وقتی خدا شرمندگی را هم میزداید/ اى كاش از اين راه نمى رفتم!/ بهره متاع زودگذر دنیا به کجا میانجامد؟/ نوای محمود کریمی: میان کوچه دویدن به تو نمیآید ... / ترتیل جزء بیست و ششم با صدای حامد شاکرنژاد
كسی نسبت به ما بَد كرد، حداكثر این كه ما نسبت به او احسان كنیم و رُخش نیاوریم و به دیگران هم نگوئیم. امّا هر چه او را بِنْوازیم، او شرمندهتر میشود. بخواهیم آن رنج درون را از او بزدائیم، توان آن را نداریم. ما كه مُقلّب القُلُوب نیستیم كه بر خاطره او سلطه داشته باشیم! تا آن خاطرات گذشته از یادش رفت، شرمنده است. ولی ذات أقدس إله این چنین میكند ...
کد خبر :
278034
سرویس فرهنگی «فردا»: ماه پربرکت رمضان ایامی نورانی و روحانی است. این اوقات، فرصتی است برای تهذیب نفس، برای نزدیکی به پروردگار، برای واگذاشتن شیطان درون و برون و فرصتی است برای ارزشمند شدن انسان. این فرصتها میتواند به یک فصل جدید در زندگیمان منجر شوند؛ به یک فصل معرفت و شناخت الهی. بیایید لحظه لحظه این ماه را قدر بدانیم و در سایه ولی امرمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میهمان سفره پر نعمت و برکت آن شویم. این چند سطر را نیز میهمان «فردا» باشید ...
.: دعای روز بیست و ششم :.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْيِي فِيهِ مَشْكُورا وَ ذَنْبِي فِيهِ مَغْفُورا وَ عَمَلِي فِيهِ مَقْبُولا وَ عَيْبِي فِيهِ مَسْتُورا يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ. خدايا كوششم را در اين ماه مورد سپاس، و گناهم را آمرزيده، و عملم را پذيرفته، و عيبم را پوشيده قرار ده، اى شنواترين شنوايان.
.: شرح دعای ابوحمزه در محضر علامه جوادی آملی :.
وقتی خدا شرمندگی را هم میزداید
بعد عرض میكند: خدایا ! من نه در خلوت، نه در جلوت حیا نكردم و گنه كردم ! أنَا یا رَبِّ الَّذِی لَمْ اَستَحِیْكَ فِی الخَلاء. من حاضر نبودم در ملاء و در حضور دیگران، گناه كردم. در خلوت و تنهائی حیا نكردم. من صاحب مصیبتهای عظیم ام. من كسی هستم كه بر مولای خود جرأت كرده است. من كسی هستم كه جبّارُ السَّماء را معصیت كرده است. من كسی هستم كه وقتی خبر معصیت دادند، من مقدّماتش را فراهم میكردم، كمك میكردم، به كسی چیزی میدادم، به كسی كه وسیله معصیت را برای من فراهم بكند. من كسی هستم كه وقتی به من خبر معصیت دادند، به من بشارت میدادند تا من زمینه را برای گناه فراهم
كنم. من كسی هستم كه مهلت دادی، من رعایت نكردم؛ پوشاندی، حیا نكردم؛ به معصیت عمل كردم، تعدّی كردم، تو مرا از چشم رحمتت راندی، من حیا نكردم ! امّا مع ذلك تو روی همه این آنها پرده عفو پوشاندی، "وَ بِحِلْمِكَ أمهَلتَنِی وَ بِسِتْرِكَ سَتَرتَنِی حَتّی كَأنَّكَ أغفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوباتِ المَعاصِی جَنَّبْتَنِی حَتّی كَأنَّكَ اسْتَحیَیْتَنِی." خدایا! آنقدر محبّت كردی كه گویا من هیچ بَدی نكردم! كَرم خدا، این كه گفته شده است: كَرم او نامتنهی، نِعَمش بی پایان، تنها از نظر كمّی كرم او نامتنهی نیست! از نظر كیفی هم كرم او نامتنهی است. اگر ما نسبت به كسی بَد
كردیم، او نسبت به ما مهربانی روا داشت، ما هر وقت او را میبینیم، شرمندهایم. و بخواهیم این شرم درونی را برطرف كنیم، توان آن را نداریم! ولی ذات أقدس إله توانمند است كه این خطر را هم برطرف كند. اگر تبهكاران به بهشت رفتند، یادشان باشد كه گناه كردهاند، در بهشت شرمندهاند. در حالی كه در بهشت رنج و عدم و اندوه و غم نیست! خدا این شرم را هم میزداید. خدا كه مُقلّبُ القلوب است از یاد تبهكاران و تیره دلان محو میكند كه اینها سابقه سوء داشتند. لذا همانند پرهیزكاران در بهشت متنعّم اند. اصلاً یادشان نیست كه گناه كردهاند تا در بهشت شرمنده باشند! این كار از غیر خدا بر
نمیآید. كسی نسبت به ما بَد كرد، حداكثر این كه ما نسبت به او احسان كنیم و رُخش نیاوریم و به دیگران هم نگوئیم. امّا هر چه او را بِنْوازیم، او شرمندهتر میشود. بخواهیم آن رنج درون را از او بزدائیم، توان آن را نداریم. ما كه مُقلّب القُلُوب نیستیم كه بر خاطره او سلطه داشته باشیم ! تا آن خاطرات گذشته از یادش رفت، شرمنده است. ولی ذات أقدس إله این چنین میكند؛ یعنی تبهكار را مانند پرهیزكار میپذیرد، با دعا و نیایش و توبه و كُرنش اوّلاً. او را وقتی وارد بهشت كرد، همانطوری كه وَ نَزَعنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلْ (5)، هرگونه غِلّ و خیانت و كینه توزی را از قلب
بهشتیان میزداید، از قلب چنین تبهكار بَد سابقهای میزداید كه او سابقه سوء داشت. وقتی از یادش رفت، دیگر شرمنده نمیشود. چنین خدائی اوست!! هر چه بخواهیم، او دارد. هر چه بخواهد، میتواند. و هرگز خزینه كَرم او به پایان نمیرسد. لذا در این پایان عرض میكند: خدایا ! من را وقتی كه معصیت كردم، روی استكبار نبود و هرگز به ربوبیّت تو، اِنكار نكردم ربوبیّت را ! امر تو را سبك نشمردم و خود را در معرض عقوبت تو نیاوردم و وَعید تو را سبك و خار نشمردم، لكن اشتباه كردم، غفلت كردم، بَد كردم، شهوت بر ما غالب شد، غضب بر من غالب شد، "خَطِیئَهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی
نَفسِی." این «تَسویل نفس» اگر ذات أقدس إله توفیق داد باید در نوبت دیگر بازگو بشود كه نفس مُسوّله چیست، چه خطری را به همراه دارد كه امیدواریم خداوند ما را از شرور أنفس ما، مخصوصاً از شرور نفس مُسوّله و اَمّاره برهاند! پینوشتها: 5- سوره اعراف / آیة 43 و سوره حجر / آیة 47
.: ضیافت معرفت با گفتاری از بهجت عارفان :.
اى كاش از اين راه نمى رفتم!
خدا به ما تنبّه بدهد كه بدانيم كارهاى ما نه تنها ضرر آخرتى دارد، بلكه در دنيا نيز به واسطه ى آن متضرّر خواهيم شد. اين دو راه خيلى با هم تفاوت دارند كه انسان هنگام مرگ، «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ.» (1)؛ (به پروردگار كعبه سوگند، رستگار شدم.) بگويد، و يا دم رفتن با حال حسرت و پشيمانى و ندامت برود و بگويد: اى كاش از اين راه نمى رفتم! 1. بحارالانوار، ج 20، ص 147؛ ج 41، ص 2؛ ج 42، ص 239؛ ج 70، ص 59 و...
.: تفسیر روز از بیکران وحی در محضر آیتالله مکارم شیرازی :.
بهره متاع زودگذر دنیا به کجا میانجامد؟ آیات ۱۲ تا ۱۴ سوره مبارکه محمد (صلی الله علیه و آله)
إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْوىً لَهُمْ وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَة هِىَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْناهُمْ فَلاناصِرَ لَهُمْ أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ
ترجمه: ۱۲ ـ خداوند کسانى را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغ هائى از بهشت مى کند که نهرها از زیر درختانش جارى است; در حالى که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره مى گیرند و همچون چهارپایان مى خورند، و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست! ۱۳ ـ و چه بسیار شهرهایى که از شهرى که تو را بیرون کرد نیرومندتر بودند; ما همه آنها را نابود کردیم و هیچ یاورى نداشتند! ۱۴ ـ آیا کسى که دلیل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند کسى است که زشتى اعمالش در نظرش آراسته شده و از هواى نفسشان پیروى مى کنند؟!
تفسیر
سرنوشت مؤمنان و کفّار از آنجا که آیات گذشته، پیرامون پیکار مستمر حق و باطل و ایمان و کفر سخن مى گفت، آیات مورد بحث در یک مقایسه روشن، سرنوشت مؤمنان و کفار را تشریح مى کند، تا روشن شود: این دو گروه تنها در زندگى دنیا متفاوت نیستند، بلکه در آخرت نیز، فوق العاده با هم متفاوتند، مى فرماید: «خداوند کسانى را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغ هائى از بهشت مى کند که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است» (إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). «در حالى که کافران از متاع زودگذر
این دنیا بهره مى گیرند، و همچون چهارپایان مى خورند و سرانجام دوزخ جایگاه آنهاست»! (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْوىً لَهُمْ). (۱) درست است که هر دو گروه، در دنیا زندگى مى کنند و از مواهب آن بهرهمند مى شوند، ولى تفاوت اینجا است که مؤمنان هدفشان انجام اعمال صالح است، اعمالى مفید و سازنده، و براى جلب خشنودى پروردگار. اما کافران، تمام هدفشان همین خوردن و خوابیدن، و تمتع بردن از لذات حیات است. مؤمنان، حرکتى آگاهانه دارند و کافران، بى هدف زندگى مى کنند، و بى هدف مى میرند، درست مانند چهارپایان!
مؤمنان، در بهره گیرى از مواهب حیات، قید و شرط فراوان قائلند، و در مشروعیت و طرق تحصیل آن و چگونگى مصرفش، دقیقاً مى اندیشند، اما کافران چون چهارپایانند که براى آنها تفاوت نمى کند این علف از زمین صاحب آنها است یا غصب؟ حق یتیم و بیوه زنى است، یا نه؟ مؤمنان، با استفاده از هر یک از مواهب مادى، به بخشنده این مواهب مى اندیشند، آیات او را در آنها مشاهده مى کنند و حق شکر منعم را به جا مى آورند، در حالى که کافر، غافل و بى خبر، به هیچ یک از اینها نمى اندیشد، و پیوسته بار خود را از ظلم و گناه سنگینتر مى کند، خود را به هلاکت نزدیکتر مى سازد، همان گونه که گوسفندان
پروارى، هر قدر بیشتر مى خورند و فربهتر مى شوند، به ذبح نزدیکتر مى گردند. بعضى، تفاوت بین این دو گروه را چنین گفتهاند: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لایَخْلُو أَکْلُهُ عَنْ ثَلاث: أَلْوَرَعِ عِنْدَ الطَّلَبِ، وَ اسْتِعْمالِ الأَدَبِ، وَ الأَکْلِ لِلْسَّبَبِ، وَ الْکافِرَ یَطْلُبُ لِلْنَّهْمَةِ وَ یَأْکُلُ لِلْشَّهْوَةِ وَ عَیْشُهُ فِی غَفْلَة: «مؤمن خوردنش از سه برنامه خالى نیست: ورع در به دست آوردن، ادب در به کار بردن، و هدف در مصرف کردن، ولى کافر، طلبش بى قید و شرط، خوردنش براى شهوت، و زندگیش سراسر غفلت است»!. قابل توجه اینکه: در مورد مؤمنان، مى گوید: «خداوند
آنها را وارد باغ هاى بهشت مى کند»، اما در مورد کافران مى گوید: «آتش جایگاه آنها است» که تعبیر اول احترام و اعتنائى است نسبت به مقام اهل ایمان، و تعبیر دوم تحقیر و بى اعتنائى نسبت به کفار است، که از تحت ولایت او بیرون رفتهاند. بعضى از مفسران، از جمله: وَ النّارُ مَثْوىً لَهُمْ «آتش جایگاه آنها است» چنین استفاده کردهاند، که آنها هم اکنون در آتشند، زیرا جمله، به صورت فعل مضارع و مستقبل نیست، بلکه خبر از حال مى دهد، و در حقیقت چنین است، چرا که اعمال و افکار آنها، خود آتش است که در آن گرفتارند، و جهنم هم اکنون از هر سو آنها را احاطه کرده، هر چند این
حیوان صفتان غافلند. چنان که در آیه ۴۹ سوره «توبه» مى خوانیم: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ: «جهنم کافران را احاطه کرده است»!. در بعضى دیگر از آیات قرآن نیز، این دوزخیان به چهارپایان تشبیه شدهاند، بلکه از چهارپایان بدتر: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (۲) که شرح مبسوط آن را در جلد هفتم، صفحه ۱۹ به بعد آوردهایم. * * * در آیه بعد، براى تکمیل این هدف، مقایسه اى در میان مشرکان «مکّه» و بت پرستان پیشین مى کند، و با عبارتى گویا آنها را شدیداً مورد تهدید قرار مى دهد و در ضمن، روى بعضى از جرائم بزرگ آنها ـ
که دلیلى بر جواز جنگ با آنها است ـ تکیه کرده، مى فرماید: «چه بسیار شهرهائى که از شهرى که تو را بیرون کرد، قوىتر و نیرومندتر بودند، ما همه آنها را نابود کردیم و یاورى نداشتند» (وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَة هِىَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ). آنها گمان نبرند چند روزى که دنیا به کامشان است، و آنقدر جسور شدهاند که بزرگترین فرستاده الهى را، از مقدّسترین شهرها بیرون مى کنند، همیشه این وضع ادامه خواهد یافت، اینها در مقایسه با قوم «عاد و ثمود و فراعنه» و لشکر «ابرهه» موجوداتى ضعیف و ناتوانند،
خداوندى که آنها را به آسانى درهم کوبید درهم شکستن آنها نیز براى او بسیار ساده است. در روایتى از «ابن عباس» آمده است: چون پیامبر (صلى الله علیه وآله) از «مکّه» به سوى غار «ثور» رفت، صورت به سوى «مکّه» بازگردانده گفت: أَنْتِ أَحَبُّ الْبِلادِ إِلَى اللّهِ وَ أَنْتِ أَحَبُّ الْبِلادِ إِلَىَّ وَ لَوْلاَ الْمُشْرِکُونَ أَهْلُکِ أَخْرَجُونِی لَماخَرَجْتُ مِنْکِ: «تو محبوبترین شهرها نزد خدا و محبوبترین بلاد نزد منى، و هرگاه ساکنان مشرک تو مرا خارج ننموده بودند، به میل خود از تو خارج نمیشدم». در اینجا آیه فوق نازل گشت (به پیامبر (صلى الله علیه وآله)
بشارت نصرت الهى، و دشمنان را تهدید به مجازات کرد). (۳) مطابق این شأن نزول، این آیه در «مکّه» نازل شده است، ولى، به نظر مى رسد این شأن نزول مربوط به آیه ۸۵ سوره «قصص» است چرا که بسیارى از مفسران آن را در آنجا ذکر کردهاند، و تناسب بیشترى نیز، با همان آیه دارد، که مى فرماید: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى مَعاد: «آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت (زادگاهت) بازمى گرداند». (۴) قابل توجه اینکه: در اینجا خارج کردن را به شهر «مکّه» نسبت مى دهد، در حالى که منظور، اهل شهر است، این کنایه لطیفى است که سلطه یک گروه را بر آن شهر مشخص مى
کند، و نظیر آن در موارد دیگرى از قرآن مجید نیز آمده است. ضمناً تعبیر به «قَریة» همان گونه که بارها گفتهایم، به هر گونه شهر و آبادى اطلاق مى شود، و به معنى «روستا» نیست. * * * آخرین آیه مورد بحث، از مقایسه دیگرى بین «مؤمنان» و «کفار» سخن مى گوید، از دو گروه متفاوت در همه چیز، که یکى داراى ایمان و عمل صالح است و دیگرى داراى یک زندگى به تمام معنى حیوانى، از دو گروهى که یکى در زیر چتر ولایت پروردگار قرار گرفته، و دیگرى بى مولى و سرپرست، مى فرماید: «آیا کسى که دلیل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند کسى است که زشتى اعمالش در نظرش تزیین شده، و از هواى نفس پیروى
مى کند»؟! (أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ). گروه اول، در مسیر خود از شناخت صحیح و یقین و دلیل و برهان قطعى، برخوردارند، «راه» و «هدف» خود را به روشنى مى بینند و به سرعت پیش مى روند. اما گروه دوم گرفتار سوء تشخیص، و عدم درک واقعیت و تاریکى مسیر و هدف شده، در ظلمات اوهام سرگردانند، و عامل این سرگردانى، همان پیروى از هوى و هوس هاى سرکش است، چرا که هوا و هوس، پرده بر روى عقل و فکر انسان مى افکند، زشتىها را زیبا و زیبائىها را زشت نشان مى دهد، آن چنان که گاهى به اعمال شرم آور و ننگین خود،
فخر و مباهات مى کند، چنان که در آیات ۱۰۳ تا ۱۰۵ سوره «کهف» آمده است: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً * أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً: «بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها چه کسانى هستند؟ * آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده; با این حال، مى پندارند کار نیک انجام مى دهند! * آنها کسانى هستند که به
آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند; به همین جهت، اعمالشان نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم کرد»! (چرا که عمل وزن دارى ندارند). «بَیِّنة» به معنى دلیل آشکار است و در اینجا اشاره به قرآن و معجزات پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و دلائل عقلى دیگر است. روشن است استفهام در جمله «أَ فَمَنْ کانَ...»، «استفهام انکارى» است، یعنى هرگز این دو گروه، یکسان نیستند. در اینکه: چه کسى اعمال سوء هواپرستان را در نظرشان تزیین مى کند؟ خداوند، یا خود آنها، یا شیاطین؟ باید گفت: همه اینها صحیح است; چرا که در آیات قرآن به هر سه نسبت داده شده است، در آیه
۴ سوره «نمل» مى فرماید: إِنَّ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ: «کسانى که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد)شان را براى آنان زینت مى دهیم» و در آیات متعددى از جمله، آیه ۳۸ «عنکبوت» آمده است: «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»، و در آیه مورد بحث با توجه به جمله «وَ اتَّبَعُوا اَهْوائَهُم» ظاهر این است که این تزیین، ناشى از پیروى هوى و هوس است، و این معنى، کاملاً قابل درک است که هوى و هوس، حس تشخیص و درک صحیح واقعیتها را از انسان مى گیرد. البته، نسبت دادن آن به «شیطان» نیز صحیح است; چرا که او به هوا و هوسها دامن مى
زند، و پیوسته انسان را وسوسه مى کند. و اگر به خداوند نسبت داده شده نیز به خاطر این است که او «مسبب الاسباب» است، و هر سببى اثرى دارد، از ناحیه او است، او به آتش سوزندگى داده، و به هوى و هوس تأثیر پرده پوشى بر حقائق، و قبلاً هم این تأثیر را اعلام نموده است و به این ترتیب، ریشه اصلى مسئولیت، به خود انسان بازمى گردد. بعضى، جمله «مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ» را اشاره به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و جمله بعد را، ناظر به کفار «مکّه» مى دانند، ولى ظاهر این است که آیه، معنى گسترده اى دارد که اینها از مصادیق آن است. * * * ۱ ـ «کَما تَأْکُلُ...» در مقام نصب است بر
معناى مفعول مطلق مقدر «یَأْکُلُونَ أَکْلاً کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ». ۲ ـ اعراف، آیه ۱۷۹. ۳ ـ تفسیر «قرطبى»، جلد ۹، صفحه ۶۰۵۵. ۴ ـ شرح بیشتر پیرامون این مطلب را در جلد ۱۶، صفحه ۱۸۴ به بعد مطالعه فرمائید.
.: نوای ضیافت :.
نوای محمود کریمی در مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
دانلود
.: ترتیل جزء بیست و ششم قرآن کریم با صدای حامد شاکرنژاد :.
لینک دانلود از سایت شهید آوینی