افشاگری ایراندوست از یک پیشنهاد تبانی
سرمربی پیشین تیم فوتبال ملوان بندر انزلی گفت: سالها پیش، یکی از اساتید در مشهد به من پیشنهاد تبانی داد که ما قبول نکردیم.
کد خبر :
297594
تسنیم: سرمربی پیشین تیم فوتبال ملوان بندر انزلی گفت: سالها پیش، یکی از اساتید در مشهد به من پیشنهاد تبانی داد که ما قبول نکردیم. نصرت ایراندوست در مورد وجود تبانی در فوتبال ایران اظهار داشت: این موارد در فوتبال وجود دارد. متاسفانه مشکلاتی وجود دارد که تا به حال برای رفع آن اقداماتی صورت نگرفته است. البته 6-5 ماه پیش در لیگ یک اقداماتی صورت گرفت اما باید جدیت بیشتری باشد. وی ادامه داد: ممکن است در این قضیه یکی دو نفر آدم ضعیف را قربانی کنند تا سر و صداها بخوابد. متاسفانه افرادی وارد این قضیه میشوند که یا کم تجربه هستند یا میل به سریع بزرگ شدن دارند. عموماً به این گونه افراد پیشنهاد تبانی داده میشود. سرمربی پیشین ملوان ضمن بیان اینکه به او پیشنهاد کار با یک دعانویس را داده بودند، عنوان کرد: سال 83 و زمانی که در ملوان بودم، با من تماس گرفتند و گفتند که با یک دعانویس کار کنم و اگر اینطور شود موفقیتم تضمین شده است! من گفتم ما در تیم ارتشی کار میکنیم و تمام فعالیتمان زیر نظر است و به قول معروف «مو را از ماست میکشند» ، هرچند اگر در تیم نظامی هم نبودم این پیشنهاد را قبول نمیکردم. ایراندوست از یک پیشنهاد
تبانی در فوتبال ایران پرده برداری کرد و گفت: سال 75 یا 76 ما در دسته دوم حضور داشتیم و به عنوان قهرمان به دسته اول صعود کرده بودیم. بازی آخر ما در مشهد بود و اتفاقا تیم مشهدی برای صعود به دسته یک که آن زمان حکم لیگ برتر را داشت به امتیاز بازی با ما نیاز داشت و به نوعی نباید بازنده میشد. همان موقع یکی از «اساتید» پیش ما آمد و به من پیشنهاد تبانی داد که من از این پیشنهاد ناراحت شدم و قبول نکردم. وی ادامه داد: ما به میدان رفتیم و یک بر صفر هم از حریفمان پیش بودیم که در نیمه دوم روی یک اتفاق فوتبالی حریف به گل رسید و بازی یک -یک شد تا ملوان به عنوان قهرمان و «ابومسلم» به عنوان تیم دوم صعود کنیم. بادم میآید قبل از بازی آن فرد حتی پیش ما گریه و زاری کرد اما ما پیشنهادش را قبول نکردیم چون معتقد بودیم نباید حق کسی را ضایع کرد. سرمربی پیشین ملوان در پاسخ به این سوال که آیا از سوی مشهدیها پیشنهاد مالی دریافت کرده بود، به تسنیم گفت: اصلا بحث مالی نبود. آن آقا پیش ما احترام داشت و احساس میکرد ما در خواستش را اجابت میکنیم، به خاطر همین پیش ما آمد، هر چند آن موقع زیاد شرایط حاد نبود و به نوعی از سال 80 به بعد
اوضاع خراب شد.