نقشه راهی که جانباز قطع نخاعی به اصولگرايان نشان داد، چیست؟
بايد مساله اصلي را در روحيه اين نوع افراد در جريان اصولگرايي مورد سنجش قرار داد؛ رفتاري كه نه تنها سنخيتي با روحيه بسيجي و ايثارگري ندارد بلكه در قالبي شكل گرفته است كه داعيه دار مديريت از بالا به پایین جامعه است و خود را فراتر از جامعه و مردم مي بيند.اغلب اين افراد افرادي هستند كه بالاي يك پل ايستاده اند و از ورای «پل مديريت» به جامعه مي نگرند.
کد خبر :
293946
سرويس سياسي «فردا»؛ چند روز پیش بود که رئیس جمهور در کاری خداپسندانه به دیدار خانواده شهدا و ايثارگران رفت. ازآن دیدارهایی که خاطرات بسیاری را زنده کرد . از اصل این دیدار که بگذریم به روحیه جانباز سرفراز، حمید حق شناس باید افتخار کرد. درواقع روحیه بسیجی امثال این جانباز قطع نخاعی که متاسفانه در میان شلوغی بازی های سیاسی و تجملاتی که زندگی امروز ما را پر کرده ، گم شده است خود پنجره اي فراروي ما باز ميكند كه نبايد از آن غافل شد.
جالب اينجاست وقتي خبرنگار از اين جانباز سرافراز كه حدود 26 سال است بر روي تخت
زندگي را ميگذراند پرسيد كه چه خواستهاي از مردم داريد، اين يادگار جنگ تحميلي پاسخ داد، « هيچ، مردم ولي نعمتان ما هستند.» شايد روحيه آقاي حق شناس براي ما كمي تعجب آور باشد اما با نگاهي به گذشته و جنگ تحميلي ميتوان به خوبي منشاء اين روحيه ايثارگرانه را دريافت؛ روحيه اي كه پس از جنگ تحميلي ميتوانست در كالبد جديدي دميده شود و به عنوان موتوري براي به حركت درآوردن جريانات سياسي و جهادي به كار گرفته شود. متاسفانه اين روحيه پس از جنگ از سوي برخي از كارگزاران نه تنها ناديده گرفته شد بلكه با آن نيز برخورد شد. رزمندگاني كه از جبهههاي جنگ پيروزمندانه باز مي
گشتند مترصد موقعيتي بودند كه ويرانيهاي جنگ را با دستان خود بازسازي كنند. اين روحيه واماند چراكه مسائل سياسي با افكار و عقايد مرداني از جنس جنگ و ايثار بيگانه بود و جريان حاكم نيز تراژدي «آژانس شيشهاي» را كه معتقد بود با اين روحيه نميتوان به پيشرفت رسيد را در جامعه سمپاشي مي كرد. در اين ميان اگرجه براي زمين نماندن اين پرچم برخی دست به كار شدند اما بازهم اصل موضوع را كه مردم در اين نظام تعيين كننده هستند به فراموشي سپرده شد. جزم انديشي و خود قهرمان پنداري به جاي مردم مداري سبب شد كه اين گروه نه تنها خود در عرصه سياست وجهه اي كسب نكنند؛ بلكه سبب
تفرقه و ايجاد مشكل براي ديگر گروههاي سياسي جريان اصولگرايي شود. البته بايد مساله اصلي را در روحيه اين نوع افراد در جريان اصولگرايي مورد سنجش قرار داد؛ رفتاري كه نه تنها سنخيتي با روحيه بسيجي و ايثارگري ندارد بلكه در قالبي شكل گرفته است كه داعيه دار مديريت از بالا به پایین جامعه است و خود را فراتر از جامعه و مردم مي بيند.اغلب اين افراد افرادي هستند كه بالاي يك پل ايستاده اند و از وراي پل مديريت به جامعه مي نگرند. اين درحالي است كه همواره رهبر معظم انقلاب، بسيجي را در خدمت مردم و اسلام معرفي مي كنند و در اين باره مي گویند:« هر يك از آحاد قشرهاي مختلف جامعه كه
داراي روحيه حساس مسئوليت و ايمان باشد، بسيجي است.» تلاش رهبري براي نهادينه كردن اين روحيه در ميان مديران و كارگزاران نظام نيز همواره در خورد توجه بوده است. اما در اصل به نظر مي رسد جريان اصولگرايي كه همواره داعيه دار پيوند با ريشه هاي انقلاب اسلامي بوده است بايد به اين روحيه توجه كند. روحيه اي كه امام(ره) آن را همواره ستايش مي كردند و بر حفظ آن تاكيد داشتند و آن را عاملي براي بقا و شكوفايي نظام اسلامي مي دانستند. اصولگرايان اما در اين دو وجه يعني كار براي مردم و كادرسازي از ميان اقشار مختلف جامعه كم كاري كردند و همين موضوع سبب شد كه مردم از آنها روی برگردانند.
اين يك اصل اساسي است كه گردش نخبگان موجب تعالي و شكوفايي يك جريان مي شود و در اين زمينه نبايد تنها به قشر خاصي بها داد و باندهاي سياسي به وجود آورد. درواقع كهنهگي و غبار پيري كه بر پيكره بسياري از احزاب و گروههاي سياسي نشسته است مويد اين مطلب است كه اصولگرايان هنوز به نسل نو اعتماد راسخ ندارند و در حالي كه مبارزين ديروز انقلاب مي توانند راهنماي نسل جوان و پرورش دهنده آنان باشند هنوز ترجيح مي دهند خود سكاندار باشند. متاسفانه يك نوع كادرسازي انحرافی در اصولگرايي نيز باب شده است كه به اصل مردمي بودن اين جريان لطمه جدي وارد مي سازد. «آقازاده محوري» در اين
جريان سبب شده است كه درواقع اصولگرايي به مساله اي مورثي و ژنتيكي مبدل شده است كه از پدر به پسر منتقل مي شود و از اين رو كمتر در اين جريان شاهد رشد و شكوفايي افرادي هستيم كه برچسب ارتباط با محافل خاص بر روي آنها نخورده است. به هر جهت به نظر مي رسد اصولگرايي با توجه به ريشه و اصلي كه از آن بوجود آمده است بايستي اين سخن جانباز سرافراز، حميد حق شناس را به عنوان شعار و نقشه راه خود در آينده به كار بگيرند كه «مردم ولي نعمتان ما هستند.» درواقع بدون هيچ تعارفي اصولگرايي بايد به بازسازي خود بپردازد و در اين جريان تنها از رهگذر نزديكي به مردم و غرق شدن در بطن جامعه و
شناخت مشكلات آنان است كه مي تواند به بازيابي خود فكر كند.