شناسايي كشميري و كلاهي در آلمان/ قاتلين شهداي انقلاب در اروپا چه مي‌كنند؟

عمليات تروريستي در دفتر نخست وزيري و حزب جمهوري اسلامي از جمله موارد مبهم تاريخي پس از انقلاب اسلامي است كه گفته مي‌شود عاملان آن هنوز زنده هستند و در شهرهاي اروپايي مانند كلن آلمان به زندگي و فعاليت سياسي عليه جمهوري اسلامي ايران مي‌پردازند.

کد خبر : 311689
سرويس سياسي «فردا»؛ منافقين در اوائل انقلاب اسلامي با توجه به نفوذي كه در ميان برخي از دستگاه‌هاي اجرايي كشور داشتند، دست به تحركات خطرناك تروريستي فراواني زدند كه در اين ميان شهيدان آيت‌ الله سيدمحمد ‌حسيني بهشتي، محمد علي رجايي و محمد جواد باهنر از جمله افراد شاخص و مبارزين انقلاب اسلامي بودند كه در اين عمليات‌ها جان به جان آفرين تسليم كردند. عمليات تروريستي در دفتر نخست وزيري و حزب جمهوري اسلامي از جمله موارد مبهم تاريخي پس انقلاب اسلامي است كه گفته مي‌شود عاملان آن هنوز زنده هستند و در شهرهاي اروپايي مانند كلن آلمان به زندگي و فعاليت سياسي عليه جمهوري اسلامي ايران مي‌پردازند. در همين زمينه اخيرا يك مقام آگاه گفته است: مسعود كشميري عامل انفجار نخست وزيري و محمدرضا كلاهي صمدي عامل انفجار حزب جمهوري اسلامي در آلمان رويت شده اند. وي كه خواست نامش فاش نشود، در گفت و گو با خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران گفت: نامبردگان كه از اعضا و هواداران فعال گروهك تروريستي منافقين و خط نفوذ فرقه رجوي در نهادهاي حياتي، حساس و مهم جمهوري اسلامي بودند، هنگام خوردن غذا در رستوراني در شهر كلن و هنگام رانندگي در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شده اند. وي گفت: مسعود كشميري عامل انفجار نخست وزيري در هشتم شهريور ۱۳۶۰ و از عوامل نفوذي فرقه رجوي و همچنين جانشين دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران و همسرمينو دلنواز از اعضاي فعال منافقين بود كه با جاسازي بمب در كيف همراه خود و خروج از محل جلسه نخست وزيري باعث شهادت شهيدان محمد علي رجائي و محمد جواد باهنر رييس جمهور و نخست وزير جمهوري اسلامي ايران شد. اين مقام آگاه توضيح داد: همچنين محمدرضا كلاهي صمدي نيز كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتي با خط دهي گروهك منافقين وارد كميته انقلاب اسلامي و حزب جمهوري اسلامي شد، عامل انفجار حزب جمهوري اسلامي در روز هفتم تير ماه سال۱۳۶۰ مي باشد كه اين انفجار منجر به شهادت آيت‌ الله سيدمحمد ‌حسيني بهشتي و ۷۱ تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و مقامات دولتي از جمله معاونين وازرتخانه‌ها شد. وي اضافه كرد: اين فرد زير نظر يكي از افراد كادر مركزي گروهك تروريستي رجوي به نام هادي روشن روان با نام مستعار مقدم فعاليت مي كرده است. ماجراي بمب گذاري در دفتر نخست‌وزيري ساعت 3 بعد از ظهر است که در دفتر نخست‌وزیری جلسه شورایعالی امنیت ملی برگزار می‌شود. مطابق معمول همه گفت‌وگوهای جلسه باید ضبط شود. مسعود کشمیری با ضبط‌صوت بزرگ وارد می‌شود و درست دستگاه را کنار آقايان رجایی و باهنر قرار می‌دهد و طبق معمول هر جلسه چای می‌ریزد و برای حاضران جلسه می‌آورد و پس از گفت‌وگوي كوتاهي با خسرو تهراني از جلسه خارج مي‌شود. او پيش از خروج از جلسه كيف بزرگي را كه هميشه همراه دارد با پا به نزديكي محمدعلي رجايي هدايت مي‌كند.
كشميري از ساختمان نخست‌وزيري خارج مي‌شود و در ميدان پاستور نزد كساني مي‌رود كه منتظر اويند تا دبير شوراي امنيت را به يك نقطه امن انتقال دهند. ساعت 14 و 45 دقیقه روز یکشنبه 8 شهریور ۱۳۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری ایران صورت گرفت. بر اثر انفجار دفتر نخست وزیری، محمد علی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری و هوشنگ وحید دستجردی -در اثر جراحات ناشی از سوختگی- به شهادت رسیدند. همزمان صداي انفجار شديدي منطقه را مي‌لرزاند. مطابق نظر كارشناسان بمب از نوع خاص «تخريبي- آتشزا» بوده كه از حدود 2 پوند TNT و مقداري منيزيم تشكيل و در يك كيف‌دستي جاسازي شده بوده است. شدت صدای انفجار در حدی بوده که پرده گوش بسیاری از حاضران در این جلسه پاره می‌شود. كشميري كيست؟ مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه 401، متولد 1329 از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ 23/5/51 تا اواخر سال 53 با قراردادهای 6 ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بوده است.
وی همچنين پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شركت "سايبرناتيك" و شركت انگليسي "رايدر هند" با مسئوليت فردي معروف به "مستر نيشام" شاغل بوده است. با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجی ها به کشورهایشان، شرکت مذکور منحل مي شود و مسئول شركت با برجاي گذاشتن اموال خود از كشور فرار مي كند. شركت سايبرناتيك نيز مربوط به اسماعيل داودي شمسي بوده است و معرف هاي كشميري قدسي خرازيان و رضيه آيت الله زاده شيرازي از اعضاي شاخص منافقين بوده اند. از ديگر معرفين وي علي اكبر تهراني است كه از متهمين رديف اول در پرونده هشتم شهريور بوده است. وی قبل از انقلاب توسط پسر دایی خود، ابوالفضل دلنواز -كه برادر همسرش نيز بود و در درگيري مسلحانه معدوم شد-، جذب سازمان مجاهدین شد. ابتدا در بحث های خانوادگی از آنها حمایت می کرد، لیکن به مرور زمان چهره ای حزب اللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت و كمي پيچيده تر عمل کرد. وي سپس دستور ضرورت نفوذ در نخست وزيري را دريافت مي كند و براي آغاز اين مسير، ابتدا عضو دفتر نخست وزيري در سيتان و بلوچستان مي شود. کشمیری مدتي كوتاه نیز در دفتر محسن سازگارا معاونت سياسي اجتماعي بهزادنبوي وزير وقت مشاور در امور اجرايي مشغول به كار شد و از آنجا به دفتر اطلاعات و تحقيقات نخست وزيري به سرپرستي خسرو تهراني رفت. وي از آنجا مدتي به فعاليت در دبيرخانه شوراي امنيت پرداخت و سپس جانشين خسرو تهراني در دبيرخانه شوراي امنيت شد. عملكرد وي در اين جايگاه آنچنان بود که بسياري به غلط تصور كرده اند وي خود دبير شوراي امنيت بوده است. پس از انفجار دفتر نخست وزیری، در نتیجه بازرسی از منزل مسعود در شهرستان کرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات کشف شد، پدر مسعود کشمیری بازنشسته شرکت نفت بود که در سال 1377 به علت سرطان در انگلستان فوت و دفن شد. مسعود كشميري همچنان زنده است، برخي از اعضاي منافقين معتقدند او نيز همچون بسياري ديگر از اعضاي ارشد منافقين بريده است و برخي ديگر او را به دليل جرم آشكاري كه مرتكب شد،ه همچنان محتاج منافقين مي دانند و معتقدند با مسعود و مريم رجوي در اردن به سر مي برد. اما آنچه موجب افسوس است، اين است كه او در پي آنكه پرونده انفجار نخست وزيري همچنان مسكوت مانده است، علي رغم اينكه تمام اسناد محكمه پسند بر عليه او دلالت دارند، گويا مورد تعقيب هيچ نهاد بين المللي همچون اينترپل نيست و اين است كه بر مظلوميت رجايي و باهنر مي افزايد... قاتل شهيد بهشتي و شهيد ديالمه كيست؟ محمد رضا کلاهي صمدی بعد از پيروزی انقلاب اسلامي ، در سال 1357 ، به سازمان منافقين پيوست . ابتدا در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتي با خط دهي سازمان از انمن اظهار بريدگي نموده ، ضمن اينکه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگي داشته است ، به عنوان پاسدار کميته انقلاب اسلامي ولي عصر ( تهران ) واقع در خيابان پاستور ، شروع به فعاليت و به تدريج با هدايت منافقين ، وارد حزب جمهوری اسلامي مي شود.
کلاهي در تشکيلات دفتر مرکزی حزب در جايگاهي قرار مي گيرد که از کليه جريانات مهم حزبي و مملکتي ( دولت ، مجلس ، نهادها و ... ) مطلع بوده و همچنين مسئول دعوتها برای کنفرانس ها ، ميز گردها و يا جلسات بوده ، ضمن اينکه حفاظت سالن نيز به عهده او بوده است . او مستقيما زير نظر يکي از افراد کادر مرکزی منافقين به نام هادی روشن رواني با نام مستعار مقدم قرار داشته است. کلاهي از تاريخ 1/9/1359 در منزل شخصي فردی به نام سعيد عباس مودب صفت ، به عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگي مي کرده و بعضا افرادی زا نيز با خود به منزل مي آورده است . وی ساعت 7 صبح از خانه خارج و حدود 8 شب به خانه باز مي گشت و در رفت و آمد بسيار محتاط و مرتبا خودش را چک مي کرد و حتي برای رفتن به دستشويي ، در اتاق خودش را قفل مي نموده است. وی چند روز قبل از انفجار حزب ، کيف سامسونت خود را عوض کرده و يک کيف بزرگ را با خودش حمل مي نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زياد بوده ، کمتر مورد بازرسي قرار مي گرفت. پس از انفجار حزب جمهوری اسلامي ، او متواری و در خانه های تيمي منافقين مخفي و نهايتا از طريق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقين به عراق منتقل شد. نامبرده در عراق در بخش عارفي ( روابط با عراق ) با نام مستعار کريم فعاليت مي کرده و با يکي از منافقين با نام خورشيد فرجي زنوز ، اهل تهران ، ازدواجي مي نمايد . همسرش قبال مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته ، مدتي فرمانده گردان ارکان ( پشتيباني ) و مدتي مسئول تاسيسات بوده است . وی آموزش خلباني را گذرانده ، آخرين مسئوليتش به عنوان فرمانده يگان پدافند در به اصطلاح ارتش آزاديبخش سازماندهي شده است. گفته مي شود کلاهي در سال 1370 ، نسبت به سازمان مسئله دار شده و در سال 1372 از سازمان جدا | شده | و در سال 1373 از عراق به آلمان رفته است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: