افق روشن است

کد خبر : 288773
علی شمخانی: با درود بر شهداي جنگ تحميلي، آنان كه گم‌نام‌ترينشان در زمين پرآوازه‌ترين آن‌هاست در آسمان. امروز سي‌ويكم شهريور ماه، سال‌روز آغاز جنگ تحميلي در سال 1359 است. جنگي كه 33 سال از آغاز آن و 25 سال از پايان آن مي‌گذرد. به همين مناسبت به بیان چند نكته پيرامون اين واقعه بزرگ و تاريخ‌ساز مي‌پردازم: اولين نكته اين كه چرا ما «آغاز جنگ» را به پاسداشت مي‌نشينيم؟! عجيب نيست؟! ما كه اساساً جنگ طلب نبوده و نيستيم و مباني و آموزه‌هاي ديني، ما را از آغازگري جنگ برحذر داشته و منع مي‌كند و بر همين اساس، تاكنون آغازگر هيچ جنگي نبوده و در آینده هم نخواهيم بود. به نظر اين انتخاب جز براي اين نیست كه بگوييم آغاز جنگ با ما براي آغازگر آن، جز خفت و هلاكت و براي ما پاياني جز عزت و سعادت نداشت و ندارد. در ريشه‌يابي علت آغازين جنگ به اين نتيجه مي‌رسيم كه تحليل غلط صدام از خود و حاميان منطقه‌اي و فرامنطقه ای اش و امید به حمايت جهاني بود كه موجب شد در اين وادي که در حقیقت برایش یک پرتگاه بود وارد شود و امروز اینچنین عاقبت او خفت بار گردد. صدام مبتني بر اين تحليل با اهدافي حداقلي، میانی و حداكثري جنگي گسترده را عليه ايران تدارك ديد. او كه سرعت پيروزي خودش را متناسب با قدرت و سرعت تانك‌هاي خودش فرض كرده بود، ظرف يك هفته اهدافش را كسب شده مي‌ديد. خصوصاً اين كه در آن زمان نه ارتش ايران آماده بود و نه سپاه پاسداران براي حضور در چنين ميداني ساخته شده بود. اما در اين سو، امام (ره) با تكيه بر این باورهاي ديني که «الخير في ما وقع»، تجاوز دشمن را به عامل تقويت بنيه داخلي، شكل‌گيري زنجيره مقاومت در سرتاسر جبهه جنگ از خرمشهر تا پيرانشهر و در محور ميانی «سوسنگرد، حميديه، اهواز» و «كوشك، حميد، اهواز» تبديل كرد. با این تدبیر در كوتاه زمان افتخاراتي چون شبيخون حميديه شكل گرفت و دشمن به عقب رانده شد. اين در حالي بود كه در شرايط آن روز انتخاب شيوه جنگ امري آسان نبود. شيوه كلاسيك، نامنظم و ... كداميك براي ما ممكن و در ميدان عمل مؤثر مي‌افتاد؟ در اين بخش درس‌‌ها و تجربه‌هاي زيادي است كه كمتر به آن پرداخته شده و جا دارد محققين و صاحب نظران اين حوزه به آن توجه كنند. در اين صحنه‌ مقاومت، تحولات عظيمي رخ داد: سپاه در آن روز به عنوان سازماني نوپا بدون پيشينه نظامي به جايي رسيد كه امروز پا در عرصه‌هاي مختلف نيرويي گذاشته و با مرداني پرشور و انقلابي به سازماني توسعه يافته بدل شده است. تولد و يادگيري همراه با انجام مأموريت را جوانان اين مرز و بوم توأمان با هم تجربه كردند. جواناني كه از همه اقشار، همه سلايق، قوميت‌ها و صنوف بودند و با تكيه و باور به امامشان چنين افتخارآفرين شدند. ارتش قانوني و كلاسيك به بركت تلاش مردان بزرگي از سلحشوران ارتش به ارتش حزب‌الله تبديل شد. مرداني كه رشادت‌ها و ايثارگري‌هاي آن‌ها از مقوّمات اصلي پيروزي بود و به علت برجستگي جنگ كمتر به آن ها پرداخته شده است. «جهاد» كه براي توسعه روستايي شكل گرفته بود، سنگرساز شد... و چه بسيار درس‌هاي مديريتي فراواني كه بواسطه ضعف و نارسایی در بيان واقعيات جنگ، در طول سالیان گذشته مورد غفلت قرار گرفته است. جنگ در طول 8 سال، فراز و نشيب‌ها، تابستان و زمستان‌ها، گرما و سرما، پيروزي و شكست، عيد و عاشورا، رمضان و عيد فطرهاي فراواني به خود ديد و بدين‌سان به گنجينه نفيسي از تجارب و صحنه باشكوهي از ظهور توانمندي‌هاي ملتي بزرگ و تاريخي تبديل شد. از جمله شگفتي‌هاي جنگ انتقال مفاهيم و آموزه‌هاي ديني از حرف به عمل و از قبول ظاهري به باور قلبي بود، در ميدان جنگ همه چيز واقعي شده بود و مي شدزيبايي‌هاي دين را به صورت محسوس و مجسّم، در عمل و سيره فرماندهان و رزمندگان دید. مجموعه اين شرايط، تحولات بزرگ و فعل و انفعالات گوناگون در اين 8 سال، فرهنگي را شكل داد كه از آن با نام «فرهنگ بسيجي و جهادي» ياد مي‌كنيم. فرهنگي كه امروز به پشتوانه آن عرصه‌هاي دشوار را پشت سر مي‌گذاريم و آن را "كليد ميدان‌هاي سخت" مي‌دانيم. فرهنگي كه مولود آن شرايط، آن افراد و آن مقتضيات است. توليدگران اين فرهنگ امروز در آستانه پای گذاشتن به دوران پيري قرار گرفته‌اند، يعني در سنيني كه اهميت سخن امام (ره) را بيش از پيش در مورد آنان محسوس و ملموس مي‌كند: «نگذاريد پيش كسوتان جهاد و شهادت در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند.» نكته مهم در اين‌جا اين است كه اين فرهنگ اصيل و گره‌گشا نياز به پاسداري دارد و بايد كساني باشند كه آن را باز توليد كنند. هم‌چنان كه رهبر معظم انقلاب اسلامي مدظله‌العالي در مورد ضرورت اين امر فرمودند: «حفظ روحيه جهادي در زمان صلح سخت‌تر از زمان جنگ است.» اما امروز كه 25 سال از پايان جنگ مي‌گذرد: درست است كه ديگر از غرّش توپ و بوي باروت و صداي آمبولانس ها و مارش پيروزي عمليات در كوچه و ديار، در راديو و تلويزيون، خبري نيست اما آيا واقعاً تهديد و جنگ ديگر تمام شده است؟! و چه جنگي سخت‌تر و دهشتناك‌تر از جنگی که براي عقب نگه داشتن يك ملت و سدّ كردن مسير پيشرفت آن وجود دارد؟! تحريم و فشار اقتصادي در حقيقت در امتداد همان توپ‌هاست و شليكي است كه امروز از همان جبهه مقابل ما را هدف گرفته است. جبهه‌اي كه با آرايش نوين در برابر ما صف کشیده است. اين يعني باز هم جنگ، باز هم «الخير في ما وقع» و در نهايت باز هم پيروزي كه رهبر عزيزمان فرمودند: «افق روشن است» در اين جا سخنم را معطوف به وضعيت فعلي كشور مي‌كنم كه در اين اوضاع، پيروزي چگونه محقق مي‌شود؟ و آن افق روشن چگونه تحصيل مي‌شود؟ مهمترين مسأله‌اي كه در اين شرايط با آن روبرو هستيم استقرار دولت جديد و شكل‌گيري تعاملات و آرايش متناسب با آن در كشور است. در این شرایط همه ما در مقابل سه سئوال قرار داريم: 1ـ سهم من، ما، حزب ما و يا گروه ما از دولت چيست؟ 2ـ آيا اين دولت موفق مي‌شود؟ 3ـ چگونه مي‌توانيم به دولت كمك كنيم تا موفق شود؟ در ارتباط با سؤال اول تجربه هشت ساله جنگ به ما مي‌گويد اين كه عده‌اي بجنگند و عده‌اي ديگر كشور را اداره كنند تجربه شکست خورده و ناموفقي است. اين، تجربه بهينه‌اي نيست. اين كه سهم نداريم پس ما را كاري نيست عاقبتي جز جنگ ساختارها و رقابت‌ فرسايشي و كاهنده بين ساختارها، افراد، احزاب و شخصيت‌ها ندارد. اگر وضع چنين باشد نيل به آن افق روشن به تأخير مي‌افتد و روزبه‌روز بر مطالبات مردمي افزوده مي‌شود. و اگر سؤال من پیوسته اين باشد كه آيا دولت موفق مي‌شود؟ اين نيز يعني انفعال و بي‌مسؤوليتي. اين رويكرد مطابق با حال و هواي كساني است كه زماني كه خرمشهر در آتش مي‌سوخت، غير مسؤولانه دنبال مسائل حاشيه‌اي بوده و متن را فراموش کرده بودند. آن زمان در نامه‌اي فریاد کردم «يا للمسلمين به داد ما برسيد» و به این وضعیت اعتراض کردم. در نهايت عرض مي‌كنم آموزه‌هاي ديني، غيرت ملي، تجربه‌هاي انقلابي، رهنمودهاي امام(ره) و مقام معظم رهبري مدظله‌العالي تنها اين مجال و اجازه را به ما مي‌دهد كه همواره از خود بپرسيم: «چگونه مي‌توانيم دولت را در اين عرصه‌هاي سخت ياري دهيم تا سريع‌تر به آن افق روشن واصل شويم؟» *دبیر شورای عالی امنیت ملی
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: