کارگردان«تنهای تنهای تنها»:گداگرافی نکردیم

کارگردان فیلم «تنهای تنهای تنها» گفت: ما سعی کردیم گداگرافی نکنیم و معماری فیلم شیک باشد. اگر یک پلان خیلی ساده عبوری هم داشتیم بچه‌ها را وادار می‌کردیم تمام آشغال‌های کنار خیابان یا کوچه را بردارند و معتقد بودیم نباید تصویر سیاه و کثیفی از شهرمان نشان بدهیم.

کد خبر : 302735
رجا نیوز: سرانجام پس از سه بار جابجایی زمان اکران و دقیقا در اوج روزهایی که مذاکرات هسته ای ایران با گروه 1+5 شروع شده، فیلمی روانه پرده نقره‌ای سینما شده است که مناقشه‌ برانگیزترین موضوع مرتبط با کشورمان را با نگاهی کاملا انسانی روایت می‌کند. فیلمی که به تعبیر کارگردان یک قهرمان وطنی به مردم نشان می‌دهد. قهرمان کودکی که فکر می‌کند با سوراخ کردن باک هواپیماهای جنگی دیگر خطری کشورش را تهدید نمی کند و کوله‌بارش را جمع می‌کند تا به سازمان ملل برود و از تعطیلی نیروهای اتمی بوشهر جلوگیری تا از این طریق بتواند همچنان به رابطه‌ دوستانه‌اش با اولگ پسرک روسی که حتی زبان هم را هم نمی‌فهمند ادامه دهد.این گفت‌وگو زمانی انجام شد که هنوز عبدی‌پور در اوج درگیری ساخت دومین فیلمش «سیاه و سفید» بود.

* طنز تمام کارهایم اقتضای بوشهری بودنم است

- شما قبل از «تنهای تنهای تنها» دو فیلم ویدئویی به نام‌های «افسانه 98» و همسنگار داشتید که هرکدام موضوع متفاوت را دنبال می‌کنند، اما ایده ساخت «تنهای تنها تنها» از کجا آمد به خصوص اینکه در این فیلم هم یک رگه‌هایی از شوخی و طنز دیده می‌شود؟

یک نوع کمدی در تمام کارهایم است و به اقتضای بوشهری بودنم برمی‌گردد. ولی به هر حال درک من از وضعیت یک اثر هم باز می‌گردد. من می‌گویم یک اثر هرچقدر هم که لایه به لایه باشد، حداقل کاری که باید بکند اینست که مخاطب در مدت یک ساعت و نیم از تماشای آن لذت ببرد حتی اگر نخواهد به هیچ کدام از جنبه‌ها و لایه‌هایش فکر کند. یعنی تشخص هنر این است که با خطابه و سخkرانی گرامرش فرق داشته باشد و همین الزام است که-اینجا و در این فیلم بخصوص بنا به نیاز دراماتیک قصه- فضاهای فان را بوجود می‌آورد.

اصولا من معتقدم که نباید فضای فان را از سینما گرفت حتی اگر می‌خواهیم مثلا موضوعی تلخ در ارتباط با جنگ را در «همسنگار» روایت کنیم.

* وراجی نکردن داخل فیلم خیلی یک کار را نجات می‌دهد

- یک مشخصه‌ای که «تنهای تنهای تنها» دارد این است کاملا سینما است و همین موضوع باعث شد تا از زمان نخستین نمایش در جشنواره فجر تا کنون مورد توجه منتقدان قرار گیرد. از لحظه شروع فیلم در تیتراژ ابتدایی تا سکانس پایانی و خواندن آن نامه با اثری مواجه هستیم که تمامی قواعد یک فیلم سینمایی را رعایت می‌کند. این نگاه که فیلمی ساخته شود تا مخاطب با دیدن آن اذیت نشود از کجا شکل می‌گیرد؟

اینها لطف شما بود اما به اعتقاد من کار ضعف‌های زیادی دارد و همین امروز که نزدیک به 9 ماه از ساخته شدنش می‌کند شخصا نقدهای زیادی به آن دارم اما فیلم ضرباهنگی دارد که افت نمی‌کند و کاراکترها طوری طراحی شده که فیلم گرم باشد. به طور دقیق نمی‌توانم بگویم که این ضرباهنگ از کجا شکل گرفته اما شاید یک دلیل آن تئاتر کار کردن من باشد.چون من ابتدا داستان می‌نوشتم و بعد سراغ تئاتر رفتم و کسیکه من پیش او تئاتر کار می‌کردم اساسا آدم خوش ریتمی بود. ناخودآگاه گوشم جوری تربیت شد که زیاد حرف نزنم و وراجی نکنم. همین وراجی نکردن داخل فیلم خیلی یک کار را نجات می‌دهد.

* وراجی نکردن را از استاد تئاترم یاد گرفتم

- وراجی نکردن در فیلم یعنی چی؟

وراجی نکردن نه یعنی اینکه کم حرف بزنیم و فیلم کم دیالوگ باشد. حرف زدن با چیزی گفتن فرق دارد. وراجی نکردن یعنی اینکه کاراکتر فیلم از دقیقه 1 تا 90 شخصیت ثابتی نباشد، سکانس‌ها خیلی بلند یا خیلی کوتاه نباشد، همه این‌ها برمی‌گردد به تربیتی که من پیش استاد تئاترم شدم که اسمش "ایرج" است و فامیلش "صغیری" و همه‌ جا هم گفته‌ام به گردن من حق زیادی دارد.

- فیلمنامه «رنجرو»(تنهای تنهای تنها) با این زمینه که قرار بود در آن وراجی نشود؛ از کجا شروع شد؟

دقیقا یادم نمی‌آید، ولی یکسال پیش به یکی از دوستانم که دنبال فیلمنامه می‌گشت گفتم که چنین طرحی را دارم و اگر دوست داری آنرا بساز که او زیاد استقبال نکرد. بعد و کم کم شکل فیلمنامه پیدا کرد و خیلی هم تغییر و تحول کرد تا اینکه سرانجام به نسخه‌ای رسید که این روزها روی پرده شاهدش هستیم اما واقعا یادم نمی‌آید نقطه اولیه طرح از کجا زده شد.

- این فضای نیروگاه اتمی، زندگی مختصصان خارجی و مذاکرات هسته‌ای در طرح اولیه بود یا بعدا اضافه شد؟

اساس کار اصلا همین بود و کلیت ماجرا درباره رابطه دو بچه در این محیط بود؛ بنابراین همه این روابط کمپ و بیرون از کمپ در طراحی اولیه بود. اما اینکه از اول توی طرح، سکانس‌هایی در نیروگاه داشتیم یا نه واقعا یادم نمی‌آید اما کلیت فیلم همین بود که یک بچه‌ای از افراد محلی یا بچه‌ای از کمپ رابطه دوستانه برقرار می‌کنند. از همان زمان که فیلمنامه را هم در صدا و سیما تصویب کردیم تا زمانیکه ساخته شد فیلمنامه چهار پنج بار چرخید و تغییرات اساسی پیدا کرد.

* تا دقیقه 90 فیلمنامه داشت تغییر می‌کرد

- چه شد که به این فیلمنامه نهایی رسیدید؟

هفت هشت اسم در تیتراژ هست که شما می‌توانید ببینید و اینها دوستان من هستند که در همه کارهایم هستند و سر فیلمنامه هر کاری چانه‌های فراوانی می‌زنیم.حتی یاد هست که چهار روز مانده بود به کلید زدن کار یکی از دوستانم یک نقدی داشت که فیلمنامه را کاملا منفجر کرد!. حتی زمانی که کار را فیلمبرداری می‌کردیم آنقدر در مورد یک‌چهارم پایانی قصه خیلی دودل بودیم که من آنرا حین فیلمبرداری نوشتم و تا دقیقه 90 فیلمنامه داشت تغییر می‌کرد.

- هر دو بازیگر کودک کار خیلی خوب بازی کرده‌اند در مورد انتخاب بازیگران توضیح بدهید؟

بازیگر نقش رنجرو در فیلم‌های قبلی من هم بازی کرده بود . آن یکی (اولگ) را هم در خارج کشور و در یکی از کلاس‌های تابستانی ارمنستان پیدا کردم و با اینکه هیچ ارتباط زبانی هم نداشتیم اما پلان‌ها را خیلی خوب بازی کرد و ضریب هوشی بسیار بالایی داشت.

- یعنی بازیگر نقش اولگ فقط برای همین به ایران آمد و رفت؟

بله به همراه مادر بزرگش به ایران آمد چون پدر و مادرش در لهستان بودند و نمی‌توانستند بیایند و حدود 50 روز همراه با مادر بزرگش پیش ما زندگی کردند و بعد به کشورش برگشت.

- بازیگران خارجی کار اصالتا برای کدام کشور بودند؟

اصلیت بازیگر کودک ارمنستانی است و حتی پدر او و بازیگر زن را هم از ارمنستان آوردیم البته در کنار این‌ها بازیگران روس زیادی هم در فیلم حضور داشتند.

- با این وجود پیش تولید طولانی داشتید،چقدر طول کشید فیلمبرداری را شروع کنید؟

سه ماه پیش تولید داشتیم و حدود 45 روز هم فیلمبرداری کار طول کشید.

- نوع ساختار روایی فیلم کاملا استاندارد است اما در کنار آن ساختار تصویری فیلم هم بسیار متفاوت است، در مورد قاب بندی فیلم هم توضیح بدهید؟

آقای نیک ذات به عنوان فیلمبردار ما شهرتش به عکاسی‌اش است و مدرس عکاسی است و این شعور بصری ایشان خیلی به کمک فیلم آمد. و اگر فیلمبرداری کار امتیازی دارد باید آنرا به مدیر فیلمبرداری بدهیم که ساعد نیک ذات بود. جدای از اینها شخصیت انسانی و کاری‌اش است که خودش کلی جای حرف و تقدیر دارد. انسان بزرگی است. خدا برای زن و بچه‌اش و این سینما حفظش کنه.

* سعی کردیم در «تنهای تنهای تنها» گداگرافی نکنیم

- برخلاف بسیاری از آثاری که در ارتباط با خطه جنوب ساخته شده در این فیلم تصویر سیاه و تاریکی از زندگی مردم نمی‌بینیم و همه چیز خیلی مثبت نشان داده می شود، دلیل این موضوع چیست؟

ما سعی کردیم در «تنهای تنهای تنها» گداگرافی نکنیم و معماری فیلم شیک باشد. ما اگر یک پلان خیلی ساده عبوری هم داشتیم بچه‌ها را وادار می‌کردیم تا تمام آشغال‌های کنار خیابان یا کوچه را بردارند و معتقد بودیم نباید تصویر سیاه و کثیفی از شهرمان نشان بدهیم حتی اگر ان کوچه آسفالت هم نداشت و خاکی بود. اگر هم من حواسم نبود، ساعد حتما می‌گفت.

* قهرمان فیلم ما در عین کودک بودن منفعل نیست

- یکی از خصوصیات خوبی که فیلم دارد همین است که تصویر سیاهی از فقر آدم‌های بومی نشان نمی‌دهد درحالیکه خیلی از فیلم‌ها مردمان محلی را چهره رنجور و تیره‌ای از آدم‌های محلی ارائه می‌دهند.

این نوع نمایش زندگی مردمانِ محلی، اثری بود که برخی جشنواره‌ها بر فیلم‌های ایرانی گذاشتند و الگوی خیلی از فیلم‌ها شد. اما همین بچه ای که خانه‌اش به زعم ما هیچی ندارد، به کمتر از تکان دادن دنیا فکر نمی‌کند! در دیالوگ‌هایش می‌گوید: « فلوس(پول) نیست وگرنه کاری می‌کردم تا بشر در رفاه و آسایش باشد». یعنی چیزهای کمی از جهان نمی‌خواهد به همین دلیل است که من از خانواده‌ها می‌خواهم که به دیدن فیلم بروند چرا که کاراکتر اصلی نسبت به دور و اطرافش بی توجه و بی‌تفاوت نیست. کاراکتری است که سعی می‌کند جهان واژگانش را گسترش دهد. کودک جسوری است و اگر این جسارت خوب به شخصیت هر کودکی تزریق شود آینده اش را متاثر خواهد کرد. تاثیر خوب.

اصولا قهرمان در آثار کودک ما خیلی دیر به دیر متولد می‌شود و شاید رنجرو قهرمان کودکی برخی از آدم‌هایی باشد که بعدها بزرگ می‌شوند. من به همین دوست دارم تا «تنهای تنهای تنها» دیده بشود بلکه شاید قهرمانی در دوران کودکی هدیه بدهیم به بچه‌ها چرا که قهرمان فیلم ما در عین کودک بودن منفعل نیست، اکتیو و جسور است، ایده‌ها و رویاهای بزرگی دارد وگرنه اصلا دنبال این نبودیم که بگوئیم فقر باعث سرشکستگی می‌شود.

* نمی‌خواهم از رنجرو یک قهرمانی مثل فردین یا بتمن و اسپایدر من بسازم

- یکی از مشکلات سینمای ما نداشتن قهرمان است، شاید ما بتوانیم با ساختن «تنهای تنهای تنها» و خلق شخصیت‌هایی نظیر رنجرو به این آرزو برسیم که قهرمانان بومی در سینما داشته باشیم. به نظر می‌رسد برای نزدیک شدن به این وجه قهرمانانه از رنجرو خیلی تلاش کردید؟

امیدوارم که این اتفاق در سینمای ما بیافتد اما من یک چیز دیگر هم اعتقاد دارم. در زندگی اجتماعی با این شکل جدیدیش حرف از قهرمان زدن زیاد حرف عمیق و اصیلی نیست. زندگی آنقدر متکثر شده که در هر گوشه‌ای از آن به یک نفر احتیاج داریم. به قول آقای مهرجویی در دوره‌ای زندگی‌ می‌کنیم که هر محله‌ای موزیسین و فیلسوف خودش را می‌خواهد. من این حرف را دوسال پیش شنیدم و خیلی از آن خوشم آمد. من اعتقاد ندارم که جوامع چه مدرن و چه جهان سومی به قهرمان از نوع کلاسیکش نیاز دارند اما وقتی از قهرمان در سینما حرف می‌زنیم منظورمان این نیست که یک نفر در شروع فیلمش شهری را خراب میکند و در پایان فیلم هم از آن یکی دروازه شهر خارج می‌شود.

یک کسانی که برای لحظه‌های خاصی از زندگی ما پکیج‌های خاصی از رفتار را پیشنهاد میکنند، کسانی که پنجره کوچکی به نوع دیگری از زندگی باز می‌کنند و ما در خلوتمان، در تنهایی و دل شکستگی مان به خودمان میگوییم که : اینجوری هم می‌شود زندگی کرد یا از این زاویه هم می‌شود به موضوع نگاه کرد. من نمی‌خواهم از رنجرو یک قهرمانی مثل فردین یا بتمن و اسپایدر من بسازم اما قهرمان می‌تواند در یک فیلمِ خیلی خیلی بدون اتفاق هم ظاهر شود. من می‌خواستم یک قهرمان ملموس را بسازم. شده یا نشده را دیگر نمیدانم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: