31 سال درس عاشقی کنار دیگ های نذری
آنقدر كوچك بود كه خودش نميتوانست دكمههاي پيراهن مشكياش را ببندد. اما به خوبي ميدانست ماه محرم آغاز شده است و وقتش رسيده كه دست كوچكش را در دست پدر گره بزند و به هيأت برود.
کد خبر :
301355
باشگاه خبرنگاران: به قول خودش عشق به امام حسين(ع) با شير مادر در تار و پود وجودش ريشه كرده است. سالها گذشته و ديگر پدر و مادرش در قيد حيات نيستند اما محال است حرف از ارادت به امام حسين(ع) و ائمه به ميان بيايد و ياد آنها در ذهنش تداعي نشود. عباس شمراني در دهمين روز فروردين ماه سال 1334 به دنيا آمده است. او تمام كودكيها و جوانياش را با خاطراتي كه از هيأت حداد و آهن فروشان دارد آذين بسته و افتخارش اين است كه صاحب اصلي اين هيأت اجازه داده در تمام اين سالها ماه محرم را در همين هيأت حضور داشته باشد و سعادت زندگياش را از مظهر مهرباني و ايثار صحراي كربلا دارد. اكنون 28 سال است كه او براي عزاداران امام حسين(ع) در هيأت حداد و آهن فروشان آشپزي ميكند. مرور يك عمر در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمدم. پدر و مادرم به معناي واقعي عاشق اهل بيت(ع) بودند. محرم كه از راه ميرسيد حال و هواي خانه مان تغيير ميكرد. مادرم پيراهن مشكيام را از چمدان بيرون ميآورد، به تنم ميپوشاند و مرا همراه پدر راهي هيأت ميكرد. هميشه در صف جلوي دسته عزاداري با پرچمي كه به دست داشتم حركت ميكردم. در اين فضا بزرگ شدم و هر سال كه ميگذشت آتش
عشق به امام حسين(ع) هم در وجودم شعله ورتر شد. عباس شمراني با يادآوري آن روزها ادامه داد: 31 سال قبل وارد آشپزخانه هيأتي شدم كه خاطرات ماههاي محرم كودكيهايم را رقم زده بود. آن زمان هيأت به شكل فعلي نبود و در محلهاي انتهاي بازار به نام سه راه سليمان خان دسته عزاداري به راه ميافتاد، چند سال بعد در منطقه پامنار و پس از آن هم حسينيه هدايت خريداري شد تا هيأت حداد و آهن فروشان هر ساله براي برپايي مراسم عزاداري امام حسين(ع) و پذيرايي از عزادارانش فعال باشد. آن زمانها غذاي هيأت روي آتش پخته ميشد و اين نظر استادمان حاج حسن اخگري بود كه ميگفت غذاي امام حسين(ع) با هيزم خوشمزهتر خواهد شد. كاري كه من براي اولين بار در اين هيأت انجام دادم بريدن چوبها بود اما به تمام كارهايي كه آشپزها انجام ميدادند دقت ميكردم تا من هم روزي بتوانم كارهاي جدي تري را انجام دهم. سالها گذشت و من شدم يكي از 5 آشپز اصلي هيأت. بهطور حرفهاي آشپزي را نميدانستم اما عشق به امام حسين(ع) مرا به اينجا كشاند تا در كنار بسياري از دوستاني كه تاجر هستند يا در صنفهاي مهم بازار فعاليت دارند درس پس دهم. بدون او هيچ كتاب زندگياش ورق ميخورد.
بر هر صفحه آن اتفاق تازهاي نقش بسته است. اين كتاب تلخيها و شيرينيهاي بسياري به خود ديده است اما روزهاي زيبايي را نمايان ميسازد كه عباس شمراني تمام آنها را موهبتي از جانب امام حسين(ع) ميداند. ميگويد: گمان ميكنم بدون امام حسين(ع) دنيايي وجود ندارد و هر چيزي در اين دنيا بيعشق او بيهوده است. خوشحالم از اينكه به لطف خداوند و امام حسين(ع) بهترينها نصيبم شده است و بدون چون و چرا او را ارباب خود ميدانم. احساس ميكنم حتي بهشت هم بدون وجود امام حسين(ع) جهنمي بيش نيست و از ديد من كساني كه از دايره دوستي با ائمه جدا افتادهاند در ظاهر در نازونعمت به سر ميبرند اما واقعيت اين است كه روزگارشان در برهوت سپري ميشود. او بهترينهاي زندگياش را همسري همراه، فرزنداني صالح و سلامتي ميداند كه باعث شده تا به امروز از عشق كودكياش جدا نماند و فرزندانش را نيز با اين مكتب انسان ساز عجين كند و ادامه ميدهد: همواره خدا را به خاطر محبتي كه به من ارزاني داشته تا بتوانم ريزه خوار خوان مرحمت امام حسين(ع) باشم شكرگزار بودهام و از مرد بينظير كربلا هم سپاسگزارم كه همسرم را كنيز مادرش حضرت زهرا(س) دانسته است و اجازه داده
تا به امروز در اين مدرسه ايثار شاگردي كنيم. شكر خدا هر دو فرزندم ازدواج موفقي داشتهاند و من و همسرم نيز تا اين لحظه زندگي آرامي را در كنار هم گذراندهايم و بدون شك بدون توجه حضرت زهرا(س) اين چنين نميشد. بارها و بارها در خانه مان مراسم عزاداري بر پا كردهايم و هميشه با اين نيت پيش رفتهايم كه بايد از عزاداران به گونهاي پذيرايي كنيم كه اگر قرار بود خود امام(ع) در مراسم حضور داشته باشند همانگونه ميزباني ميكرديم. راز آرامش تا كه از جانب معشوق نباشد كششي/ كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد شمراني با اشاره به اين شعر گفت: من در اين آشپزخانه كارهاي نيستم و تا نظر لطف امام حسين(ع)نباشد نميتوانم قدم از قدم بر دارم. به ياد دارم آن زمان كه با استفاده از هيزم غذا ميپختيم روز تاسوعا نزديك به 700كيلو برنج بار ميگذاشتيم و در سالهاي اخير اين ميزان به يك تن رسيده است و تعداد غذايي كه در هيأت طبخ ميشود به هفت هزار غذا رسيده است كه انجام آن انصافاً كار سادهاي نيست اما تواني كه امام(ع) به من و دوستانم ميدهد تا به اين لحظه ما را شرمنده عزادارانش نكرده است. او از دو سالگي تا به امروز تار و پود جانش را با نقش
حسين(ع) در هم تنيده است و حضور در هيأت عزاداري را رمزي ميداند براي اينكه همه وجودش در آرامش مطلق باشد و يقين دارد بيدليل نيست ارامنه تنها يك غذا براي كل خانواده شان ميبرند تا در تمام طول سال فقط چند دانه برنج متبرك را به غذاي خانواده اضافه كنند. ميداند كه آنها نيز رمز آرامش زندگي شان را پيدا كردهاند. عباس شمراني و چهار آشپز ديگر اين هيأت، شغل اصليشان آشپزي نيست اما از سالها قبل كنار آشپزان اين هيأت آموزش ديدهاند و اكنون عمده كارها را بر عهده دارند اما هيچكدامشان بهطور ثابت مسئول يك كار خاص نيستند بلكه تمام تلاش شان اين است كه جاهاي خالي را پر كنند. حجم غذايي كه در اين هيأت طبخ ميشود بالاست و قاعدتاً اين پنج نفر از پس تمام كارها بر نميآيند به همين دليل به گفته وي در روزهاي پر كار تا حدود 30نفر به كمك آشپزها ميآيند اما با اين حال بازهم كارهاي اصلي بر عهده همين پنج نفر است كه عباس شمراني يكي از باسابقهترين هايشان است. ميگويد: هيأت از روز هشتم ماه محرم براي وعده ناهار عزاداران امام حسين(ع) غذاهايي مثل قيمه، قورمه سبزي، فسنجان، باقالي پلو با ماهيچه، جوجه كباب و كباب كوبيده تدارك ميبيند به
همين دليل معمولاً خورشت ساعت 12 شب قبل جا افتاده است و از ساعت 4 صبح كار طبخ برنج را آغاز ميكنيم كه تا حدود ساعت 10 صبح طبخ حدود 42 ديگ غذا به پايان ميرسد و آماده كشيدن آن ميشويم. ذهنش براي لحظهاي در دور دستها سير ميكند، به ياد قديم و رسم قديمي شان ميافتد كه غذاي عزاداران امام حسين(ع) را در مجمعههايي كه هر كدام براي چهار نفر بود توزيع ميكردند. ميگويد: هر سال كه گذشت اين رسم كمرنگتر شد و اكنون ظروف يكبار مصرف جاي مجمعهها را گرفته است اما هنوز هم به ياد خاطرات قديم در روزهاي تاسوعا و عاشورا، فقط غذاي اعضاي صنف آهن فروشان را در حدود 1200 باديه ميكشيم.