سرنگونی مرسی؛ کودتا با طعم انقلاب
یکسال پس از به قدرت رسیدن محمد مرسی بعنوان رئیس جمهور مصر پس از سرنگونی حسنی مبارک دیکتاتور سابق مصر، مردم مصر همان کاری را که با مبارک کردند با وی نیز کردند و تجربه تلخ و بسیار گرانی را در کارنامه سیاسی اخوان المسلمین به ثبت رساندند.
فارس: تحولات روزهای اخیر مصر به روشنی نشان می داد که حکومت اخوانی ها در شرایط ناگوار احتضار به سر می برد، شرایطی که با نادیده گرفتن حقوق و سلایق اکثریت مردم و جریان های سیاسی مخالف شکل گرفته بود و مردم آرام نمی گرفتند مگر با سرنگونی مرسی. شاید سرنگونی رئیس جمهوری که با یک انتخابات آزاد و با رای مستقیم مردم و به صورت قانونی برگزیده شده بود، آن هم تنها پس از یکسال کمی عجیب به نظر برسد و مدتها باید ابعاد مختلف این رویداد مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد اما آنچه باید در این رویداد مهم مورد توجه قرار داد، سماجت مردم مصر برای پیگیری مطالبات و حقوق خود که بخاطر آن رژیم مبارک را سرنگون کرده بود ولی با روی کار آمدن مرسی، آن مطالبات بطور کامل محقق نشد. مرسی در اولین اظهاراتش پس از برکناری، اقدام عزل خود از سوی ارتش را به سرقت بردن (مصادره) انقلاب توصیف کرد، این درحالی است که این انقلاب توسط جریان اخوان المسلمین به مدت یک سال مصادره شده بود و جریانهای سیاسی مخالف که نقش اصلی را در سرنگونی رژیم مبارک داشتند، توسط اخوانی ها به حاشیه رانده شده بودند. اقدام ارتش در عزل مرسی پس از ضرب الاجل 48 ساعته و گرفتن کنترل اوضاع در مصر توسط نظامیان این کشور شاید برای مردمی که به خیابانها برای سرنگونی مرسی آمده بودند خوشایند به نظر برسد اما دخالت نظامیان در حوادث سیاسی یک کشور که در حال تجربه کردن دموکراسی است، تصویر مخدوشی را برای ارتش به ثبت خواهد رساند چراکه عملکرد نظامیان این کشور تداعی کننده نقش نظامیان در دهه های گذشته این کشور و حضور آنان در قدرت است. صدور ضرب الاجل 48 ساعته برای رئیس جمهور قانونی یک کشور توسط ارتش هرگز نمی تواند جلوی سقوط یک دولت را بگیرد و نظامیان مصری به خوبی می دانستند که با این بیانیه مهر تایید خود را بر سرنگونی مرسی زده اند، اقدامی که شاید مخالفان مرسی آن را انعکاس خواسته مردم قلمداد کنند اما در حقیقت دخالت آشکار ارتش در مسائل سیاسی این کشور را بازگو می کند. شاید برخی معتقد به این باشند که آنچه در مصر روی داده انقلاب دوم است و برخی هم نام کودتا بر آن می گذارند اما حقیقت چیز دیگری است. برخی از صاحبنظران و تحلیلگران نیز از روی خوشبینی معتقدند آن چه در مصر روی داده است بازگرداندن انقلاب 25 ژانویه به مسیر اصلی خود و اصلاح انحرافی است که اخوانی ها در این انقلاب به وجود آورده بودند، اما به خاطر فشردگی حوادث و تحولات مهم سیاسی این کشور باید به دور از احساسات و با در نظر گرفتن نقش همه عوامل موجود در آن، به این رویداد مهم نگاه کرد. همه فرق میان انقلاب و کودتا را به راحتی تشخیص می دهند. انقلاب با اراده ملتها محقق می شود اما نظامیانی که تشنه قدرت هستند و نتایج انتخابات را بر نمی تابند به راحتی دولت های منتخب مردم را سرنگون می کنند حال می خواهد با خونریزی باشد یا بدون خونریزی. اما در قضیه مصر نظامیان با زیرکی خاصی توانستند ابتکار سیاسی را در دست بگیرند و همان شد که خود میخواستند. در این میان ملتی که صدها جان در راه انقلاب خود بدهد باید در رسیدن به همه اهداف خود استوار بماند. این ملت نیز حتی اگر با کمک ارتش نیز رژیم قبلی را سرنگون کند نباید زمام امور را به دست نظامیان بسپارد، چراکه زبان نظامیان با زبان سیاست و قواعد دموکراسی متفاوت است و خواهی نخواهی مسیر انقلاب ها را به سمت و سوی دیگری می برند. با این حال آنچه باید درباره حوادث اخیر مصر مورد توجه قرار داد این است که نقش ارتش به همان اندازه که نقش مردم در سرنگونی مرسی مهم است، غیر قابل انکار است. مصر ممکن بود بدون دخالت ارتش به سمت جنگ داخلی برود و هرج و مرجی بی پایان در خیابان ها رخ بدهد که حضور مردمی برای پایان دادن به اوضاع کافی نبود، از این رو نظامیان فرصت را برای مصادره انقلاب مردم مناسب دیده و با عزل مرسی توانستند ابتکار عمل را در دست بگیرند و دست به کودتایی با طعم انقلاب بزنند. مردم مصر باید هوشیار باشند و تکلیف خود را با جریان های سیاسی و ارتش روشن کنند. هر چقدر هم نظامی ها بخواهند کوتاه در قدرت باقی بمانند اما مردم باید پیام روشنی به آنها و همه جریان های سیاسی بدهند و اینکه آنها را مکلف به پیگیری مطالبات مردم کنند و در اسرع وقت زمینه را برای برگزاری انتخابات فراهم کنند، نه اینکه بر سر قدرت نزاع و کشمکش کنند و از اهداف انقلاب غافل شوند.