده است و با دروازه جديدى به سوى حقايق عالم آفرينش و معارف اخلاقى آشنا شدهاند. همين توفان بود كه اوّل در دلها انقلاب ايجاد كرد؛ بعد به اطراف مدينه گسترش پيدا كرد؛ سپس دژ طبيعى مكه را تسخير كرد و سرانجام به راههاى دور قدم گذاشت و تا اعماق دو امپراتورى و كشور بزرگِ آن روز پيش رفت؛ و هرجا رفت، دلها را تكان داد و در درون انسانها انقلاب به وجود آورد.
مسلمانان در صدر اسلام، ايران و روم را با نيروى ايمان فتح كردند. ملتهاى مورد هجوم هم به مجردى كه اينها را مىديدند، در دلهايشان نيز اين ايمان به وجود مىآمد. شمشير براى اين بود كه مانعها و سركردههاى زر و زورمدار را از سر راه بردارد؛ والّا تودهى مردم، همه جا همان توفان را دريافت كرده بودند و دو امپراتورى عظيم در آن روزگار - يعنى روم و ايران - تا اعماقِ خودشان جزو نظام و كشور اسلامى شده بودند. همه اينها چهل سال طول كشيد؛ ده سالش در زمان پيغمبر بود؛ سى سال هم بعد از پيغمبر.
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۸۰/۰۲/۲۸
توصیف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام)
وصف راستین و حقیقی حضرت رسول(ص) را باید در کلام امیرالمومنین جست. این توصیفات چنان لطیف و چنان ژرف اند که آدمی را در برابر سحر کلام و عمق معنا به تعجب وامیدارند. در ادامه خطبه 87 توصیف حضرت رسول را چنین می خوانیم: " او پیشوای کسی است که راه پرهیزکاری پوید … چراغی است که پرتو آن دمید و درخششی است که روشنی آن بلند گردید، و آتش زنه ای است که نور آن درخشید. رفتار او میانه روی در کار است و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد و داوری او عدالت است."
همچنین توصیف زیبای دیگری را در خطبه 105 نهج البلاغه می یابیم: " خدا محمد(ص) را برانگیخت. گواهی دهنده، مژده رساننده و ترساننده، بهترین آفریدگان، آنگاه که خردسال می نمود، نژاده تر؛ هنگامی که کهن سال بود، پاکیزه تر پاکیزگان در خوی، گاهِ بخشش ابر برابر دستش خشک می نمود." و این جمله پایانی چه زیبا ودل انگیز بخشندگی حضرت رسول را می ستاید، چونان عاشقی که معشوق را می ستاید ؛ و به راستی کجا می توان کسی را یافت که عاشق تر از علی بر رسول خدا باشد.
در خطبه 160 حضرت امیر نحوه زندگانی حضرت رسول اکرم را چنین توصیف می کند: " از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم لاغرتر بود و شکم او از همه خالی تر، دنیا را بدو نشان دادند، آن را نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن دانست و چیزی را خوار می شمرد آن را خوار انگاشت.…. او که درود خدا بر وی باد روی زمین می خورد و چون بندگان می نشست و به دست خود پای افزار خویش را پینه می بست و جامه خود را وصله می نمود و بر خر بی پالان سوار می شد و دیگری را بر ترک خود سوار می فرمود. "
اوصاف دیگری را که می توان در خلال خطبه های حضرت امیر یافت در چند مورد زیر خلاصه کرده ایم:
1. دنیا را خوار دید و کوچکش شمرد؛
2. هیچ آفریده را در فضیلت به پایه او نتوان آورد؛
3. مایه شکیبایی برای کسی که شکیبایی می طلبد؛
4. نشانه ایی برای قیامت؛
5. مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت؛
6. سنگی بر سنگی ننهاد تا جهان را ترک گفت؛
7. دیده تاریک بین بدو روشن ؛
و به راستی و بنا به فرمایش حضرت امیر در زندگانی نبی مکرم اسلام برای ما نشانه هایی است که ما را به زندگی راستین رهنمون می سازد واز زشتی ها و عیبهای دنیا جدا می نماید .
توصیف منش و زندگی حضرت رسول را در کلام امیرالمومنین آوردیم و چه نیکوست که وداع با ایشان را نیز از کلام همان بزرگمرد بیاوریم که سخن از دل برآمده هر مسلمان مومنی است: " پدر ومادرم فدایت باد . با مرگ تو رشته ای برید که در مرگ جز تو کس چنان ندید . پایان یافتن دعوت پیامبران وبریدن خبرهای آسمان ، چنانکه مرگت دیگر مصیبت زدگان را به شکیبایی واداشت وهمگان را در سوگی یکسان گذاشت . و اگر نه این است که به شکیبایی امر فرمودی و از بیتابی نهی نمودی اشک دیده را با گریستن بر تو به پایان می رساندیم ، و درد همچنان بی درمان می ماند و رنج واندوه هم سوگند جان ، واین زاری وبی قراری در
فقدان تواندک است . لیکن مرگ را باز نتوان گرداند و نه کس را از آن توان رهاند . پدر ومادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت یادآر و در خاطر خود نگاه دار.
خدا می داند این غم جانکاه چقدر بر سینه امیر المونین علیه السلام تنگی می کند که حضرتش به هنگام تطهیر و غسل بدن پاکیزه پیامبر (ص) اینگونه دردمندانه ناله سر می دهد که:
پدر و مادرم بفدای تو باد ای رسول خدا همانا با مرگ تو رشته ای از نبوت و احکام الهی و اخبار آسمانی بریده شد که با مرگ دیگران ( سایر پیامبران ) بریده نگردید ...
اگر امر به شکیبائی و نهی از ناله و فریاد و فغان نفرموده بودی، هر آینه ( در فراق تو ) سرچشمه های اشک چشم را ( با گریه بسیار ) خشک می کردیم ، و درد و غم پیوسته، و حزن و اندوه همیشه باقی بود، و خشکی اشک چشم و دائمی بودن حزن و اندوه در مصیبت تو کم است، ولی مرگ چیزی است که بر طرف نمودن آن ممکن نبوده و دفع آن غیر مقدور است. پدر و مادرم به فدای تو باد ، مارا نزد پروردگارت بیاد آورده و در خاطر خویش نگهدار.
دعای امام مجتبی (علیه السلام) چگونه بود؟
روشنترین فلسفه و تفسیر دعاهای ماثوره از پیشوایان اسلام، تعلیم عقاید حقه و معارف دینی و آداب و اخلاق اسلامی، با زیباترین الفاظ و مضامین عالیه، به زبان دعا میباشد، كه در دعاهای وارده از اولیاء دین مشاهده میشود.
بر آستان کریم
روى انه كان علیه السلام: اذا بلغ باب المسجد رفع رأسه و یقول: « الهى ضیفك ببابك، یا محسن قد اتاك المسى ء فتجاوز عن قبیح ما عندى بجمیل ما عندك یا كریم ».
روش امام حسن مجتبی علیه السلام این بود، هرگاه به در مسجد می رسید سر مبارك خود را به سوی آسمان بلند میكرد این چنین دعا میكرد:
«ای خدای معبود من، مهمان تو در خانهات ایستاده است، ای خدای نیكو و نیكوكار، براستی، آمده است بنده گناهكار تو، در نزد تو، بگذر و عفو كن، از آنچه زشتی كه در نزد من است به حرمت جمال و زیبایی كه در نزد تو هست، ای خدای كریم.»
دعای امام حسن مجتبی علیه السلام و فقرات ادعیه شریفه یاد شده آموزنده و روشنگر چند حقیقت است كه در ذیل بآنها اشاره میشود.
رعایت ادب در پیشگاه پروردگار
رعایت ادب، هنگام مناجات و راز نیاز با خدای تعالی و ذات اقدس او را به بزرگی و صفات جمال و كمال، نام بردن و به ناچیزی و ضعف و نیاز همه جانبه و تقصیر و گناه خود اعتراف داشتن در آثار اسلامی و دعاهای ماثوره از اولیاء اسلام، فقراتی پرمحتوا دیده میشود، كه بیانگر كمال ادب، در پیشگاه خدای تعالی، هنگام مناجات با او است و روشنگر این حقیقت است كه ذات باری تعالی دارای همه صفات جمال و كمال در بینهایت است و انسان هم موجود ضعیف و ناتوان و نیازمند در بینهایت میباشد به عبارت دیگر، مراحلی از خداشناسی، و خودشناسی به انسان آموخته میشود.
پس حقایقی را که دعای مذكور به ما می آموزد اعتراف انسان، به فقر ذاتی و نیازمند بودن به همه ابعاد وجودی خویش و اینكه هر چه دارد، از رحمت ذات حق ریشه میگیرد و هم چنین ایمان و اقرار به صفات كمالی و بینهایت حضرت حق، میباشد و این، همان رعایت ادب به پیشگاه ذات باری تعالی، در هنگام دعا و راز و نیاز میباشد.
امید به احسان و عفو بیپایان
حقیقت دیگری را كه امام حسن مجتبی علیه السلام در دعای شریف خود، تعلیم میدهد، امید به احسان و عفو خداوند است. مفهوم دعای آن بزرگوار، این بود:
ای خدای محسن و احسانكننده، بنده بد و بدكار تو به درگاه تو آمده است، امید است از زشتی و بدی او بگذری.
آری در تعالیم اسلام خدای تعالی به دو صفت بسیار امیدوار كننده توصیف شده است كه بندگان خود را مورد لطف قرار میدهد و آن دو صفت احسان و عفو است در دعای ماثوره در محراب حضرت علی علیه السلام در مسجد كوفه میخوانیم: «یا ذالجود و الاحسان »؛ ای خداوندی كه دارای بخششی و نیكی كننده هستی.
و در فقرات دعای جوشن کبیر میخوانیم: «یا عظیم العفو و یا حسن التجاوز»؛ ای خدایی كه بزرگی، از نظر عفو، نیكویی و از نظر گذشت.
در آیه 25 از سوره شوری میفرماید: «و هو الذی یقبل التوبه من عباده و یعفوا عن السیئات و یعلم ما تفعلون». اوست خدایی كه توبه بندگانش را میپذیرد و گناهانشان را درگذرد.
و در آیه 30 همان سوره میفرماید: «و ما اصابكم من مصیبه فبما كسبت ایدیكم و یعفو عن كثیر». یعنی آنچه از رنج و مصایب به شما (انسانها) میرسد، همه از دست اعمال خود شما است در صورتیكه خدا بسیاری از اعمال بد شما را عفو میكند.
همچنین در آیه 34 همان سوره میفرماید: « او یوبقهن بما كسبوا و یعف عن كثیر». یا اگر خدا بخواهد، كشتیهاتان را بجرم بدكاری، به دریا غرق میكند در حالیكه بسیار از جرم شما را میبخشد.
و در آیه 99 از سوره نساء میفرماید: «فاولئك عسی الله ان یعفو عنهم و كان الله عفوا غفورا». آنان امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند كه خدا از گناهان درگذرد و او آمرزنده گناهان است.
و آیات دیگری از قرآن، و رهنمودهای اولیاء اسلام به ویژه به زبان دعا كه انسانهای گنهكار را امیدوار به عفو و گذشت خدای تعالی، نسبت به گناهان مینمایند و تعلیم میدهند كه همیشه دست به دعا بردارند و از خدای تعالی طلب عفو نمایند.
امام حسن مجتبی علیه السلام در یكی دیگر از دعاهای خود، بعد از درود و رحمت بر پیامبر و خاندان پاكش علیهم السلام، میخواند:
« ان تقیلنی عثرتی و تستر علی ذنوبی و تغفر هالی، و تقضی لی حوایجی و لا تعذبنی بقبیح كان منی فان عفوك و جودك یسعنی انك علی كل شی قدیر » (دعای بعد از نماز امام حسن علیه السلام، كلیات مفاتیح)
خداوندا از تو میخواهم از لغزشم در گذری، و گناهانم را بپوشانی و آنها را بیامرزی و حاجتهای مرا برآوری و بكار زشتی كه از من سر زده عذابم نكنی، زیرا براستی كه گذشت و بخشش تو، چنان هست كه مرا فراگیرد و بر همه چیز هم توانایی.
پیشوای دوم در فقرات این دعای شریف، به انسانها میآموزد كه برای خدای تعالی، آن قدر، گذشت و بخشش فراگیر است كه باید برای عفو و پوشاندن گناهان، و آمرزش آنها و برآوردن حاجات و كیفر نشدن از زشتیها، به او امیدوار بود.
احسان به مردم و گذشت از لغزشهایشان
حقیقت دیگری كه از دعای امام مجتبی علیه السلام و دعاهای سابق الذكر، روشن گردید، آن است كه خدای تعالی كه خود، دارای صفت احسان و عفو بینهایت است، انسانها را هم به احسان و نیكی كردن به یكدیگر، گذشت و عفو از لغزشهای یكدیگر، امر كرده است. و بر طبق آیات قران كریم و سخنان اولیاء دین، موثرترین عامل جلب احسان و عفو خدای تعالی، احسان و نیكی كردن به مردم و گذشت از لغزشهای آنان است. چراکه احسان و نیكی كردن به مردم، بویژه به كسی كه به انسان بدی كرده، نشانه كرامت و بزرگواری و جلب محبت و ظهور فضیلت و مهمتر، مشمول احسان پروردگار در برابر بدیها و گناهان میباشد.
در آخر آیه 40 از سوره شوری میفرماید: « فمن عفا و اصلح فاجره علی الله »، یعنی كسی كه عفو كند و بین خود و خصم را اصلاح كند، اجر او با خداست.
در آیه دیگر میفرماید: «ان تبدوا خیرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان الله كان عفوا قدیرا». (نسا: 149)؛ اگر نیكی درباره خلق خدا به آشكارا یا پنهانی كنید، یا از بدی در گذرید (بسیار محبوب خداست) كه خدا به راستی، همیشه از بدیها درگذرد.
این بود شرح مختصری بر دعای شریف امام حسن مجتبی علیه السلام و تبیین مفاهیم والای آن در مقام ادب به پیشگاه خدای تعالی در هنگام مناجات با ذات اقدس او و طلب عفو و بخشش از درگاه او.
منابع
صحیفة الحسن علیه السلام، دعا و كلمات امام حسن علیه السلام، جواد قیومى اصفهانى.
تعالیم امام حسن مجتبی علیهالسلام به زبان دعا و حدیث، حسن کافی.
در واپسین لحظات عمر امام حسن (علیه السلام) چه گذشت؟
شیخ طوسى(ره) از ابنعباس نقل مىکند: در واپسین ساعتهاى عمر امام مجتبى(ع) برادرش امام حسین(ع) وارد خانه آن حضرت شد، در حالى که افراد دیگرى از یاران امام مجتبى(ع) در کنار بسترش بودند. امام حسین پرسید: برادر! حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد: در آخرین روز از عمر دنیایىام و اولین روز از جهان آخرت به سر مىبرم و از جهت این که بین من و شما و دیگر برادرانم جدایى مىافتد، ناراحتم.
سپس فرمود: از خدا طلب مغفرت و رحمت مىکنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه(علیهم السلام) را در پیش دارم. آنگاه اسم اعظم و آنچه را از انبیاى گذشته از پدرش امیرالمؤمنین(ع) به ارث داشت تسلیم امام حسین(ع) نمود. در آن لحظه فرمود بنویس: این است آنچه وصیت می کند بدان حسن بن علی به برادرش حسین بن علی: وصیت می کند که گواهی دهد معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد، او پرستش می کند او را بدان جهت که شایسته پرستش است، شریکی در سلطنت ندارد و سرپرستی از خواری برای او نیست، و براستی که هر چیزی را او آفریده و بخوبی و به طور کامل
اندازه گیری آن را مقدر فرموده، و شایسته ترین معبود، و سزاوارترین کسی است که او را ستایش کنند، هر که فرمانبرداری او کند راه رشد را یافته، و هر کس که نافرمانیش کند به گمراهی و سرگشتگی افتاده و هر کس به سوی او بازگردد راهنمایی گشته است.
من تو را سفارش می کنم ای حسین به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری، و از نیکوکارشان بپذیری، و برای آنها جانشینی و پدری مهربان باشی، و دیگر آنکه مرا با رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم...
و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده و قرابتی که با رسول خدا داری سوگندت می دهم که اجازه ندهی در این راه به خاطر من به اندازه خونی که از حجامت گرفته می شود خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص)را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم، و آنچه از این مردم پس از وی بر سر ما رفته به او گزارش کنیم...) این را فرمود و از دنیا رفت.
مداحی محمود کریمی در عزای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) (علیه السلام)
مداحی سیدمهدی میرداماد در رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله)
شعرخوانی حسن خلج در شهادت امام مجتبی (علیه السلام)
نوای میثم مطیعی در غربت بقیع