حضور قلب چگونه از انسان گرفته میشود؟/ بزرگترین سخنران در عین گوشهنشینی!/ به پروردگار سوگند، قیامت خواهد آمد!/ صوت:مناجات محمود کریمی در شب قدر/ ترتیل جزء بیست و دوم
خدایا! چه طور شد كه هر وقت میخواستم مناجات كنم، دعا كنم، دعای كمیل بخوانم، مناجات شعبانیّه داشته باشم ذكر داشته باشم، نمازی داشته باشم، زیارت عاشورائی داشته باشم، حواسم جمع نیست؟! یا خوابم میآید، یا اگر خوابم نمیآید، حالت پیلگی و چُرت است، یا اگر اینها نیست، شادابم، وقتم و نیرویم درباره خاطرات تلخ دیگر صرف میشود.
کد خبر :
277227
سرویس فرهنگی «فردا»: ماه پربرکت رمضان ایامی نورانی و روحانی است. این اوقات، فرصتی است برای تهذیب نفس، برای نزدیکی به پروردگار، برای واگذاشتن شیطان درون و برون و فرصتی است برای ارزشمند شدن انسان. این فرصتها میتواند به یک فصل جدید در زندگیمان منجر شوند؛ به یک فصل معرفت و شناخت الهی. بیایید لحظه لحظه این ماه را قدر بدانیم و در سایه ولی امرمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میهمان سفره پر نعمت و برکت آن شویم. این چند سطر را نیز میهمان «فردا» باشید ...
.: دعای روز بیست و دوم :.
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ فَضْلِكَ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ فِيهِ بَرَكَاتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِكَ وَ أَسْكِنِّي فِيهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِكَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ. خدايا در اين ماه درهاى فضلت را به روى من بگشا، و بركاتت را بر من نازل فرما، و به موجبات خشنودىات موفقم بدار، و در ميان بهشتهايت جايم ده، اى برآورنده خواهش درماندگان.
.: شرح دعای ابوحمزه در محضر علامه جوادی آملی :.
حضور قلب چگونه از انسان گرفته میشود؟
اُدعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ (1) تا انسان از تبهكاریها توبه نكند، شرائط قُرب خدا را پیدا نمیكند. وقتی به خدا نزدیك نشد، صدای او هم به سمع فرشتگان نمیرسد. آنها افرادی كه دوراند، مورد عنایت خود قرار نمیدهند. لذا امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی عرض میكند: "اَللّهُمَّ تُبْ عَلَیَّ حَتّی لا اَعصِیَكَ وَ ألْهِمْنِی الخِیرَ وَالعَمَلِ بِهِ وَ خَشیَتَكَ بِاللّیلِ وَالنَّهارِ مَا اَبقَیتَنِی یا رَبَّ العالَمِین." اگر لطف الهی شامل حال انسان بشود و اگر خدا خیر را معرفتاً و عملاً به انسان الهام بكند و خشیّت الهی نصیب انسان بشود در شبانه
روز، دیگر بیگانهای نمیهراسد و دست به تباهی دراز نمیكند. و در صحیفه سجادیّه آمده است كه: ای كسی را لا تَنقَطِعُ عَنهُ حَوائِجَ المُحتاجِینْ. (2) در تمام لحظات، تمام اشیاء به خدا محتاج اند. هیچ لحظهای نیازِ نیازمند قطع نمیشود. از طرفی هم یا مَنْ لا تُفْنِی خَزائِنُهُ المَسائِلْ. (3) پروردگارا! ای كسی كه هر چه سئوال بكنند و تو ببخشی، این مسئلتهای سائلان و نیازمندان خزینهات را تهی نمیكند. خوب؛ پس از این سوی دائماً سئوال، از آن سوی دائماً پاسخ مثبت! نه سئوال از این طرف قطع میشود، نه پاسخ از آن طرف قطع میشود، نه خزینه تُهی میشود. محصول این حرفها را
آیه نورانی سوره الرَّحمن در بردارد كه: یَسئَلُهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الأرضْ كُلِّ یُومٍ هُوَ فِی شَأنْ (4)، كُلِّ یُومٍ هُوَ فِی شَأنْ یَسئَلُهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الأرضْ . چون هر لحظه سئوال است، هر لحظه او پاسخ مثبت میدهد. پروردگارا ! هیچ كسی از تو بینیاز نیست. پس این توبهای و اِِنابهای كه فیض و فوز توست نصیب ما بفرما! تا ما در تمام شبانه روز در كنار سفره نعمت تو باشیم، چنین كه هستیم. بیگانهای را نبینیم، چنین كه نباید ببینیم. در حالی كه ما در تمام عبادتها؛ چه نماز ، چه غیر نماز آن حضور قلب را نداریم. این دعای نورانی ابوحمزه ثمالی این مسئله را هم
به صورت باز و عقلی تحلیل میكند. همه ما به این مشكل روبرو هستیم، شاید اُوحدی از انسانها مستثنی باشند كه در نماز حضور قلب نداریم . وقتی وارد نماز شدیم، در طلیعه نماز ممكن است با حضور و نیّت وارد بشویم، ولی باز حواسمان جمع نیست، پراكنده است. این نماز كه ستون دین است، پراكنده انجام میشود. آن وقت دینی كه ستونش پراكنده باشد، محصولش هم پراكندگی خواهد بود. اگر چنانچه ستون پراكنده باشد، مستقیم و استوار نباشد، آن خیمه هم مستقیم و استوار نیست . ما چه كنیم كه در نماز مشكل غفلت نداشته باشیم، یك تمركزی داشته باشیم؛ وجود مبارك امام سجاد طبق این تحلیل میفرماید كه
انسان بیرون نماز را باید مواظب باشد، نه درون نماز . درون نماز یك چهار پنج دقیقه بیش نیست. اگر كسی درون نماز بخواهد در تمام این چهار پنج دقیقه خودش را كنترل بكند، شاید خیلی سخت نباشد، ولی عمده بیرون نماز است. به بیرون نماز اگر حالاتی، احوالی، گفتههایی، رفتههائی، نوشتههایی و مانند آن داشت و انجام داد، همه این خاطرات میریزد در صحنه نفس انسان . آنگاه همه اینها در حالت نماز ظهور پیدا میكند. مثلاً اگر كسی كتابخانهای داشته باشد و دَرِ كتابخانه به كوی و بَرزن باز باشد، بچّهها و خردسالان گذر از این دَرِ باز استفاده كنند، وارد كتابخانه بشوند، شخصی محقّق
بیاید و درِ كتابخانه را ببندد و بخواهد مطالعه كند، بگوید: من یك ساعتی كه در این كتابخانه نشستهام، باید آرام باشم ، این كار را صحیح انجام نداد. برای این كه در غیر وقت مطالعه در را باز گذاشت، همه بچّهها ریختند در كتابخانه، در سالن مطالعه. آنگاه در آن یك ساعتی كه محقّق میآید و مینشیند، میخواهد مطالعه كند، این سالن كتابخانه پر از بچّهها و سر و صدا است. قبل از این كه این محقّق بیاید در كنار میز مطالعهاش بنشیند، باید در را ببندد كه بیگانهها و بچّههای خردسال نیایند. این مجاری ادراكی و تحریكی ما نباید به روی بیگانگان باز باشد كه آنها هر چه خواستند از
راه درك و حركت ما وارد نفس و ذهن و قلب ما بكنند، آنگاه ما در حال نماز بخواهیم مطمئن باشیم و حضور قلب داشته باشیم . این چنین نیست! عمده بیرون نماز است. غذا خوردنها، رفتنها، نگاه كردنها، گفتنها، شنیدنها، پوشیدنیها، همه و همه اینها اَدخِلْنِی مُدْخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ (5)، در آغاز و انجامش تك تك این گفتار و رفتار و نوشتار و مانند آن حضور و ظهور داشت، انسان خاطرات خوبی دارد. در نماز نه تنها مزاحمی ندارد، بلكه معین و معاونی هم خواهد داشت. ولی اگر در خارج نماز مواظب خود نبود، هر خاطرهای را به ذهن راه داد، هر غذایی را خورد، هر حرفی را زد، هر
جائی را نگاه كرد، هر كسی را نگاه كرد، هر چیزی را هم دید، چنین اَنبانی هرگز به انسان اجازه حضور و ظهور قلب نمیدهد. ملاحظه فرمودید كه امام سجاد چگونه این مسئله عمیق را تحلیل میكند؛ عرض میكند: "الهی! إنّی كُلَّمَا قُلتُ قَدْ تَهَیَّأتُ وَ تَعَبَّأتُ وَ قُمْتُ لِلْصَّلوهِ بِینَ یَدَیكَ وَ ناجَیتُكَ ألقَیتُ عَلَیَّ نُعاساً." خدایا! چه طور شد كه هر وقت میخواستم مناجات كنم، دعا كنم، دعای كمیل بخوانم، مناجات شعبانیّه داشته باشم ذكر داشته باشم، نمازی داشته باشم، زیارت عاشورائی داشته باشم، حواسم جمع نیست؟! یا خوابم میآید، یا اگر خوابم نمیآید، حالت
پیلگی و چُرت است، یا اگر اینها نیست، شادابم، وقتم و نیرویم درباره خاطرات تلخ دیگر صرف میشود. آن لذّت مناجات را از من میگیری، یا مناجات نمیكنم، یا مناجات بیمحتوا دارم. چه طور شد خدایا، هر وقتی ما گفتیم سریره من صالح است و به محفل توّابین نزدیكم، یك ابتهالی، یك بَلیهای، یك آفت و آسیب و گزندی میرسد كه پای مرا میلغزاند و نمیگذارد كه من به محفل نورانی آنها راه پیدا كنم. پروردگارا ! شاید تو مرا از دَرِ خانهات راندی؛ شاید دیدی كه من حقّ تو را سبك شمردم، تو مرا مطرود كردی؛ یا دیدی كه من چون از تو اِعراض كردم، با من عداوت داری؛ یا چون دیدی كه من در مقام
دروغ گویان هستم، مرا مورد بیمهری قرار دادی و ترك كردی؛ یا دیدی كه نعمتهای تو را شكر نمیكنم، مرا محروم كردی؛ یا دیدی كه در مجالس علماء و اندیشوران حاضر نیستم، مرا طرد كردی؛ یعنی به جای این كه در محافل علماء شركت كنم ، چیزی یاد بگیرم، در مجالس دیگران شركت میكنم . یا دیدی در بین غافلین به سر بردم ، از رحمت خاصّه من ناامید كردی؛ یا دیدی با مجلسهای طنزگویان و بذله گویان و بَطّالین كه عمری را به بطالت میگذارند، آنجا صرف كردم، مرا مورد بیمهری قرار دادی؛ بِینِی وَ بِینِكَ خَلَّیتَنِی؛ یا نه، اصلاً دوست نداری صدای مرا بشنوی؛ برای این كه این حرف، این حنجره
در غیر راه تو صرف شده است. دوست نداری چهرهام را در مجلس توّابین ببینی، برای این كه در مجلس بَطّالین دیدی. دوست نداری كه مرا در مجلس پرهیزكاران ببینی، چون دیدی كه من در مجلس علماء حضور ندارم، مرا دور كردی . شاید به جرم و جریرت مرا مكافات كردی، یا در اثر كم حیائی من مرا مجازات كردی؛ ببینید تمام این علل و عوامل؛ ترك واجب، فعل حرام، فكر فعل مكروه و مانند آن باعث میشود كه انسان یا توفیق مناجات و نماز ندارد، یا اگر توفیقی پیدا كرد و یك مناجات و نمازی داشته باشد، نماز بیحال و بدون حضور انجام میدهد. امیدواریم توفیق حضور نصیب همه ما بشود. پینوشتها: 1- سوره غافر/
آیه 60 2- صحیفه سجادیّه/ دعای دوازدهم ـ وَ كانَ دُعائُهُ (ع) فِی طَلَبِ الحَوائِجِ إلَی اللهِ تَعالی 3- صحیفه سجادیّه/ دعای دوازدهم ـ وَ كانَ دُعائُهُ (ع) فِی طَلَبِ الحَوائِجِ إلَی اللهِ تَعالی 4- سوره الرَّحمن/ آیه 29 5- سوره اسراء/ آیه 80
.: ضیافت معرفت با گفتاری از بهجت عارفان :.
بزرگترین سخنران در عین گوشهنشینی!
اگر كلمات قصار، خطبه ها و نامه هايى كه اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ املا مى فرمود و كاتبانش مى نوشتند، ادعيه، صحيفه هاى علويه و قضاياى آن حضرت جمع شود، و با عمر آن بزرگوار از اول اسلام سنجيده شود، با وجود گوشه نشينى آن حضرت، معلوم مى شود خارق العاده بوده است.
.: تفسیر روز از بیکران وحی در محضر آیتالله مکارم شیرازی :.
آیات 3 تا 5 سوره مبارکه سبإ
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاتَأْتِینَا السّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّى لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لایَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّة فِى السَّماواتِ وَ لا فِى الأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاّ فِى کِتاب مُبِین لِیَجْزِىَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِى آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْز أَلِیمٌ
ترجمه: 3 ـ کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد»! بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندى که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینى ذره اى در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر این که در کتابى آشکار ثبت است! 4 ـ تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند پاداش دهد; براى آنان مغفرت و روزى پر ارزشى است! 5 ـ و کسانى که سعى در (تکذیب) آیات ما داشتند و گمان کردند مى توانند از حوزه قدرت ما بگریزند، عذابى بد و دردناک خواهند داشت!
تفسیر
به پروردگار سوگند، قیامت خواهد آمد!
آیات گذشته، در عین این که: از توحید و صفات خدا سخن مى گفت، زمینه ساز مسأله «معاد» بود، زیرا چنانکه خواهیم دید: مشکلات بحث معاد جز از طریق علم بى پایان حق، حل نمى شود. لذا، در آیات مورد بحث، نخست مى گوید: «کافران گفتند: این دروغ است که قیامتى در پیش داریم، هرگز قیامت به سراغ ما نمى آید» (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاتَأْتِینَا السّاعَةُ). نه تنها ما، براى هیچ یک از انسانها قیامتى در کار نیست! آنها مى خواستند از این طریق، آزادى عمل پیدا کنند، و هر کارى از دستشان ساخته است، ـ به این امید که حساب و کتاب و عدل و دادى در کار نیست ـ انجام دهند. اما از آنجا که دلائل
قیامت، روشن است، قرآن با یک جمله قاطع و به صورت بیان نتیجه، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «بگو، آرى، به پروردگارم سوگند، که قیامت به سراغ همه شما خواهد آمد» (قُلْ بَلى وَ رَبِّى لَتَأْتِیَنَّکُمْ). تکیه روى کلمه «ربّ»، به خاطر این است که: «قیامت» از شئون «ربوبیت» است، چگونه ممکن است، خداوند، مالک و مربى انسانها باشد، و آنها را در مسیر تکامل پیش ببرد، اما نیمه کاره رها کند، و با مرگ، همه چیز پایان گیرد، و زندگى او بى هدف و آفرینش وى، هیچ و پوچ شود؟! در سوره «تغابن» آیه 7 نیز، روى همین وصف، تکیه کرده، مى فرماید: زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ
یُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّى لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ: «کافران چنین پنداشتند: هرگز برانگیخته نمى شوند، بگو: آرى به پروردگارم سوگند، همگى، در قیامت مبعوث مى شوید، سپس همه شما از اعمالتان و نتائج آن آگاه خواهید شد»! و از آنجا که یکى از اشکالات مخالفان معاد، این بوده که: به هنگام خاک شدن بدن انسان، و پراکنده شدن اجزاى آن در اطراف زمین، چه کسى مى تواند آنها را بشناسد و جمع کند، و به زندگى نوین باز گرداند؟ از سوى دیگر، چه کسى مى تواند حساب این همه اعمال بندگان را در نهان و آشکار و درون و برون نگاه دارد، و به موقع به این حسابها برسد؟ در
دنباله آیه اضافه مى کند: «او از تمام امور پنهانى با خبر است، و به اندازه سنگینى ذره اى در تمام آسمانها و زمین از حوزه علم بى پایان او بیرون نخواهد بود» (عالِمِ الْغَیْبِ لایَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّة فِى السَّماواتِ وَ لا فِى الأَرْضِ).(1) «و نه کوچکتر از ذره، و نه بزرگتر از آن، مگر این که، همه اینها در کتاب مبین ثبت و ضبط است» (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاّ فِى کِتاب مُبِین). به این ترتیب، نه پراکنده گى ذرات بدن انسانها در زمین، و نه آمیختن آن با موجودات دیگر، و نه حتى ورود این اجزاء در بدن سایر انسانها از طریق مواد غذائى، هیچ یک مشکلى براى
اعاده آنها ایجاد نمى کند. اعمال آنها نیز، در این جهان باقى مى ماند، هر چند تغییر شکل مى دهد، و او از تمام آنها به خوبى آگاه است. نظیر این تعبیر در سوره «ق» آیات 3 و 4 نیز آمده، آنجا که مى گوید: أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ * قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظ: «آیا هنگامى که ما مردیم و خاک شدیم باز مى گردیم؟ این بسیار بعید است، ولى آنها باید بدانند که ما، مى دانیم زمین چگونه اجزاء آنها را کم مى کند، و در خود فرو مى برد، و در نزد ما کتابى است که همه این امور در آن محفوظ است». در این که منظور از «کتاب مبین»
چیست؟ بسیارى از مفسران گفته اند: همان «لوح محفوظ» است، ولى این سؤال مطرح مى شود که، «لوح محفوظ» چیست؟ همان گونه که قبلاً هم گفته ایم: نزدیکترین تفسیرى که براى «لوح محفوظ» مى توان بیان کرد، همان لوح «علم بى پایان پروردگار» است، آرى در این «لوح» همه چیز ثبت و ضبط است، و هیچ گونه تغییر و دگرگونى در آن راه ندارد. جهان پهناور هستى نیز، انعکاسى از این «لوح محفوظ» است، چرا که همه ذرات وجود ما، و همه گفته ها و اعمال ما در آن محفوظ مى ماند، هر چند ظاهراً چهره عوض مى کند، اما هرگز از میان نمى رود. * * * آن گاه، ضمن دو آیه، هدف قیام قیامت را بیان مى کند، و یا به تعبیر دیگر،
دلیل بر لزوم چنین عالمى را بعد از جهان کنونى، در برابر منکران شرح مى دهد، مى فرماید: «هدف این است: آنها که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند پاداش دهد» (لِیَجْزِىَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ). آرى «براى آنها مغفرت و روزى پر ارزشى است» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ). آیا اگر مؤمنان صالح العمل، به پاداش خود نرسند، «اصل عدالت» که از اساسى ترین اصول خلقت است تعطیل نمى گردد؟ آیا عدالت پروردگار بدون آن مفهومى مى تواند داشته باشد؟ در حالى که در این جهان، بسیارى از این گونه افراد را مى بینیم که هرگز، به جزاى اعمال نیک خود نمى رسند،
بنابراین، باید جهان دیگرى باشد تا این اصل در آنجا محقق شود. مقدم داشتنِ «مغفرت» بر «رزق کریم» ممکن است، به خاطر این باشد که، بیشترین نگرانى مؤمنان از لغزشهائى است که احتمالاً داشته اند، لذا قبل از هر چیز، از طریق بیان آمرزش به آنها آرامش خاطر مى بخشد، به علاوه، تا با آب مغفرت الهى شستشو نشوند، شایسته «رزق کریم» و «مقام کریم» نخواهند بود. «رزق کریم» به معنى هر روزى ارزشمندى است، و گسترده گى مفهوم آن، به حدى است که، همه مواهب الهى را شامل مى شود، حتى «نعمتهائى که هیچ چشمى ندیده، و هیچ گوشى نشنیده و از فکر کسى نگذشته است». و به تعبیر دیگر بهشت با تمام نعمتهاى
معنوى و مادیش در این کلمه جمع است. گر چه بعضى از مفسران، «کریم» را، به عنوان چیز خوب و بى دردسر تفسیر کرده اند(2) ولى به نظر مى رسد: مفهوم آن از این هم گسترده تر باشد. * * * و از آنجا که بخش دیگر عدالت، در مورد مجازات گنهکاران و مجرمان است، در آیه بعد، مى افزاید: «و کسانى که سعى در تکذیب آیات ما و ابطال و انکار آن داشتند، و تصور مى کردند از حوزه قدرت ما مى توانند بگریزند، براى آنها عذابى از بدترین و دردناکترین عذابها خواهد بود» (وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِى آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْز أَلِیمٌ). در آنجا سخن از «رزق کریم» بود، و در اینجا از «رجز
ألیم» است. «رِجز» (بر وزن کذب) در اصل به معنى «اضطراب» و عدم قدرت بر حفظ تعادل است، لذا هنگامى که شتر، بیمار و ناتوان مى شود، و مجبور است به هنگام حرکت گامهاى خود را کوتاه بر دارد، تا بتواند تعادل خود را کمى حفظ کند، عرب به این حالت «رجز» مى گوید، سپس به هر گونه «گناه» و پلیدى اطلاق شده است. اطلاق کلمه «رَجَز» (بر وزن مرض) به «اشعار مخصوص جنگى» نیز، به خاطر آن است که مقطعهاى کوتاه و نزدیک به هم دارد. به هر حال، منظور از «رجز» در اینجا بدترین انواع عذاب است، که با ذکر کلمه «ألیم» نیز تأکید شده است، و انواع مجازاتهاى دردناک جسمانى و روحانى را شامل مى شود. بعضى به این
نکته توجه کرده اند که: در اینجا قرآن به هنگام بیان نعمتهاى بهشتیان کلمه «مِن» را بیان نکرده، تا دلیل بر وسعت آن باشد، ولى این کلمه در مورد عذاب آمده، تا نشانه محدودیت نسبى و بیان رحمت او باشد. «سَعَوا» از ماده «سعى» به معنى هر گونه تلاش و کوشش است، و در اینجا منظور، کوشش براى تکذیب، و انکار آیات حق، و باز داشتن مردم از گرایش به آئین پروردگار است. «مُعاجِزِین» از ماده «معاجزه» به معنى عاجز کردن است، و در این گونه موارد، به کسانى اطلاق مى شود که از دست کسى بگریزند، به طورى که او نتواند بر آنها سلطه یابد، بدیهى است، این توصیف براى مجرمان، به خاطر پندارى است که
آنها عملاً نشان مى دادند، کار آنها به کسانى شباهت داشت که تصور مى کردند، مى توانند، هر جنایتى خواستند انجام دهند و سپس از حوزه قدرت خداوند فرار نمایند. * * * 1 ـ «یَعْزُبُ» از ماده «عزوب»، در اصل به معنى «دور شدن از خانواده» براى به دست آوردن مرتع است، سپس به هر نوع پنهان شدن و غائب گشتن، اطلاق شده است، و به همین مناسبت به مردان یا زنانى که از همسر خود دور مانده اند «عزب» یا «عزبه» گفته مى شود. 2 ـ «آلوسى» در «روح المعانى»، ذیل آیات مورد بحث.
.: نوای ضیافت :.
نوای مناجات محمود کریمی در شب قدر
دانلود
.: ترتیل جزء بیست و دوم قرآن کریم با صدای حامد شاکرنژاد :.
لینک دانلود از سایت شهید آوینی