ناقه ام در گِل نشسته
قاسم نعمتی
کد خبر :
300016
بوی غم بوی جدایی بوی هجران می رسد کربلا آغوش خود واکن که مهمان می رسد ناقه ام در گل نشسته چاره ای کن یا حسین دیر اگر آیی کنارم بر لبم جان می رسد حاجی زهرا علم کن خیمه هایت در منا زین عطش آباد بوی عید قربان می رسد خاک سرخ این بیابان بوی مادر می دهد گوش کن آوای محزون حسین جان می رسد گو فرات بی مروّت اینقدر هوهو مکن کودک شش ماهه ای با کام عطشان می رسد کمتر از ده روز دیگر بی برادر می شوم روزگار عشق بازی ها به پایان می رسد در همان لحظه که ترکیب رخت پاشد زهم از حرم زینب به گیسوئی پریشان می رسد کمتر از ده روز دیگر از فراز نیزه ها در چهل منزل به گوشم صوت قرآن میرسد قافله سالار زینب گو شبی بر ساربان وقت خاتم بخشی دست سلیمان می رسد وای از هنگامه وصلی که یک نیزه سوار روبرو با خواهری پاره گریبان می رسد