مرد جنگلی شناسنامهدار شد!/عکس
محمد، پیرمردی ۷۰ ساله است که در روستاهای شمال زندگی میکند و حدود سه سال پیش شناسنامهدار شده است.
کد خبر :
305956
فارس: سایت میاندرودنوشت: سفری 30 کیلومتری به قلب جنگل های شمال ، سفری از مرکز شهرستان میاندرود به سمت روستایی در دورترین نقطه شهرستانی نوپا آغاز کردیم نقطه ای که پیش تر رسم و رسوم هایش را در عزاداری ها بوِیژه علم گردش شنیده بودیم. سرزمینی در دل جنگل های کمتر دست خورده مازندران، با مردمانی باصفا و ساده اما پرتلاش و سخت کوش، اینجا سنه کوه روستایی با 46 خانوار است. هدف از پیمودن این مسیر و رسیدن به این روستا هم صحبت شدن با مردی است که 70 سال مجرد است و پا به پای درختان جنگل روزگار سپری کرده و در خوشی و ناخوشی جنگل یار آن بوده است و سوز سرما و نداشتن کمترین امکانات
رفاهی و بهداشتی سبب نشد تا از آن دل بکند. نام این مرد پرتلاش محمدجان است ، محمدجان که در یک اتاق دودگرفته و گلی زندگی می کند از دوران جوانی اش می گوید از سختی و مرارت هایی که کشیده بود از چگونگی تامین غذا تا تهیه هیزم و ... در اطراف خانه اش چوبهایی را دیدیم که سنگینی اش آدم را به وحشت می انداخت و فکر اینکه آن را یک نفر به تنهایی جابه جا کند غیر باور بود اما محمدجان به تنهایی آنها را از دل جنگل آورده بود تا در زمستان مشکلی بابت گرمای اتاق تنگ و نمورش نداشته باشد. یکی از ویژگی های جالب محمدجان اینست که به ندرت به شهرهای اطراف میرود و همواره در دل جنگل بوده ، خودش می
گوید با شهر و مردم شهر غریبه هستم و نمی توانم شلوغی آن را ببینم و همیشه دوست دارم در آرامش باشم. او گفت: اگر گاهی بخواهم به شهر بروم چون در روستا وسیله نقلیه وجود ندارد مسیر 30 کیلومتری تا شهر را پیاده میروم تا مایحتاج زندگی را خریداری کنم. محمدجان زندگی روستایی را دوست دارد زندگی در دل جنگل های دست نخورده میاندرود را از شانس های خود می داند. نقاط عجیب و قابل تامل در زندگی محمدجان فراوان دیده می شود از 70 سال زندگی مجردی تا نداشتن شناسنامه تا همین چندسال پیش.
محمدجان از زندگی مجردی خرسند نیست اما گفت چاره ای نداشتم چراکه همواره در سختی زندگی کردم و دوست نداشتم فرد دیگری را در سختی قرار دهم ، همدمش گاو و گوسفند و مرغ و اردک های پرورش داده دست خودش است و بس. از او پرسیدیم چطور امکان دارد شما بعد از این همه سال تازه شناسنامه گرفتید و آیا با نداشتن شناسنامه کارهای بانکی و کارهای دیگر به مشکل برنخورده بودید که او راحت و روان به ما گفت نیازی به شناسنامه نداشتم و رفت و آمدی به شهر نداشتم و پول های خودم را به امانت در اختیار فردی امین قرار می دهم و هرگاه که احتیاج دارم از آن فرد می گیرم. محمدجان که با همان زبان ساده و شیرین
روستایی درحالی که هم با ما سخن می گفت و هم در حال هیزم کردن برای روزهای سرد زمستان در جنگل بود از چگونگی اطلاع خودش از اوضاع و احوال کشور گفت از اذان صبح که برای انجام امورات خود و رسیدگی به دام از خانه بیرون می روم تا اذان مغرب مشغول فعالیت هستم وقتی برای اینکه بخواهم از اخبار آگاه شوم ندارم. محمدجان عشق بی حدی به زندگی روستایی دارد و از دوام و استقامت خود بسیار سخن می گوید. این پیرمرد با صفا روستای سنه کوه تعداد 30 راس گاو دارد و به آنها رسیدگی می کند و نکته جالب و قابل تامل اینجاست که او به اندازه نیازش شیر گاوها را می دوشد و مابقی را بحال خود رها می سازد و کسی
نیست که از این شیرها استفاده کند چراکه محمدجان می گوید مسیر به روستا مناسب نیست و کمتر فردی برای خرید شیر گاوهایش به این روستا می آید و خواستار این بود که مسولان فکری بحال این مسئله بکنند. یکی دیگر از نکات مثبت زندگی این مرد ساده دل سنه کوهی بیمار نشدنش در طول این سال هاست ، محمدجان خودش راز این را در زندگی سالم و استفاده از غذای سالم در دل جنگل می داند. ولی نگران از آینده است که اگر زمین گیر شود کسی نیست بداد او برسد و از او نگهداری کند. دلمان نمی آمد از محمدجان خداحافظی کنیم اما تاریکی هوا و در پیش بودن مسیری ناهموار مجبور به خداحافظی شویم.