چرا احمدی‌نژاد متوهم شد؟/ تلاش برای حذف اصلاح‌طلبان توطئه بود/ عده‌ای از جوانان انقلابی فریب خوردند

ضمن احترام گذاشتن به افرادی که دلسوز هستند اما تحلیل درست و فهم سیاسی درستی ندارند و راحت بازی می خورند آنها را در جایگاه خودشان قرار دهیم و محترم بداریم اما هرگز اجازه ندهیم که آنها به نیروهای جوان تحلیل و جهت بدهند...تردیدی وجود ندارد که دولت احمدی نژاد با تمامی امکاناتش در صدد ضربه زدن به اصولگرایی قرار گرفت و توانست در این جریان تجزیه ایجاد کند و جبهه پایداری را شکل بدهد و اختلافات جدی در اصولگرایان ایجاد کند...

کد خبر : 307573
سرویس سیاسی «فردا»؛ اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نتوانستند با توجه به ک اندیداهای مختلفی که در انتخابات داشتند، پیروز شوند. جریان اصولگرایی پس از انتخابات دچار یک ضعف جدی شد و عوامل مختلف دست به دست هم داد تا این جریان نتواند تا به امروز دست به ترمیم خود بزند. حضور گروه های مختلف در جریان اصولگرایی که برخی از آنها با هدف پالایش این جریان تشکیل شده اند نه تنها به اصلاح ساختاری این جریان منجر نشد بلکه سبب اختلاف نظر در این جریان سیاسی نیز شده است. بدین لحاظ بسیاری از کارشناسان سیاسی اصولگرا بر ایجاد یک مجمع واحد برای تجمیع اصولگرایان تاکید دارند. برای آگاهی بیشتر و بهتر از وضعیت کنونی جریان اصولگرایی به سراغ، عباس سلیمی نمین، کارشناس مسائل سیاسی و یکی از فعالان سیاسی جریان اصولگرایی رفتیم و گفت وگویی در زمینه علل افول این جریان و همچنین بایسته های این جریان برای بازیابی و احیای خود در فضای سیاس کشور انجام دادیم که در ادامه مصاحبه خبرنگار سیاسی «فردا » با این فعال سیاسی اصولگرا را می خوانید: به نظر می رسد اصوگرایان پس از انتخابات ریاست جمهوری در یک حالت منفعلانه قرار گرفته اند و با وجود اینکه بسیاری از کارشناسان سیاسی بر لزوم ترمیم این جریان تاکید دارند، اما هنوز حرکت جدی در این زمینه در این جریان سیاسی دیده نمی شود. تحلیل شما از فضایی که در حال حاضر اصولگرایان در آن قرار دارند، چیست؟ علی القاعده بعد از هر انتخاباتی طرفی که توفیق رای آوری و کسب اعتماد اکثریت جامعه را بدست نمی آورد، دچار مشکلاتی می شود و این مرحله تا زمانی که فرصت لازم را به دست بیاورد و مجددا خودش را بازسازی کند، ادامه می یابد. جریان اصولگرایی به یک آسیب شناسی جدی نیاز دارد جریان اصولگرا در انتخابات این دوره از چند سو مورد هجمه قرار گرفت و درواقع مدیریت شد. متاسفانه هنوز تبعات این هجمه ها از بین نرفته است و جریاناتی سعی دارند برای لطمه زدن به این جریان آن را به سمت اهداف خود مدیریت کنند. برای اینکه مشخص شود چه وضعیتی پیش آمد قطعا باید نشست های کارشناسی در این زمینه صورت گیرد. اینکه چه شد که دولت آقای احمدی نژاد از درون دچار مشکل شد؛ یعنی برای اینکه بتوانند نتیجه مطلوبی که ما در دولت نهم کسب کردیم را از درون دچار مشکل بکنند قطعا یکسری برنامه هایی صورت گرفت. این برنامه ها چگونه تنظیم شد وچگونه دنبال شد؟! مسائلی است که کشف آن و اشراف بر زوایای آن نیاز به یک آسیب شناسی جدی دارد. آیا یک اتفاق باعث شد که افرادی از جبهه آقای هاشمی به آقای احمدی نژاد نزدیک شدند؟ هیچ برنامه ای در این زمینه وجود نداشت؟ نه می توانیم این مساله را به طور قطع بگوییم و نه می توانیم این مساله را نادیده بگیرم؛ چراکه دراین هیچ تردیدی نیست که افرادی مثل آقای ملک زاده، رحیمی، مرتضوی و ... حلقه نزدیک آقای احمدی نژاد در دولت دهم را شکل دادند و دولت را منحرف کردند. من اینجا اصلا کاری به کابینه ندارم. یک حلقه کاملا بسته ای را حول آقای احمدی نژاد اینها تشکیل دادند که باید سئوال کرد که آیا این موضوع بدون برنامه ریزی صورت گرفت یا خیر؟ آیا این چینش ها که عمدتا هم از کانال آقای مشایی صورت گرفت اتفاقی بود؟ باید بر روی این مساله کار کرد و من معتقدم که آدم های متملق اینچنینی دور آقای احمدی نژاد جمع شدند و این مساله یک برنامه ریزی مبتنی بر مطالعه ای راجع به شخصیت آقای احمدی نژاد بود. یعنی جریانی بیرونی به قصد ضربه زدن به جریان اصولگرایی دولت آقای احمدی نژاد را منحرف کردند؟ علت و هدف این جریانات برای تخریب جریان اصولگرایی چه بود؟ در دولت نهم یک مطالعه ای در مورد آقای احمدی نژاد صورت دادند و ضعف ها و قوت های شخصیتی ایشان را کاملا یافتند و بر اساس این موضوع عمل کردند و متاسفانه توانستند در آقای احمدی نژاد مسائلی را ایجاد کنند تا ضربه جدی را به اصولگرایی وارد کنند و درواقع آقای احمدی نژاد را در وادی تقابل با اصولگرایی قرار دهند. به نوعی که در نهایت دیدیم که آقای احمدی نژاد و تیم همراه آن به چه جریانی در انتخابات رای داد وچگونه عمل کرد. جریانی از بیرون دولت احمدی نژاد را مدیریت کرد اینها نکات قابل تاملی است. اینکه آقای احمدی نژاد با استفاده از اصولگرایان روی کار بیاید و مدتی اقدامات اصولی را دنبال کند و بعد با یک چینشی در اطراف او نمی گویم از اصولگرایان فاصله گرفت، بلکه در تقابل با اصولگرایان قرار بگیرد؛ یعنی تمام هم و اهتمامش را بر این بگذارد که اصولگرایان را زمین بزند. این به طور جدی قابل بحث است و باید اصولگرایان بنشینند و در این زمینه مطالعه کنند؛ چراکه حرکتی که در ابتدای دولت نهم آغاز شد برای مردم بسیار شیرین بود. گام هایی که در جهت عدالت و فقرزدایی و توزیع عادلانه امکانات در مناطق دور دست کشور برداشته شد، بسیار مهم بود و اینها چیزیهای نبود که اهمیت جدی نداشته باشد؛ یعنی روند انقلاب را در مسیری قرار می داد که مردم با شیرینی عدالت در انقلاب اسلامی آشنایی پیدا کنند. این در گرو زحماتی بود که وزرای دلسوز و پاکدست انجام دادند و یک مرتبه همه این وزرا کنار گذاشته شدند و آقای صفارهرندی، ، اژه ای، متکی و... به یکباره تحت تاثیر حلقه نزدیک آقای احمدی نژاد از دولت جدا شدند. این چینش درواقع یک مساله قابل تامل بود. یعنی درواقع کابینه به یکباره از جانب کسانی که به آقای احمدی نژاد تلنگر می زدند و وعده ایی که رئیس جمهور به ملت داده بود را به وی یادآوری می کردند، خالی شد. اول هیئت وزیران را از آدم هایی که جرات داشته باشند حرف بزنند و جرات داشته باشند یادآور بشوند و تملق گو نباشند، خالی کردند و سپس یک چینشهایی در کنار آقای احمدی نژاد صورت گرفت که نتیجه که می دانیم، به بار آمد. ضمن اینکه این موضوع باید مورد بررسی قرار بگیرد ، د ستکم در این موضوع هیچ تردیدی وجود ندارد که دولت آقای احمدی نژاد با تمامی امکاناتش در صدد ضربه زدن به اصولگرایی قرار گرفت و توانست در این جریان تجزیه ایجاد کند و جریان جبهه پایداری را شکل بدهد و در زمینه پالایش اصولگرایی اختلافات جدی در اصولگرایان ایجاد کند و به بهانه پالایش اختلافات و چنگ اندازی به چهره یکدیگر را در جریان اصولگرایی پیگیری کند. این مساله یک مطالعه جدی نیاز دارد. نقش جریان کارگزاران در انحراف دولت احمدی نژاد از یک سوی دیگر تمام توان کشور بر این گذاشته شد که ما چرخش قدرت را در تحولات سیاسی کشور کاملا نهادینه کنیم. با رای دادن به آقای احمدی نژاد و آمدن وزرایی که قبلا سابقه در قدرت بودن نداشتند، ما یک گام بلند سیاسی برداشتیم. این گام بلند سیاسی برای کسانی که سهم خواه هستند و برای خودشان یک سهمی در انقلاب قائل هستند و نمی خواهند از این سهم فاصله بگیرند، بسیار مهلک بود و قابل تحمل نبود که این الگو برای ملت ایران جا بیفتند و اثبات بشود که گروه جدیدی که آمده است نه تنها ضعیف نیست بلکه می تواند بسیار دستاوردهای بزرگ داشته باشد و در دولت نهم این مساله برای مردم اثبات شد که در یک مدت کوتاهی چه تحولاتی قابلیت ایجاد شدن دارد. برای جریانی این مطلب بسیار مهلک بود که جامعه احساس کند که چرخش قدرت چه تحولاتی می تواند در کشور ایجاد کند. خوب جریان کارگزاران و جریانات دیگری که این چرخش را کاملا برای خودشان زیانبار می دانستند با تمام توان در این مسیر کار کردند که این مساله تغییراتی ایجاد شود؛ بنابراین در جهت تخریب اصولگرایی تلاش کردند و موفق شدند اصولگرایی به عنوان یک تجریه مثبت در دستگاه اجرایی تثبیت نشود. آیا تنها جریان کارگزاران در این زمینه نقش داشتند؟ البته به نظر من جریانات دیگری نیز در این مساله نقش ایفا کردند و متاسفانه در انتخابات اصولگریان آن وحدت لازم را نتوانستند بدست بیاورند و کارهایی که راجع به کاندیداها کردند مزید علت شد. آقای ولایتی را به گونه ای در صحنه نگاه داشتند، آقای جلیلی را به گونه ای دیگر به صحنه آوردند و مانع از نتیجه بخشی ائتلاف پیشرفت شدند و با تمام توان این کار را مدیریت کردند. برخی از این نیروها نیز دچار توهم شدند و تحلیل غلط به آنها داده شد تا این نتیجه بوجود آمد که امروز ما احساس کنیم که اصولگرایی ضربه خورده است. مطالعه دقیق داریم که احمدی نژاد چگونه متوهم شد اصولگرایی یک گفتمان دفاعی برای حفظ یک سری ارزش هاست. اگر ما ضربه ای هم در این وادی خوردیم ناشی از عملکردها بود نه از اینکه اصولگرایی در عمل برای تحقق خواسته و مطالبات مردم دچار ضعف باشد. خیر به نظر من اصولگرایی نشان داد که وقتی یک فرصت یافت چگونه توانست خوب بدرخشد. اما عملکردهای کسانی که خود را اصولگرا می دانستند، موجب سردگرمی در جامعه و هوادارن اصولگرایان و کسانی که دلبسته به این جریان بودند شد و این قضیه قابل ترمیم است. قطعه به نظر من قابل ترمیم است؛ یعنی اولا مطالعه دقیق داریم که چه اتفاقی افتاد و بازهم دراین زمینه مطالعه دقیق داریم که آقای احمدی نژاد چگونه متوهم شد، چه کسی وی را متوهم کرد و با چه برنامه ای متوهم شد. آیا آقای احمدی نژاد ظرفیت این را داشت که ما همه امکانات خودمان را متوجه ایشان بکنیم یا خیر؟ ما به یک تجربه رسیدیم که اول ظرفیت های آدم هارا ارزیابی بکنیم و بعد باری را بر روی دوششان بگذاریم. آقای احمدی نژاد نشان دادکه اصلا ظرفیت این میزان از سرمایه گذاری را به هیچ وجه نداشته است وبه محض اینکه اینقدر مورد توجه جامعه قرار گرفت، ذهینت های دیگری در او بوجود آمد. اصولگرایی همچنان مورد توجه جامعه است با این شرایط اصولگرایان چگونه باید به احیای گفتمان خود بیاندیشند؟ اینها تجربیاتی است که ما کسب کردیم. در این هم هیچ شکی نیست که اصولگرایی همچنان مورد توجه جامعه است. چراکه ما در انتخابات دیدیم هنوز هم شخصیتهای سالم اصولگرا و خوش فکر مورد توجه جامعه هستند. در انتخابات شوراها این را در سراسر کشور در تهران و سایر نقاط کشور دیدیم. در حال حاضر در شورای شهر تهران اکثریت با اصولگرایان است. در اقصی نقاط کشور این مساله را می بینیم. افرادی که پایبندی واقعی به اصولگرایی داشتند به عنوان یک مجموعه ای از ارزشها مورد توجه جامعه هستند اما جامعه اصلا انتظار نداشت که آقای احمدی نژاد اینگونه عمل کند و اینگونه فرصت در اختیار جریان مقابل قرار بدهد و از درون بیاید در صفوف اصولگرایان اختلاف ایجاد کند و شخصیت های اصولگرا را تخریب کند و آقای لاریجانی را یکطوری تخریب کند، آقای قالیباف را نیز به گونه دیگر. نیروهای مخالف اصولگرایی نمی توانستند در این حد مخرب باشند. آقای احمدی نژاد خدمت بزرگی به آنها کرد که درصدد تخربی یک به یک شخصیتهای اصولگرا برآمد. البته آدم های اقای هاشمی نقش جدی در این زمینه ایفا کردند. آقایانی مثل آقای مرتضوی برای این کارها مناسب بودند، کارهایی که به تعبیری رهبری غیر اخلاقی و غیر اسلامی انجام شد. متاسفانه کسانی به آقای احمدی نژاد برای تخریب چهره های اصولگرا کمک کردند و به نظر من اگر به این موضوع توجه کنیم اصولگرایی می تواند مجددا در ریل پیشرفت قرار بگیرد. اولا بایستی آدم های هوشمند را در ارتباط با اصولگرایی فعال کنیم نه آدم هایی که به راحتی بازی بخورند و به راحتی با شعارهای زیبا وارد وادی هایی بشوند که هیچ منطقی نبوده و نیست. نیروهای جوان با توجه به عدم موفقیت جریان اصولگرایی در انتخابات باید به چه مواردی توجه کنند؟ این یک تجربه مهم است که نیروهای جوان قطعا باید به آن توجه کنند که هر کسی آمد یک شعار زیبا داد الزاما نتیجه کار زیبا حاصل نخواهد شد. بعد از این در مورد افرادی که بیایند خودشان را خیلی انقلابی ترسیم کنند که ما می خواهیم در درون جبهه اصولگرایی پالایش ایجاد کنیم باید اولا بدانند که آیا اینها توان پالایش را دارند یا نه، ضمن اینکه چه زمانی باید پالایش کرد؟ آیا در آستانه انتخابات اصلا پالایش معنی دارد؟ پالایش یک امر بسیار مستمر،هوشمندانه و به تدریج است. در آستانه انتخابات هر کسی آمد گفت که من می خواهم جریان خود را پالایش کنم، باید بدانیم که دارد به نفع رقیب عمل می کند. پالایش در آستانه انتخابات یعنی شکاف در صفوف خودی به نفع دشمن در آستانه انتخابات پالایش هیچ معنی ندارد و این یعنی رخنه در درون صفوف خودی به دست خودمان. اینها تجربیاتی است که باید نیروهای جوان کسب کنند و فریب حرف های به ظاهر انقلابی را نخورند. متاسفانه برخی از جوانان ما فریب حرف های به ظاهر انقلابی و زیبا را خورند و خودشان به دست خودشان موجب تضعیف جبهه اصولگرایی شدند. من هر گز نمی خواهم بگویم که در اصولگرایی نباید خودمان را اصلاح کنیم؛ بلکه اصولگرایان باید همواره ضعف ها را تشخیص بدهند و آنها را برطرف کنند اما این موضوع راه و روش خاص خود را دارد و هرگز آدم هایی که به لحاظ سیاسی آدمهای ساده ای هستند، نمی توانند این کار را بکنند. اگر این موضوع را در اختیار آنها قرار بدهیم آنها می آیند و در آستانه انتخابات که باید وحدت ایجاد بشود، بهترین شرایط را برای رقیب ایجاد می کنند و اختلافات را به نوعی گسترش می دهند که اصلا نتوانیم آن را جمع کنیم. ضمن اینکه باز باید جوانان ما متوجه این موضوع باشند که نباید آدم هایی که به لحاظ ذهنی و سیاسی تحلیل درستی ندارند، پیشتاز و پیش قراول قرار دهند. هدایت جوانان را به افرادی که تحلیل درستی ندارند، ندهیم متاسفانه در آستانه انتخابات افرادی آمدند و گفتند که که جریان اصلاح طلب پایان یافته و باید از درون انقلاب خارج شود و یک تحلیل غلط و بی اساس و بی پایه و حتی غیر اسلامی ارائه دادند و از این طریق گفتند حالا که اصلاح طلبان از نظام بیرون رانده خواهند شد، بیاییم خودمان با یکدگیر رقابت کنیم. هم تحلیل غلط دادند و با عدم درک درست متوجه نشدند که نبض جامعه چگونه می زند. نفهمیدن چه چیزی به نفع نظام است. آیا خارج کردن یک جریان سیاسی از انقلاب به نفع نظام است یا به ضرر آن ؟! اینها را ندانستن طبیعا تبعاتی دارد که متاسفانه باز بخشی از نیروهای جوان ما به تحلیل غلطی که از جانب یک عده خاصی که به نظر من از طریق جریان آقای مشایی القا شد تا از این طریق اختلاف میان اصولگرایان ایجاد کنند، پذیرفتند و در یک میدان خاص عمل کردند که باید به این موضوع نیز توجه شود. اگر ما به ایرادات و ضعف ها توجه کنیم، من آن زمینه اجتماعی را برای اصولگرایان بسیار وسیع می بینیم و هیچ مشکلی ندارند. منتها باید آن شاکله مجددا بوجود بیاید که به نیروهای پای کار اصولگرایی انسجام بدهد. به نظر من این شاکله یک مقداری دچار لطمه شده است و باید ضمن احترام گذاشتن به افرادی که دلسوز هستند اما تحلیل درست و فهم سیاسی درستی ندارند و راحت بازی می خورند آنها را در جایگاه خودشان قرار دهیم و محترم بداریم اما هرگز اجازه ندهیم که آنها به نیروهای جوان تحلیل و جهت بدهند. با این حال این مساله کاملا قابل حل است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: