مزاردخترانیکه درگمنامیشهیدشدند/تصاویر
پس از اشغال بستان و سوسنگرد، اهالی شهر «حمیدیه» حاضر نشدند از نیروهای متجاوز عراقی استقبال کنند؛ همین مسئله موجب شد تا عراقیها با هجوم به اهالی، بیش از 20 دختر جوان را اسیر کنند و به اردوگاه خود ببرند.
حمید داودآبادی در وبلاگ خاطرات جبهه آورده است: مقبره خواهران گمنام بستان را مشاهده میکنید که به دست نیروهای پلید بعثی میافتند، آنها را اسیر میکنند، به اردوگاه خود میبرند، مورد شکنجه و آزار قرار میدهند و بعد از ضرب و جرح، زنده به گور میکنند.
بعد از آزاد سازی این منطقه این جنایت بزرگ به وسیله یکی از اسرای عراقی فاش میشود؛ این صحنه تکان دهندهتر از صحنههای قبل بود و غیرت و مبارزه را به اوج خود میرساند. (پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس)
سال 62 به اتفاق برادرم و جمعی از برادران در نزدیکی هویزه بر سر قبر خواهران گمنام رسیدیم؛ به خدا قسم وقتی به این منطقه رسیدیم تمام برادران شروع به گریه کردند و خاک آن محل را با دستان خود فشردند و با خدای خود عهد بستند تا انتقام خون این عزیزان را نگیرند از پا نخواهند نشست.
و آنچنان ناله سر میدادند و آنچنان ضجهمیزدند که هر کس از آنجا عبور میکرد فکر میکرد از اقوام نزدیک این مرحومین هستند.
و آنها خواهرانی اهل سوسنگرد و از روستای اطراف آن بودند و در میان آنها دختر بچه 7 ساله و پیرزن 70 ساله هم مشاهده میشد و اینها را باید همه مردم ایران در نظر داشته باشند که چه خونها در راه انقلاب ریخته شده و در همان سالها مراسمی بسیار با شکوه در مسجد بستان برایشان برگزار کردند. (خاطراتی از زبان برادر شهید سید محسن هاشمی)
گلستان زینب: نام دشتی است بین راه سوسنگرد-بستان، بعد ازپل سابله؛ آرامگاه بیش از 20 تن از خواهران شهیدی که، حسبنقل، در هجوم دشمن بعثی به شهر مظلوم بستان در استان خوزستان به طرزی فجیع و ناجوانمردانه به شهادت رسیدهاند و به طور پراکنده دراین محل دفن شدهاند. (وبلاگ راهیان نور)
تابستان 1363
یکی از روزها، کاروانی از خانواده شهدا برای بازدید از جبهه آمد؛ در آن میان چشمم به یکی از بچه محلهایم خورد. «داود جعفری» همراه آن کاروان بود؛ از دیدن او خیلی خوشحال شدم؛ از برادر عبادی اجازه گرفتم و همراه آنها به مزار خواهران گمنام رفتم.
آنطور که میگفتند، هنگامی که نیروهای عراقی شهر بستان و سوسنگرد را اشغال کرده بودند، اهالی شهر «حمیدیه» مقاومت زیادی از خود نشان داده بودند و حاضر نشده بودند از نیروهای متجاوز عراقی استقبال کنند. همین مسئله باعث شده بود که عراقیهای وحشی از آنها کینه به دل بگیرند و با هجوم به اهالی، بیش از 20 دختر جوان را اسیر کنند و به اردوگاه خود در نزدیکی بستان ببرند.
بعد از آنکه در عملیات طریقالقدس، شهر بستان و روستاهای اطراف آن آزاد شد، یکی از سربازان عراقی که در آن عملیات به اسارت ایرانیها درآمده بود، ماجرای اسارت آن دخترها را لو داد و با حضور در منطقه، کنار اردوگاه تاکتیکی خودشان در حوالی رود سابله، محلی را نشان داد که پس از کند و کاو، پیکر بیش از 20 دختر که پس از آزار و اذیت فراوان، زنده به گور شده بودند، کشف شد؛ از آن زمان به بعد آنجا به نام «مزار خواهران گمنام» معروف شد.
(کتاب معراج برگشتگان - حمید داودآبادی - صفحه 411)
و نمیدانم؛ آیا امروز اثری از آن مزار خواهران گمنام در بیابانهای بین بستان و دهلاویه به چشم میآید یا نه؟ معلوم نیست چرا امروز دیگر از آن مکان و محل دفن خواهران گمنام هیچ اثری نمانده و حتی از آنها حرفی هم زده نمیشود؟!