آقاي شريعتمداري! بيدار شويد

در علم اصول فقه باب مفصلي وجود دارد مبني بر باب عدم حجيّت ظنّ. آيا مي شود از این ظنیّات آن نسبت های زشت را نتیجه گرفت که در قاموس قرآن و ایران بدتر از آن نمیتوان به یک سیاستمدار مسلمان نسبت داد؟

کد خبر : 273168

الف،حجت الاسلام محمدحسن حایری شیرازی: مطلبی که هفته پیش خطاب به شما نوشتم{ اینجا } اظهار نظرهایی را به دنبال داشت که بررسی روش جنابعالی در ایراد اتهام به مخالفان سیاسی را لازم ساخت تا نسبت روش شما با ارزشها و احکام اسلامی آشکار شود شاید برای شما و دیگران مفید باشد. شکافتن ابعاد روش تان محتاج جستجوی همه مقالات تان نیست زیرا نوع برخورد در نوشته های جنابتان معمولا یکسان است. یک نمونه در سطور بعد بررسی می شود.

در سرمقاله ي مورخه ۱۵ دي ماه ۸۹ در پي ملاقات فراكسيون اقليت مجلس با آقاي خاتمي نوشته ايد: « خيانت خاتمي و ايفاي نقش ستون پنجم براي آمريكا، اسرائيل و انگليس فقط يك احتمال در برداشت تصوري يا تصوري در اندازه حدس و گمان نيست، بلكه اسناد فراوان و غير قابل انكاري از وطن فروشي و خيانت وي حكايت مي كند» سپس با اشاره به وجود اسناد فراوان بر امر فوق به يك سند غير قابل انكار به زعم خودتان اشاره كرده و آورده ايد: «يكي از اين اسناد كه خاتمي با دستپاچگي و به گونه اي ناشيانه آن را تكذيب كرده است - و اين خود نشان آگاهي وي از خيانتي است كه كه مرتكب شده - ماجراي دو بار ملاقات پنهاني وي با جورج سورس صهيونيست معروف و مشهور به پدر كودتاهاي مخملي است. خاتمي در اين ملاقات ها دستورالعمل و فرمول به زعم خود استحاله ي داخلي و انجام كودتاي مخملي با كليد واژه و اسم رمز تقلب در انتخابات را دريافت مي كند» شما در نوشتار فوق از دو واقعه خبر داده اید: ۱) آقای خاتمی با سورس دو بار پنهانی ملاقات داشته است، ۲) در این ملاقات سورس روش کودتای مخملی را تا جزئیاتی مثل رمز عملیات را به او آموخته است. بعد بر فرض صحت این دو خبر سه قضاوت کرده اید: ۱) خاتمی ستون پنجم آمریکا و اسراییل و انگلیس در ایران است ۲) خائن است ۳) وطن فروش است. اولاً دو خبر مذکور را آقای خاتمی تکذیب کرده است و شما هیچ مدرکی برای این ادعای خود ارائه نکردید. از سه حال خارج نیست: اول، دو خبر دروغ باشد و برای ملکوک کردن مخالف سیاسی جعل شده باشد. در این صورت تکلیف شما و نسبت کارتان و شخصیتتان با ارزش ها و احکام اسلام روشن است و نیازی به شرح نیست. دوم، خبر موثق نداشته اید بلکه بر روش متعصبانه که خبر منفی را در باره مخالفانشان راحت می پذیرند عمل کرده اید. حسب اصول اسلامي، انسان حق ندارد به ظنّ و گمان در امور مهم مانند آبروی مسلمان ترتیب اثر دهد. تبعيت از ظنّ به صراحت در آيات متعدد الهي موجب گمراهي دانسته شده است. خداوند مي فرمايد «إن الظن، لايغني من الحق شيئا» (ظنّ به هيچ وجه شما را بي نياز از دنبال نمودن و پيدا كردن حق و حقيقت نمي كند). در علم اصول فقه باب مفصلي وجود دارد مبني بر باب عدم حجيّت ظنّ. آيا مي شود از این ظنیّات آن نسبت های زشت را نتیجه گرفت که در قاموس قرآن و ایران بدتر از آن نمیتوان به یک سیاستمدار مسلمان نسبت داد؟ سوم، حالت سوم این است که شما اخبار ملاقاتی را که خودتان میگویید پنهانی انجام شده، از سرویس اطلاعاتی گرفته باشید. چون ما به روش مذموم گفته شده این حدس را جواز جاسوس خواندن برادر دینی خود آقای شریعتمداری نمیدانیم، به ناچار باید فرض کنیم منابع امنیتی کشور این اخبار را در اختیار شما گذاشته اند. در این فرض آنها به عنوان ضابط دادگستری بیداد کرده اند و مجرم اند و شما شریک جرم آنان که اطلاعاتی را که امین در نگهداشت آن بوده اند خیانت در امانت کرده و برای مقاصد سیاسی خرج کرده اند. ما فکر می کنیم علی القاعده چنین نیست. چون شما برای دو خبر مذکور راهی برای اثبات ارائه نکرده اید از نظر اسلامی محکوم هستید صرف نظر از آن که آقای خاتمی ملاقات با سورس کرده باشد یا نه، جنابعالی مفتری شناخته می شوید. قصد من مطلقا نه تنزیه آقای خاتمی است نه متهم کردن ایشان. مهم این است که روش شما با تمامی آموزه های اسلام ناسازگار است و تبعات خطرناکی برای وحدت ملی و اخلاق و انصاف در جامعه دارد. رفتار شما چه نسبتي با آموزه هاي اسلامي و سيره ي پيامبر مكرم اسلام(ص) در حكومت داري دارد؟ پيامبر گرامي اسلام در قضيه «ليلة العقبة» كه برخي از اصحاب قصد ترور پيامبر را داشتند، پس از آنكه توسط جبرئيل از اين امر با خبر شدند، اسامی آن افراد را مسئله ي سرّي قلمداد نمودند. حذيفه كه در اين ماجرا پيامبر را همراهي مینمود، تا آخر عمر به نام صاحب سرّ پيامبر در بين اصحاب شناخته مي شد. ايشان با مخفي نمودن و تغافل، سعي در جذب كساني كه علم به توطئه ي آنها داشتند، نمودند و شما كه خود را منتسب به اصول ارائه شده در اسلام مي دانيد، با مبنا قرار دادن يك ملاقات که قدرت اثبات وقوع آن را ندارید، سعي مي نمایيد محتواي ملاقات را با استناد به مسائل ثابت نشده، كشف و كسي را كه مردم در طول ۸ سال با شخصيت و منش او آگاه شده اند با نسبت های کثیف از گردونه ي نظام حذف نمایيد. من به آقای خاتمی هیچگاه رای نداده ام و پشیمان هم نیستم ولی پیرو قرانی هستم که میفرماید: و لا یجرمنکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی، دشمنی با گروهی شما را به بی دادگری و ستم نکشاند دادگری کنید که به تقوا نزدیکتر است. برادرانه به یادتان می آورم که در دهه ي اول انقلاب، سيد مهدي هاشمي معدوم، دقيقاً به همين روش سعي در تخريب و حذف جناح موسوم به راست مي نمود. او شخصيتي تحليل گر و به زعم خود انقلابي دو آتشه بود و جاي مهر بر پيشاني داشت، اما عدم مراعات اصول اسلامي در روش، كارش را از ترور شخصيت مخالفينش به ترور شخص آيت الله شمس آبادي و برخي ديگر از مومنان كشاند. آن هم براي رشد و پيروزي و تعالي انقلاب!! نتيجه جريان سازي شما در چهار سال اخير، به اقليت كشاندن اصول گرايان بود. عده اي را با نام اصحاب فتنه، ديگراني را با نام ساكتان فتنه حذف نمودید. عدالت يك كمال است و روزنامه ي كيهان كه متعلق به بيت المال است، بايد عادلانه اداره شود. اهانت، تهمت و افترا، هتك حرمت و بي آبرو كردن و تحقير مومنين، از گناهان كبيره است. عمل شما عادلانه نيست. هم سكوت در قبال فتنه بد است و هم كاسبي از فتنه و قدرت طلبي و حذف رقيب به واسطه اي آن. عمل شما، یعنی پاشيدن بذر كينه بين لايه هاي جامعه و تلاش براي حذف يك طيف از قدرت سياسي با روشی غیر اسلامی، فتنه است. اگرچه چون به سوء نيت شما اطمينان ندارم، شما را فتنه گر نمي نامم. همين امر نسبت به برخی از كساني كه در سال ۸۸ عملشان به آشوب دامن زد نيز صادق است. یعنی عملشان به فتنه کمک کرد ولی چون بد نیت نبوده اند نمیتوان فتنه گرشان خواند. و اين كنه حرف آن دسته از زجر ديدگان انقلاب است که مخالف روش شمایند كه برخي از خاطيان سال ۸۸ را قاصر یا مقصر مي دانند ولی فتنه گر نمیشمارند. معارف اسلامي بر جدا كردن عمل مومنين از خودشان و زير سوال بردن عمل حتي الامكان و نه شخص ايشان دلالت دارد چرا كه تا سوء نيت احراز نشود نمي توان شخص را فاسد دانست. این نکته را هم در پایان اضافه کنم که مشی رهبری در همه این موارد کاملا عکس روش شما بوده است که اگر لازم شد به آن نیز می پردازم انشاءالله.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: